چگونه کارآفرین شویم؟
آنچه یک کارآفرین موفق را از دیگر کارآفرینان متمایز میکند،سرعت توسعه فعالیت اقتصادی اوست؛کسانی موفقتر هستند که با کشف موقعیتهای خوب بازار که دیگران به آنها توجه نمی کنند، ایده بهرهبرداری از این موقعیتها را در ذهنشان شکل می دهند.
بهگزارش گروه اقتصادی خبرگزاری تسنیم، امیررضا قوامیان کارشناس مسائل کار و کارآفرینی در یادداشتی با عنوان «چگونه می توانیم کارآفرینی کنیم» نوشت: ازدیاد جمعیت و بیکاری همواره یکی از مشکلات اساسی جوامع به ویژه کشورهای در حال توسعه بوده است؛ در ایران نیز ترکیب جمعیت جوان کشور، ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی جدید و نیز روند مستمر کاهش ذخایر نفتی از علل عمده اندیشیدن سیاستگذاران کشور به منبع سهلالوصول دیگری غیر از نفت یعنی ابتکار، خلاقیت و نوآوری می باشد.
در واقع توسعه با کالاهای مادی آغاز نمی شود، این آدمی است و نه طبیعت که منابع اصلی را فراهم می سازد و عامل اصلی تمام توسعههای اقتصادی از ذهن برمی خیزد؛ شهامت، قدرت، ابتکار و تکاپوی سازنده نهتنها در یک زمینه بلکه در بسیاری از زمینهها از وجود آدمی فوران می کند. در این میان کارآفرینی به عنوان پدیدهای که اصلیترین سرمایه مورد نیاز آن داشتن خلاقیت، جسارت، پیشرفت و بهرهگیری بهموقع از فرصتهاست، از مهمترین منابع بالقوه اقتصادی، افزایش بهرهوری، کالا وخدمات جدید محسوب می شود.
جهان امروزی پس از تجربه الگوهای مختلف توسعه اعم از برون زا، درون زا، صنعتی وغیره، آخرین الگوی توسعه را مبتنی بر کارآفرینی قرار داده است؛ اهمیت این مسأله تا بدان جاست که «شومپتر»، کارآفرینی را موتور توسعه می نامد.
پیشرفت کشورهایی نظیر تایوان، مالزی وسنگاپور در دههی 80 و 90 نیز مدیون گسترش کارآفرینی است؛ در واقع پس از رکود اقتصادی غرب در دهههای 70 و80 به مفهوم کارآفرینی توجه عمیقتری شد و مطالعات بسیاری در خصوص فرآیند کارآفرینی، ویژگی های کارآفرینان، نحوه پرورش و آموزش آنها و محیط مساعدی برای فعالیتهای کارآفرینانه انجام گرفت و از آنجایی که کارآفرینی مفهوم بین رشتهایست، اقتصاددانان، صاحبنظران علوم مدیریت، جامعهشناسان و روانشناسان هر یک به جنبههای خاصی از این مفهوم توجه کردهاند. در واقع پس از طرح مفهوم کارآفرینی برای اولین بار توسط اقتصاددانان، تاکنون محققان بسیاری در پی تبیین مسأله کارآفرینی و عوامل مرتبط با آن بودند؛ زیرا کارآفرینی مسأله چند بعدی است که در آن عوامل مختلف از قبیل نظام سیاسی، اقتصادی، فرهنگ جامعه، ساختارخانواده، ویژگی های شخصیتی به ویژه مفهوم انگیزش با یکدیگر تعامل دارند. «دیوید مککللند» از جمله اولین کسانی است که از زاویه روانشناسی به پدیدههای کارآفرینی توجه کرده و پژوهشهای بسیاری در این زمینه انجام داده است؛ او معتقد است که فرایند توسعه را بر اساس پیدایش برخی ویژگی های روانی و شخصیتی در افراد یک جامعه می توان توضیح داد.
