مصاحبه تسنیم با سفیر ایران: «مومن قناعت» احیاگر تمدن کهن پارسی در تاجیکستان
قناعت به شاعران جوان تاجیک یاد داد که چگونه بر ریشههای هویت افتخارآفرین خود ایستاده و سرود عزت سر دهند و بسان قطرههای صدپارهی اقیانوس تمدن کهن پارسی، یکدیگر را باز یافته و در آغوش کشند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، «مومن قناعت» یکی از پرآوازهترین و محبوبترین چهرههای ادبی تاجیکستان به شمار میرود. وی آثار ادبی متعددی را طی سالهای فعالیتش از خود به جای گذاشت که از جمله مهمترین آنها میتوان به دفتر شعر «شراره»، «تاجیکستان – اسم من»، «سروش استالین گراد»، «حماسه داد»، و داستان «گهواره سینا» که در سال 1980 جایزه رودکی را برنده شد، اشاره کرد. مهمترین وجه تمایز قناعت از دیگر چهرههای ادبی همدورهاش، تلاشهای وی در راستای احیاء زبان فارسی در راستای نهضت هویتیابی تاجیکان در دوره اتحاد جماهیر شوروی بود. قناعت علاوه بر حوزه ادبیات، در عرصه سیاست نیز فعالیتهایی داشته است. او طی سالهای 1979 تا 1991 نماینده جمهوری سوسیالیستی شوروی تاجیکستان در پارلمان اتحاد جماهیر شوروی بود.
این شاعر نامدار تاجیک چندی پیش در مورخ 18 مه 2018 در سن 86 سالگی در تاجیکستان در گذشت.
در همین راستا گفتگویی با آقای حجهالله فغانی، سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در دوشنبه پیرامون جایگاه این شاعر نامدار پارسی سرای در تاجیکستان و برخی آراء و افکار وی ترتیب دادهایم. آقای فغانی چند روز پیش از فوت قناعت به مناسبت روز ملی خلیج فارس به دیدار شاعر قطعه معروف «نسیم پارسی» رفته بودند.
گفته میشود که استاد مومن قناعت یکی از محبوبترین چهرههای ادبی تاجیکهاست که بر خلاف برخی از دیگر چهرههای این کشور که محبوبیت آنها بیشتر در میان سیاسیون و روشنفکران است، مومن قناعت در میان آحاد مردم تاجیک مشهور است. علت این محبوبیت از نظر شما چیست؟ به شعر و ادبیات قناعت باز میگردد یا به منش وی؟
فغانی: گمان میکنم هم سبک و هم منش مرحوم استاد در محبوبیت مثال زدنی او در تاجیکستان و نیز در نزد همه متکلمان و علاقهمندان زبان فارسی مؤثر بوده است. از منظر کار تخصصی و از بعد سخنوری، او از مفاخر به آخر مانده تاجیکستان و از قلههای ادبیات این کشور، هم در عرصه نظم و هم در حوزه نثر بود. کارش حلقهای زرین بر زنجیرهی تلاشهای طلایی بزرگانی چون مرحوم صدرالدین عینی و میرزا تورسون زاده افزود و تحولی در شعر و ادبیات تاجیکستان ایجاد کرد. بهگونهای که همه مشایخ کنونی شعر و ادب تاجیکستان خود را از شاگردان او میدانند. شاعر لایقی چون لایق شیرعلی با صداقتی که همراه همیشگی کلامش بود، میگوید:"ما همه از آستین قناعت بیرون آمدهایم"، خانم گلرخسار، شاعره نام آشنای تاجیک در پیامی به مناسبت درگذشت استاد قناعت نوشت: " اکثر شاعران معروف کنونی از مکتب شعر نو او سبق گرفتهاند."
در عصری که تحت شعارهای خلقی، زبان شعر و ادب تاجیک به سمت و سطح محاورات روزانه سوق یافته بود، مرحوم قناعت، آن را به جایگاه اصیلش بازآورد و در بستر فاخر و اصیل آن با نوآوریهایی ستودنی جاری ساخت. به تعبیر دوست عزیزم دکتر ابراهیم خدایار، "بنیانگذار جریانی در شعر شد که با عبور از زندان وطن سوسیالیستی، تاجیکستان عزیز را در دامن تاریخ اسطورهای جستجو کرد و آن را به تاریخ واقعی خود پیوند زد."
