بودجه فرهنگی زیاد است و هنرمندان نمیدانند کجا خرج میشود/ هنرمندان بزرگ هم حق ندارند پول نفت را مفت بخورند / تالار وحدت با سالن عروسی فرق میکند
امیر دژاکام مردی صریح در کلام است. او در گفتگوی یک ساعته در تسنیم از خطرات اندیشه پولدوستانه در هنر سخن میگوید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، امیر دژاکام در مسیر اجرای آثار برشت چندی پیش آخرین اجرای «آرتورو اویی» را به پایان رساند تا شاید در مرحله سوم به سراغ متن دیگری از این نویسنده آلمانی و البته منتقد برود. موفقیت او در تالار حافظ در اولین تجربه این کارگردان باسابقه در یک سالن خصوصی ما را بر آن داشت با او به گفتگو بنشینیم.
***
تسنیم: در سالن از شما پرسیدم چه شده هنرمندی که از زبان استعاری استفاده میکرد، در نمایش و نویسندگیش در دو نمایش اخیر خود اینقدر صریح حرف میزند. فکر نکنم در نمایشهای قبلیتان به اندازه این کارتان صراحت کلام داشته باشید.
وقتی به برشت نگاه میکنید موضوع اخلاقی نیست، بلکه عملکرد جامعهشناسانه و سیاسی دارد
دژاکام: اول نویسنده برشت است. برشت معتقد به تبیین، تفسیر و تحلیل وقایع است. دوم اینکه نمایشنامه درمورد اقتصاد و فساد اقتصادی است. از بنیان نمایشنامه این گونه نوشته شده که بگوید چطور فساد یک سری معتمدین منجر به این میشود یک گانگستر معمولی پیش پا افتاده از این باخبر شود و همین را به عنوان اهرم فشار در نظر بگیرد و قدرت بگیرد. چطور همان باعث میشود یک وام بزرگ به یک نفر داده شود؛ چون سهمی از آن وام برای شخص وامدهنده در نظر گرفته میشود. این در نمایشنامه است. نتیجتاً نمایشنامه نقشه به قدرت رسیدن کسانی را نشان میدهد که براساس جنایت و براساس زد و بندهای سیاسی به قدرت میرسند. این اصل نمایشنامه است. طبیعتاً نمایشنامه نمیتواند به زبان استعاره صحبت کند؛ چون قرارش بر این نیست. ریچارد سوم هم همین است. ریچارد سوم اما اخلاقیتر است، یعنی شما وقتی به ریچارد نگاه میکنید اخلاقی، فردی و روانشناسانه است؛ اما وقتی به برشت نگاه میکنید موضوع اخلاقی نیست، بلکه عملکرد جامعهشناسانه و سیاسی دارد. میشود بررسی تطبیقی بین آرتور اویی و ریچارد سوم داشت. هر دو تقریباً یک مضمون را دارند و با زبان کاملاً امروزی سخن میگویند.
ما به هر حال مسئله وام و ساختن پروژهها را داریم. راجع به اینها حرف میزنیم پس خیلی سلیس و روان حرفهایمان را می زنیم. به تبع آن، من هم چون آن نمایشنامه را کار کردم باید این گونه باشم. نمایشنامه قبلی، ننه دلاور راجع به اروپا حرف میزند و اینکه چطور جنگ، اروپا را از بین میبرد و چطور جنگ باعث میشود کسانی که فکر میکنند حتی در جنگ منافعی ببرند؛ در حالی که نزدیکترین کسانشان را از دست بدهند. جنگ برای انسانها نومیدی، افسردگی و تنهایی و بیکسی به بار بیاورد. طبیعتاً زبان صریح و عریان دارد. الباقی نمایشنامههایی که خودم نوشتم همبه چند گروه تقسیم میشوند. من در نمایشنامهای مثل اسید یا نمایشنامه شنگرف به رنگ سیاه یا نمایشنامه یک نامه عاشقانه سانسور شده همین زبان را دارم، یعنی یک زبان رئالیستی جامعهشناسانه دارم؛ ولی طبیعتاً وقتی روی شاهنامه کار میکنم، یعنی روی سیاوشخوانی، دارم روی مفهوم پیمان کار میکنم یا دارم. وقتی روی رستم و سهراب کار میکنم روی مفهوم تقدیر کار میکنم. حیطه مفاهیم فرق میکند. دقیقاً منافع اقتصادی و جامعهشناسانه است. طبیعتاً زبان استعاره نیست.
