میزگرد طنز در خبرگزاری تسنیم: ماجراهای "صبح جمعه با شما" از چگونگی حضور منوچهر نوذری تا هراس برخی سیاستمداران از طنز بدون تعارف رادیو+فیلم
علیرضا جاویدنیا میگوید: ما اگر طنز را درک کردیم، میدانیم پشت یک طنز غنی، تبسم و لبخند کفایت میکند. یک تیپی مثل داوود منفرد یک صدا و هنرنمایی خاصی دارد و مخاطب را به قهقهه میاندازد، هیچ اشکالی ندارد چون به دنبالهاش آموزهای است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، طنز هم طنزهای قدیمی...! زمانیکه منوچهر نوذری و احمد شیشهگران و حتی در تلویزیون هم به فرهیختگی در موقعیتهای کمیک ارج نهاده میشد مردم با دریافت آموزههای فرهنگی و اجتماعی و بازتاب گسترده نقدهای سیاسی به معضلات، میخندیدند. برمیگردیم به همان طنزهای خردورزانه نه لودگیهای امروزی... تلویزیون و رادیو جای فرهیختگی است و باید به نویسندگان طنزپرداز مجرب و استعدادهای بالقوه ارزشمند و علمی توجه شود تا دوباره شاهد فرهیختگی طنز باشیم. نکتهای که علیرضا جاویدنیا، بیوک میرزایی، داوود منفرد، حسین محباهری و نسیم رفیعی در مقام کارگردان، بازیگر و مجری برنامه «رادیو صبحجمعه با شما» از وضعیت طنز و کمدی موجود در دنیای تصویر گلایه داشتند و با کمبودهای نویسندگی و امکانات رادیو میکوشند از اعتبار و عقبه فرهیخته و ارزشمند «جمعه ایرانی» و طنزهای قابل تقدیر «صبح جمعه با شما» دفاع کنند و نگذارند لکهای سخیف به این طنز مقدس وارد شود. چرا که همگان میدانند «صبح جمعه با شما» نام برنامهای رادیویی بود که در دهه 60 خورشیدی، در تهران پخش میشد. این برنامه بههمت جمعی از هنرمندان صدا، مدتها باب تفریح و خنده ایرانیان را در روز جمعه گشود. برنامه «جمعه ایرانی» بعداً جایگزین «صبح جمعه با شما» شد. این برنامه محبوبیت و شهرت خودش را مدیون تلاشهای منوچهر نوذری است. البته در سالهای اخیر این برنامه را با نام جدید "رادیو صبح جمعه با شما" میخوانند و هنرمندان و بازیگران مطرح کشور در قالبی طنز به بررسی موضوعات روز کشور میپردازند.
مشروح گپ و گفتهای هنرمندان «رادیو صبحجمعه با شما» که در میزگرد تخصصی خبرگزاری تسنیم نسبت به طنز امروز مطرح شده به قرار زیر است:
*بازیگران سفارشی جای محتواهای ارزشی را گرفتهاند
*در ابتدای میزگرد داوود منفرد به عنوان بازیگر قدیمی برنامه «رادیو صبح جمعه با شما» این طور شروع کرد:
"متأسفانه دنیای تصویر ما به ناکجاآباد میرود؛ چرا که امروز برخی نابازیگر و بیگانه با هنر، پول میدهند بازی میکنند و فضای فرهنگی را این طور تحتالشعاع قرار دادهاند که به غلط، سخیفها بیشتر از محتواها پررنگ هستند. قبلاً فاخر بودن هنرنماییها اهمیت داشت و حالا میزان اهمیت سفارشی بازی کردنها ارتقاء پیدا کرده است. که آن بازیگر را به تهیهکننده و یا کارگردان سفارش میکنند که اصلاً هیچهنری در وجود آن بازیگر نیست و هیچ قریحهای از درون آن بازیگر و هنرمند، مخاطب را درگیر خودش نمیکند".
چرا باید این همه هنرمند واقعی خانهنشین باشند؟!
*پس مافیا در انتخاب بازیگری وجود دارد که یک دفعه میبینیم در چندین شبکه یک بازیگر مشابه، نقشآفرینی میکند...
بیوک میرزایی در پاسخ به این سوال نکاتی را مطرح کرد که واقعاً تأسفبرانگیز بود؛ او چنین گفت:
"واقعاً کدام مدیر در جای درست خودش نشسته و مدیریت میکند. خوب است که یکسری جوان روی کار بیایند و مدیریت را دنبال کنند اما بایستی مشاوران برجستهای در کنارشان باشند. امروز بایستی به پیشکسوتان اهمیت داده شود که چرا بسیاری از هنرمندان قابل ما خانهنشین شدهاند؟! حقیقتاً امورات یک هنرمند از طریق نقشآفرینی و حضور در پروژههای کار هنری میگذرد. باور کنید من امروز در امورات روزمره خودم ماندهام، چرا که بازیگر شمّ اقتصادی ندارد. اگر بازنشسته رادیو نبودیم نمیدانستیم باید امروز چکار میکردیم. امروز برای گرفتن حق و حقوقمان بایستی همواره در نزاع با تهیهکنندگان و مدیران مربوطه باشیم؛ این رفتارها شایسته هنر و هنرمند نیست".