عامل انگیزش، نیروبخش وجهتدهنده رفتار است؛ تبیین این مسأله به فهم چرایی روی آوردن افراد به برخی فعالیتها کمک می کند. «مککللند» انگیزش پیشرفت را مهمترین عامل رشد اقتصادی وتوسعه می داند و معتقد است با پژوهشهایی در زمینه انگیزه پیشرفت می توان به سوی توسعه گام برداشت.
درباره کارآفرینی...
محققان تعریف یکسانی از کارآفرینی ندارند و هر یک بسته به نوع نگاه خود، تعریف خاصی از این پدیده ارائه دادهاند. جان باتیستسی در سال 1819 کارآفرین را به عنوان کسی که ابزار تولید را فراهم می آورد معرفی کرده است.
برخی از تعاریف برطیف وسیعی از فعالیتها تأکید کردهاند: خوداشتغالی یا کار کردن برای خود به هر شکل ممکن(ریچارد کانتلیون - 1730)، فراهم آوردن عوامل تولید (سی - 1830) تحمل عدم قطعیت یا تحمل ابهامات (نایب - 1912)، ایجاد یک ترکیب جدید (شومپتر - 1934)، استفاده از فرصتها (کرزنل - 1934) و ایجاد یک سازمان (کارتنر - 1988).
فرانک نایب از صاحبنظران مسائل کار و کارآفرینی در سال 1921 معتقد است کارآفرینان تلاش می کنند تغییرات بازار را پیش بینی کرده و بر اساس آن وارد عمل شوند؛ او همچنین بر نقش کارآفرینان در تحمل ابهام پویایی بازار تأکید دارد.
مرکز کارآفرینی دانشگاه میامی در اوهایو نیز در تعریف کارآفرینی می گوید «کارآفرینی فرایندی از توسعه و آوردن یک نگاه جدید به زندگی است؛ نگاهی که ممکن است یک ایده خلاقانه، یک فرصت ساده یا روش های بهتری برای انجام کاری باشد». نتیجه نهایی این فرایند ایجاد یک بنگاه جدید است که تحت شرایط ریسکپذیرانه و عدم قطعیت بسیار شکل می گیرد. طبق تعریف دانشنامه علوم سیاسی، کارآفرینی کسب وکار توام با ابتکار، نوآوری، جرأت، سعی، همت و صرف نیرو است. کارآفرینی سازمان دهی تولید و اعمال شیوههای نوین و سودآور و مقابله با خطرات احتمالی در فعالیتهای اقتصادی است. کارآفرینی تلاشی است برای ایجاد ارزش از طریق شناخت فرصتهای شغلی، مدیریت، ریسک مناسب و استفاده از مهارتهای مدیریتی و ارتباطی بهمنظور بسیج کردن منابع انسانی و مالی برای به ثمر رسیدن یک پروژه.
کارآفرین را بشناسیم
افرادی که یک فرصت شغلی جدید در صنعت ایجاد می کنند، کارآفرین هستند؛ آنها اغلب این کار را با ایجاد شرکتی تازه انجام می دهند اما آنها همچنین فرصتهای جدید شغلی را با ورود یک محصول یا ایجاد یک بازار جدید به وجود می آورند؛ لذا کسانی که در کارخانجات بزرگ خطوط تولید تازهای به راه می اندازند و یا با ایجاد بخش هایی تازه که قبلاً وجود نداشت باعث ایجاد بازاری جدید می شوند، کارآفرین هستند. به بیان کلی تر کارآفرینان منابع را مدیریت می کنند تا چیز تازهای اعم از شغل تازه یا کالا یا خدمت یا حتی بازار تازه بسازند و ارائه دهند.