تسنیم: زبان خودتان رک است؟
من آدم صریح و رکی هستم تا جایی که منافعم در خطر نباشد
دژاکام: من آدم صریح و رکی هستم تا جایی که منافعم در خطر نباشد. هم چنان که شما صریح و رک هستید تا جایی که منافعتان در خطر نباشد. درست این است بگویم انسان در صورت معمولی خود این طور است و البته گاهی اوقات نیز منافع معنوی بر مادی اولویت دارد.
تسنیم: برشت هم این گونه است؟
دژاکام: من این را به عنوان شوخی که یک بخشی از جدیت را در خودش دارد مطرح کردم بگذارید اصلاح کنیم من واقعاً آن جایی که اگر درستتر و دقیقترش را بخواهم بگویم جایی که بتوانم بدانم قضاوتم نزدیک به واقعیت است، یعنی پارامترها و شاخصهایم و دادههایم اینقدر دقیق است که بتوانم به قضاوت برسم. بله رک هستم.
تسنیم: چرا امیر دژاکام در یک تجربه متوالی میرود سراغ برشت که اینقدر گزنده و تند است. به نظر میرسد که شما یک پروژه طولانی خواهید داشت.
دژاکام: احتمالاً کار بعدیم هم برشت باشد. شاید زن نیک سچوان و البته احتمال دارد یک متن از خودم را شروع کنم.
تسنیم: دلیلش چیست که دهه 90 را این طوری آغاز میکنید؟
دژاکام: بعد از 50 سالگی تقریباً یک چهار سالی کتاب خواندم و کار کردم و توقف کردم و کارگردانی نکردم. من 95 هم یک کار داشتم 4 سال قبلش کار نکردم.
تسنیم: دهه 90 آخرین کارتان چه بود؟
پنج سال هم مشکل برای کار کردن داشتم و هم مایل نبودم این مشکلات را حل کنم
دژاکام: آخرین کارم ساقی بود. در این فاصله پنج سال هم مشکل برای کار کردن داشتم و هم مایل نبودم این مشکلات را حل کنم. رغبتی نیست که آدم برود مشکلات را حل کند. اگر رغبتی باشد آدم مشکلات را حل میکند. مثل الان که این دو تا نمایش را بردم صحنه و مشکلات بسیار بزرگی دارم؛ ولی همه را حل کردم. درمورد کارگردانی آثار بزرگ باید بگویم حتی اگر برگردیم مطالب مربوط به شاید سی سال گذشته من را در کارگردانی بخوانید گفتم که دوست دارم بعد از 50 سالگیم شاهکارهای دنیا را کار کنم.
تسنیم: یعنی میخواستید قبلش کارهای خودتان باشد؟
سن فیزیولوژیک با سن کارگردانی تفاوت دارد
دژاکام: من معتقدم کارگردان جوان بین 40 تا 50 ساله است. واقعاً کارگردان جوان 40 سالش است، این طوری نیست که کارگردان جوان 18 ساله باشد. سن فیزیولوژیک با سن کارگردانی تفاوت دارد. به درک و شناختی شما میرسید که در آن سن و به تجربهای دست پیدا میکند. اینها از همدیگر متفاوت هستند. شاید من دلم میخواهد شکسپیر کار کنم. دلم میخواهد کارهای بزرگ جهانی را تجربه داشته باشم و البته چون شما این دو کار آخر را دیدید. من از نگاه یک انسانی ایرانی که اینجا ایستاده و زندگی کرده و مشکلات اینجا را درک کرده است، سعی میکنم به موضوعات نگاه کنم.
تسنیم: چرا برشت را انتخاب کردید؟
دژاکام: چون بحث جامعهشناسی و اقتصاد داشت. هم اقتصاد و هم جامعهشناسی. موضوعات بسیار بسیار حائز اهمیت روز من بودند. خیلی ساده است.
تسنیم: نویسندگان دیگری هستند که هنوز زندهاند و کار میکنند مثل مایکل فرین. چرا باز به سراغ کسی میروید که برای ما شناختهتر شده باشد؟
دژاکام: این سؤال تا ابد میتواند ادامه داشته باشد. در ضمن من میتوانم شروع کنم نمایشنامههای جدیدی را بخوانم. این سؤال تا ابد میتواند ادامه داشته باشد. احتمال دارد نمایشنامهای بخوانم و آن را کار کنم. فعلاً در گزینههای من این انتخاب بود.
تسنیم: زن نیک سچوان ترجمه شده است؟
دژاکام: بله ترجمه شده.
تسنیم: خانم نوشین قراره ترجمهاش کند؟
دژاکام: اگر تصمیم بگیریم کارش کنیم که دقیقاً در مرحله مطالعه و تحقیق و پژوهش هستیم، خانم نوشین امیدوارم محبت میکنند و سومین کار را هم ترجمه میکنند و یا شاید متن خودم را کار کنم.