هیچ حمایت و پشتیبانی از هنرمند وجود ندارد
داود منفرد: من هم نقد دارم به این برخورد تهیهکنندگان و برخی از مدیران؛ چرا که چهارده سال در برنامه تلویزیونی «رنگین کمان» کار کردیم اما 8 سال حق و حقوق خودمان را دریافت نکردهایم و دوباره میبینیم ما را دعوت به کار میکنند. چه انگیزهای بوجود میآید برای ارائه کار بهتر، زمانیکه اصلاً هیچ حمایت و پشتیبانی از هنرمند وجود ندارد.
امروز باید با دعوا و اعتراض حق و حقوقمان را بگیریم
*این اتفاقات بیشتر متوجه تلویزیون و سینما میشود؟
بیوک میرزایی: تلویزیون که در برخورد با هنرمند، دست و پا بستهاست و همواره میگوید بودجه نداریم. اما در مقابل میبینیم یک عده همیشه هستند و کار به آنها داده میشود. ما بچههای تئاتر زیادهخواه نیستیم. اگر مستأجر نبودم و مشکلات عدیده مالی نداشتم هیچ حرف و حدیث مالی را مطرح نمیکردم. چون عاشق حرفه بازیگری هستم و اگر روزی کمکار شوم برایم چون زندانی میماند که در آن گرفتار شدهام. اما این را بدانید سینما بیشتر تحت سلطه بخش خصوصی اداره میشود. نمونه بارز آن دو نصفه روز برای فیلم «خوک» نیما حقیقی که رفتم و پایان کار ده میلیون به همراه یک شاخه گل به من اهداء کردند. این کارها قبلاً بود و این نوع رفتارها انگیزه کار دوباره میداد ولی امروز بایستی با اعتراض و دعوا، حق و حقوق خودمان را بگیریم. شاید بخش اعظمی از این اتفاقات برمیگردد به مدیرانی که جای خودشان نیستند. آن موقع مدیرانی بودند که خودشان هنر را میفهمیدند و پیشروی میکردند و هنرمندان میدانستند با چه معلمین و راهبرانی سروکار دارند.
ماجرای مسافرکشی که بیوک میرزایی مجبور شد پولی نگیرد!
امروز هم آدمهای بزرگی خانهنشین شدهاند و یک عده نابلد سر کار هستند و حتی مجموعهسازی هم انجام میدهند. سوال من این است که چرا به کارگردانان خوب کار داده نمیشود؟! واقعاً پولهایی که به ما میدهند کمتر از یک جوان استاری است که فقط چهره دارد و هیچ هنرنمایی، سواد آکادمیک هنر و سبقه و کسوتی هم در این عرصه ندارد. بخدا نمیتوانیم مسافرکشی کنیم؛ مردم یک طور دیگری روی ما حساب باز میکنند. یادم میآید روزی پیکان پدرم دستم بود ماندم هوا تاریک شود در میدان آزادی جوانهایی بودند که میخواستند به سمت امام حسین(ع) بروند آنها را سوار کردم. در نزدیکیهای مقصد متوجه شدند من بیوک میرزایی هنرپیشهام! مجبور شدم بگویم پول نمیخواستم، فقط قصدم رساندن شما به مسیر بود. چون مردم فکر میکنند ما بهترین پولها و جایگاههای بالایی داریم. البته برخی از جوانان استار امروز مبالغ هنگفتی را میگیرند؛ شاید به این موضوع هم برگردد که همه را به یک چشم میبینند.
90 درصد کارها ضعیف هستند و هنرمند اذیت میشود
*آقای میرزایی! خودتان چطور به این عقبه رسیدید و از کجا شروع کردید؟
با محب اهری در تئاتر شهر کار میکردیم بازی قتل عام بنابر نمایشنامه اوژن یونسکو که پیش از انقلاب سینه را سپر میکردیم و کارهای یونسکو انجام میدادیم. من در گروه "آناهیتا" بودم که همه مارکسیست و کمونیست بودند. در صورتیکه نمیدانیم به قول دولت آبادی، مارکسیست را در قابلمه بریزند میتوانیم بخوریم! پیش از انقلاب یادم میآید چقدر هنرمندان ما دلی کار میکردند. ماهی دو هزار تومان به ما میدادند تمام نمیشد؛ چون همه عشق بود. بارها گفتهام اعتیاد بازیگری و خوانندگی از هروئین هم بدتر است. وقتی ما کار نمیکنیم برایمان روزگار سخت میگذرد. هنوز هم بعد از چهل سال یک تلفن به ما میشود برای نقشآفرینی بهتر از منابع مختلف اقتباس و استخراج میکنیم. امثال ما بازیگران مردهای ایدهآلی برای زن و بچه نیستیم. با تمام معضلات و مشکلات وقتی ما کار میکنیم چه پشت میکروفون رادیو و چه اجرا و جلوی دوربین بازیگری برای ما همه زندگی است و تمام مسائل و ناراحتی و معضلات کنار میروند و کنار هم عاشقانه میکوشیم کارمان را درست ارائه بدهیم. مخصوصاً در شرایطی که 90 درصد کارها ضعیف هستند و هنرمند اذیت میشود وقتی میبیند در سریالی از جوانی پول گرفتهاند به عنوان پارتنر مقابل بازی میکند و اصلاً هنری ندارد که عرضه کند. حتی نقش اصلی به او میدهند و دستمزدهای هنگفتی هم دریافت میکنند.