آنچه کارآفرینان موفق را از کارآفرینان دیگر متمایز می کند، سرعت توسعه فعالیت اقتصادی آنهاست؛ کسانی بیشتر موفق هستند که فعالیت اقتصادیشان را بتوانند به سرعت رشد دهند. آنها موقعیتهایی را که در بازار دیگران به آنها توجهی نمی کنند می یابند و همین ایده بهرهبرداری از این موقعیتها را در ذهن آنها شکل می دهد. آنها خودشان را به خوبی در بازاری که در حال انتقال و تغییر است جا می اندازند که از این نظر مبتکر و مخترع شناخته می شوند. آنها به دقت پیش بینی می کنند که جهت بازارها در حال تغییر است و سپس آماده می شوند که بازارها را به راه بیندازند که این کار را قبلاً کسی انجام نداده بود.
مردم اغلب فکر می کنند کارآفرینان در ابتدا موفق هستند چون آنها کالا یا خدمات تازهای ابداع می کنند؛ مثل موتور جستجوگر یاهو. اما اینطور نیست و اغلب کارآفرینان موفق کار خود را با افزایش در کیفیت یک کالا یا محصول ایجاد می کنند، بدون اینکه چیز تازه ایجاد کرده باشند. آنها اطلاعات کوچکی روی آنچه دیگران انجام می دادهاند ایجاد می کنند.
کارآفرینان پس از شروع کار خود به مشتریان توجه می کنند و با آرامی با اصلاحات دیگر خود را مطرح می سازند. سپس آنها به سرعت آنچه انجام می دهند را متعادل می سازند و این فرایند را بارها تکرار می کنند پیشنهاد بهبود کیفیت مطرح شده از طرف Jerry Greenfild Ben cohen منجر به موفقیت برای آنها شد. آنها شروع به ساختن بستنی با قیمت بالاتر با قطعاتی از میوه روی آن کردند؛ این بستنی ها برای پاسخ به نیاز مشتریانی ساخته شد که بستنی های ساده را دوست نداشتند در آن زمان تولیدکنندگان بزرگ بستنی در بازار بستنی میوه ای جدید وجود نداشتند و این بازار جدیدی بود که توسط این دو نفر ایجاد شد.
Jack Burton کار آفرین دیگری است که از Vermont شروع کرد؛ او با بهبود طراحی کالایی که اولین بار در چهارده سالگی با آن آشنا شده بود توانست به موفقیت دست یابد با گذشت مدت کمی ا ز فارغ التحصیلی از نیویورک نقل مکان کرد و تخته اسکی های Burton را درست کرد. او می گوید «بسیاری از مردم فکر می کنند من تخته اسکی جدیدی اختراع کرده ام در حالی که این درست نمی باشد». طرح اولیه تخته اسکی ها به وسیله شرکت Brun swick ساخته شد در حالی که این شرکت هیچگاه پیشرفتی در تخته اسکی های ساخته شده ایجاد نکرد. فلسفه Burton بهبود آنچه جا دارد بر اساس نیازهای واقعی مشتریان بود. Burton این مساله را به همگان یاد داد که اگر محصولات اصلی برای مردم کسالتآور باشد، آنها حاضرند با پرداخت پول بیشتر کالای با کیفیتتری بخرند.
تاثیر محیط بر فعالیتهای کارآفرینانه
طی 10 سال اخیر کارآفرینان میلیون ها فرصت شغلی تازه در جهان ایجاد کردهاند؛ از هر شش دانشجوی رشته مشاغل یک نفر می گوید هدف شخصی اش تأسیس یک شرکت اختصاصی است و کارشناسان پیش بینی می کنند در آینده سازمانهای بسیاری متولد شوند. به ویژه افزایش فعالیتهای جسورانه (venture creation) در بین زنان، مهاجران و اعضای گروههای کوچک و رده پایین پیش بینی می شود. سهم شغل های ایجاد شده به وسیله زنان کارآفرین از 24% در سال 1975 به 40% در سال 2000 افزایش یافته است.
اکنون سؤال اینجاست که آیا این رشد بیانگر جهش ناگهانی در تولد کارآفرینان است؟ پاسخ منفی است؛ چون سرعت کارآفرینی با شرایط محیط کم یا زیاد می شود. در آمریکا سرعت فعالیتهای کارآفرینان در دهه 1920 افزایش و پس از آن در دهه 1930 کاهش یافت و پس از آن و بعد از جنگ جهانی دوم مجدداً افزایش و پس از آن کاهش چشمگیری از سال 1950 تا 1980 داشت. دهه اخیر دوره دیگری از رشد کارآفرینی به علت اختراعات انجام گرفته در تراشهها، کامپیوترها و وسایل ارتباط جمعی راه دور و تکنولوژی ارتباطات است.