تسنیم: یک مسئلهای این است که خیلیها با نمایش شما، در مواجهه با نمایش «ننه دلاور» اعتراضاتی به شما داشتند که چرا شما نمایش را این گونه اجرا کردید. چه قدر کمیک شده و معتقد بودند تلخی نگاه برشت که خانم نوشین معتقد بود در متن سابق خیلی تزریق شده بود، باید به همان شکل ادامه پیدا میکرده و شما این کار را نکردید. دلیلتان چیست که دارید چنین نگاه شوخ و شنگی را در برشت کشف میکنید و به صحنه میآورید؟ خانم نوشین معتقد بود آن ترجمه فاجعه بار است. در مقایسه دو متن به چه چیزی فکر میکردید که آن شوخ و شنگی را در متن کشف کردید؟
تراژدی مدرن الزاماً غمگین و تلخ نیست
دژاکام: اول از همه احترام میگذارم به نظر کسانی که فکر میکنند غمگین و تلخ باید اجرا شود. از واژه تراژدی استفاده نمیکنم؛ چون شما هم میدانید تراژدی مدرن الزاماً غمگین و تلخ نیست. دوم اینکه برگردیم نگاه کنیم به آدمهای بزرگی در این زمینه که میشناسند دیدگاه و فکر و اندیشه و ترجمه و تعریف دارند مثل پرفسور ناظرزاده و مختاباد و غریبپور و پرویز تاییدی و مثل کسان دیگری که در این زمینه تجربه دارند. نه، شاید قضاوت قطعی نمیکنم. کسانی که برشت را در ایران شناختند آن جوری با یک نگاه جدی تلخ غمگین شناختند و فکر میکنند این تنها نگاه و قطعیترین نگاه است؛ اما اگر جستجویی کوچک روی آثار برشت که در یوتیوپ پر است انجام بدهند به گونههای مختلفی اجرا شده ننه دلاور مواجه میشوند که مقداری این تلخی را بیشتر سوار دارد و من هم گفتم در بروشور هم نوشتم به نفع زندگی این تلخی را فقط در ظاهر شیرین ارائهاش میکنم.
زمانی که ننه دلاور و آرتور اویی را میزانسن کردم، در هر دو بغض داشتم و هنوز هم بغض دارم
باورتان نمیشود زمانی که ننه دلاور و آرتور اویی را میزانسن کردم، در هر دو بغض داشتم و هنوز هم بغض دارم. درست است تماشاگر میخندد؛ ولی این خندهها خندههای درست و درمانی نیستند حکایت از ناجوری دارند، ناجوری بدون هارمونی داشتن، بدون تناسب داشتن است و هارومونی نداشتن یعنی عقل نداشتن یعنی ظلم، این نداشتن تناسب است که باعث اولین واکنش عصبی یک انسان میشود. وقتی شما برشت را میخوانید آنالیز میکنید. کتابهایی که در موردش وجود دارد یا تحلیلهایی که وجود دارد یا صاحب نظرانی که وجود دارند. برشت بسیار معتقد است که قرار نیست ما احساساتی شویم یا حداقل وقتی که میخواهیم احساساتی شویم قطع میکند و این فاصله بین جهان تخیلی اثر و سمپاتی شدن من است. فقط یعنی هر چیزی که این سمپاتی را قطع کند و من را به دنیای واقعی برگرداند. به مشکلات و حوادث و فجایعی که اطرافم است این فن فاصلهگذاری است که میتواند با متن و موسیقی با بازی با چیدمان با هر ابزاری که در هنر نمایش وجود دارد استفاده شود.
تسنیم: در این کار خودتان هستید؟
من هنرمندم و این آزادی را دارم متن را آن گونه که باورم است اجرا کنم
دژاکام: خیلی خیلی کم هستم. اگر ضروری باشد به جز آن لحظهای که بچهها باید روی زانویشان باشند، روبهروی قدرت متظاهر و ریاکار دستور میدهم که بروید روی زانویتان و اعتراض میکنند که این خیلی وضعیت بدی است. این وضعیتی که تو داری به ما تحمیل میکنی. میخواهیم بگوییم نمایش هستیم. حالا چرا این شادمانی وجود دارد؟ چرا این شادمانی وجود نداشته باشد؟ من در این دور باطل نمیافتم. فقط به شما میگویم که مشاهدهگر در سرنوشت مشاهدهشونده شریک است. من هنرمندم و این آزادی را دارم که این متن را آن گونه که باورم است که به واقعیت نزدیک است به حقیقت زیباییشناسی نزدیک است و هارمونی دارد اجرا کنم سایر هنرمندان محترم میتوانند نپذیرند.