روزگاری کارگردان حرف اول را میزد و امروز همهچیز دست تهیهکننده افتاده است
*شما در جریان صحبتهایتان به یک مافیا و زد و بندبازی در دنیای تصویر اشاره کردید؛ آیا واقعاً چنین چیزهایی وجود دارد؟
بیوک میرزایی: منظورم مافیا به آن شکل زنجیرهای، نبود. یک کارگردانی فیلمی میخواهد بسازد یک پول اندکی دارد. تهیه کننده کار یا سرمایهگذار کار میگوید نگران نباش من آدم میآورم و پول میگیرم. دو سه بازیگررابطهای جذب میکند و بیتوجه به محتوایی که از آب درمیآید، پول هم از بازیگر میگیرد. این عده از کسانی که وارد دنیای تصویر میشوند اصلاً نمیدانند سینما و دنیای هنر چیست؟ یادم میآید دورانی با این مقولهها و معضلات در سینما و تلویزیون مقابله میکردند اما الان این طور نیست و اصلاً آدمهای سر جای خودشان نیستند. یک ارتباط زنجیرهای دارند و این کارها دست به دست هم میدهند تا مافیا شکل بگیرد. چرا که روزگاری کارگردان حرف اول را میزد و امروز تهیهکننده و اسپانسر دخل و تصرف دارند. مصداق بارز آن کار "ابلیس" احمدرضا درویش که ایشان یک رُل اصلی برای بنده درنظر گرفتند اما وقتی به مسئول مالی پروژه مراجعه کردم گفتند نیاز نداریم. اما خود کارگردان مسئول مالی را مجبور کرد با من قرارداد ببندند. چون کارگردان سوار بر کار بود و نه مثل برخی از پروژهها که توسط تهیهکنندگان و اسپانسرها پیگیری میشود.
نویسندگان هیچ خلاقیت و ایدهپردازی در طنز ندارند
*داود منفرد هم انتقاد کرد که روزگاری مدیران ما به محض ضعف در محتوا و متن ورود میکردند امروز از اینها خبری نیست اینطور ادامه داد:
"کار سعید توکل(تهیهکننده سری قبل «رادیو صبح جمعه با شما») کار خوبی بود. آن زمان نویسندههای خوبی وجود داشت الان چندین بار اعتراض کردم و جاویدنیا و محبی شکایت داشتند و نویسندهها وحشتناک ضعیف مینویسند و هیچ خلاقیت و ایدهپردازی در طنزپردازیهایشان وجود ندارد. یک رویه کلیشه و یکنواختی در آثارشان وجود دارد که مخاطب امروز نمیپسندد و آرامآرام هم مخاطب و هم هنرمند را دلسرد میکند".
ناراحتی آبادانیها از بیوک میرزایی به «روزگار جوانی» کشیده شد
*بیوک میرزایی در اینجا به یک خاطره طنزی اشاره کرد که به زمان فیلمبرداری "روزگار جوانی" برمیگشت؛ او آنزمان نقش پدرخانم سختگیری را برعهده داشت که هنوز در ذهن مخاطبین باقیمانده است:
"یادم میآید یک روز نصرالله رادش که نقش داماد من را در «روزگار جوانی» بازی میکرد به من گفت عمو بیوک! بچههای آبادان به من گفتند آقای میرزایی آبادان بیایند ما میدانیم با او. گفتم چرا؟ این بیوک میرزایی همش تو را میزند و تو آبروی بچههای آبادان را بردهای. بعد به نویسندگان و کارگردان گفتیم یک بار بگذارید این بنده خدا تعصب آبادانیاش را حفظ کند. نوشتند رادش در مقابل من میایستد. همان قسمتی که جیران دختر من در فیلم گم میشود و من فکر میکنم این اتفاق به واسطه دامادم(نصرالله رادش) شکل گرفته است. تا به نصرالله گفتم و این اعتراض را داشتم، شروع کرد به لرزیدن؛ من به نصرالله گفتم اینجا تو نباید بلرزی!"
نویسنده باید درون گود باشد تا بتواند متناسب با روحیات هنرمندان، طنزپردازی کند
*آقای میرزایی شما از کی وارد رادیو «صبح جمعه با شما» شدید و کمتر زمینه طنز داشتید. چون مخاطب بیشتر شما را با شخصیتهای جدی دیده، چطور به این تیپسازی و شخصیتپردازی در طنز رسیدید؟
چند تا کار چخوف را برای شبکه دو با رسول نجفیان کار کردیم که کارهای خوبی بودند، الان هم هرازگاهی بازپخش میشود. کار طنز را دوست دارم اما طنز فاخر، نه طنزی که به زور بخواهیم مخاطب را بخندانیم. زمان نوذری شخصیت خاصی بود که من ایفای آن نقش را برعهده داشتم. اما الان هنوز در سری جدید رادیو «صبح جمعه با شما» هویت نگرفتهایم. متأسفانه هنوز به شکلی تهیهکننده کار مینویسد مثلاً من 10 آیتم مجال هنرنمایی دارم و یک نفر دیگر فقط یک آیتم! سابق بر این لطیفهها و خبر به شکل جمعی و متناسب دنبال میشد و بین هنرمندان درست و متوازن تقسیم میشد؛ در نهایت این صداها هویت میگرفتند. من را از طریق «صبح جمعه با شما» شناختند. فیلم هم بازی میکردم اما با همان هویت هنرنمایی در رادیو «صبح جمعه با شما» از من یاد میکردند. ولی الان صدای منفرد، محبی و جاویدنیا را میشناسند و هنوز مابقی شناختهشده نشدند. وظیفه نویسنده است این شخصیتها را هویت ببخشد. نویسندهای که درون گود باشد و با روحیات هنرمندان آشنایی داشته باشد خوب جواب میدهد.