نوآوری او در عرصه ادب تاجیک چنان بود که برخی او را نیمای تاجیکستان نامیدهاند. او به شاعران جوان تاجیک یاد داد که چگونه بر ریشههای هویت افتخارآفرین خود ایستاده و سرود عزت سر دهند و بسان قطرههای صدپارهی اقیانوس تمدن کهن پارسی، یکدیگر را باز یافته و در آغوش کشند. "شراره" های این شور که در "گهواره سینا" و "صدای شرق"، "حماسه داد" را آفرید؛ عشق او را به زبان مادری که ضامن حفظ و حراست از میراث ارزشمند پدری است، به تصویر کشید. آنچه او را محبوب دلها کرده، این عشق پاک به زبان مادری و داشتههای حوزه پهناور تمدنی است. شعر نسیم خلیج فارس او به ویژه با فضایی که در آن این شعر زیبا را سروده، نمایش اوج این غیرتمندی است و همین آزادگی و اصالتمندی است که مهر او را در دل هر آشنای حوزه تمدنی مشترک ما نشانده است.
سیل پیامهای تسلیت بزرگان از ایران و افغانستان و تاجیکستان در رثای این شاعر محبوب، پاسداشت این کرامت انسانی و منش قهرمانانه اوست که سخن ناصرخسرو قبادیانی را به یاد میآورد، آنجا که فرمود:
"من آنم که در پای خوکان نریزیم مر این قیمتی در لفظ دری را"
قهرمانان آثار مرحوم قناعت نیز مردمان بیآلایش، پاک و آزاده هستند. اینجانب پیوند عمیق او با آحاد مردم را در مراسم آخرین خداحافظی با او دیدم و عمیقاً تحت تأثیر آن قرار گرفتم.
از شعر معروف استاد قناعت درباره خلیج فارس بگویید. چطور شد که این شعر سروده شد؟ گفته میشود این شعر در یکی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و درست در بحبوحه هشت سال دفاع مقدس سروده شده و در محضر مقام معظم رهبری هم قرائت شده است.
فغانی: این شعر از جاودانههای بیزوال این شاعر عزیز است که بسیاری از ایرانیان آن را از بر کرده و همصدا با رهبر خود بر بیت بیت این سرود نامیرا آفرین گفتهاند. رهبر معظم انقلاب، هنگامی که مرحوم قناعت این شعر را در محضر ایشان خواندند، در پایان هر بیتش ایشان را تشویق نموده و آفرین میگفت. کلیپ ویدئویی آن دیدار در فضای اینترنت وجود دارد و بسیار دیدنی است. آنچه بر مانایی و ارج این شعر میافزاید، قصه مردانه سرایش آن است. این شعر در دهه هشتاد میلادی، در یک کشور عرب حوزه خلیج فارس، در حضور مقامات ارشد آن کشور و هنگام درخواست سرایش شعری توسط میزبان عرب، بر زبان استاد جاری شد و به منزله گذاشتن امضایی طلایی بر نام راستین این خلیج همیشه فارس بود.
در سوابق سیاسی این چهره ادبی تاجیک، عضویت در پارلمان اتحاد جماهیر شوروی هم ذکر شده است. از دغدغهها و اقداماتش در آن دوران بگویید که چطور برای صیانت از زبان و ادب پارسی در دوران اختناق شوروی که تمام تلاشهای دولت کمونیست نفی ملیتها و روسیسازی آنها بود، تلاش کرد؟
فغانی: استاد همچون بزرگانی چون صدرالدین عینی تلاشهای بلیغ کردند تا زبان شیرین پارسی در سلطه داس و چکش درو نشده و سرکوب نشود، و این گوهر قیمتی را هنرمندانه از دالانهای بیروح، جایی که بهدرستی زندان ملتها نام گرفته بود، عبور داده و به منزلگاه اصلی آن برسانند. در دوران شوروی که سرایش شعر کلاسیک فارسی با چالشهایی روبرو بود، بزرگانی چون مومن قناعت، با سرودن اشعاری در سبک نیمایی، طرحی نو در جهان مادی کمونیست افکندند و پایههای هویت ملی را در میان مردم تاجیکستان مستحکم نمودند. استاد خود در مصاحبهای گفته است: "با شعر ما اندیشهی نو پدید آمد. تحول شد. صاحب هویت و ملت شدیم و ملتپرستی ایجاد شد. ایرانپرستی پیدا شد." گفتنی است که همان شعر خلیج فارس را استاد در دوره شوروی سابق و در مأموریتی که به خاطر عضویت در پارلمان شوروی داشته، سروده است.
