پای درس رفتار مسئولانه حکیم انقلاب
سوءمدیریت و رویکردهای غیرمسئولانه با نتایج خسارتبار، کار را به جایی رسانده که برخی مدعیان حمایت نظیر حزب اشرافی کارگزاران و رئیس دولت اصلاحات-با وجود بیشترین نقش و تقصیرها در فرصتسوزی دولت- پشت دولت را خالی کردهاند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، تاجر و کاسب بازار بود. مالالتجارهای داشت که خوب فروش میرفت. وسوسه شد گران بفروشد. رفت پیش امام جماعت مسجد سیدعزیزالله بازار تهران که فقه و اخلاق تدریس میکرد. گفت جنسم را اگر 100 تومان هم بفروشم، سود میکنم ولی چون بازار کشش دارد، اگر 200 تومان بفروشم، اشکال دارد؟ آن عالم پاسخ داد این مال متعلق به توست و میتوانی به هر قیمتی که میخواهی بفروشی؛ البته انصاف نیست. مرد کاسب گفت حرام نباشد؛ اشکال ندارد! برخاست برود اما شنید: «البته شمر هم انصاف نداشت که آن جنایت بزرگ را در حق امام حسین علیهالسلام در کربلا مرتکب شد».
2- از لوازم انصاف، همراهی و حمایت و اطاعت از ولیّ خداست و آنکه استنکاف کند، به مصیبت گرفتار میشود. عبدالله ابن عمر بعد از مرگ عثمان، با وجود بیان فضیلتهای بسیار برای علی علیهالسلام، از بیعت با حضرت سر باز زد. منابع تاریخی روایت میکنند اواخر عمر از اینکه از علی(ع) حمایت نکرد، ناراحت بود و میگفت بر هیچیک از کارهای خود پشیمان نیستم، مگر اینکه در کنار علی نایستادم. امام حسین علیهالسلام هنگام عزیمت به عراق، به ابن عمر فرمود «اتق الله یا ابا عبدالرحمن و لاتدعن نصرتی. از خدا بترس و از یاریام دست برندار». اما او همراهی نکرد. گردش روزگار و غلبه حاکمان جور، کار را به جایی رساند که ابن عمر پس از ورود حجاج بن یوسف به مدینه مجبور شد شبانه نزد حجّاج برود و به وسیله او با عبدالملک بیعت کند. حجاج در رختخواب بود و برای تحقیر، پایش را بیرون آورد و گفت پیش بیا و بیعت کن! عبدالله مدتی بعد توسط عوامل حجاج مضروب شد و با همان جراحت از دنیا رفت. شاید این سرنوشت، مصداق حکمت جاری بر زبان امیر مومنان (ع) باشد که فرمود «من نام عن نصرهًْ ولیه، انتبه بوطأهًْ عدوّه. هر کس از یاری مولای خود غفلت کند و خواب بماند، با لگد دشمن بیدار میشود».
3- رهبر انقلاب در انتخابات 88 ، 92 و 96 از برخی بداخلاقیها و بیانصافیها در تبلیغات انتخاباتی انتقاد کردند اما مخاطبان آن اعتراض، ماجرا را به سکوت برگزار کردند. نه تنها عذرخواهی نکردند بلکه به برخی بداخلاقیها و بیانصافیها ادامه دادند. این حکمت درباره انصاف از امیر مومنان علیهالسلام است که فرمود «یُرفَع الخلاف و یوجب الایتلاف. انصاف، اختلافها را از میان برمیدارد و موجب الفت میشود». برعکس، بیانصافی و بیمروتی، موجب اختلاف و استهلاک فرصتها میشود و طبیعتا مطلوب دشمنان کمین کرده است. جوهره اخلاق و انصاف در میان برخی سیاسیون مضمحل شده بود که سال 88 در سرمایه حماسه 40 میلیونی ملت ایران، آتش انداختند و آن فرصت بزرگ ملی را تبدیل به تهدید و مایه طمع دشمن کردند. مشابه این بداخلاقی و بیانصافی توسط برخی دولتمردان مدعی عدالت و اعتدال تکرار شد.
4- سوءمدیریت و رویکردهای غیرمسئولانه با نتایج خسارتبار، کار را به جایی رسانده که برخی مدعیان حمایت نظیر حزب اشرافی کارگزاران و رئیس دولت اصلاحات-با وجود بیشترین نقش و تقصیرها در فرصتسوزی دولت- پشت دولت را خالی کردهاند و با عرض پوزش، میگویند اگر چوب خشک جای روحانی بود تا به حال کاری برای اقتصاد کرده بود. یا دولت را سرگشته و مجمع تکنوکراتهای بیانگیزه معرفی میکنند. آنها به تصریح خودشان، نگاه ساندیسی و رحم اجارهای داشتند. با نردبان دولت، دنبال مطامع خود رفتند و به وقتش فاصلهگذاری کردند. در اوج پایکوبیهای خردسوز همین طیف درباره توافق با شیطان بزرگ، مقتدای حکیم انقلاب یقین داشت این بار کج به مقصد نمیرسد؛ مکرراً نصیحت کرد و دلسوزانه هشدار داد. با این وجود، حالا که خیلیها پشت آقای روحانی را خالی کردهاند، از سر تقوا و حکمت و مصلحت، از دولت و رئیسجمهور حمایت میکند، برای سرپا شدن و روحیه گرفتن و جبران مافات.