*همیشه گوشه چشمی به طنز داشتهام
من در همه فیلمها یک گوشه چشمی به طنز داشتم. نقش منفی را هنرمند میبایست با قالبی که هیچکس نه خوب مطلق و نه بد مطلق است، ایفا کند. من اگر در کاراکتری دزدی میکنم برای این است که شکم زن و بچهام را سیر کنم و اگر آدم میکشم هم دلایل معضل اجتماعی دارد. قالب های مختلف شخصیت را اگر آدم بگیرد آن موقع نمیتوانند بگویند این نقش منفی است. فیلمهای خارجی را میبینید کلی آدم میکشد اما در نهایت وقتی بچه خودش را در آغوش میگیرد مخاطب از این همه محبت و صمیمیت، لذت میبرد. هیچ موقع نقشها را منفی نمیبینم و خودم را مثبت میبینم اما آن پروسه و فرایندی را که میگذراند به کاراکتر صرف منفی منتج میشود.
برایم موقعیت دلپذیری است کنار بزرگان نمایشنامه رادیویی میخوانم
*البته شما استاد محباهری پیش از این شما را در سریالهای طنزی مثل «دردسرهای عظیم» دیدهایم که البته شما بر فرهیختگی با درون مایه طنز تأکید داشتهاید. چطور شد به سری جدید رادیو «صبح جمعه با شما» پیوستید؟
بیش از 20 سال پیش بود «صبح جمعه ایرانی» را تجربه کرده بودم. اما فاصله افتاده بود و دوستان خواستند و از اردیبهشت با رادیو «صبح جمعه با شما» شروع کردم. وقتی روز اول رفتم پیش بچهها در حقیقت یک حس خوبی به من القاء کرد و دوستان قدیمی را دیدم برایم خاطرانگیز بود. وقتی دور هم جمع میشویم نمایشنامه رادیویی میخوانیم برای من خیلی موقعیت دلپذیری است.
هنوز هم بنده را با آن معلم تلویزیون میشناسند
*چون شما فضای طنز تلویزیون را تجربه کردید میتوانید بگویید رادیو کار سختتری است با صدا باورپذیری را ایجاد کنید تصویر یک فرجه به خلق اثر میدهد و به بازیگر کمک میکند.
حسین محباهری: به رادیو آمدم اولین چیزی که به ذهن نویسندگان و کارگردانان متبادر میشد گویا آن مسئله معلم تلویزیون بود و خودش باعث شد این شخصیت هویت پیدا کند و یکی از شخصیتهای میخوانم معلم آن برنامه "مبصر پنج ساله کلاس" است. چرا که آن حسّ برای شنونده یک سابقه ذهنی دارد. یکی هم تازگیها شروع شده از طرف یک نماینده مجلس متنها را میخوانم. تمام سعیمان این است از نوشته کمک بگیرم برای آن شخصیتی که نویسنده به تحریر نگارش درآورده اما هنوز به قول بچهها شخصیتها هویت نگرفته و ثبت نشده است. کار باید مسیری را طی کند تا شنونده با این شخصیتها از لحاظ صدا آشنا بشود. چون این معلم را از قبل میشناسد فرآیند و شخصیت من در رادیو «صبح جمعه با شما»، روان تر و باورپذیرتر شده است.
وقتی معضلات را شجاعانه میگفتند مخاطبین استقبال کردند
*آقای میرزایی «صبح جمعه با شما» یک مدت تعطیل شد؛ چه دلیلی داشت برنامهای به این سابقه و کسوت دچار این مشکل شود؟
تعطیل شدن «صبح جمعه ایرانی» از زمان فوت منوچهر نوذری اتفاق افتاد. آن موقع هم جاذبههای «صبح جمعه با شما» بیشتر انتقاد از نمایندگان بود. این تعطیلی به یک دهه میرسد که به یک باره برنامه قطع شد. البته بسیاری گفتند این قطعی به انتقادات صریح برنامه برمیگردد. روزگاری که این برنامه با منوچهر نوذری جلو میرفت زمانی به اوج خودش رسید که هنرمندانی داشتیم بیباک معضلات را با درونمایه طنز فریاد میکردند.
