بانویی که ارکستر را به سمت فاجعه برد / کمبود رپرتوار برای ارکستر ملی
ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی ایران در مسیری قرار گرفتهاند که دیگر خبری از تعطیلی و تعلیق نیست؛ اما شاید زمان توجه بیشتر به جوانترها فرارسیده است.
خبرگزاری تسنیم - یاسر یگانه
اجرای شنبه شبِ(21 مهر 1397) ارکستر ملی ایران به خوانندگی محمد اصفهانی ضعفهایی داشت که برخی از مخاطبان حاضر در این کنسرت را آزار داد. در برخی از قطعههایی که آن شب در تالار وحدت نواخته شد، صدای ارکستر و خواننده هماهنگی لازم را نداشت و موسیقی گویی چیزی کم داشت.
نگاهی دقیقتر به این اجرا نشان میدهد که بخش مهمی از ضعفها به ماجرای تنظیم آثار برای ارکستر بازمیگردد. واقعیت این است که بسیاری از قطعههایی که در قالب موسیقی ایرانی ساخته میشود، قابلیت ارکسترال شدن را ندارند.
گواه این مسئله هم همین اجرای اخیر ارکستر ملی ایران است. وقتی ارکستر قطعهی «دیده بگشا» را اجرا میکرد، نه تنها ضعفی در کار نبود که حتی صدایی مطلوب به گوش مخاطبان میرسید؛ در عین حال وقتی ارکستر قطعههای بیکلام را مینواخت، تقریبا همه چیز سرجایش بود.
ضعف اصلی در اجرای قطعههایی بود که گویی اصلا برای نواخته شدن از سوی ارکستر مناسب نبودند. این همان مسئلهای است که ثابت میکند، خوراک لازم برای ارکستر ملی ایران وجود ندارد.
رپرتوار برای ارکستر سمفونیک بسیار است / کمبود رپرتوار برای ارکستر ملی
وقتی ارکستر سمفونیک تهران میخواهد روی صحنه برود، به اندازهی چند قرن و به تعداد صدها و یا هزاران آهنگساز موسیقی کلاسیک جهان، برایش رپرتوار وجود دارد. پس اگر ضعفی در کار ارکستر سمفونیک باشد، مشکل از مجریان(رهبر ارکستر و نوازندگان) است و ربطی به آهنگساز و تنظیم کنندگان ندارد. زیرا در ارکسترهای سمفونیک، دست رهبران ارکستر برای انتخاب قطعهها بسیار باز است.
اما برای ارکستر ملی ایران اینگونه نیست. به راستی چند قطعهی واقعیِ ارکسترال در قالب موسیقی ایرانی وجود دارد که ارکستر ملی ایران می تواند در برنامههایش آنها را اجرا کند؟
بیشک تعداد این قطعهها بسیار اندک است(نسبت به رپرتوارهایی که برای ارکستر سمفونیک وجود دارد).
همین کمبود رپرتوار بود که چند سال پیش ارکستر ملی ایران و فرهاد فخرالدینی را به تکرار کشاند؛ تکراری که نتیجهاش صندلیهای خالی در کنسرتهای ارکستر ملی بود. با آمدن فریدون شهبازیان به ارکستر ملی ایران، دوران تازهای در این ارکستر آغاز و آثار متفاوتی توسط شهبازیان برای ارکستر انتخاب شد.
شهبازیان سعی کرد آثار جدید و خوانندگان جدید را به ارکستر بیاورد تا فضاهای متفاوت در کار ارکستر شنیده شود که البته در این کار هم موفق بود. شهبازیان در دو سالی که رهبر ارکستر ملی ایران بوده، توانسته ثبات و تازگی را به ارکستر بیاورد.
