وحدت در عین کثرت؛ نگاهی به مجموعه عاشورایی سیدحسن حسینی
محمدکاظم کاظمی در یادداشتی به بررسی «گنجشک و جبرئیل» اثر سیدحسن حسینی به عنوان یکی از آثار شاخص در حوزه شعر آیینی و عاشورایی پرداخته است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، محمدکاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر ادبی، همزمان با آغاز عزای حسینی، در سلسله یادداشتهایی به بررسی برخی از سرودهها و مجموعههای شعری عاشورایی پرداخته و تأثیر آنها را بر جریان ادبیات عاشورایی معاصر مورد بررسی قرار داده است.
او در یکی از این یادداشتها به سراغ کتاب نامدار شادروان سیدحسن حسینی با عنوان «گنجشک و جبرئیل» رفته و ویژگیهای آن را برشمرده است. به اعتقاد کاظمی؛ مجموعه «گنجشک و جبرئیل» در عین استقلال تکتک سرودههای آن، یک اثر ساختارمند و بههم پیوسته است.
بعضی شاعران، پیرو جریانهای ادبیاند و بعضی، خود جریانساز هستند. هر چند این قضیه، تنها معیار ارزشمندی یک شاعر نیست، یک معیار مهم میتواند بود، چون به تجربه دیده شده که شاعران جریانساز، غالباً ماندگارتر، مؤثرتر و مبتکرتر بودهاند، چون در مسیری گام نهادهاند که دیگری ننهاده بوده و هر آنچه در این مسیر کسب کردهاند، تازه بوده است. رهروان بعدی، لاجرم بهرۀ کمتری از تازگی و ابتکار دارند و این بسیار طبیعی است.
باری، ما در شعر مذهبی خویش، چند شاعر جریانساز داریم. اگر از شاعران و شعرهای ماندگار قرنهای پیش همچون محتشم و ترکیببند او و عمان سامانی و گنجینهیالاسرار او درگذریم و فقط به محدودۀ شعر امروز چشم بدوزیم، در همان نظر اول، چند اثر درخشان به چشم میآید همچون شعر «خط خون» از علی موسوی گرمارودی و مثنوی «تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما» از علی معلم و بالاخره کتاب «گنجشک و جبرئیل» از حسن حسینی.
«گنجشک و جبرئیل» از چند جهت، یک اثر متمایز و متبارز است. نخستین وجه تمایز آن، وحدت موضوع است، یعنی این کتاب، از معدود مجموعه شعرهایی است که به طور کامل به شعرهای مذهبی و غالباً عاشورایی یک شاعر اختصاص دارد. در کنار وحدت موضوع، وحدت قالب شعرها هم قابل توجه است، چون همه در قالبهای نوین سروده شدهاند، اما از این دو مهمتر، وحدت ساختار شعرهاست، بهگونهای که گویی همه کاملکنندۀ یک ساختمان واحد هستند. ما پیش از این، شعرهای ساختمانی بسیار دیده بودیم که اجزایشان کاملکنندۀ همدیگر بودند، ولی این که شعرهای یک کتاب، علاوه بر ساختار درونی خویش، ارتباطی با یکدیگر داشته باشند، به ندرت اتفاق افتاده است، و یکی از این موارد نادر، همین کتاب «گنجشک و جبرئیل» است. زمان سرایش شعرها، قالب، محتوا و از این مهمتر، هماهنگی شعرها از لحاظ لحن و شیوۀ تصویرگری، همه مؤید این هستند که ما با اثری یکپارچه مواجه هستیم. اثر مهم این یکپارچگی، حفظ حالت عاطفی خواننده در طول خواندن کتاب است و بدین ترتیب، شاعر بهتر میتواند او را در این فضا نگه دارد.
اما شاعر، در کنار حفظ وحدت کلی شعرها، به خوبی توانسته تنوع مضامین را نیز حفظ کند و بدین ترتیب، کتاب را از یکنواختی بدر آورد. این تنوع در عین وحدت، جذابتی به کتاب داده است که ترغیبکنندۀ خواننده به ادامۀ کتاب است.
در دید شاعر «گنجشک و جبرئیل»، واقعۀ کربلا واقعهای جانگداز نیست که از نهم محرم آغاز شده و در ظهر روز دهم پایان یافته باشد، بلکه او میکوشد دید خودش را این محدوده فراتر برد و همۀ تاریخ و جغرافیای صدر اسلام را ـ که بهراستی در این واقعه مؤثر بوده است ـ به کمک بگیرد. چنین است که در این کتاب، گاه به وقایع دوران حضرت پیامبر و امیرالمؤمنین بر میخوریم و گاه نیز از امامزادگانی که ادامهدهندۀ راه کربلائیان بودهاند، همچون محمد بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب مشهور به «دیباج اصفر».