بسیاری از مسئولین از «صبح جمعه ایرانی» حساب میبردند
یادم میآید ابطحی (مسئول دفتر رئیس دولت اصلاحات) مدیر رادیو بود به بهانه بازدید سری به مجموعه زد و با هنرپیشهها گفتگویی انجام داد. من به سبک هنرمندی خودمان در رادیو به ایشان گفتم: "بیشتر از دمیده شدن از خودش است... گفت بله! گفتم بیشتر..." مانده بود که من دارم چه چیزی میگویم. این سرکار گذاشتن مخاطب و اینکه مخاطب با حجمی از متن روبرو میشد که هیچ محتوایی نداشت اما با طنز آن میخندید؛ این دست کارها را تابش انجام میداد. احمد شیشهگران کمک کرد تا نوذری و برنامه «صبح جمعه ایرانی» جا افتاد. به گونهای که برادر من یک مشکلی داشت که به ابریشمکار معاون کرباسچی برمیگشت؛ منوچهر نوذری گفت برای برادر هنرمند ما مشکل ایجاد میکنید این هفته در برنامه به این معضل و مشکلات میپردازیم. به طوری اینها عقبنشینی کردند که قبال باور نبود. آنقدر برنامه تأثیر داشت و حساب کار دست بسیاری از مسئولین میآمد. آن موقع انتقاد روشن و واضح در «صبح جمعه ایرانی» تأثیرگذاری داشت اما به یک باره جلوی این برنامه را گرفتند.
خط قرمز کمتر و انتقاد صریحتر دوباره ما را احیاء میکند
*دلیل این نفوذ در بدنه و سیاستمداران چه بود؟
بیوک میرزایی: آن موقع تهیه کننده کار درگیر میشد با مسئولین و به کسی باج نمیدادند. سعید توکل ادامه داد و برنامه رادیو «صبح جمعه با شما» سیّار شد و موج استقبالها بیشتر شد. البته انتقاد و زهری که باید شنونده را اذیت کند کمتر بود. الان یک خط قرمزهایی هست که خیلی زیاده شده در صورتیکه انتقاد بهترین شکل توضیح دادن یک اتفاق است که میتوان اصلاحش کرد. یکی از امتیازات «صبح جمعه ایرانی» که استقبال میکند به خاطر این انتقادات است. این به روز بودن مسائل باعث میشود مردم استقبال کنند. من خودم رادیو را گم کرده بودم به غیر از رادیو نمایش، الان صبح جمعهها باز دوباره رونق گرفته چون مسئولین ما شجاعت به خرج میدهند و کمتر برنامه دچار سانسور میشود. به همین خاطر است که گاهی رادیو از تصویر جلو میزند. این را هم باید بدانیم در تمام دنیا رادیو حرف اول را میزند. به گونهای که با هر انسان فرهیختهای صحبت میشود به راهکارهایش از طریق رادیو دست پیدا میکند.
میگویند چرا طنز را سیاسی میکنید؟!
*چند هفتهای است دوباره به چالش کشیدن کارکرد دولت در «صبح جمعه با شما» رونق گرفته است؛ جایگاه شما در این کار چیست؟
داوود منفرد: قبلاً در «صبح جمعه ایرانی» بیشتر این کارها را به من میسپردند. مسئولین خیلی این تیپ را دوست داشتند. ما الان طنز سیاسی نداریم.
*تعریف طنز سیاسی چیست؟
داوود منفرد: من زیاد با آن آشنا نیستم و مخالفم برای کار کردن و متأسفانه همیشه به ما می دهند.
*چرا مخالفید؟ بالاخره مردم دوست دارند از این تریبون دغدغههایشان گفته شود؟
داوود منفرد: درست است. مردم یکسری میگویند چرا این کارها را میکنید و از دید مردم ما نمیتوانیم وارد یک جناح خاصی بشویم. مردم خیلی راضی نیستند و به من میگویند چرا این طور مطالب را شما میگویید. چون با این تیپ که ما میگیریم اعتقاد دارند نباید آن نوع المانها را بنده دنبال کنم.
نویسندگان تیپ «شنگول» را نمیشناسند
*هنرمندان ما اشاره کردند در بحث شخصیتپردازی هنوز هویتشان مشخص نیست. نقش شما، علیرضا جاویدنیا و دوستان دیگر جا افتاده است. در این شخصیت سازی چقدر خودتان کمکیار نویسندگان بودید؟
داوود منفرد: قبلا با این تیپ طنز من نویسندگان آشنا بودند. شاید معمولی هم بخوانند برخی زیاد مشکل نباشد. اما از من انتظار دیگری دارند و میگویند بنده باید قویتر عمل کنم. اما متأسفانه برخی اوقات نویسندگان این تیپ را نمیشناسند و براساس تیپ شنگول برای من بنویسند.
*یعنی این ضعف فقط برای نقش شما وجود دارد؛ چه دلیلی دارد؟
داوود منفرد: من فکر میکنم این ضعف برای تیپ و شخصیت کاری من وجود داشته باشد که این شخصیت را به خوبی نمیشناسند.
بیوک میرزایی: من اعتقاد دارم نویسندگان هنوز این اشراف را پیدا نکردهاند. زمان «جمعه ایرانی» سعید توکل خوب شناخته بودند و این تیپ را نویسندگان خوب مینوشتند و همه راضی بودند. من الان از این روال راضی نیستم.