کاهش سرعت سودها و افزایش سرعت مهاجرتها به افزایش سرعت فعالیتهای کارآفرینانه می انجامد؛ هرچه افراد بیشتری تبدیل به کارآفرینان موفق می شوند ایجاد ساختارهای اجتماعی بهتر دیگران را مجبور می کند تا کارآفرین باشند. همچنین فاکتورهای سیاسی و اقتصادی نقش مهمی ایفا می کنند. به منظور ایجاد تحریک و انگیزه برای انجام کارآفرینی بسیاری از کشورهای آسیایی و اروپایی تسهیلات ویژهای مهیا کردهاند و مالیاتهایشان را کاهش دادهاند. هدف دولتها از این سیاست حصول اطمینان در این زمینه است که کشورشان از جهش کارآفرینانهای که دستیابی به تکنولوژی های جدید آنرا ممکن می سازد عقب نمانند.
به سازمان هایی که کارآفرینان را حمایت می کنند، incubator organization گویند؛ آنها به مشاغل جدید یا کسانی که می خواهند شغل ایجاد کنند به اصطلاح فضای کار و نشو و نما می دهند. یک شرکت حمایتکننده کار آفرینان می تواند یک روز کامل را سپری کند بدون اینکه نیازی به خرید تلفن یا اجاره دستگاه فتوکپی یا استخدام کارمند داشته باشند. حامیانی که هیچ نفعی برای کارآفرینان نمی توانند به همراه داشته باشند این خدمات را رایگان به کارآفرینان می دهند اما اغلب کارآفرینان بخشی از سود خود را با شرکت حمایتکننده که به موفقیت آنها کمک کرده تقسیم می کنند. در شهر نیویورک کارخانههای سرمایهگذاری روی فعالیتهای جسورانه فضای حمایتکننده را برای کارآفرینان ایجاد می کنند تا سرمایهگذاری آنها را پرورش دهند.
برخی سرمایهگذاران این زمینه معتقدند سازمانهای حمایتکننده راههای بدون خطر برای شروع فعالیت کارآفرینانه هستند که به وسیله آنها می توان دید که آیا این کار در ابتدا توسعه می یابد و پس از آن تصمیمات بهتری در مورد سرمایهگذاری روی این کار گرفته شود.
صاحبان مشاغل کوچک
برخی مردم به اشتباه واژه کارآفرین را در معنی صاحب مشاغل کوچک به کار می برند. در آمریکا مشاغل کوچک به کارخانههایی که کمتر از 500 کارمند دارند گفته می شود و لذا صاحبان مشاغل کوچک اشخاصی هستند که صاحب حق مالکیت کارخانه با زیر 500 کارگرند.
اداره مشاغل کوچک (SBA) (small business administration) یک نهاد دولتی است که مسئول حمایت از فعالیتهای مشاغل کوچک است؛ این نهاد منابع سودمند زیادی برای کسانی که چنین مشاغلی را ایجاد کرده و آن را به خوبی مدیریت می کنند ارائه می دهد. بر اساس آمارهای سازمان SAB در سال 2000 در آمریکا 24 میلیون شغل کوچک وجود داشته که این تعداد 40% کارخانههای آمریکا و 75% تمام مشاغل جدید ایجاد شده است.
