«دری به خانه خورشید»؛ نگاهی به شعرهای بینقاب سلمان هراتی
از ویژگیهای شعر زندهیاد سلمان هراتی پرداختن به موضوعات و مضامین تازه است. این ویژگی سرودههای هراتی را از حالت سرگرمی و تفننی به سمت شعرهای اندیشهای سوق میدهد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سلمان هراتی عابری بود در کوچهباغهای شعر معاصر. او با انتشار مجموعههایی چون «دری به خانه خورشید» و «از آسمان سبز» توانست نام خود را در میان شاعران جریانساز ادبیات انقلاب به ثبت برساند.
شعر دهه 60 هرچند از منظر قالب در ادامه رویه گذشته شعری در کشور است، اما به لحاظ محتوا و ساخت مضامین جدید و تجربه در موضوعات نو، به کشف ساحتی تازه از شعر رسیده که عمده موضوعات آن را میتوان در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس خلاصه کرد. انقلاب با پیروزی خود، انقلابی در حوزههای مختلف فرهنگی ایجاد کرد که از جمله این موارد، معرفی شاعرانی نواندیش و خلاق در عرصه شعری بود که سلمان هراتی، شاعر زاده مازندران، از جمله این کاروان است.
سلمان هراتی(1338-1365) علیرغم حیات کوتاهش، تأثیری غیر قابل انکار در جریان شعر انقلاب گذاشت. او همانند عابری در کوچهباغهای شعر معاصر بود، اما با انتشار مجموعههایی چون «دری به خانه خورشید» و «از آسمان سبز» توانست نام خود را در میان شاعران جریانساز ادبیات انقلاب اسلامی به اثبات برساند. این موضوع را هم میتوان در ابتکار او در به کار بردن قالبهای شعری و در خدمت گرفتن موضوعات جدید و هم از حیث اندیشهها و دغدغههای او جستوجو کرد و یافت.
هراتی شاعری اندیشهپرداز و در مضمونپردازی، نوگراست. او از مشاهده رویدادهای طبیعی به ظاهر ساده و معمولی برای دادن آگاهی و دیدگاه به مخاطب استفاده میکند. از ویژگیهای شعر او پرداختن به موضوعات و مضامین تازه است. این ویژگی سرودههای هراتی را از حالت سرگرمی و تفننی به سمت شعرهای اندیشهای سوق میدهد.
با وجود اینکه طبیعت، بیتالغزل بیشتر اشعار سلمان است و به سبب تجربه زیستی و دلبستگی درونی که به زادگاه خود دارد، بازتاب محیط زندگی شاعر در اشعار وی پربسامد است؛ اما به حق میتوان شعر سلمان را تجلیگاه آرمانهای ایدیولوژیک و ایدههای سیاسی و مذهبی وی برشمرد. شعر برای او تنها به گفتن عاشقانهها و دغدغههای فردی خلاصه نمیشد، هراتی شاعری آرمانگرا بود. اگر یکی از وظایف شعر را بازتاب دغدغههای اجتماعی بدانیم، شعر هراتی آیینه تمامنمای مسائل اجتماعی زمانه اوست. او در این بخش از سرودهها شاعری جسور است که در استخدام واژهها یا به کار بردن مفاهیم نو، با کسی تعار ندارد. سرودههای ذیل نمونهای است از دغدغههای اجتماعی او:
زندگی ساعت تفریحی نیست
که فقط با بازی
یا با خوردن آجیل و خوراک
بگذرانیم آن را
هیچ میدانی آیا
ساعت بعد چه درسی داریم؟
زنگ اول دینی
آخرین زنگ حساب!
و یا:
وقتی که جنوب را
بمباران کردند
تو در ویلای شمالیات
برای حل کدام جدول بغرنج
از پنجره به دریا نگاه میکردی
بهار میپرسد
که باغ را با کدام چشم تماشا کردی
و آب را چگونه تلاوت کردی
و آگاهی
دستهایت را
برای وجین به مزرعه بردی؟
تو با چه نیتی به جبهه کمک کردی؟
و در سبدت برای بهار چه داری؟
*
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشید نگاهید و در آفاق رهایید
مرداب، کجا فرصت پیدا شدنش هست
آنگاه که چون موج از این بحر برآیید
چون صخره صبوریت شب شیطنت باد
رنجوریتان نیست از این فکر رهایید
در سینهتان زهره صد موج نهفته است
حالی که سبکبارتر از ابر، شمایید
شب تا برسد یاد شما میرسد از راه
در یاد شماییم که آیینه مایید
آن روز نبودیم که این قافله میرفت
با ما که نبودیم بگویید کجایید
ماندیم و نراندیم، نشستیم و شکستیم
رفتید و شنیدیم شهیدان خدایید
**
هراس من این است
فردا که زنگ حساب آمد
با این کمینه چنین خواهند گفت
باید هزار بار
با شعلههای آتش دوزخ فروروی
اینت جریمه
انتهای پیام/