نویسنده باید بالای سر کار باشد
داوود منفرد: نویسندگان باید سر ضبط برنامهها بیایند و ما نمیدانیم کدام نویسنده مینویسد. این ایراد کار تهیهکننده است و از نویسنده باید بخواهد. نویسنده اگر بالای سر کار بیاید و کارها را بشناسد، آن وقت به شخصیتپردازی و تیپشناسی مناسبی میرسد. الان مسابقه بیست سوالی که با آقای جاویدنیا اجرا میکنیم خودمان خلاقیت به خرج میدهیم و بیشتر از بداههها استفاده می کنیم. تا کی این کارها را باید ما انجام دهیم و نویسندهها واقعاً چکار میکنند. نویسندهها باید بالای سر کار باشند.
قدر پیشکسوتانمان را بدانیم
*خانم رفیعی شما به عنوان مجری رادیو «صبح جمعه با شما» بفرمایید جایگاه جنابعالی در این تیپسازی و شخصیتسازی پیدا شده و درباره عملکرد نویسندگان نظرتان چیست؟
یک مدتی «جمعه ایرانی» را نداشتیم و مردم خیلی پیگیر پخش این برنامه بودند خیلی تلاش کردند یک برنامه طنز داشته باشند جای «جمعه ایرانی» را بگیرد ولی تلاشها به جایی نرسید. اول کار یکسری نیامدند و بعد یکسری از هنرمندان برجسته منت گذاشتند به آقای قدوسیان تهیهکننده سری جدید برنامه کمک کردند. چون شکلگیری این با بزرگترهایمان است، چقدر خوب است قدر پیشکسوتانمان را بدانیم. نظر من این است که ما باید نویسندگان بهتری داشته باشیم قبلاً «جمعه ایرانی» نویسندگان بهتری داشت؛ بنابراین محتوا و متن فاخری هم از آب درمیآمد.
باید به لحاظ مالی نویسندگان حمایت شوند
*نویسنده خوب تربیت نشده و یا از آنها خوب استفاده نمیکنیم؟
بیوک میرزایی: نویسنده خوب داریم ولی استفاده نمیکنیم. چون رادیو نمیتواند به لحاظ مالی، تأمین کند. من نمیدانم چه فرقی شنونده و بیننده با هم دارند. مهم مخاطب است که کدام برنامه را بپسندد؛ اگر مسئولین ما به این اصل برسند مشکل حل میشود.
نمیدانیم چرا نابلدهای طنز کار میکنند؟!
*رانتهای زیادی در تلویزیون و سینما برای طنز وجود دارد و سعی تهیهکنندگان و برخی از مدیران مربوطه بر این است که مخاطب با هرچیزی بخندد و به هر قیمتی مخاطب را بخندانند. چرا این اصل در تلویزیون و سینما در حال پیشروی است؟
داوود منفرد: ما به اندازه کافی طنزپرداز وزین سینما و تلویزیون و رادیو نداریم. کسانی که امروز کار میکنند اصلاً طنز را نمیشناسند. فقط نمیدانیم در بستر آگاهی مردم و مسئولین، اینها در حجم گستردهای فعالیت دارند؟!
*طنز باید در چه قواره و چه چارچوبی باشد؟
داوود منفرد: آقای هدایتی یکی از نویسندگان و طنزپردازان خوبی در تلویزیون بود که "سلام تهران" را کار کردیم ولی به یک باره کنار کشید. الان کسی را داریم به نام جهانگیر طاهری یکی از تئاتریهای خوب است و طنز را خوب میشناسد. آنقدر این آدم کار طنز را زیبا جمع میکند که بارها از او سوال میکنم چرا به تلویزیون نمیآید؟! اما خودش هم نمیداند و ما هم نمیدانیم چرا چنین آدمهای شایستهای نباید برای تلویزیو ما کار کنند؟!
*آقای جاویدنیا بسیاری اعتقاد دارند که امروز نویسندگان ضعیفتر از گذشته عمل میکنند؛ نظر شما چیست؟
(پیش از صحبتهای کارگردان رادیو «صبح جمعه با شما» قدری به او انتقاد شد که روزگاری مردم قهقهه میزدند و مجدانه پیگیر برنامههای ما بودند ولی امروز چرا این اتفاق نمیافتد؛ چون متنها، متنهای ضعیفی هستند.)
جاویدنیا صحبتهای خودش را اینگونه شروع کرد:
"یک نمایش، فیلم و یا برنامه تلویزیونی و رادیویی که بار فرهنگی طنزآمیز دارد و مثمرثمر است را بایستی تا آخر همراه باشیم و ارزیابی کنیم. نه این که به چند بار پیگیری و شنیدن بسنده کنیم؛ این نوع قضاوتها، منصفانه نیست. . بعضی از دوستان میگویند من میپرسم کدام قسمت را دیدهاید و یک نکته بگویید که ما از انتقادات شما استفاده کنیم. اما نمیگویند چون خوب ندیدهاند. ما امروز داریم با هم صحبت میکنیم 25 سال پیش جوانتر بودیم. انرژی مضاعفتری داشتیم و فضا و مسیر هم به گونهای دیگر بود. ما آن موقع نمایش 13 دقیقهای داشتیم درباره آلودگی صوتی که آنقدر تنوع تیپ در آن وجود داشت که اصلاً زمانی احساس نکردیم. اما الان متنهای ما یک صفحه و نیم است. ما همه چیزمان دوست داریم کوتاه و مختصر و به نفع برنامه باشد و به مخاطب فکر نمیکنیم. این برنامه ریشه در بین مردم دارد و نباید این طور در مقام مقایسه قرار بگیرد. وقتی هنرمندان ما کارشان را خوب و خوش فکر جلو میبرند به عنوان یک شنونده لذت میبریم ولی زود قضاوت نکنیم. ما نویسنده نیاز داریم ولی دلیل نمیشود که همه نویسندگان ما ضعف داشته باشند. فضا را طوری جلو ببریم که برای ضعفها یک نوع همپوشانی انجام ندهیم و نباید آنقدر بزرگنمایی کنیم".
