واگویههای سینمایی(۷) | میخکوب شدن در زندان سینما
متری شش و نیم سه سال بعد از ابد و یک روز ساخته شده و همچنان در همان فضای تلخ و سیاه اعتیاد و مواد مخدر میگردد.
خبرگزاری تسنیم- کیوان امجدیان
روز گذشته 3 فیلم در سالن رسانهها به نمایش درآمد. اولین فیلم «متری شش و نیم» ساخته سعید روستایی بود. فیلمی که صادق رنجکشان یکی از سرمایهگذارهایش بود و به قول خودش 7 میلیارد برای ساختش هزینه کرده است.
متری شش و نیم سه سال بعد از ابد و یک روز ساخته شده و همچنان در همان فضای تلخ و سیاه اعتیاد و مواد مخدر میگردد.
فیلمی که بعضی قسمتهایش نفس گیر است و چنان یقهات را میگیرد که دیگر از موقعیت مخاطب یک فیلم سینمایی خارج میشوی و خودت یکی از اجزاء فیلم روستایی خواهی شد.
در بعضی نماها مثل افتتاحیه فیلم و صحنه افتادن یک نفر در گودال یا دیدار خانواده نقش اصلی فیلم –نوید محمد زاده- با او در زندان و اعدام و صحنه گفتگوی قاضی با پسر نوجوان و ... یا چنان عصبی خواهی شد که دست و پاهات بی اختیار تکان میخورند، یا بغض میکنی و اشک میریزی و حتی بعضیها طاقت نمیآوردند و از سالن بیرون میزدند.
با این همه فیلم روستایی ایرادهایی دارد که باعث میشود در مقام قیاس آن را پایینتر از فیلم اولش بدانی. طولانی بودن زمان فیلم و وجود بعضی پلانهای نه چندان ضروری. بعضی کنش و واکنشها که نمیشد زیاد باورش کرد مثل انفجار آشپزخانه یا برخورد قاضی با مامورها و ... .
نکته جالب فیلم هم بازی پیمان شریعتی در این فیلم بود. رییس سابق تئاتر شهر که پیشتر در فیلمهای دفاع مقدسی بازی میکرد و دیالوگ معروفش «حاجی... سیدت و کشتن» بود. او این بار در نقش یک مامور آگاهی ایفای نقش میکند و با وجود فرعی بودن نقش خوب از پس آن برآمده.
بازی بقیه هم درخشان است. از نوید محمدزاده که پیپهای در سینمای ما است و فکر میکنم از این به بعد به واسطه فاصله زیادش با رقبا باید کلا از لیست سیمرغ بگیرها حذف شود تا نوبت به بقیه برسد تا پیمان معادی که ای کاش از نوید محمدزاده کارکردن روی صدا و لحن را یاد میگرفت و با همان صدای با کلاس و نازدارش حرف نمیزد تا این نکته بشود تنها ایراد بازیگری فیلم.
سرخپوست اما اصلا چیزی که میگفتند نبود. یک فیلم با صحنه سازی و فیلمبرداری درخشان و دیگر هیچ.
ماجرا ی فرار یک زندانی از زندانی یک شهر دور و تلاش زندانبان برای یافتن او. فیلمی که تلاش کرده تا با وفادار ماندن به ساختار کلاسیک و روایت یک داستان در دهه40 مخاطب را درگیر کند. فیلم اگرچه به ظاهر میخواهد نشان دهد قصد قصه گویی و نشان دادن فضاهای جذاب دارد اما نشانهها و علاپم چپ گرایی از آن بیرون میزند و شاید همین موضوع باعث شده است تا حتی بعضی منتقدان سرشناس آن را در حد یک شاهکار سینمایی بالا ببرند.
بازی نوید محمد زاده در این فیلم اگرچه یک سر و گردن از بقیه بازیگران بالاتر است و توانسته از تیپی که استاد ایفای نقش آن است خارج شود اما نسبت به سایر بازیهای نوید یک پله پایینتر است.
الگوی بازی او در این فیلم سیاوش طهمورث است و به خوبی از پس ایفای نقش برآمده است.
فیلم ایده اصلی آزیتاموگویی هم اصلا انگار نوشته شده تا عوامل سری به اسپانیا و کانادا و کیش و ... بزنند و کنار آن فیلمی هم بسازند.
فیلمی که در آن موگویی یک ایده اصلی را با کش دادن چنان کسالت بار کرده که دیگر حتی بعضی جزییات مثل کابینت با در برقی و زرق و برق صحنه ها بیشتر از قصه و شخصیتها جذبت میکند.
ایده اصلی در صورت داشتن یک طرح رسانه ای هوشمندانه میتواند گیشه خوبی داشته باشد.
انتهای پیام/