تسنیم: گفتید افرادی که روی برشت تمرکز داشتند، آن تلخی را گرفتند. داشتم فکر کنم آن چیزی که شما کشف کردید همین چیزی بود که گروه برلین آنسامبلر با همان تفکر برشتی انجام میدهد. تلخی از کجا آمده؟ چرا در ایران این برشتینها پایشان را روی این گذاشتند که برشت آدم سیهبین بوده هست؟
خنده واکنش روانی جدی بشر است به ظلم
دژاکام: بگذارید در مورد دیگران قضاوت نکنیم، من دوست ندارم. فقط میخواهم بگویم چرا فکر میکنیم خنده جدی نیست. یک دور دیگر به این مسئله فکر کنیم چرا فکر کنیم خنده جدی نیست. به نظر من خنده بسیار امر جدی است، خنده هارمونی دارد، خنده واکنش روانی جدی بشر است به ظلم. همچنان که عصبیت یک واکنش بسیار جدی است. همچنان که غمگین شدن یک واکنش بسیار جدی است.
آیا ما معتقدیم که یکی از واکنشهایی که در این همه سال در این نظام پیچیده انسان قرار دارد امر غیرجدی است؟ اینجا اشکال دارد، یعنی تو به یکی از واکنشها و عملکردهای یک سیستمی که پیچیدگی بسیار عظیمی دارد میگویید این جدی نیست، نه اشکال از این نوع نگاه است که مجموع این واکنشها خیلی جدی هستند. خیلی معذرت میخواهم مثل اینکه دستشویی رفتن جدی است. شما دو ساعت از بیرون رفتنتان تأخیر بیفتد تمام نظام هستیتان به هم میریزد. هیچ چیزتان سر جای خودش نیست. همچنان که اگر به موقع گریه نکنید. اگر به موقع غذا نخورید. اگر به موقع استراحت نکنید و اگر به موقع نیایش نکنید. اگر به موقع راز و نیاز نکنید. انسان یک موجود پیچیده با ابعاد گوناگون است. این ابعاد در هارمونی زیبا است و تو اگر بخواهی یکی از اینها را نفی کنی در واقع یک بخشی از این همستاد، سیستم، نظام و ماشین را نفی کردی. دوستان جدی دیدند، اشکالی ندارد. من هم شوخی دیدم؛ مگر من به کجای جهان این هستی و کائنات لطمه زدم. یک شب نمایش کوچکی اجرا شده از یکی از شاهکارهای دنیا بوده آن متن هم تا ابد باقی میماند برشت هم باقی میماند کارگردانهای دیگر هم این اثر را کار میکنند خیلی خوب شما جدی کار کنید ما کمدی کار کردیم.
تسنیم: در ایران قبلاً اجرا شده بوده است؟
دژاکام: دوست عزیز من، مجید جعفری هنرمند خوبمان کار کردند. 20 سال قبل تقریباً، تحقیقاً خاطرم نیست. در سالن اصلی بود. هنرمند خوب و محبوب عزیزمان آقای اکبر زنجانپور و هنرمند خوبمان رضا رویگری در آن نمایش بازی میکردند.
تسنیم: نقش اویی را چه کسی بازی میکرد؟
دژاکام: فکر میکنم آقای زنجانپور بودند.
تسنیم: پس الان نگاه میکنم شرایط نمایشنامه، با شرایط مجید جعفری متفاوت است. اینجا امیرکربلایی زاده را داریم که در صحنه میخواهد بترکاند. کاملاً شما پس دیدگاهتان مجید جعفری متفاوت بود.
دژاکام: بله خیلی فرق میکند.
تسنیم: مسئلهای که پیش میآید این است که شما به نظر من یک رشد دیگری هم دارید میکنید، شما از تئاتر دولتی کنده میشوید و به تئاتر خصوصی میروید و به جان میخرید. در مصاحبههای قبل از اجرای سال 91-92 حتی نسبت به ساختار تئاتر دولتی هم اعتراضات زیادی داشتید. این تجربه جدید الان چه شکلی است؟ به عنوان کسی که باید بابت فروش بلطش تلاش بیشتری انجام بدهید برای شما مخاطب خیلی حتی مهمتر شده است؟
دژاکام: مثل این است که تو وعده کردی عزیزت را ببینی بعد در کویر بیفتی. تشنگی پوستت را خراب کنه. بعد به رودخانه میرسی آب میخوری و به کوهستان برفی میرسی. از این کوهستان برفی رد میشوی و در جنگل گل و لای میافتی؛ ولی چون باید بروی پیش عزیزت همه اینها برایت تحملپذیر میشود. من هنر تئاتر را دوست دارم و خودم را هنرجوی آن میدانم. زندگی من این شکلی معنی میشود میتواند درست باشد یا غلط باشد. من پناه بردم به خدا و این تصمیم را گرفتم که این کار را انجام بدهم چون برایم دوست داشتنی است و چون برایم عزیز است این مسیر را میروم یا دارم تلاش میکنم که موفق شوم؛ ولی پوستکنی است.