به مردم بگوییم که "صبح جمعه با شما" حضور پیدا کنند
*یکی از مقولات دیگری که در میزگرد مطرح شد تماشاگرانی است که کمتر در ضبط برنامه رادیو "صبح جمعه با شما" شرکت میکنند. بیوک میرزایی در این باره توضیح داد:
"در رابطه با حضور تماشاگر من نشنیدم اطلاع رسانی خوبی شده باشد من باورم این است پیشینه "صبح جمعه با شما" آنقدر درخشان است که همه مردم علاقهمند حضور هستند اما هنوز جانیفتاده و خوب هم اطلاعرسانی نشده است. آدمها جای خودشان را پیدا نکردند بخش زیادی از بچهها من فکر میکنم هنوز هویت نگرفتهاند. بازیگر وقتی هویت نداشته باشد برای مخاطب هم همینطور هویت ندارد. نویسنده باید شخصیتپردازی مناسبی داشته باشد و ارتباط تنگاتنگی ایجاد کند و رادیو هم در عین برنامههایش برای مردم اطلاعرسانی کنند مردم استقبال خوبی خواهند داشت".
در برنامه «صبح جمعه با شما» به روی هنرمندان باز است
جاویدنیا: من زمانیکه آمدم به عنوان یک کارگردان، سری جدید برنامه را شروع کردیم یک عده جوان بودند و کارشان هم بد نبود اما شیرازه چنین برنامهای نبود و کار باید در مسیر جدیتر دنبال میشد. یک عدهای سریعاً اقدام کردند و در مسیر قرار گرفتند. آن موقع منفرد، سمسارزاده، عباس محبی و نسیم رفیعی که برنامههای متعددی را در رادیو انجام میدادند برای مردم شناخته شده نبودند و برخی از تیپگیریها شیرین و پخته نبود. دیگران جایشان را گرفتند و باز هم در این برنامه باز است. من اعتقاد دارم ما نویسنده نیاز داریم که نویسندگان جوان هم بیایند. برخی از نویسندگان ما کارکشته هستند.
اطلاعرسانی شود ضبط رادیو «صبح جمعه با شما» جای سوزن انداختن نخواهد بود
*حسین محباهری درباره استقبال تماشاگران از برنامه رادیویی «صبح جمعه با شما» و عملکرد نویسندگان گفت:
"در مورد این که تماشاگر چرا نمیآید به دو بخش اجرا و مسئله گویندهها و متن برمیگردد. این که چرا تماشاگر نیست؟ اولاً ما اطلاعات به مردم ندادیم مردم چه میدانند در کجا چه اجرا میشود. انتظار دارید مردم علمغیب داشته باشند. پس یکی اینکه بایستی اطلاعات بدهیم و برنامه را معرفی کنیم. برنامه تازه شروع شده و قبلیها جدا شدند و آرام آرام به تماشاگران بپوندند. گاه به گاه "صبح جمعه با شما" را گوش میکنند. زمان نیاز دارد و بایستی اطلاعرسانی بشود. ما روزهای یکشنبه ضبط برنامه داریم و علاقهمندان میتوانند تشریف بیاورند. الان خود من بازیگر بایستی برای رسیدن به استودیوی ضبط، به 6 مرجع پاسخگو باشم و یا از طرفی دیگر در یک جای دورافتاده مکان برگزاری این برنامه بایستی انجام شود که مردم نتوانند از این برنامه خوب استقبال کنند. اما وقتی یک سالنی در میدان انقلاب و خانیآباد بگیرند و آگهی بدهند و در خود رادیو و تلویزیون اعلام بشود میبینید دیگر جایی برای سوزن انداختن نیست".
نسیم رفیعی: زمانی که «جمعه ایرانی» برگزار میشد یک شماره تلفنی بود که به شنوندگان میگفتند مراجعه کنید ولی الان سامانه پیامکی نداریم.
جاویدنیا: الان نباید با ده سال پیش مقایسه شود.
*فضای مجازی چقدر موثر است؟
جاویدنیا: بسیار.
هرجا احساس کنم ضعیف است مثل «رنگینکمان» دلسرد میشوم
داود منفرد: یک مشکلی که الان «صبح جمعه ایرانی» دارد به کمبود شعرهای طنز و موسیقی برمیگردد که بیشتر به آکورد متکی است. دلم نمی خواهد این تیم خراب بشود. بیش از یک دهه در «رنگین کمان» کار کردم احساس کردم نویسنده آنقدر ضعیف است کنار کشیدم. برخی به من گفتند شما اشتباه میکنید آنتن را از دست میدهید و احساس کردم خراب میشویم. الان هم رادیو بتوانم روی این تیپ کار میشود کار میکنم.
