کشاورز: تنها ۲۰درصد تولید ادبیات داستانی قابل تأمل است/ ذات ادبیات سیاستپذیر نیست
داور دهمین دوره جایزه جلال آلاحمد معتقد است که شوق نویسندگان جوان برای رسیدن به صف صاحبان کتاب مشکلساز شده است، بهگونهای که تنها ۲۰درصد تولیدات قابل تأمل هستند.
به گزارش خبرنگار فرهنگیباشگاه خبرنگاران پویا، از اواسط دهه 80 و بهویژه از ابتدای دهه 90 سیر صعودی ادبیات داستانی ایرانی اگر نگوییم روند نزولی به خود گرفته است، دیگر شتاب سابق را ندارد، بسیاری از نویسندگان شاخص حوزه انقلاب، دفاع مقدس و حتی اجتماعینویسها کمتر دست به قلم برده و آثار خلقشده در این سالها نیز رمان دندانگیری از آب در نیامده است. عدم معرفی برگزیده بخش ادبیات در دورههای متعدد جایزه کتاب سال و جایزه جلال آلاحمد در این سالها خود گواه این ادعاست. کنار این سکوت نسبی نویسندگان شاخص دهههای 70 و 80، جوانگرایی البته در ادبیات داستانی دهه 90 رشد یافته و آثار خوبی از نویسندگان جوان در این سالها منتشر شده است، با این حال منتقدان بر این باورند که در دهه 90 ما با تولید انبوه اما ضعیف آثار ادبیات داستانی روبهرو هستیم.
بهباور این گروه داوری، سهولت در چاپ، شتابزدگی و تعدد مراکز عرضه داستان کوتاه، مسئلههای نازل و شخصی نویسندگان، نبود دردمندی و رسالت اجتماعی، نبود اقلیمها و گویشهای محلی در داستانها، استفاده از مفاهیم و دغدغههای تکراری در رمانهای اجتماعی از جمله مهمترین ضعفهای داستان کوتاه در سالهای اخیر بوده است. اما در حوزه رمان نیز وضعیت چندان مطلوب نیست، داوران جوایز مختلف ادبی، منتقدان و... معتقدند که رمان ایرانی در سالهای اخیر گرفتار عجول بودن نویسندگانش شده است، از این رو رمانهای ناپخته، گرفتار ضعفهای تکنیکی و ساختاری فراوان در این سالها منتشر شده است.
سؤالی که اینجا مطرح میشود، این است که؛ چه اتفاقی برای ادبیات ما افتاده است که از نقطه اوج دهه 70 و 80 در دهه 90 رو به افول پیش میرود، نویسندگان شاخص دهههای 60 تا 80 را چه شده است که دیگر یا دست به قلم نمیبرند، یا قلمشان دیگر طراوت و تازگی قبل را ندارد؟ چه باید کرد که از جوانگرایی ادبیات داستانی در دهه 90 بهنفع ادبیات استفاده کرد؟
محمد کشاورز نویسنده و داور جوایز ادبی است، کتاب «روباه شنی» وی در سال 1395 برگزیده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد، کشاورز داور بخش داستان کوتاه دهمین دوره ادبی جلال آلاحمد بوده است، وی معتقد است که 20 درصد آثار منتشرشده در حوزه ادبیات داستانی در سالهای اخیر قابل ملاحظه هستند، با این حال دور از انصاف است که بخواهیم تلاش نسل تازه در خلق آثار داستانی قابل تأمل را نادیده بگیریم.
گفتوگو با محمد کشاورز بهشرح ذیل است:
* تسنیم: ادبیات داستانی در سالهای اخیر بهباور بسیاری از منتقدان و داوران جوایز ادبی بهسمت تولید انبوه پیش رفته است، اما این تولید انبوه را آثار ضعیف همراهی کردهاند بهنظر میرسد در این میان نبود وسواس کافی برای توجه به ساختار فنی داستان و حالوهوای آن موجب این رخداد شده است تا جایی که میتوان گفت، بهخلاف دهه 40 تا 70 که ما شاهد انتشار داستانهای درخشان ادبیات فارسی هستیم، در دهههای اخیر اتفاق جدیدی رخ نداده است، نظر شما در این زمینه چیست؟
بله، تعداد علاقهمندان به نوشتن داستان و رمان در سالهای اخیر از نظر کمیت رشد چشمگیری داشته است. در چنین شرایطی تولید انبوه طبیعی است، اما انتظار نمیرود که در کیفیت هم ما به تولید انبوه برسیم. در بهترین حالت حدود بیست درصد آثار منتشرشده قابل ملاحظه هستند، یعنی آثاری که در فرم، محتوا و تازگی به استانداردهای داستان کوتاه و رمان خوب نزدیک شدهاند و در مواردی کارهای درخشانی هم منتشر شده است. البته آثار باکیفیت را بیشتر ناشران شناختهشده منتشر کردهاند و آثار فاقد ارزش هنری بیشتر توسط ناشران گمنام که معمولاً با سرمایه نویسنده کار را چاپ و نشر میکنند. اما دور از انصاف است که تلاش نسل تازه نویسندگان ایران را در خلق آثار قابل تأمل نادیده بگیریم.