بسیاری از کارآفرینان برای مدت کوتاهی صاحبان مشاغل کوچک هستند اما تمام صاحبان مشاغل کوچک کارآفرین نخواهند شد؛ به عبارت دیگر همه صاحبان مشاغل کوچک وارد یک فعالیت شغلی جدید نمی شوند. افراد با خرید کارخانهها صاحب مشاغل کوچک می شوند اما بسیاری از این صاحبان مشاغل تمایل دارند مشاغل خود را کوچک نگه دارند و آنطور که کارآفرینان عمل می کنند، شغلشان را توسعه ندهند. این طبیعی است که اعتقاد داشته باشید کار کردن برای خودتان ممکن است بهتر از کار کردن برای دیگران باشد اما حتی اگر شما صاحب شغل نباشید، کار کردن در یک کارخانه کوچک متفاوت از کار کردن برای یک کارخانه بزرگ است. یک اختلاف بزرگ در میزان رضایت است. در رأی گیری اخیر انجام شده، کارخانههایی با کمتر از 50 کارمند دارای کارمندان راضی تری هستند. مشاغل کوچک ضررهایی شامل حقوق کم و امکانات پزشکی و بیمهای کم یا صفر دارند اما برای اکثر افراد این زیان ها با رضایت ناشی از فضای خوب کاری خنثی می شود. در مشاغل کوچک از افراد انتظار می رود تمام مهارتهای خود را به نمایش بگذارند؛ آنها به راحتی می توانند ببینند چگونه کارشان روی تبلیغات شرکت اثر می گذارد و یا چگونه عمل آنها روی سودآوری شرکت مؤثر است.
مشاغل فامیلی
مردم اغلب فکر می کنند مشاغل کوچک، مشاغلی فامیلی هستند ولی در واقع مشاغل فامیلی می توانند کوچک یا بزرگ باشند؛ ممکن است شغل فامیلی در اثر فعالیت کارآفرینانه به سرعت رشد کند یا اینکه رشد کندی داشته باشد. برای دولت تعریضی برای مشاغل فامیلی وجود ندارد ولی اغلب این عنوان برای توضیح دادن شغلی که صاحب و مدیریت آن در دست افرادی است که با یکدیگر رابطه فامیلی دارند به کار می رود. اغلب این مشاغل مسیر اولیه خود را تغییر می دهند. یک نمونه آن کارخانه Kohler است که 125 سال پیش به عنوان مخترع وانهای حمام به سبک مدرن شناخته شد؛ پس از آن کارخانه ساده او تبدیل به کارخانهای با محصولات متنوع از جمله مبلمان، موتورهای کوچک و زمین های گلف است و هنوز هم به وسیله یک فامیل کنترل می شود و بسیاری از افرادی که با هم رابطه فامیلی دارند، استخدام می کنند!
فشارهای توسعه یک شغل می تواند یک استرس بزرگ برای کارآفرینان و افرادی که با ریا برای آنها کار می کنند ایجاد کنند؛ به ویژه گرههای کور در اینجا افزایش می یابند برخی مشاغل فامیلی با واگذار کردن مدیریت شروع کارشان به افراد با مهارت به این فشارها غلبه می کنند. فامیلی های دیگر به دنبال راههایی هستند که رشد شغلشان را همراه با کنترل مالکیت و مدیریت نگه دارند.