نه تئاتر قرار است دولتی باشد و نه تئاتر قرار است در شکل تجاری
نه تئاتر قرار است دولتی باشد و نه تئاتر قرار است در شکل تجاری باشد. خودش به ورطههایی می افتد که فقط سرگرمی باشد یعنی من مخالف سرگرمی نیستم این فقط ما را رنج میدهد یعنی هنرمندانی که 30 سال 35 سال طول کشیده تا اینها تربیت شوند و در سالن بیایند و جلوی چشم تماشاگر قرار بگیرند، روزنامهها نقدشان کنند، مدیران نقدشان کنند، هنرمندان نقدشان کنند و به ورطهای برسانیم که از ابتداییترین امکانات محروم باشند تئاتر قرار نیست دولتی شود اما دولت چون بودجه فرهنگی دارد و کشور چون بودجه فرهنگی دارد. بودجه فرهنگی ما خیلی زیاد است ما هنرمندان نمیدانیم کجا خرج میشود.
تسنیم: پراکندگیاش بالا است
دژاکام: مجلس باید این را یک جا کند. فرهنگ هم بالاخره مشخص است که پنج رکن دارد هنر، دین، فلسفه، عرفان، علم است. این پنج تا میشوند فرهنگ، جاری در زمان و مکان؛ چون فرهنگ جمود نیست، زاینده است، زاد و ولد دارد. چون در یک انسان تبلور پیدا میکند. ما میگوییم این بودجه را میخواهیم خرج اینها بکنیم؛ اما واقعیت این است که کشور بخش هنر را از فرهنگ متمایز شده و پولی برایش در نظر گرفتهاند. بخشهای دیگر پول دارند. علم و دین پول دارند. در وزارت علوم تعریف شده. در وزارت صنایع تعریف شده. جاهای دیگر تعریف شده نمیدانم. به لحاظ حقوقی چطور است. دین هم در حوزههای علمیه و جاهای دیگر تعریف شده است. این بودجه نقاشی کشور است. این بودجه سینمای سراسر کشور است. این بودجه تئاتر کشور است که ما تکلیفمان را بدانیم چیست و این همه پولی که میرود.
تأیید قدرت، قدرت میآورد، ما از کجا بفهمیم تأیید درست است
من یک وقتی مواجه میشویم میبینم یک کارگردان جوان 30 سالهای یک قرارداد بسته یک میلیارد تومان آن موقع من بعد از 40 سال کارگردانی کردن و کار کردن باید حقوق عیدی خودم را بدهم بابت کرایه سالن، این اسمش اگر عدل است ما خیلی عادل هستیم. نمیدانم آن جوان یک فامیلی داشته یا پارتی داشته. یک کسی داشته تسبیح میگیرد دستش یا کار خاصی میکند که من نمیکنم یا جلوی رئیسها جلو و راست میشود. هر چه بخش نامهها گفتند تأیید میکند. من صد سال دیگر هر چه بخش نامهها گفتند تأیید نمیکنم. فکر میکنم من دیدگاه و نظر دارم و کشورم را دوست دارم؛ چون کشورم را دوست دارم، نقد دارم. اینها در واقع کسانی هستند که دائم تأیید میکنند. تأیید قدرت، قدرت میآورد. ما از کجا بفهمیم تأیید درست است، شک نکنیم به این قدرتها، شک نکنیم، به این تاییدها که دائم همه چیز را تأیید میکند.
بودجه یک سال تئاتر به یک کارگردان که دو یا سه کارگردانی داشته است، پرداخته شده است
بالاخره راه میروم هر آدم عاقلی با هر وزیر و وکیلی با هر نمایندهای و با هر مسئولی از رأس نظام گرفته تا پایین اشکالات را میبینند و راجع به اشکالات حرف میزنند، بعد تو از اول تا آخر همه چیز را تأیید میکنی؟ بعد بودجه یک میلیاردی میگیری، بابت تأیید یک میلیارد میگیری، دوازده میلیاردی هم داشتیم که بودجه یک سال تئاتر به یک کارگردان که دو یا سه کارگردانی داشته است، پرداخته شده است. نمیفهمم؛ ولی من دارم این مسیر را میروم. مشکلات خودش را هم دارد و گرفتاری هم دارد البته حرفم ناقص ماند دولت باید این بودجه را به سالنهای تئاتر بدهد و بگوید این سالن تئاتر 300 میلیون سالن تئاتر دیگر 500 میلیون، شما در مورد ادبیات کهن کار کنید یا خودشان بگویند ما در مورد ادبیات کهن کار میکنم یکی بگوید من تئاتر دانشجویی را حمایت میکند یکی دیگر بگوید تئاتر دانش آموزی را حمایت میکنم به فراخوان اینها بودجه بین سالنها تقسیم شود.