* ممکن است برخی بگویند، در سالهای اخیر وضعیت اقتصادی نشر بسیاری از نویسندگان را درباره انتشار کتابهایشان دلسرد کرده است، این یک روی سکه است اما بهنظر میرسد، روی دیگر سکه سهولت در چاپ، شتابزدگی و تعدد ناشرانی باشد که با دریافت وجه از مؤلف اقدام به انتشار آثار میکنند و آثار قبل از غربالگری به چرخه توزیع وارد میشوند، اینطور نیست؟
شوق نویسندگان جوان برای رسیدن به صف صاحبان کتاب گاهی مشکلساز است. سوء استفاده بنگاههای نشر که با پول نویسنده کتاب درمیآورند، بیشترین تأثیر منفی را دارد. چندان در پی ارزیابی کیفیت اثر نیستند، چون دستنوشته نویسنده را وسیلهای برای کاسبی میدانند و بعد هم ایجاد توهم در نویسنده بهعنوان کسی که کتابش چاپ شده است. درصورتی که ناشران معتبر و شناختهشده فعال در عرصه داستان و رمان بیش از هرچیز معتقد به رعایت استاندارد و کیفیت اثری هستند که قرار است چاپ کنند. با همه اینها هرکس حق دارد چیزی را که نوشته بههرصورتی که خواست منتشر کند، در نهایت این مخاطب است و تاریخ ادبیات که درمورد چگونگیاش قضاوت خواهد کرد.
ادبیات مدرن بیشتر دغدغه فردی دارد
* تسنیم: وضعیت محتوایی داستانهای ایرانی را در سالهای اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟ این باور وجود دارد که نویسندگان ما به مسئلهها و دغدغههای شخصی خود بیشتر میپردازند تا به دردمندی و رسالت احتماعی خویش.
ببینید فرد هم واحدی از اجتماع است. دغدغه فردی هم در نهایت نوعی دغدغه اجتماعی است. مهم این است که ادبیات داستانی جذاب و پرکشش نوشته شود. ادبیات مدرن بیشتر دغدغه فردی دارد، چون فرد مهم است. حقوق فرد مهم است. احترام به حقوق فرد است که اساس ساختن جامعهای دموکراتیک قرار میگیرد. نمیشود با حذف فردیت درباره انبوه بینامونشان نوشت، حتی در اجتماعیترین آثار ادبی هم نیاز به عنصر اساسی شخصیتپردازی است که بازگشت به همان فردیت است، یعنی وقتی ما در داستان یا رمانی که مینویسیم به شخصیتپردازی اهمیت میدهیم، در واقع داریم به فردیت اهمیت میدهیم، فردیتی که جمع آن همان جامعه است.
نویسندگان ایرانی سعی کردهاند پرچم ادبیات را بالا نگه دارند
* چرا ژرفنگری در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در داستان ایران محدود است. آیا نویسندگان ما اساساً چنین تواناییای ندارند، یا اینکه خط قرمزهایی برای این نوع پرداخت وجود دارد؟
سانسور، نوشتن در ایران امروز را به راهرفتن در میدان مین بدل کرده است. موقع نوشتن باید مدام مواظب باشی قلمت در کدام نقطه فرود میآید، درباره چهکسی میخواهی بنویسی، نسبت آدمهای داستانت با یکدیگر چیست، حواست به زمان و مکان داستانت باشد، چون ممکن است به مرز ممنوعه رسیده باشی. با این وضع حرف زدن از عمق اندیشه فاقد معناست، هرچند نویسندگان ایرانی در همین شرایط هم سعی کردهاند پرچم ادبیات را برافراشته نگه دارند.
