کاشان| شهدا و جانبازان صادقانه و بدون چشمداشتی مقاومت کردند
جانباز سرافراز کاشانی گفت: شهدا و جانبازان صادقانه و بدون چشمداشتی مقاومت کردند و امروز تنها درختی که میتوان زیر سایه آن نشست و خوشبین بود درخت ولایت فقیه و رهبری است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از کاشان، جانبازان جانشان را در راه خدا بر کف گرفتند و در جبهه حق علیه باطل جهاد کردند تا به وصال یار برسند اما تقدیر چنین برایشان رقم خورد که در بند دژخیمان به بند اسارت درآیند و چون امام بزرگوارمان موسیبن جعفر (ع) طعم تلخ زندان را تجربه کردند.
به پاس اقتدا به علمدار کربلا و نکوداشت یاد تمامی جانبازان دلاور که از زخمهای مانده بر پیکر خویش لبخند شکوه ایثار ساختند به گفتوگو با جانباز و آزاده محمد شقاقی پرداختیم.
«محمد شقاقی» فرزند «حسین شقاقی» متولد ٢٧ فروردین سال ١٣٣٦ جانباز 50 درصد و آزاده هشت سال اسارت دارای مدرک فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی و بازنشسته آموزش و پرورش هستند.
وی مولف چهار کتاب به نامهای تصمیم کبری در اتاق جنگ صدام، خندوانه در اسارت، افسانهای در زندان صدام و سلیمان اسارت است که برگزیده 2 دوره نمایشگاه بین المللی کتاب تهران شده است.
محمد شقاقی در گفت و گو با خبرنگار تسنیم در کاشان، با بیان اینکه در زمان جنگ مدیر مدرسه بودم با 4 نفر از همکارانم هر سال بعد از تعطیلی مدارس به جبهه میرفتیم، اظهار داشت: سال اول را در غرب کشور، سال دوم را در فتح خرمشهر و سال سوم را در عملیات والفجر یک و دو شرکت کردم که از ناحیه سینه و پا مجروح شدم و بعد از آن دشمن ما را به اسارت درآورد.
این جانباز 50 درصد با اشاره به اینکه در سال 62 وقتی به اسارت گرفته شدم صاحب دو فرزند دختر و پسر بودم، تصریح کرد: در غرب کشور درگیریهایی صورت گرفته بود و چون در جبهه حضور داشتم در زمان خواستگاری این موضوع را مطرح کردم و همسرم که فردی انقلابی بود شرط مرا برای ازدواج پذیرفت و در فرودین ماه سال 1358 ازدواج کردیم.
شقاقی بیان کرد: سه سال در رومادیه عراق در اسارت بودم و کسی از من باخبر نبود یک روز منافقین دو هواپیما مسافربری تهران به شیراز را به سرقت بردند و پناهنده عراق شدند و بعد به دیدار اسرا آمدند.
این آزاده کاشانی با بیان اینکه زندگی داخل اردوگاه بسیار سخت بود، اذعان داشت: رفتارهای آنان مانند قطع آب، توهین به مقدسات و نبود امکانات بهداشتی و درمانی بود و حتی در زمان حملات و عملیاتهای ایران و در صورت برگزاری مراسمهای مذهبی و سیاسی حدود 20 سرباز کوچه مرگ را تشکیل میدادند و حدود 100 شلاق به سر و صورت ما میزدند.
این معلم فداکار با تاکید بر اینکه خواندن و نوشتن در اردوگاه ممنوع بود، تاکید کرد: با جمع آوری پاکت سیگار سربازان عراقی، جعبه خرما و پودر رختشویی اقدام به تهیه کتابچه و دفتر پرداختیم.
وی ادامه داد:کتاب فارسی اول تا چهارم را نوشتیم و در کتاب اول به جای بابا آب داد بابا خون داد را آموزش دادیم. برای مقاطع دیگر تحصیلی درخواست کتاب کردیم و مثنوی مولانا، گلستان سعدی و شاهنامه فردوسی را آوردند.
وی با بیان اینکه در 27 شهریورماه سال 69 به وطن بازگشتم، خاطرنشان کرد: وقتی آتش بس شد روزنامههای عراقی اعلام کردند آزاد میشوید دو هفته گذشت ولی آزاد نشدیم حزب بعث از این سوء استفاده کرد و گفت: ایران میخواهد با مرگ تدریجی از دنیا بروید و دو سال به همین منوال گذشت.
این نویسنده در ادامه گفت: یک روز خبر دادند که آزاد میشویم ساعت 14 بعدازظهر اتوبوسها وارد اردوگاه شدند و همه به حالت بهت زده و تعجب سوار اتوبوس شدیم. رادیوی اتوبوس پیام مقام معظم رهبری را پخش میکرد که فرمود: امروز با بازگشت اسرا به خاک ایران نشان از پیروزی ما در جنگ است.
وی با تاکید بر اینکه جوانان با خواندن خاطرات شهدا به واقعیت جنگ میرسند، عنوان کرد: شهدا و جانبازان صادقانه و بدون چشمداشتی مقاومت کردند و امروز تنها درختی که میتوان زیر سایه آن نشست و خوشبین بود درخت ولایت فقیه و رهبری است.
انتهای پیام/ ت