یان کاتزدگی
پروژه «هم؛لت» که این روزها در تالار قشقایی تئاتر شهر روی صحنه است، شمایی از تاثیر کتاب «شکسپیر معاصر ما» اثر یان کات است. به نظر میرسد این کتاب کالت تئاتری، فرایند یان کاتزدگی را پدید آورده است.
باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» - احسان زیورعالم
نخست «هم؛لت» عنوان پروژه گروه محوری است که این روزها در قالب پروژه قشقایی در تئاتر شهر روی صحنه میرود. پروژه علاوه بر نشستهای تخصصی در حوزه هملتشناسی، مشتمل از پنج نمایش است که مدت زمانشان میان پانزده تا 45 دقیقه در نوسان است. هر نمایش توسط یک کارگردان جوان کارگردانی میشود و تنها نمایش نهایی، «پرده سوم؛ صحنه چهارم» است که توسط دو کارگردان و اعضای هسته اصلی گروه تجربه (متولی این پروژه) روی صحنه میرود.
هر پنج نمایش آزمایشی است تئاتری که هملت را محل آزمون انتخاب کرده است. مجتبی کریمی که پیشتر در نمایش «آتونال» انگارههای زبانی و خاصیت آن در موقعیت نمایشی را آزموده بود، در اثر خود به موضوع ترجمه و آن هم در قالب Google Translation پرداخته است، ترجمهای که توأم با خطاهای فاحش است و میتواند مفهوم را دگرگون کند. در مقابل آرمین جوان به ترکیب مونولوگهای هملت، ویدئو آرت و حرکات بدن پرداخته است. یوسف باپیری و اشکان خیلنژاد نیز با انگارههای از نمایش «کامنت» باپیری و البته ویدئو آرت، بهرهگیری از تکرار در حرکت و گفتار، پرده سوم؛ صحنه چهارم متن شکسپیر را به درون زندگی یک زوج بردهاند.
نکته قابل توجهای در این پنج اثر نهفته است که ذهن مخاطب کنجکاو را درگیر خود میکند و آن هم توجه بسیار زیاد کارگردان برای زدودن متن از نشانگان شکسپیری قالب و کشاندن آن به وادی حرکت است. در چنین روندی نمایشها همگی متعلق به کارگردانان جوان شده است و آزمایشهایی که در ظاهر چندان به یکدیگر مرتبط نیستند، وجوهی خارج از تصور عموم ما از نمایشنامه هملت پدپد آوردهاند. نمایشها تقریباً مبتنی بر بدن هستند و مهمترین دغدغه کارگردانان برجستهسازی حرکت، میزانسن و خلق نوعی ریتم در اثر بوده است. برای مثال بهروز سالمی در قطعه خود با بازی گرفتن از میزانسن یک جمعیت شلوغ و تکهپرانیهای گفتاری «چی میگه» یا «چی گفت»، به ظاهر اپرایی مبتنی بر حرکت، سکون، حرکت خلق کرده است.
این مورد در نمایش سیاوش قائدی حتی شکل افراطیتری به خود میگیرد. نمایش با ترکیبهای عجیبی از دو شخصیت فرانچسکو و برناردو یا هملتی فرورفه در بالش و هوراشیو نقاش، فضایی انتزاعی و مبتنی بر بدن طراحی کرده است.
دوم، یان کات، هملتپژوهش لهستانی برای تئاتریهای ایران چهره نامآشنای است. کتاب «تناول خدایان» او تفسیری شاخص بر تراژدیهای یونانی است و سالها به عنوان کتابی درسی توسط انتشارات سمت منتشر میشود. اما این نویسنده شهیر و مارکسیست با کتاب دیگری جای خود را در دل علاقهمندان تئاتر باز کرد: «شکسپیر معاصر ما». کتاب پیشین یان کات با وجود انتشار و در دسترس بودن برای سالیان متمادی در همان چاپ نخست خود باقی ماند؛اما ترجمه رضا سرور و انتشارات کتاب «شکسپیر معاصر ما» توسط انتشارات بیدگل تحولی در فضای مطالعات تئاتری ایران بود. کتاب به سرعت به فروش رسید و چاپهای بعدی آن جایگزین نسخههای قدیمی در قفسههای کتابفروشی میشد.
اوایل دهه نود، کتاب یان کات به خوانشی مقدس از شکسپیر در میان دانشجویان تئاتر مبدل شده بود و رمزگشاییهایی که بعضاً برآمده از نگاه چپگرای یان کات بود، ذهن خوانندگان ایرانیش را درگیر میساخت. بخش مهمی از کتاب یان کات به هملت میپردازد و از جمله قسمتهای محبوب آن به حساب میآید. مقاله «هملت نیمه قرن» در چهار بخش نگاشته شده است. در بخش نخست و دوم این مقاله یان کات مخاطب را به درک بیشتری از نمایشنامه دعوت میکند و اعلام میکند «هملت» نمایشنامهای تکبعدی نیست. یان کات مینویسد:«موضوعات فراوانی در متن هملت وجود دارد: سیاست، تقابل قدرت و اخلاقریال بحثهایی در باب غایت زندگی و نیز تباین میان تئوری و عمل، همچنین تراژدی عشق و نیز درام خانوادگی، مسائل سیاسی و امور دینی و ماورالطبیعه همگی در نمایشنامه هملت نهفتهاند.»