دغدغه اقلیم و باورهای مردمان و قومیتهای مختلف هم کموبیش بازتاب قابل قبولی داشته است
* در سالهای اخیر ما رشد داستانهای اجتماعی را در ادبیات شاهد هستیم، آیا در ادبیات اجتماعی امروز ایران بهواقع دغدغهها و مسائل روز جامعه مطرح میشود، یا صرفاً برخی موضوعات مورد استقبال چون مهاجرت، تنهایی و...؟ جای موضوعاتی چون اقلیم، باورمندی، سبک زندگی و معنویت در این نوع از ادبیات کجاست؟
ادبیات بازتابدهنده شرایط اجتماعی است. اگر از تنهایی و مهاجرت نوشته میشود، چون این دو پدیدههای پررنگی در زندگی اجتماعی مردم ما هستند. هرچند تا جایی که من ادبیات داستانی را دنبال میکنم، دغدغه اقلیم و باورهای مردمان و قومیتهای مختلف هم کموبیش بازتاب قابل قبولی داشته است.
* هویت و اقتدار داستان ایرانی بهنظر میرسد در حال فدا شدن برای توجه به ساختار و فرم است، بهنظر میرسد نویسندگان جوان ما دچار نوعی فرمزدگی شدهاند، آیا آن اندازه که توجه به فرم در ادبیات اجتماعی امروز ایران دیده میشود، توجه به تنوع تفکر، هستیشناسی پژوهش و کاوش درباره یک موضوع دیده میشود؟
هنر بدون فرم فاقد معناست، در واقع فرم است که مشتی کلمه کنار هم را بدل به داستان میکند و همین فرم و چگونگی بهکارگیری آن است که به اثر بعدی اجتماعی هم میدهد. بهطور مثال فرم شازده احتجاب گلشیری است که رمان او را بدل به وسیلهای برای کاوش روح، روان بازمانده یک سلسله در حال انقراض میکند. البته فرم و محتوا باید بتوانند همدیگر را تکمیل کنند. بهعبارتی فرم خوب میتواند محتوای خوبی را تعریف کند و اثر ادبی را ممتاز کند، اما محتوای خوب لزوماً نمیتواند به فرم خوب و در نتیجه به اثر خوبی منتج شود.
* نویسندهای میگفت، فضای داستانهای مدرن ایران اغلب در فضاهای شهری، آپارتمانی و... میگذرد، در حالی که تعریف ادبیات مدرن این نیست، این فضاها از ادبیات ترجمه دستچندم غربی به ادبیات معاصر ما سرریز شده است، گویی نویسندگان ما ترجمهزده شدهاند، شما این را میپذیرید؟
مکان و فضا ربطی به مدرن بودن یا نبودن داستان ندارند. داستانی ممکن است در برجی شگفتانگیز واقع در یک کلانشهر بگذرد، اما همچنان از نظر ساختار و نگاه نویسنده کهنه و فاقد عناصر مدرن باشد و دیگری در روستایی دورافتاده اما داستانی باشد بسیار مدرن. همه اینها برمیگردد به نوع نگاه نویسنده و شیوه بهکارگیری عناصر داستان.
* حوزه هنری، بنیاد ادبیات داستانی، انجمن قلم و دهها نهاد دیگر هستند که کارگاههای داستاننویسی در کشور برگزار میکنند، نتیجه این کارگاهها چه بوده است؟ آیا توانستهایم نویسنده اهل پژوهش و غیرعجول پرورش دهیم؟
و اما درمورد سه نهادی که نام بردید و در حوزه داستان و رمان فعال هستند، بیتعارف بگویم که از نهادهای ادبی ایدولوژیک، نهفقط در ایران که در هرجای جهان که چنین تجربهای داشتهاند، آبی برای ادبیات گرم نمیشود. ممکن است تلاشی صورت بدهند تا ادبیات را در چارچوبهای مورد پسند دولتها تعریف و بازتولید کنند. اما ذات چندصدایی ادبیات سیاستپذیر نیست، مگر اینکه از فعالیت خودشان تعریف دیگری بدهند که با ذات هنر آزاد همخوان باشد، در این صورت چون امکانات مالی و پشتوانه سیاسی دارند، بیشک میتوانند قدمهای مؤثری بردارند و به نتایج خوبی برسند.
انتهای پیام/*