جاویدنیا: این قدر که میگویند نویسنده ضعیف کار میکند به شرایط هم برمیگردد. شما ببینید نویسنده کار خودش را انجام میدهد اما یکدفعه به یاد اجارهنامهاش میافتد... واقعاً فکر نویسنده ما آزاد نیست که خوب تراوش کند.
*در قدیم هم ذهن نویسنده آزاد نبود ولی متنها بهتر بود؟
جاویدنیا: در قدیم ذهنها آزادتر بود حتی رقم محدودی به نویسندگان میدادند.
*طنز شما طنز فاخر است یعنی از الفاظ و طنزهای رکیک استفاده نمیکنید. یعنی مخاطب یک درون مایه طنز غنی میشنود و نه یکسری نمایش و برنامه تلویزیونی اروتیک که به هر قیمتی میخواهد مخاطب را بخنداند. این اتفاق از کجا میآید؟
جاویدنیا: من هیچوقت دوست نداشتهام باعث رواج یک واژه و دیدگاه اشتباهی باشم ولو برای خنداندن کسی بخواهم این کار را انجام دهم. یک وقتی من یک گویشی میگیرم هیچ توهینی به آن قوم و طائفه خودشان هم راضی هستند و بارها هم پیش آمده است. ولی یک دفعهای برای خنداندن چهار نفر با حیثیت یک طائفهای بازی میکنم؛ چرا این طور باید اتفاق بیفتد؟!
داوود منفرد: البته ما چون برای رسانه ملی کار میکنیم بایستی وظیفهمان را بدانیم و هرچیزی و هر فرهنگی را بدعتگذاری نکنیم. درست نیست.
حتماً نباید قهقهه زد!
*برخی از این همکاران شما برای خنداندن به هر قیمتی کار میکنند آنقدر بن مایه طنز، بازیگران خوب و نویسندههای خوبی داریم ولی باز میبینیم بر مطالب اروتیک تأکید دارند؛ چرا به چنین بنمایههای سخیفی اتکا میکنند؟
جاویدنیا: ما اگر طنز را درک کردیم، میدانیم پشت یک طنز غنی، تبسم و لبخند کفایت میکند. یک تیپی مثل داود منفرد یک صدا و هنرنمایی خاصی دارد و مخاطب را به قهقهه میاندازد، هیچ اشکالی ندارد چون به دنبالهاش آموزهای است. اما همه فکر میکنند اگر برنامه طنز رادیو را شنیدند باید قهقهه بلند بزنند. اما به آموزه و فرهنگ موجود در آن توجه نکنند. وقتی آن معضل و مشکل را مطرح میکنید در قالب طنز، مخاطب خودش هوشمندانه دنبال میکند و نیاز به قهقهه نیست. چون برخی قهقههها، مخاطب را از اهداف اصلیاش بازمیدارد. همین که مخاطب را به تأمل وا میدارد، کافی است.
نباید سطح بینش مخاطب را با مطالب اروتیک پایین بیاوریم
*آقای محباهری شما به عنوان یکی از اساتید هنر نمایشی بفرمایید طنز یعنی چه؟
در جامعه همواره ناهنجاریهایی وجود دارد که مسئولین مربوطه از طریق آمار و ارقام این ناهنجاریها را بیان میکند. ناهنجاریها و مشکلات ادامه پیدا میکند تا استخوانها را میسوزاند. آدمهایی طنّاز پیدا میشوند که سعی میکنند آن ناهنجاریها نوبت به کسانی میرسد با زبان دیگر که نامشان را میگذاریم طنز این ناهنجاری را به زبانی با طعم تلخی و با یک پوششی همچون داروهایی که کپسولهای داروی تلخی که باید یک پوشش شیرینی داشته باشند تا برای بیمار قابل خوردن شود. طنز باید مسئولین را به تأمل وادار کند و برای مخاطب بینش و شعور فراهم سازد. نه اینکه سطح بینش مخاطب را با مطالب اروتیک پایین بیاوریم. آنگاه شأن آگاهی و فهم و شعور طنزپرداز و مخاطب زیر سوال میرود. جامعه عقبگرد کرده و به طنزهای نازلی پناه میبرد که حکم همان پوشش کپسول تلخ را دارد. گاهی اوقات یک آزادی عمل داده میشود و در "صبح جمعه با شما" انتقادها سیر درست خودش را دارند. وقتی رویه طنز به سادهانگاریها اکتفا میکند از آن لایههای عمیق انسانی دور میشود؛ این نقیصهها به برنامهسازی و توجه مخاطب برمیگردد.
سخن پایانی بیوک میرزایی: باور ما از این نشستها این است هم رسانهها و هم مردم ما را باور کنند تا ما بهتر کار کنیم. این خط قرمزها را کمتر کنند و مسائل مالی را بهتر کنند؛ هرچه قدر این رویهها بهتر راهبری شود، جوابگو نیست.
نسیم رفیعی: انچه که درباره طنز میگفتند پیشکسوتان هم گفتند قدر پیشکوستانمان را تا زمانیکه در قید حیات هستند بدانیم و بگذاریم بدرخشند. بگذاریم با تمام وجود پیشکسوتان دیده شوند، چون روزی ما هم در این جایگاه قرار میگیریم.
==================
گفتگوها از مجتبی برزگر
=================
انتهای پیام/