تسنیم: روز چهارشنبه با کوهستانی نشست داشتیم او معتقد بود که سالنهای ما هویت ندارند اولین قدم این است که باید سالنهای ما هویت مند شود حافظ این هویت را برای شما میآورد؟
دژاکام: نه حافظ هر کسی بتواند 600، 700 تومان را کرایه بدهد احتمال دارد تخت حوضی بتواند کرایه بدهد یا شکسپیر بدهد. بعدش دانشجو باشد یا نه یک خانم عزیزی که فوق لیسانس گرفته تا حالا هیچ تئاتری کار نکرده باباش خیلی دوستش دارد برای کادوی تولدش به او 50 میلیون میدهد که تئاتر کار کند او هم میآید برای این که حظ ببرد تئاتر کار میکند.
تسنیم: پس ما فقط سنگلج را داریم که هویت دارد؟
دژاکام: سنگلج اگر کار سنتی باشد بله ولی اگر نباشد نه.
تسنیم: تلاشتان این است که کار ایرانی باشد؟
دژاکام: بله.
تسنیم: پس قدم اول این است که سالنها هویت پیدا کنند و براساس هویت
دژاکام: نه، کشور وقتی داریم میگوییم دولت یک جایی است بیرون دولت پول تئاتر را دارد، مثلاً سازمان تبلیغات اسلامی.
تسنیم: مثلاً بنیاد حفظ ارزشهای دفاع مقدس و روایت و خانه هنرمدان حوزه هنری، شهرداری تهران.
یک سیاست هزینه کردن برای تئاتر وجود داشته باشد
دژاکام: این پولها را یکجا کنند. پول تئاتر یکجا شود. من نظرم این است پول تئاتر یکجا شود یا نه، یک سیاست هزینه کردن برای تئاتر وجود داشته باشد.
تسنیم: موفق نشده این کار را بکند نسبت به مدیران چند سال اخیر؟
مهدی شفیعی خیلی مدیر است؛ اما امکانات کافی در اختیار ندارد
دژاکام: واقعیت این است که مهدی شفیعی خیلی مدیر است. تصمیمگیریهایش از سر حوصله است با دقت به مسائل نگاه میکند تمام فاکتورهای لازم را جمع میکند و تصمیم میگیرد؛ اما امکانات کافی در اختیار ندارد. با یازده میلیارد، دوازده میلیارد چه کار میتوان کرد؟
تسنیم: شما در سوگواره خمسه حضور داشتید. من با شما همسفر بودم. این برنامه برای شهرداری بود ولی شفیعی هم ایستاده بود و کار میکرد.
مهدی شفیعی نگاه کشوری دارد، نگاه ملی دارد، پدرانه رفتار میکند نه برادرانه
دژاکام: نگاه کشوری دارد نگاه ملی دارد این خوب است برایش فرقی نمیکند شهرداری باشد یا جای دیگری باشد اداره مالیات باشد اداره برق باشد تئاتر، تئاتر است. میآید و خودش را با این که سنش کم است؛ ولی پدرانه رفتار میکند نه برادرانه.
تسنیم: بودجههای پراکنده را جهتی داده که به سمت مرکزی بیاید که پراکنده نشود.
با این کرایه دادن سالنها و اینکه تئاتر فقط بحثش پول درآوردن شده یک سری واژهها خلق شده است
دژاکام: موفق شده؛ ولی حرکت موفق مهدی شفیعی کافی نیست. آقای مرادخانی هم باید همراه باشد. بعد از آقای مرادخانی آقای وزیر باید همراه باشد. بعد از وزیر سازمان تبلیغات باید همراه باشد. بعد بنیاد روایت باید همراه باشد. بنیاد فتح باید همراه باشد. نمیدانم همه این اسمهایی که من بعضیهایشان را بلد نیستم و دارند کار میکنند، شهرداری باید هماهنگ باشد، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران میتواند بگوید مرکز هنرهای نمایش من کارشناسان را به تو میدهم. با کارشناسان من و تو پهلوی هم جمع شوند، فعال کنند. این میزان هم پول دارند. موضوعات من هم این است. فضای سبز و شهرسازی، زندگی شهری، سبک زندگی اسلامی و.... سبک زندگی ایرانی. این کار را نمیکنند، یک اتفاقات عجیب و غریبی میافتد.