ویژگی های اشخاص کارآفرین
کارآفرینان اعتدال در میزان خطر را ترجیح میدهند؛ فعالیتهایی با میزان خطر معتدل، آنهایی هستند که مهارت و کوشش شخص نقش اصلی را ایفا میکند. ممکن است شرایط مساعد هم در آن نقشی داشته باشد اما تاثیر آن به وسیله مهارت و کوشش شخصی به حداقل رسیده تا نتیجه کار جزء مسئولیتهای خود شخص باشد. کارآفرینان از خطر استقبال میکنند، در صورتی که خطر محاسبه شده باشد. به عبارت دیگر، آنها مسئولیت فعالیتهایی را که در آنها هیچ امکان موفقیتی وجود نداشته باشد یا یک خودکشی مالی باشد را به عهده نمیگیرند. کارآفرینان برای قبول خطر باید جرأت داشته باشند و بدین وسیله سرنوشت خود را رقم میزنند اما در شرایط نامطمئن تمام جوانب را برای حل مشکلات در نظر گرفته و بنا بر تناسبشان، آنها را طبقهبندی میکنند. کارآفرینان مسئولیت شخصی را قبول میکنند. یکی از انگیزههای اصلی برای دنبال کردن آینده، کارآفرینی است. او ترجیح میدهد که خودش تصمیم بگیرد و در جریان آن، تمام کوشش، دانش، مهارت و سرمایه خود را نیز به کار میگیرد. اگر شکست بخورد، فقط میتواند خود را مقصر بداند و اگر موفق بشود، فقط صلاحیت کارآفرینی خود را تأیید کرده است. کارآفرینان اعتماد به نفس دارند و به خاطر این اعتماد به نفس شهرت دارند؛ آنها بر این باورند که میتوانند انتظاراتی که از آنها هست برآورده کنند. به عبارت دیگر، آنها امکان موفقیت خود را بیش از آن چیزی که هست، در نظر میگیرند. ظاهراً کارآفرینان واقعی به خاطر اعتماد به نفس بالایی که در خود میبینند و برای دیگران غیرقابل لمس است، موفق میشوند. کارآفرینان بهدنبال بازتاب عملکرد خود هستند. کارآفرینان به خاطر آگاهی از وضعیت موجود بهدنبال بازتاب عملکرد خود، چه خوب، چه بد، هستند. بدون داشتن این اطلاعات ادامه کار برای آنها خیلی مشکل است. کارآفرینان در هر کاری که انجام میدهند، هدفگرا هستند. بدین ترتیب که آنها همیشه به فکر اهداف طولانی مدت خود بوده و کارهایی که امروز انجام میدهند، در راستای اهداف آیندهشان است. آنها همیشه چیزی را مورد هدف قرار داده و اهداف آنها معمولاً عادی نیستند و به همین خاطر دیگران آنها را بلندپرواز مینامند. کارآفرینان، همیشه به دنبال مبارزه بوده و احساس اکتساب را دوست دارند. بنابراین استانداردهای بالایی را برای کار خود در نظر میگیرند. آنها محصولاتی با کیفیت بالا تولید و بر اساس مرغوبیت و راندمان رقابت میکنند. آنها از مواجه شدن با رقابت ترسی ندارند و در حقیقت از رقابت لذت میبرند. کارآفرینان نوآور هستند و همواره در مقابله با موقعیتها از راهها و روشهای جدید استفاده میکنند. آنها از توانایی خود در خلاقیت لذت میبرند. از تصورات و ابتکارات شخصی خود برای یافتن راههای جدید و کنار هم گذاشتن چیزها استفاده میکنند. آنها پر از پرسش هستند. کارآفرینان خستگی را زیاد احساس نمیکنند. در برابر مشکلات بهدنبال راه حل گشته و سریعاً برای حل آنها اقدام میکنند. آنها میدانند با کار مؤثر، به اهداف خود خواهند رسید
چند ویژگی عمده کارآفرینی
کارآفرینی مفهومی چند بعدی است که در زمینههای مختلف مورد بررسی قرار میگیرد. زمینه اقتصادی از عمدهترین این موارد به شمار میرود. همچنین این مفهوم در مطالعه انواع سازمان مورد توجه است. کارآفرینی درباره مردم است. درباره انتخابها و عملیات آنها در شروع یا به عهده گرفتن مسوولیت یک کسب و کار و یا درگیری آنها در تصمیمگیری راهبردی یک شرکت و موقعیت شغلی. کارآفرینان گروهی ناهمگوناند که از کلیه بخشها و طبقات اجتماعی در این بخش حضور دارند. تا کنون در منابع مختلف ویژگیهای عدیدهای برای کارآفرینان برشمرده شده است. آمادگی برای پذیرش خطر و تمایل به استقلال و داشتن اعتماد بهنفس عمدهترین موارد در این زمینه به شمار میرود. بر اساس تحقیقات انجام شده در کشور انگلستان افرادی که به شروع یک کسب و کار جدید اقدام کردهاند و یا به آن تمایل نشان دادهاند شخصیت خود را به مراتب خلاقتر و تواناتر از سایرین دانستهاند.