او در قسمت دوم با اشاره به اجرای هملت در بیستمین کنگره حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در کراکو لهستان، شق جدیدی از هملت را رونمایی میکند که ساختارشکن است. هملت این نمایش وجهی دیگری را نمایان میسازد که یان کات را مجذوب خود میکند. این هملت در پی مدرانیزاسیون است و این بهروزشدگی است که یان کات آن را تجلیل میکند. او تلویحاً مخاطب خود را به خوانشهای مدرن از هملت دعوت میکند. دقیقاً همان چیزی که در پروژه «هم؛لت» رخ داده است. هیچ انگارهای از آن هملت تاریخی وجود ندارد. هملت امروزی است. لباسها امروزی است، دکوری وجود ندارد و حتی از ویدئوآرت به عنوان هنری مدرن بهره میگیرند.
در آغاز بخش چهارم این مقاله، یان کات شمایی از یک تمرین هملت در فضای مدرن را ترسیم میکند که چندان بیشباهت به اجرای این پنج کارگردان جوان نیست. پرده سیاه و صندلی المانهایی است که از آن مقاله نمودار میشود. اما یک نکته در پایان متذکر میشود و آن هم سوالبرانگیز بودن نمایش هملت است و این نقطه جایی است که به زعم نگارنده پروژه «هم؛لت» را به چالش میکشاند.
سوم، با نگاهی به اقتباسهای مدرن از متن هملت در جهان نمایش غرب با دو رویکرد عمده مواجه میشویم. رویکرد نخست نوعی وفاداری با اصل داستان و روی آوردن به مفاهیم کارگردانی است. برخی فیزیک بدن را مدنظر دادهاند و هملت را وارد فضایی مبتنی بر بدن و حرکت کردهاند. همانند نمایش هملتی از بلغارستان که سه سال پیش در جشنواره تئاتر دانشگاهی در تالار مولوی روی صحنه رفت. البته نمایش گروه بلغاری بازی نمایشی خود را مبتنی بر متنی پیش برده بود.
رویکرد دوم که برای جامعه تئاتری شناخته شده است، اقتباس و برداشت از نمایش هملت است. شاید مهمترین شخصیتی که بازی با هملت در کارنامهاش میدرخشد، تام استوپارد باشد. استوپارد در دو نمایشنامه «روزنتکراز و گیلدرسترن مردهاند» و «هملت داگ» به سمت آن رفته شاهکار ادبی شکسپیر را از وجوه دیگری تماشا کند. در نمایشنامه نخست استوپارد فرم نمایش را تغییر میدهد و راوی را از حالت دانای کل، به دست دو شخصیت سوالبرانگیز شکسپیر محول میکند. نتیجه کار یک کمدی سیاه، ابسورد و گامهای نخستین استوپارد در جهان پستمدرن شخصیش است.
در نمایشنامه دوم استوپارد به سراغ ویتگنشتاین میرود و نمایش هملت شش ساعته را در پانزده دقیقه و در یک اجرای دیگر، در پنج دقیقه روی صحنه میبرد. همه چیز به سمت زبان پیش میرود و این بار ادبیات شکسپیر است که مورد چالش قرار میگیرد.
بازیهای استوپارد با هملت او را به یکی از بزرگترین شکسپیرینهای جهان تبدیل کرده است. استوپارد علاوه بر اینکه در متن هملن موضوعات متکثر مورد نظر یان کات را کشف کرده است، بازی با ساختارها را نیز مدنظر قرار داده است. چنین وضعیتی برای نمایشهای «هم؛لت» متصور نیستیم. نمایشهای این گروه جوان در وهله نخست دیگر نمایش هملت نیستند؛ برخلاف آنچه استوپارد یا در مورد لیرشاه، ادوارد باند انجام داده است، حتی مکبثی که یونسکو خلق میکند. نکته قابل توجه در خوانش غربی رویکرد متنمحور است. نویسندگان غربی شناخته شده پیش از آنکه قصد بر هم زدن نظم هملت را داشته باشند، در پی انقطاع از آن، به متن رجوع میکند. حتی استرومایر در اجرای اخیرش در تهران، با متنی مختص به خود و البته هملتنما، اجرا میکند.
پنج اثر «هم؛لت» تنها نام هملت را حمل میکنند و خود به اثری مجزا و مستقل تبدیل میشوند. با تماشایشان هملت متبلور نمیشود. بیشتر آزمایشگاهی است در مکتب مورد پسند کارگردانان. کار جوان چندان متفاوت با قصر نیست و کار تیم باپیری/خیلنژاد شکل متقارنی از «کامنت» است. کارگردانان جوان ما هنوز در پی آزمودن سبکهایی هستند که در پی شرح و بسطشان هستند. آنان بخشی از گفتار یان کات را به واسطه محبوبیتش به کار بستند. میشود این رویه را یان کاتزدگی نامید که عبارتی توهینآمیز نیست و تنها توصیف یک وضعیت است؛ اما بخش نهای گفتار یان کات چندان مورد توجه قرار نگرفته است و آن هم عدم توانایی آثار در خلق سوال برای مخاطب است. امری که میتوانست با کمی دقت، مطالعه و توجه پدید آید.
انتهای پیام/