5- اخیرا «علی- الف» (اصلاحطلب نفوذی در دفتر تحکیم وحدت و متواری) در وبسایت رادیو فردا نوشت «به موازات تشدید التهابات ارزی و بحران اقتصادی، تحولات در درون بلوک قدرت، سمت و سوی متفاوتی به خود گرفته است. رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان تصریح کرد «راهحل مشکلات کشور از خالی کردن پشت دولت و ابراز برائت از دستگاههای مسئول نیست». او نسبت به موازیسازی با کارهای دولت نیز هشدار داد و از همه خواست دولتیها را به سمت استفاده از دیدگاههای کارشناسان و حل مشکلات و خوشبین کردن مردم نسبت به تلاشهای آنها هدایت کنند. تقریباً با اطمینان بالا میتوان گفت با توجه به اینکه روحانی و جریان اعتدالی، زمینههای مساعد داخلی و خارجی را از دست داده و نارضایتی چشمگیری از عملکرد دولت در سطح جامعه وجود دارد، حمایت رهبری، او را از پایان زودهنگام ریاست جمهوری حفظ کرده است... (آیتالله) خامنهای در حالی تقویت دولت را توصیه میکند که به لحاظ برخی مواضع و بهخصوص دیدگاههای کلان، قرابتی با آن ندارد. او بارها امید به حل مشکلات از طریق مذاکره با آمریکا و چشم داشتن به دست دشمن را نکوهش کرده است. او توضیح نمیدهد دولتی که خطوط قرمز ادعایی در مذاکرات هستهای را نقض کرده و توافقی به نام برجام را امضا کرده که به زعم او اشتباه بوده و امروز نیز در مهار و حل مشکلات ناتوان است، چرا سزاوار حمایت است؟... گفتاردرمانی، دادن وعدههای نسیه و غیرقابل اجرا و دوگانگی مزمن بین حرف و عمل، اعتماد بخش مهمی از جامعه را از روحانی سلب کرده است».
6- هیچ کس به اندازه مقتدای انقلاب، مُحقّ و سزاوار نیست در قبال سوءمدیریت دولت، زبان به سرزنش و توبیخ و محاکمه بگشاید. این مظنه رایج میان سیاستمداران عادی است. اما عیار بیبدیل ولایت، در همین فراز و نشیبها آشکار میشود. رهبر انقلاب، مشفقانه نقد و نصیحت میکند و راه نشان میدهد، اما پراکندن ویروس ناامیدی و با خاک یکسان کردن طرف مورد نقد، هرگز. این، تراز رفتار منصفانه و مسئولانه است. آنچه ولایت را از دکانداریهای سکولار و متعارف سیاست ممتاز میکند، همین رفتار مسئولانه در مقاطعی است که روند تحولات، مجال مواخذه و عتاب و تسویه حساب را فراهم میکند. سیاسیون معمولی اینجا بیدریغ، خشاب خشم را خالی میکنند اما پهلوانان پیرو امیر مومنان، هرگز! امیر مومنان (ع) در نامه 66 خطاب به ابن عباس فرمود: «فلا یکن أفضل ما نلت فی نفسک من دنیاک بلوغ لذة أو شفاء غیظ، ولکن إطفاء باطل أو إحیاء حق. برترین چیز نزد تو نباید رسیدن به لذت (مراد دل) و یا خالی کردن خشم (خنک کردن دل)، بلکه باید خاموش کردن باطل و یا زنده کردن حق باشد».
7- آیا دولتمردان، فرصت بزرگ جبران و اصلاح را که رهبر حکیم انقلاب - با وجود نارضایتی مردم و تودههای انقلابی- برای دولت فراهم کرده است، قدر خواهند دانست و برای بازگشت به مسیر بنبستشکن انقلاب اسلامی که ذاتا در تناقض با خوشبینی به دشمن است، اهتمام خواهند ورزید یا خدای ناکرده، گرفتار در حلقه مشاورین ناسالم، خط فرصتسوزی، حاشیهپردازی و خواب کردن افکار عمومی در مقابل عملیات دشمن را ادامه خواهند داد؟ دغدغه این است که مدیرانی با عمل خود به افکار عمومی بگویند «همین است که هست»! و هیچ تغییری در ساختار و رویکرد و تدبیر ناکارآمد فعلی ندهند؛ رویکردی که موجب ضربه سنگین به برنامه هستهای، رکود تورمی سنگین، کاهش ارزش پول ملی و ضربه به تولید و اشتغال شده است.