آیا همه می توانند کارآفرین باشند
بطور ساده میتوان گفت که کارآفرین شخصی است که توانایی تحمل ریسک - اغلب مالی - را دارد و میتواند یک ایده اولیه را به یک فعالیت اقتصادی تبدیل کند. همه ما می توانیم یک کارآفرین باشیم، چه کارمند، چه کشاورز و ... در هر پست و مقامی که باشیم در راه انجام فعالیتهای خود می توانیم کارآفرین بوده و ایدههای خود برای بهبود انجام کارها را به واقعیت تبدیل کنیم اما باید قواعد کسب و کار و راههای ارتقای آن را بدانیم.
بعضی مسائل نسبت به توسعه کسب و کار ارجحیت دارند. اگر بخواهید تجارت خود را توسعه بخشید یا حتی در همان اندازه کوچک خود به موفقیت برسید، عامل رشد و ترقی یکی از مهمترینهاست. جرقه این رشد از همان شروع کار در مراحل اولیه روشن میشود. در حقیقت گشودن بالها و جستجوی یک افق تجاری جدید یک دوره محسوب میشود. در هر صورت همانند مراحل اولیه توسعه، رشد تجاری نیازمند تدارکات اولیه، تعهدات جدی و تمایل برای محاسبه خطرات موجود است. منابع زیادی در توسعه و رشد تجارت به شما کمک خواهند کرد. پیش بینی بررسی میزان و مقدار حرکت بهمعنای آیندهنگری است؛ حتی اگر شما به زبان حال توجه داشته باشید. پیشبینی و برنامهریزی در موفقیت مستمر شما حیاتی هستند.
برای آنکه یک رهبر نافذ باشید باید مهارتهای خود را از طریق تفکر استراتژیک توسعه دهید؛ این تفکر فرآیندی است که با آن دید تجاری شما توسعه مییابد و تواناییهای خود را در کار تیمی وحل مشکلات تقویت میکنید. تفکر استراتژیک برای بهبود رشد، به شما در مواجهه با تغییرات کمک میکند تا برای معاملات خود طرحریزی داشته باشید و فرصتها و احتمالات موجود را در نظر بگیرید. تفکر استراتژیک شما را مستلزم میکند تا به یک پیامد ایدهآل در خصوص کسب و کار برسید و آنگاه روی نکات عقبمانده کار کنید و آن از طریق توجه بر چگونگی توانایی در رسیدن به این دیدگاه به دست میآید. زمانی که دید استراتژیک را برای عملکردهای تجاری توسعه میدهید، پنج معیار متفاوت وجود دارد که باید روی آنها تمرکز کرد؛ این معیارها به تعریف یک پیامد ایدهآل کمک میکند. به علاوه آنها شما را در توسعه مراحل لازم در ایجاد این بصیرت تجاری هدایت میکنند:
1. سازماندهی: سازماندهی یک تجارت شامل افرادی است که با آنها کار میکنید، ساختار سازمانی کسبوکار شما و منابع لازم برای انجام همه امور.
2. نظرات: زمانی که از هواپیما به دنیای پائین نظری افکنید، نسبت به زمانی که روی زمین هستید بیشتر میبینید. تفکر استراتژیک مشابه آن است و این امکان را فراهم میکند تا از بالا نگاه کنید. با افزایش قدرت مشاهده شما از عملکرد افراد و چگونه حل مشکلات بهطرز کارا و تشخیص میان آن راه حلها آگاه میشوید.
3. دیدگاه: روش دیگری از تفکر است؛ در تفکر استراتژیک چهار نقطه عطف برای در نظرگرفتن زمان شکلگیری استراتژی تجارت وجود دارد: دیدگاه محیطی، بازار، پروژه و سنجش. دیدگاهها میتوانند به عنوان وسیلهای برای کمک به تفکر، شناسایی عناصر اصلی و تطبیق عملکردها برای دستیابی به موقعیت ایدهآل محسوب شوند.
