نگاهی به سریالهای تلویزیون| دلیل ساخت فصل سوم یک سریال ناموفق چیست؟/ باید منتظر نسخه اصلی «نفوذ» باشیم
عدم توفیق سریالهای تلویزیونی باعث شده به این تحلیل برسیم که جای حضور حرفهایها برای ساخت آثار استاندارد، فاخر و ارزشمند همچنان در رسانهملی خالیست.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، تلویزیون این روزها در فراز و نشیب سریالسازی قرار دارد؛ روزگاری نقطه عطف رسانهملی همین سریالهای شبانه یا به قول فیلمسازان 90 قسمتی بود که هر شب روی آنتن میرفت. اگر یک شبی هم پخش نمیشد به دلیل مسائل فنی، آماده نشدن یا با تأخیر به آنتن میآمد انتقاد و گلایه مخاطب را به همراه داشت. اما الان چه شده که تکرار پایتخت و یا سریالهایی مثل «خانه به دوش» و «مختارنامه» برایشان دلچسبتر است. البته گاهی اوقات یک سریالی مثل «بانوی عمارت» ساخته میشود و قدری توقعات مخاطب را نسبت به مابقی کارگردانان بالا میبرد ولی واقعاً چرا چنین اتفاقی افتاده که بسیاری از صاحبنظران اعتقاد دارند تلویزیون بایستی حرفهایها و کاربلدهای خودش را بازگرداند. حرفهایها که دلزده از یکسری گروهبندیها و رفتارهای مافیایی یا به سراغ نمایش خانگی رفتهاند یا در سینما فعالیت میکنند.
برخی هم هیچ دل و رمقی برای تهیه و فیلمسازی آثار تلویزیونی ندارند؛ حتی به سراغشان میرویم به هیچ وجه دوست ندارند درباره آثار گذشتهشان حرفی بشود. آنقدر مافیا و گروهبندی باعث شده که نتوانند حتی مطالبات قبلیشان را به طور کامل و جامع دریافت کنند. برخی از این فیلمسازان نسبت به سیاستگذاری جدید تلویزیون و تمرکز ساخت سریال در مجموعهای به نام "سیمافیلم" هم انتقاد دارند. زیرا معتقدند پیش از این که مسئولیت آن برعهده هر شبکهای بود کار بهتر جلو میرفت؛ چرا که براساس مأموریت و رسالت هر شبکهای، سریالی ساخته میشد و به پخش میرسید ولی امروز هرکسی زودتر مراجعه کند میتواند یک سریال پربیننده را جزو کنداکتور شبکه خودش قرار دهد.
به هر حال این روزها جای حرفهایهای سینما و تلویزیون برای ساخت آثار فاخر، استاندارد و ارزشمند همچنان خالیست. رابطهبازی و استفاده از هنرمندان متوسط سبب شده تا سریالهای تلویزیونی هم در سطح متوسط، متوقف بمانند و دیگر نسل سالیان پیشین سریالهای شاخص و بزرگ تولید نشود. در واقع برای ساخت آثار ماندگار و بزرگ حضور هنرمندان حرفهای، نفی باندبازی در تلویزیون و حمایت از نسل جوان اندیشمند و کاربلد برنامهساز ضرورت دارد. در همین راستا با جبار آذین منتقد سینما و تلویزیون به گفتگو نشستیم که میخوانید:
نمایی از سریال «خط تماس» جواد شمقدری
دستِ «خاک گرم» رو شده اما منتظر «نفوذ» میمانیم
سریال «خط تماس» 10 قسمت از نسخه اصلی «نفوذ» جواد شمقدری که به تازگی آنتن شبکه یک سیما را ترک کرده و جای خودش را به «خاک گرم» جواد ارشاد سرابی داده است. جبار آذین منتقد تلویزیون و سینما اعتقاد دارد باید منتظر دیدن نسخه اصلی «نفوذ» باشیم. او با اشاره به سریال «خط تماس» شمقدری و «خاک گرم» ارشاد سرابی گفت: سریال تلویزیونی خط تماس ساخته جواد شمقدری بخشی از پروژه صد قسمتی سریال «نفوذ» است که به علت عجله کنداکتور تلویزیون تنها قسمتهای معدودی از آن به نمایش درآمد؛ قصهای که به گونهای به نسبت تازه به انقلاب و ضدانقلاب می پردازد. نوع پرداخت «خط تماس» جدا از سطحینگری اما تازگی داشت. همین ویژگی نو بودن آن باعث جذب برخی مخاطبان تلویزیون به رخدادهای «خط تماس» شد. به همین خاطر است که اعتقاد دارم باید منتظر نسخه اصلی سریال جواد شمقدری بمانیم.