اگر ما قرار است سالنهای تئاترمان تبدیل شوند به تالار عروسی، چه چیزی از عروسی قشنگتر
با این کرایه دادن سالنها و اینکه تئاتر فقط بحثش پول درآوردن شده یک سری واژهها خلق شده یک سری روابط خلق شده یک سری آدمها آمدند این اقتصاد می دانید فرهنگ به وجود میآورد، اقتصاد قشر به وجود میآورد اقتصاد گروه جدید به وجود میآورد و خیلی از مفاهیم قشنگ تئاتر اگر تئاتر صرفاً تجاری شود. اگر ما قرار است سالنهای تئاترمان تبدیل شوند به تالار عروسی، چه چیزی از عروسی قشنگتر، من بیادبی نمیخواهم بکنم به اینکه مثلاً بالاخره سنت پیامبر است؛ ولی تالار عروسی شرافتی دارد. اسمش تالار عروسی است. باید بلد باشید چی کار کنند، چه کار نکند که این خانواده خوش بگذرانند و جشن بگیرند و پولی هم بدهند؛ ولی سالن تئاتر هم باید خوش بگذراند. اما ذهن که نیاز به زیبایی دارد، ذهنی که نیاز به اندیشیدن و فکر کردن دارد.
کثافت را جمع میکنند، اثر هنری را خلق میکنند
بد است کارگردان بگوید کار را جمع میکنم. کثافت را جمع میکنند، اثر هنری را خلق میکنند. بد است تهیهکننده بگوید کار را میبندیم. بار است که میبندند، کار را نمیبندند. یک واژههایی به وجود آمده مثل تئاتر صحنهای نمیدانم .کجا تئاتر بیصحنه داریم و متخصصین هم استفاده میکند. یک واژههایی به وجود آمده «چند از توش در میاد». ما این نمایش را ببریم صحنه.
تسنیم: این را با تهیه کنندهای بودید که به شما گفتهاند؟
چه بلایی سر پسر من و تو میآید، مملکتی که حافظها نداشته باشد
دژاکام: من اجازه نمیدهم با مشت میزنم زیر چشمش، اگر تهیه کنندهای بخواهد با من این حرف را بزنه من عمرم را گذاشتهام شوخی ندارم من عمرم را گذاشتم من روزی که در واقع میتوانستم حقوقهای بسیار عالی بگیرم راجع به کارهای دیگری نگرفتم تئاتر بردم صحنه حالا بگم چند از توش در میاد میخواستم شرکت ساختمانی میزدم هم دقت و هم هوش دارم. واردات و صادرات کار میکردم من هیچ مشکلی با واردات و صادرات ندارم. میتوانستم یک مغازه پیراهنفروشی از ترکیه من لباس بزنم و بفروشم، میگم چند تا از توش در میاد؟ در تئاتر نمیتوانم بگویم چند از توش در میاد چه بلایی به سر بچههای ما میاد؟ چه بلایی به سر دختران ما میآید؟ چه بلایی سر پسر من و تو میآید، مملکتی که حافظها نداشته باشد، مملکتی که عطارها نداشته باشد. همین الان میدانید چقدر عطارها و فردوسیها و سعدیها ما را نگه داشتهاند؟ ما به اینها ما به شاخصهای فکری فرهنگیمان نیاز داریم ؟ چند در میاد؟ هنرپیشه نقش دوم از توش چند درمیاد؟ شب روی سنگ فرش خیس خیابان چند در میاد؟ این انصاف است در مورد اکبر رادی این حرف را بزنم؟ این انصاف است که من بگویم که مثلاً از شب بیست و یکم چند در میاد؟ این انصاف است که من بگویم که از کنار نهر فیروزآباد چند در میآید؟
ما به اقتصاد هنر نیاز داریم، من از سیاستهای فرهنگی این دولت حمایت کردم و میکنم
این نگاه درست است. ما به اقتصاد هنر نیاز داریم من از سیاستهای فرهنگی این دولت حمایت کردم و میکنم. این جا تسنیم است میدانم کجا حرف میزنم؛ اما من راجع به فرهنگ کشورم دارم حرف میزنم، نه راجع به این گروه یا آن گروهی که میان چهار سال میماندند، هستند و نیستند. من کار نمیکنم اشکالی ندارد، کاری نمیکنم ماشین را برمیدارم و در آژانس کار میکنم. تنم سالم است. مشکلی ندارم. این نشد نویسندگی میکنم، نویسندگی نشد، کارگردانی میکنم، کارگردانی نشد بازیگری میکنم، بازیگری نشد معلمی میکنم، معلمی هم نشد بالاخره در آژانس که میتوانم کار کنم.