این پاره از شعر «برق پولادهای دوپهلو» را ببینید:
یک شب ابوسفیان خم شد
شما پا بر کوهان جاهلیت نهادید
و رتیلی برگزیده از میان قبیلههای زهرآگین
از دیوار وحی
بالا خزید
آن سوی دیوار
ذوالفقار
چشم مریض شما را
کور کرد
علاوه بر این وسعت زمانی و مکانی، شاعر خود واقعۀ کربلا را نیز از چشماندازهای گوناگون نگریسته و بر قهرمانان مختلف آن خیره شده است. تقریباً همۀ صحنههای شاخص و افراد برجستۀ این واقعه، در این کتاب حضور دارند و بدین ترتیب، خوانندۀ این کتاب، خود را با صحنههای گوناگون، افراد گوناگون و جلوههای مختلف فداکاری و ایثار در این کتاب روبهرو میبیند.
با همین ملاحظات بود که ما در آغاز این نوشته، گنجشک و جبرئیل را در عین استقلال تکتک سرودههای آن، یک اثر ساختارمند و بههم پیوسته دانستیم.
ویژگی مهم دیگر این کتاب، بیان هنری، غیرمستقیم و بسیار تصویری آن است. از قدیم، همواره تناقضی میان مذهبیسرایی و هنریسرایی مشاهده میشدهاست و کمتر شاعرانی توانستهاند این هر دو نقیض را در شعری واحد جمع کنند. شعرهای مذهبی ما، غالباً صریح، شعاری و با بیانی مستقیم هستند و این صراحت، نه تنها در قالبهای سنتی، که در شعرهای نوی همچون «خط خون» هم کمابیش دیده میشود. اما زندهیاد حسن حسینی، در این کتاب، با مهارت تمام، توانسته از صراحت و شعارپردازی رایج در شعرهای مذهبی بپرهیزد و در عین حال، شعرها را آنقدرها، از دسترس فهم خوانندگان عادی کتاب، بدور نبرد. یکی از رموز موفقیت شاعر در این کار، استفادۀ هنرمندانه از ایهام و جوانب گوناگون معنای کلمات است. ببینید که او در این پاره، چگونه بدون نامبردن از کودک شیرخوار امام حسین(ع)، ایهام موجود در «راه شیری» را به خدمت گرفته و با زیبایی تمام، از شهادت ایشان سخن گفتهاست:
و با سه شعله
گلوگاه راه شیری شکافت
و آرام آرام
از کارگاه پلکی روشنتراش
سرنوشت مجهول آسمان
آفتابی شد…
این ایهامها و تناسبهای درونی یکی از هنرنماییهای اصلی شاعر ماست که در جایجای کتاب مشاهده میشود و ضمن هدایت خواننده به موضوع اصلی شعرها، در تکمیل موسیقی آثار نیز مؤثر میافتد، که میدانیم ما در قالبهای نوین، نیازمند این موسیقیهای داخلی و معنوی هستیم. اوج هنرنمایی شاعر در این ایهامها، در شعر راز رشید دیده میشود که از بهترین شعرهای این کتاب؛ و حتی بیجا نیست اگر بگوییم از بهترین شعرهای عاشورایی در این دو سه دهۀ اخیر است.
شعر، برای حضرت ابوالفضل عباس سروده شده است و شاعر، بدون کوچکترین اشارهای به نام ایشان، به روشنی تمام ممدوح خویش را مشخص کرده است. این شعر، سرشار است از ایهامها و تناسبهای لفظی و معنوی، بدون این که نشانی از تصنع و تکلف در آن پیدا باشد و این، کاری است بسیار سخت. ایهام در کلمۀ «گونه» و تناسب آن با زبان؛ تناسب «ماه» با لقب حضرت (قمر بنیهاشم)؛ ارتباط دوجانبۀ کلمۀ «محکم» با «پیمان» و «آیه»؛ ایهام در عبارت «بر لبت آورد» (بر لب فرات آمدن حضرت و بر لب آوردن راز)؛ ایهام در عبارت «بریده بریده» (بریده بریده سخن گفتن و بریده شدن اعضای بدن)؛ تناسب لفظی میان «جهاد»، «پولاد»، «باد» و «نهاد»؛ اینها همه هنرنماییهایی است که در اولین دقت به چشم میآید و جمعشدنشان در یک شعر، خواننده را در اعجابی خاص فرو میبرد. خوب است که این شعر زیبا را پایانۀ نوشتۀ خویش سازیم، با این یادکرد که «گنجشک و جبرئیل» با توجه به آنچه گفتیم ـ و این پارهای از چیزهایی بود که دربارۀ این کتاب میشد گفت ـ یکی از بهترین مجموعهشعرهای سالهای اخیر است، بهویژه در موضوعات مذهبی. خداوند شاعرش را با کربلاییان تاریخ محشور کند.
راز رشید
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و پیمان برادریات
با جبل نور
چون آیههای جهاد
محکم
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و ساعتی بعد
در باران متواتر پولاد
بریدهبریده
افشا شدی
و باد
تو را با مشام خیمهگاه
در میان نهاد
و انتظار در بهت کودکانۀ حرم
طولانی شد
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و کنار درک تو
کوه از کمر شکست
انتهای پیام/