نمایی از سریال «خاک گرم»
جدال جدالِ خیر و شرّ و پیروزی خیر
آذین «خاکگرم» را صرفاً یک سریال سفارشی دانست و خاطرنشان کرد: خاک گرم در نگاه نخست یک سریال سفارشی و در کل متوسط از منظر ساختار هنری و ترکیب داستانی است. این سریال با حمایت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری تولید شده و به نقش موثر این سازمان و دوستداران میراث فرهنگی در حفظ و حراست از آثار باستانی اشاره میکند. اما این حوادث در قالب یک داستان نخنما و ضعیف بازگو شده است. یک استاد باستانشناسی به همراه دوستان خود و یک قاچاقچی بینالمللی اشیاء عتیقه و همدستانش دو قطب خیر و شرّ خاک گرم را تشکیل دادهاند و نتیجه این نوع داستانها و پردازش کلیشهایشان از همان آغاز تکلیف مخاطب را روشن میکند. جدال جدالِ خیر و شرّ و پیروزی خیر.
نمایی از سریال «بچه مهندس»
چرا به دنبال فصل سوم «بچهمهندس» هستند؟
آذین با انتقاد از اینکه چرا دستاندرکاران «بچهمهندس» درصدد ساخت فصل سوم این سریال هستند، تأکید کرد: میدانید که یکی از ویژگیهای تولید سریالهای تلویزیونی در استقبال از ساخت هنری و محتوای خوب آنهاست که سبب میشود سازندگان سریالها به تولید ادامه آن در فصلهای دوم و سوم بپردازند. اما سریال «بچه مهندس» که در فصل نخست چندان به توفیق اجتماعی دست نیافت نه از روی استقبال مخاطب بلکه سفارش و رابطه در تلویزیون فصل دوم آن هم ساخته شد و به نمایش درآمد.
«بچه مهندس» در خدمت بازگویی یک موضوع خام عاشقانه نوجوانانه
وی تصریح کرد: فصل دوم «بچه مهندس» با مرکزیت موضوع خام و سطحی عاشقانه میان دو نوجوان نوشته و اجرا شد. به عبارت دیگر تمامی حوادث حاشیهای «بچه مهندس» در خدمت بازگویی و بازنمایی همین موضوع خام عاشقانه در کنار هم قرار گرفت و نتوانست نظر مساعد مخاطبان انبوه تلویزیون را با خود همراه کند. متأسفانه این رخداد یعنی ساخته شدن فصل دوم شرایطی را فراهم آورد تا سازندگان به غلط تصور کنند کاری موفق ساختهاند. از همین رو درصدد ساخت فصل سوم این سریال هم برآمدهاند. در صورتیکه «بچه مهندس» جزو سریالهای زیر متوسط تلویزیون بوده و تنها در فصل نخست توانسته اندکی مخاطب داشته باشد.
نمایی از سریال «تاریکی شب، روشنایی روز» حجت قاسمزاده اصل
«تاریکی شب، روشنایی روز» به دنبال متفاوت شدن
این منتقد سینما و تلویزیون در ادامه حجت قاسمزاده اصل را یک کارگردان متفاوتساز دانست و اضافه کرد: «تاریکی شب، روشنایی روز» را حجت قاسمزاده اصل ساخته و این روزها روی آنتن شبکه دو سیماست. قاسمزاده اصل جزو کارگردانهای به نسبت باسواد سینما وتلویزیون است. سریال خوب و با محتوای «یادآوری» از چند شبکه تلویزیون پخش شد به دلایل ساختاری و موضوعی مخاطبان خاص خودش را پیدا کرد. حتی در بازپخش هم این نکته به اثبات میرسد که «یادآوری» کماکان هم مخاطب دارد. این کارگردان با ساختن سریال جدید «تاریکی شب، روشنایی روز» درصدد نمایش ماجراهایی منبعث از واقعیتهای اجتماعی و سیاسی دیروز و امروز ایران است.
مخاطب نیاز دارد قسمتهای بیشتری را ببیند
او افزود: قاسمزاده اصل با اتخاذ ترکیبی تازه در روایتگویی سعی کرده روایتگر مناسبات زندگی آدمهایی باشد که این آدمها برای رسیدن به جایگاه کنونی، مسیر پرسنگلاخ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را از سر گذراندهاند. پردازش مناسب شخصیتها یا دیالوگهای پخته شده فلسفی، اجتماعی و استفاده از ماجراهای روز جامعه از ویژگیهای کار جدید این کارگردان متفاوتساز تلویزیون است که در مجموع باعث شده مخاطب به گونهای متفاوت به تماشای این سریال بنشیند. ساخته این کارگردان در میان تولیدات سطحی و زیر متوسط تلویزیون یک اثر قابل تأمل و با محتوا محسوب میشود که البته به دلیل پرداخت متفاوت داستانی، مخاطب قصهگو و قصهبین تلویزیون برای ارتباط خوب با این سریال و آدمهای آن نیاز به تماشای قسمتهای بیشتر «تاریکی شب و روشنایی روز» دارد.