من بچه تهشهرم پس ابایی ندارم. یادتان است اول گفتید چه قدر میتوانم رک باشم. من پای منافع ملی در مورد فرهنگ آنی که میدانم درست است سکوت نمیکنم. پهلوی رئیس سپاه پاسداران باشد سکوت نمیکنم. پهلوی وزیر فرهنگ و ارشاد سکوت نمیکنم. پهلوی رئیس جمهور سکوت نمیکنم. آدمی فروتن هستم؛ ولی وقتی میگویم آقا من پهلوی بزرگان سپاه گفتم که با بخشنامه نمیشود کار فرهنگی کرد در مورد جنگ، کار رئیسپسند راجع به جنگ نمیشود کار کرد در سازمان تبلیغات گفتم کار رئیسپسند که شما بخشنامه بکنید.
تالار وحدت با سالن عروسی فرق میکند
من راجع به ائمه اطهار کار کنم راجع به دین کار کنم، نمیشود کار کرد. در وزارت ارشاد گفتم تالار وحدت با سالن عروسی فرق میکند والله قسم آنجا اسمش بنیاد رودکی است. اسمش حافظ است. نمیتوانیم حافظ را اجاره بدهیم. هنوز که هنوز است موافق نیستند. به من لطف کردند به من تخفیف دادند. کرایه من را قسطی گرفتند. به من احترام گذاشتند تمام احترامات لازم را مسئولین با من کردند. من هم گفتگوی شرافتمندانه، مردانه و چشم در چشم داشتم و گفتم با این سیاست مخالفم که من بابای کارخانهدار همچنان که گفتم آقا پسر گلم عشقش کشیده برای تولدش کارگردانی کند، عشقش کشیده سالن اصلی کار بگذارد، وحدت کار بگذارد، کرایهاش 5 میلیون تومان است، باباش 500 میلیون داده. مگر چه قدره برای بابای کارخانه دار، دخترم دوست دارد کارگردانی کند 500 میلیون میدهم تالار وحدت را بگیرد.
هنرمندان بزرگ هم حق ندارند پول نفت را مفت بخورند
تالار وحدت اقای رفیعی باید کار کند، سرکار خانم صابری باید کار کند. تالار وحدت همان جوانهایی که کار کردند و درخشیدند کار کنند. هنرمندان ملی ما باید کار کنند و یک اثر ملی هم باید بگذارند. تماشاگر هم باید داشته باشند. آن هنرمندان بزرگ هم حق ندارند پول نفت را مفت بخورند برای صندلی خالی اجرا بروند شوخی نداریم از این طرف بگوییم تئاتر تجاری نباشد، از آن طرف بگوید من برای صندلی خالی تئاتر اجرا میکنم از آن طرف پشت بام افتادن است، تئاتر تماشاگر نیاز دارد نه مشتری، تئاتر باید تماشاگر داشته باشد خیلی از هنرمندان خوب ما تماشاگر دارند در شکل تجاریش هم تماشاگر دارند یعنی وقتی میبینیم کار را، کار ارزشمندی است همین آقای کوهستانی تماشاگر دارد بعد در گردش تئاتر تجاری هم قرار نمیگیرد یعنی کارش کار فرهنگی است تماشاگر هم دارد.
تسنیم:ادعای خاصی هم ندارد شنیدنش خیلی ساده و شکیل درست میکند
دژاکام: کار هنری است دارد کار میکند، مردم مراجعه میکنند. آتیلا پسیانی شاید ژانرش را نپسندی و خوشت نیاید؛ ولی کارش میکند زیباییشناسیاش را دارد. محمد رحمانیان زیباییشناسی دارد، کارش را میکند، داوود فتحعلی بیگی زیباییشناسی خودش را دارد، کار میکند مراجعه دارد خانم صابری مراجعه کننده دارد. من باور کنید خیلی از این هنرمندانی که اسم بردم شاید کارشان را دوست نداشته باشم.
تسنیم: ولی استمرار هنریشان را دوست دارید
دژاکام: بله پای مردیشان را دوست دارم جوانی مثل محمد مساوات، تینا صالحی، مرتضی میرمنتظمی، اینها کجا در شکل تئاتر تجاری قرار میگیرند یا شکل تئاتر فرمالیستی که ته تهش میبینیم که خوش اخلاق باشید با هم یک ملودرامی که آخرین پیامش این است که مهربان باشید وقتی ملودرامها گذشته بچهها اینها را قبول نمیکنند.
========================
مصاحبه از احسان زیورعالم
عکس از ناصر جعفری
انتهای پیام/