اکنون اما اکستر ملی بیش از هر چیز به رپرتوارهای تازه نیاز دارد. ارکستر ملی اگر بخواهد در همین مسیر گام بردارد، خیلی زود به تکراری میرسد که روزگاری نه چندان دور، فخرالدینی دچارش شد. از همین امروز باید آثار بسیاری به آهنگسازان برجسته سفارش داد، تا آنها آثاری ارکسترال برای ارکستر ملی ایران بنویسند. تنها با این کار است که میتوان آیندهی ارکستر ملی ایران را تظمین کرد. ما اگر میخواهیم ارکستر ملیِ موفقی داشته باشیم، باید پیش از هر چیز در اندیشهی خلق قطعه برایش باشیم. برای این کار، فردا دیر است، از همین امروز باید آهنگسازان بزرگ و البته جوانان با استعداد را به کار گرفت و به آنها سفارش ساخت آثار را داد.
رهبران مهمان و جان تازه به ارکستر
در همهی ارکسترهای مهم جهان، حضور رهبران مهمان جان تازهای به ارکسترها میبخشد و ارکسترها را از یکنواختی و تکنگاهی خارج میکند. حضور رهبر مهمان باعث میشود که نوازندگان تجربههای متفاوتی داشته باشند و کار در ارکستر برایشان جذابیت بیشتری داشته باشد. البته که این رهبران مهمان باید کیفیت فنی بالایی داشته باشند که بتوانند چیزی به داشتههای ارکستر اضافه کنند.
در ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی ایران هم رهبران مهمان رفت و آمد دارند و گاهی ارکستر را رهبری میکنند؛ اما بیشک تعداد این رهبران مهمان اندک است و باید رهبران بیشتری به ارکسترها دعوت شوند.
بانویی که ارکستر را به سمت فاجعه برد
در تابستان امسال دو رهبر مهمان به ارکستر ملی آمدند که یکی نزهت امیری و دیگری اسماعیل واثقی بود.
وقتی نام نزهت امیری به عنوان رهبر مهمان ارکستر ملی ایران مطرح شد، خیلیها خوشحال شدند که برای نخستین بار یک بانوی ایرانی، ارکستر ملی ایران را رهبری میکند. ما در اینگونه موارد، معمولا پیش از اطمینان از تخصصِ شخص مورد نظر، به جنسیتش احترام میگذاریم و از او حمایت میکنیم. اما روز اجرا و حاصل آنچه شنیده شد، نه تنها امیدوار کننده نبود که چیزی نزدیک به فاجعه بود.
در ارکسترهای مهم جهان، هرگز رسم نیست که در میانههای اجرای یک قطعه، رهبر ارکستر دستور به قطع اجرا دهد. در واقع این کار برای یک ارکستر استاندارد، فاجعه است. اما زمانی که نزهت امیری، ارکستر ملی ایران را در تالار وحدت رهبری میکرد، در میانههای اجرای یکی از قطعهها، دستور به قطع اجرا میدهد اما نوازندگان ارکستر توجهی به فرمانِ رهبر نمیکنند و به نواختنشان ادامه میدهند. تصور کنید در میانهی اجرا، نوازندگان ارکستر از نواختن دست میکشیدند، چه فاجعهای رخ میداد! به راستی که نوازندگان خیلی خوب ارکستر را از آن مخمصه نجات دادند.
اسماعیل واثقی هم آوردهی چندانی برای ارکستر نداشت. با این اوضاع و در نگاهی سطحی به این نتیجه میرسیم که ظرفیت و داشتههای ما در زمینه رهبری ارکستر همین است؛ اما با نگاهی عمیقتر میتوان به سمت جوانها رفت.
حسین پیشکار را بیاورید
در سالهای اخیر گاهی خبرهایی مبنی بر موفقیت آهنگسازان و رهبران جوانِ ایرانی در مسابقات مختلف جهانی را میشنویم و لذت میبریم. اما همیشه جای خالی آنها را احساس میکنیم. البته در چند سال گذشته جوانانی به ارکسترهای سمفونیک و ملی آمدهاند و به عنوان رهبر مهمان فعالیت داشتهاند؛ اما اینها کم است و باید میدان بیشتری به این رهبران جوان داد.