نمایی از سریال «لحظه گرگ و میش» همایون اسعدیان
همایون اسعدیان کماعتنا به پژوهش و افراط در شعارزدگی
آذین با اشاره به «لحظه گرگ و میش» که از پژوهش فرار کرده است، گفت: همایون اسعدیان را با پیشینه کارهای به نسبت پذیرفتنی در سینما و تلویزیون میشناسیم. یعنی این کارگردان سینما و تلوزیون جزو معدود کارگردنهای کاربلدی است که سلیقه مخاطب را خوب میشناسد و منطبق با ذائقه تماشاگر چه در سینما و تلویزیون سعی میکند حرفهای خودش را در قالب فیلم و سریال عنوان کند. بعد از مدتها یک سریال به نام «لحظه گرگ و میش» از او در حال پخش است. سریالی از منظر نگارش فیلمنامه نسبت به سریالهای متوسط تلویزیون از چارچوب معقولی برخوردار است. مضامین و داستانکهایی در قالب فیلمنامه ریخته شده و به نوعی از مسیر ملودرامهای عاشقانه خانوادگی و اجتماعی با رویکرد شعاری به دفاع مقدس عبور میکند.
اسعدیان یا قهرمانهای محوری داستان را شهید میکند یا جانباز و یا اسیر!
وی خاطرنشان کرد: «لحظه گرگ و میش» در مجموع سریال بدی از نظر ساختار هنری داستانی و هنری نیست اما تمامی موضوعها و مضامین آن تحلیلی، واقعگرایانه و محققانه نگارش شدهاست؛ به نوعی انگار اسعدیان از پژوهش فرار کرده است. خانواده مرکزی داستان این سریال یک خانوادهای هستند که همه اعضای آن اکثراً دکتر هستند. جالب اینجاست از شدت افراط در شعارزدگی، اسعدیان و فیلمنامهنویس کمکی او اغلب قهرمانهای محوری داستان را از طریق شرکت در دفاع مقدس یا شهید میکنند یا جانباز یا اسیر.
تلاش فاطمه گودرزی برای قاعدهمند کردن «لحظه گرگ و میش»
آذین ادامه داد: این رخدادها وقایعی هستند که به جای آنکه به درستی تحلیل و ارزیابی شوند و به نمایش درآیند ابزار و وسیلهای در دست سازندگان این سریال هستند تا عمدتاً بازگو کننده روایتهای عاشقانه ناکام و به ثمررسیده در «لحظه گرگ و میش» باشند. از همین روی برخی از بازیگران از جمله فاطمه گودرزی میکوشند فیلمنامه را قاعدهمند کنند و مخاطب با سریال به نسبت پذیرفتنیتری مواجه شود. اما به دلیل کماعتنایی و نبود پژوهش کافی و کامل برای پردازش مناسب موضوعهای سریال عمدتاً روی حادثهپردازی تکیه کرده است. این تکیه سطحی سبب شده که اگر مخاطب روی برخی از شخصیتها و رویدادهای این سریال همراهی میکند صرفاً به دلیل موضوعهای سطحی عاشقانه آن است.
برخی با گذشته دور و نزدیک تاریخ معاصر، کاسبی میکنند
این منتقد سینما و تلویزیون افزود: «لحظه گرگ و میش» از سوژههای خانوادگی، مسائل اجتماعی و رخدادهای دفاعمقدسی بهانهای ساخته تا داستانکهای عاشقانه عدهای دختر و پسر را به تصویر بکشد و شاید یکی از دلایلی که برخی از قشرهای تماشاگر به تماشای آن مینشینند همین مسئله باشد. مگرنه از منظر موضوعی، مضامین نو و پرداخت متفاوت هنری و داستانی «لحظه گرگ و میش» حرف تازهای برای مخاطب ندارد. در واقع پرداختن به گذشته دور و نزدیک تاریخ معاصر ایران برای عدهای دکانی شده جهت کاسبی؛ چرا که با گذشت زمان برخی از رویدادها از اذهان زدوده شده اما فیلمسازان و مجموعهسازان ما رویکرد گذشتهنگری بدون آنکه نگاه تاریخی و تحلیلی داشته باشند. صرفاً رویدادهای دهههای گذشته به ویژه دهه 60 را محمل بازگویی حرفها و مسائلی قرار میدهند که شاید امروزه به دلایل مختلف از جمله ممیزی و ارتقاء نگاه مخاطب به فیلم و سریال گفتن آنها راحت نیست.
«لحظه گرگ و میش» به انتظارات مخاطبان پاسخ نمیدهد
آذین در پایان تصریح کرد: «لحظه گرگ و میش» با آنکه امتیازها و کاستیهایی دارد اما در کارنامه هنری همایون اسعدیان جایگاه شاخصی را به خود اختصاص نمیدهد و در نهایت جزو سریالهای بالای متوسط تلویزیون و از ملودرامهای سطحی کارنامه هنری اسعدیان محسوب میشود. از طرفی جایگزین سریالی به نام «بانوی عمارت» شد که توجه بسیاری را بعد از مدتها برانگیخت. سریال خوشساخت «بانوی عمارت» توقع و انتظار مخاطبان را از سریالهای تلویزیونی بالا برد. انتظار به حقی که شاهد سریالهای مشابه «بانوی عمارت» یا آثار ارزشمند و فاخر دیگر باشند سبب شده تا مجموعه تلویزیونی «لحظه گرگ و میش» پاسخگوی مناسب انتظار مخاطبان نباشد و ضعفهای آن مخاطب را گاه از پیگیری تماشای ادامه آن باز دارد.
انتهای پیام/