برخی از چهرههای سیاسی از استاد قناعت به عنوان یک سیاستمدار محافظهکار یاد میکنند که همواره در عین تلاش برای خواستههایش، روابط خوبی با دولتهای وقت داشته است. آیا میتوان این طور گفت که قناعت یک سیاستمدار محافظهکار بوده که مصالح سیاسی را بر آرمانهای آزادمنشانه ادبی ترجیح میداده؟ یا فعالیتهای وی مبتنی بر عقلانیت سیاسی برای بهرهبرداری حداکثری از ظرفیت موجود بوده است؟
فغانی: داشتن درجهای از محافظهکاری از الزامات زندگی است و این در شوروی سابق، البته ضرورتی بسیار پررنگتر بوده است. لنین میگفت: "بیرون بودن از جامعهای که در آن زندگی میکنی، ممکن نیست." استاد قناعت فرد ساختارشکنی نبود و هرگونه فعالیت بزرگانی چون او، تنها در چارچوب مقررات و سیاست نظام وقت، میتوانسته موفق و منشأ خدمات ماندگار باشد. به گمان اینجانب، آزاداندیشی در استاد قناعت نمایانتر از محافظهکاری است. گمان نمیکنم حزماندیشیها موجب شده باشد که آزاداندیشی ایشان خلل ببیند. فکر نمیکنم شاعر شعر "نسیم فارسی" را بتوان با هیچ منطقی محافظهکار نامید.
قناعت از جمله مهمترین شاعران نهضت احیاء هویت ملی تاجیکها نام برده میشود. آیا در خصوص هویت اسلامی تاجیکها و فرهنگ دینی تاجیکها هم قناعت تلاش کرده یا صرفاً یک شاعر ملیگرا بوده؟
فغانی: مرحوم قناعت اساساً شاعری وطندوست و ایرانگرا بود. با توجه به اقتضائات نظام کمونیستی که بخش عمده حیات استاد در آن دوره شوروی سابق و در آن ساختار گذشت، اصولاً در فضایی نبوده که طرح مسائل دینی در آن میسور و معمول بوده باشد.
در خبرها مشاهده شد که چندی پیش همزمان با روز ملی خلیج فارس به دیدار ایشان رفته بودید. از این دیدار بگویید. این شاعر بزرگ تاجیک در واپسین روزهای عمرش چه گفت و چه دغدغهای داشت؟
فغانی: وقتی به یاد آن ملاقات دوستانه میافتم و یادم میآید که چه زود تبدیل به فراقی ابدی شد، با خود میگویم:
"به باور دل ناباورم نمیگنجد هنوز هم که مرا با تو این فراق افتاد"
آن روز، استاد قناعت -که دو سال از شناسنامهاش نیز بزرگتر است و در سن هشتاد و هشت سالگی بود- از بیماری رنج میبرد. اما برای تکریم میهمان، در حالی که درد میکشید، روی صندلی نشسته بود. حالش چندان خوب نبود؛ اما به روی خود نمیآورد و ما را به گرمی میهمان نگاه مهربانش کرده بود. بریده بریده از خاطره سفری که شعر زیبای خلیج فارس در آن متولد شد، گفت. من شروع کردم به خواندن: "از خلیج..." فارسش را او گفته و بقیه بیت را ادامه داد. هر بیت را شروع میکردم، بقیهاش را با صدایی لرزان و خفیف که گویی از اعماق تاریخ بر میآمد، ادامه میداد. دیگر زبانش یارای سخن گفتن نداشت. اما نگاهش کوتاه نمیآمد و از مهربانی کم نمیگذاشت. دلم با هر پلک زدنش میتپید. هر پلکی که میزد، گمان میکردی شعر یار سفرکردهاش مرحوم لایق را زمزمه میکرد که:
"تپد با هم، تند با هم، دل تاجیک و ایرانی"
پدر که از سخن گفتن بازماند، پسرش که از کانادا برای دیدار و خدمت به پدر آمده بود، رشته کلام را به دست گرفت و گفت که پدر و کل خانواده چه خاطراتی از ایران و چه دلبستگیهایی به مردم همزبان و همفرهنگش دارند. از سفرها و دوستیها گفت. با آرزوهای نیک برای فرداهای بهتر دو ملت و گرفتن چند عکس یادگاری، این دیدار را به پایان رسید. هنگام خداحافظی، در دل زمزمه میکردم:
"وقت وداع دوست به هنگام بازگشت ای دیده کاش از پس سر میشدی مرا".
انتهای پیام/