4. نیروهای هدایتی: این نیروها که موجب رسیدن شما به یک نتیجه ایدهآل میشود چیست؟ هدف و دیدگاه شما چیست؟ این نیروها در حقیقت اساسی برای تمرکز تجاری شما است ) به عنوان مثال از چه چیزی برای تحریک افراد استفاده میکنید تا به خوبی عمل کنند ( مثالهای آن شامل :مشوقهای فردی و سازمانی ، معیارها و اهداف ، عوامل تولیدی مانند عملکرد ، عوامل کمی مانند نتایج یا تجربهها ، عملکرد منسجم ، کارایی و تولید است
5. وقعیت ایدهآل: بعد از کار روی چهار مرحله اول، باید قادر باشید تا موقعیت ایدهآل را تعریف کنید؛ موقعیت ایدهآل شامل شرایط لازم برای بهرهمند بودن تجارت، فرصتهای تجاری آتی، مهارتهای اصلی و استراتژیها و تاکتیکها برای در هم آمیختن این عوامل زمانیکه روی این پنج عامل کاری کنید، مهارتهای شما در امور زندگی افزایش مییابد و میتوانید به دیگران القا کنید که ایده شما بهترین است. در هنگامی که در جاده کار به موانع و چالههایی برخورد میکنید ، اینهاکارساز است. آیا این همان چیزی نیست که میخواستید؟ یک فرآیند خاص در تصمیمگیری مزایایی وجود دارد. مشخص ترین امتیاز کاهش سطح استرسی است که شما ممکن است آنراتجربه کنید. تصمیمهای نافذ با استفاده از فرآیند مشخص ایجاد میشود؛ آنها بر اساس معیارها و ادراکی است که فرد تصمیمگیرنده اتخاذ میکند و شامل جایگزینها و انتخابهای صحیحی است که خود در راستای تشخیص به موقع میباشد. تصمیمگیری نافذ ممکن است از معیارهای اجتماعی و انتظارات مربوط به آن تبعیت نکند، اما بر اساس آنچه فرد تصمیمگیرنده در خصوص انتخابهای خود اتخاذ می کند باشد. آگاهی از اطلاعات روز و قوانین مطمئن شوید که زمانی که قوانین تأثیرگذار به کسبوکار کوچک پیشنهاد میشوند، صدای شما شنیده میشود. معمولاً در خصوص کسبوکارهای کوچک انتقادهایی از نظر قانونگذاری وجود دارد. با یادگیری چگونگی ایجاد قوانین ، پیگیری قوانین مطرح شده ، مطالعه تحلیلهای صورت گرفته توسط متخصصین و توضیح قوانین طرح شده، سعی کنید صدای خود را در زمان انجام فرآیندهای قانونگذاری به گوش افراد ذینفع برسانید، در خصوص قوانین به درک بهتری دست پیدا کنید که بر تجارت کوچک شما تاثیر بگذارد و با یادگیری چگونگی و دلیل ایجاد وضع قوانین شروع کنید.
شرکتها، هنگام تأسیس برای مدت نامحدود تشکیل می شوند و مدیران هنگام اخذ وام و یا افزایش سرمایه به ذینفعان نشان می دهند که به ازای دریافت این منابع در آینده بازده خوبی خواهند داشت. فروشندگان همواره به خریداران نشان می دهند که چگونه کارهای آنها میتواند منافع آتی آنها را تأمین کند. اعطاکنندگان لیسانس ضمانت می دهند که فرایندهای آنها بهترین، بیشترین و باکیفیت ترین بازده را ارائه خواهد داد ولی سرمایهگذاران، وام دهندگان و خریداران هنگام تصمیم گیری، یک سؤال دیگری را هم مطرح می کنند: «اگر آنچه طرف مقابل می گوید تحقق نیابد، چه میشود؟». پاسخ به این سؤال است که کارآفرینان را مدیران ریسکپذیر جامعه معرفی می کند.
انتهای پیام/