سال گذشته بود که در رقابتهای بینالمللی رهبری ارکستر در آلمان، حسین پیشکار، موسیقیدان 28 ساله ایرانی جایزه نخست را دریافت کرد.
این رقابتها را شورای موسیقی آلمان با همکاری ارکستر فیلارمونیک و اپرای شهر کلن، ارکستر گورتسهنیش این شهر و ارکستر سمفونیک رادیوی جنوب آلمان سازماندهی میکنند.
حسین پیشکار متولد سال 1367 است. او آموزش موسیقی را از چهار سالگی در آموزشگاه پارس به سرپرستی ناصر نظر آغاز و در 16 سالگی برای نخستین بار ارکستر هنرستان موسیقی را رهبری کرد. پیشکار نواختن برخی سازهای سنتی از جمله تار و سه تار و آموزش ردیف موسیقی ایرانی را نزد استادان نامداری مانند حسین علیزاده، داریوش طلایی و محمدرضا لطفی پی گرفته است.
او فارغالتحصیل هنرستان عالی موسیقی تهران است و دوره کارشناسی ارشد موسیقی را در دانشگاه تهران گذرانده است. پیشکار در حال حاضر ساکن دوسلدورف است و در دانشگاه روبرت شومان این شهر تحصیلات خود در رشته رهبری ارکستر را ادامه میدهد.
حال باید این پرسش را مطرح کرد که چرا حسین پیشکار به عنوان رهبر مهمان به ارکسترهای سمفونیک و ملی دعوت نمیشود. این جوانِ هنرمند، توانمندیش در رهبری ارکستر سمفونیک را به اثبات رسانده و با توجه به آشناییاش با موسیقی ایرانی، توان رهبری ارکستر ملی را هم دارد.
شاید امروز برای وجدانیها زمان مناسبی باشد
آن زمان که مهدی وجدانی به عنوان رهبر مهمان به ارکستر ملی ایران آمد، نگارنده از مخالفان جدیِ حضور او بود. چرا که او در آن زمان سِمتِ مدیریتی بالایی در معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داشت. وقتی کسی مدیرِ رده بالایی در معاونت هنری وزارت ارشاد باشد و همزمان به عنوان رهبر مهمان ارکستر ملی ایران هم انتخاب شود؛ شائبههای استفاده از رانت دربارهاش بالا میگیرد. در آن زمان در چندین مطلب به نقدِ انتخاب مهدی وجدانی به عنوان رهبر مهمان ارکستر ملی ایران پرداختم. اما امروز او دیگر مدیری در ردههای بالای معاونت هنری نیست.
امروز که مهدی وجدانی دیگر مدیر روابط عمومی معاونت هنری نیست و در چند جشنواره هم مسئولیت ندارد؛ شاید زمان مناسبی برای آزمونی دوباره برای او باشد. در وضعیت عادی و به دور از حاشیه است که میتوان عیار واقعی هنرمندان را درک کرد.
نباید منکرِ تواناییهای هنریِ مهدی وجدانی و البته جوانان دیگر بود. باید بستری برای این جوانان فراهم شود تا دور از هرگونه شائبهای، بتوانند تواناییهایشان را نشان دهند. به هر روی بهترین جا برای آزمونِ جوانان، روی صحنه است؛ آنجاست که جز خودشان و هنرشان، کسی نمیتواند به دادشان برسد.
امروز بیشتر از هر زمان دیگری لازم است که رهبران جوان را به ارکسترها دعوت و فضا را برای فعالیتشان مهیا کرد.
شهرداد روحانی و فریدون شهبازیان رهبران دائمی ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی ایران هستند. آنها در مدت حضورشان در ارکسترهای دولتی، توانستهاند آرامش و ثبات را به ارکسترها بازگردانند. اما این دو هنرمند، هنوز آنگونه که بایسته و شایسته است، به رهبران جوان نپرداختهاند.
انتهای پیام/