8- یک نقطه ثقل در ارزیابی راهبردی فعلی، قضاوت درباره آمریکا، و دوست و شریک یا معتدل و منعطف انگاشتن بخشی از هیئت حاکمه آن است. مطالبی که بعضا درباره انتخابات کنگره و امید به بازگشت دموکراتها با پرچمداری اوباما و کری منتشر میشود، این دغدغه را ایجاد میکند که هنوز هم وسوسه خناسان ادامه دارد. آمریکا 18 سال پس از قرنی که آن را قرن جدید آمریکایی خواندند، دچار سرگشتگی و سرشکستگی نمایان است؛ شکستهایی که جامعه آمریکا را به انتخاب ترامپ کشاند. انتخاب ترامپ، نشانه سقوط و افول تمدنی آمریکاست.
9- اولا دشمن برخلاف یک دهه قبل که سودای آقایی بیدردسر منطقه و جهان را در سر میپروراند، در سرازیری افتاده است. آمریکا امروز به افعیهایی میماند که از سر گرسنگی و طمع، لقمه بزرگتر از قد و هیکل خود میگیرند و میترکند! تمدن آمریکاست از شدت آشفتگی، به انتخاب ترامپ رسید و حالا به واسطه او، در جنگ ارزی و اقتصادی با چین، روسیه، اروپا، برزیل، ترکیه و... افتاده است. ثانیا طرح خاورمیانه جدید را -که به مفهوم ویرانی و تجزیه کشورهای منطقه است- آن قدر که دولت دموکرات اوباما با جنگ هوشمند (ترکیب جنگ سخت و نرم) پیش برد، دولت نومحافظهکار بوش پیش نبرد. این دروغی بزرگ است که بگویند دولت اوباما ، میانهروهای قائل به معامله بودند و ترامپ، زیر میز زد یا تهدید را روی میز گذاشت. تهدید در دوره اوباما به مراتب جدیتر از امروز بود.
10- دولت اوباما در همین دوره سرگرمی ما با خیال دوستی و معامله، زرادخانه و لجستیک مالی و اطلاعاتی خود و متحدانش را در اختیار افعی چندسر داعش گذاشت و تهدید بزرگ را تا لب مرزهای ما گسترش داد. عملیات راهبردی در جریان بود و قصه کشدار مذاکره و معامله بنا داشت مدیران ما را از دشمنی بزرگ (در غلاف دستکش مخملین) غافل کند. بنابراین دست روی دست گذاشتن و منتظر بازگشت دوباره دموکراتها شدن، اقدامی پرخسارت است. دشمنی تیم اوباما به مراتب موثرتر و پوشیدهتر بود و بدتر اینکه، دوست وانمود شدند. خرابکاری نرمافزاری، ترور دانشمندان هستهای، اعمال شدیدترین تحریمها موسوم به فلجکننده، و رفتار تحقیرآمیز در حد ویزا ندادن به نماینده دولت در سازمان ملل (حمید ابوطالبی منتخب ویژه آقای روحانی) آن هم در دوران مذاکره و اعتمادسازی و توافق، جزو هنجارهای همین دوره است.
11- ماموریت کشمیری و کلاهیهایی که تا عمق نخستوزیری و حزب جمهوری اسلامی نفوذ کرده بودند و بمب کار گذاشتند، تغییر کرده است. نفوذیها، بر اساس تغییر نقشه و تاکتیک دشمن، تغییر کارکرد میدهند. دادن اطلاعات و تحلیلها و آدرسهای گمراهکننده به مدیران یا افکار عمومی، از هر تروری خطرناکتر است. این تهدید را باید باز شناخت. همچنین است حمله تبلیغاتی سازمان یافته و پرحجم به دستگاهها و نهادهایی مانند شورای نگهبان، سپاه پاسداران، مجلس خبرگان و نیروهای حزباللهی و انقلابی. این حملات با هدف خراب کردن پل میان دولت و دیگر بخشهای حاکمیتی و عدم امکان هم افزایی و انسجام و همپوشانی در مقابل دشمن انجام میشود. دولت و شخص رئیسجمهور نیازمند مشورت با صاحبنظران اقتصادی، سیاسی و فرهنگی امین و دعوت از نیروهای توانمند برای افزایش اقتدار و کارایی دولت جمهوری اسلامی است. ظرفیتهای فراوان فکری و اجرایی میان نیروها و نهادهای انقلابی وجود دارد که متاسفانه بدخواهان با شانتاژ، پروندهسازی، بدگویی، ترور شخصیت و پمپاژ سوء ظن نمیگذارند دولت و رئیسجمهور از آنها بهرهمند شوند. کسانی که این خط را دنبال میکنند، با واسطه یا بیواسطه، در خدمت خط نفوذ و اختلال عمل میکنند.
یادداشت: محمد ایمانی
منبع:کیهان
انتهای پیام/