یادداشت|رفتار خصمانه آمریکا، انفعال اروپا و ضرورت بازگشت نگاه اصولی تهران به اوراسیا
اکنون که رفتارهای خصمانه آمریکاییها به بالاترین حد خود رسیده و شاهد انفعال بازیگران اروپایی در دیپلماسی پرهزینه برجامی هستیم، بازگشت نگاههای اصولی به اوراسیا در پرتو دستاوردهای کسب شده، میتواند یک فرصت تاریخی باشد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، با روی کار آمدن دولت یازدهم دیپلماسی هستهای در دستور کار وزارت امور خارجه و دیگر دستگاههای دولتی فعال در حوزه سیاست خارجی قرار گرفت. به مرور زمان با پیشروی در مذاکرات هستهای و نزدیک شدن به هر توافق احتمالی، وزن برجامی سیاست و روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش شدت مییافت.
از سال 2015 و با دستیابی به متن اولین توافق رسمی انتظار آن میرفت که نگاههای سیاسی و بینالمللی مجددا از تمرکز بر کشورهای پنج بعلاوه یک به حالت عادی و پیشین دستگاه دیپلماسی باز گردد، اما رویکردهای دوگانه جریانات سیاسی داخلی ایالات متحده در دولت باراک اوباما دوباره توان و تمرکز دستگاه دیپلماسی ما را بر روی روند اجرای برجام معطوف نمود. در این دوره چگونگی اجرای بندهای توافق شده و ضمانتهای اجرایی در نظر گرفته شده دغدغه فکری دستگاه سیاست خارجی کشورمان بود.
روی کار آمدن دونالد ترامپ ژانویه 2017 اما دغدغه جدیدی را در دولت دکتر روحانی پدید آورد. در این بازه مواضع ضد و نقیض ترامپ برای خروج از برجام، دیپلماسی برجامی دولت دوازدهم را پس از «دستیابی به برجام» و «اجرای برجام» به مرحله «حفظ برجام» وارد کرد.
در این دوره آمریکاییها که پس از کشمکشهای فراوان خروج خود را از برجام اعلان نمودند، دستگاه سیاست خارجی ما دوباره تمرکز، انرژی و هزینه قابل توجهی را برای چارچوبهای دو و چندجانبه حفظ برجام از طریق مذاکره برای یافتن آلترناتیوهای احتمالی با دیگر اعضای 1+5 آغاز نمود.
در میانه این مراحل تولد و تکامل برجامی، یک اشتباه راهبردی به صورت خاموش در حال روی دادن بود. «کاهش تمرکز دستگاه سیاست خارجی از روابط با همسایگان»؛ دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در این بازه به صورت ناخودآگاه و شاید آگاهانه سطح مناسبات با همسایگان را کاهش داد و بهبود روابط همسایگی را در رفع موانع برجامی جستو جو کرد.
اختلافات سیاسی جزئی با همسایگان در این بازه بعضا به مسائل کلان بدل شدند، از فرصتهای دیپلماتیکی که پیش از این در حوزههایی همچون نوروز ایجاد شده بود غفلت گردید، و برنامهریزی راهبردی برای تغییرات احتمالی در مسائل راهبردی و سیاسی همسایگان نیز مورد بیتوجهی قرار گرفت.
یکی از تلفات جبرانناپذیری که در این زمینه میتوان به آن اشاره کرد کاهش تاریخی سطح روابط جمهوری اسلامی ایران با جمهوری تاجیکستان بود. از بدو فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری اسلامی ایران از متحدین نزدیک و شرکای خاص این جمهوری فارسیزبان آسیای مرکزی بود.
در دوره دولتهای نهم و دهم نیز سطح روابط با این کشور به سطح قابل توجهی ارتقاء یافت. با این حال، وقوع برخی بحرانهای سیاسی در این کشور در سال 2015 و بازیگری جریانات ضدایرانی، مناسبات تهران و دوشنبه را به طور کلی دگرگون کرد.
البته نمیتوان از تلاشهای صورت گرفته در این بازه توسط دستگاه دیپلماسی و بهویژه سفارت جمهوری اسلامی در دوشنبه و اجتنابناپذیری برخی تحولات و جریانسازیها را در این زمینه نادیده گرفت، اما آن چه مسلم است این موضوع میباشد که در صورت توجه و تمرکز بیشتر دستگاه سیاست خارجی به تاجیکستان، اوضاع قطعا به گونه دیگری رقم میخورد. به هر ترتیب این روزها که خبر انتصاب سفرای جدید در تهران و دوشنبه به گوش میرسد، بارقههای امیدی مجددا در روابط ایران و تاجیکستان دیده میشود.
روابط جمهوری اسلامی ایران و روسیه در دولتهای یازدهم و دوازدهم در چارچوب مذاکرات هستهای و به ویژه همکاری راهبردی دو کشور در بحران سوریه، به طرز بیسابقهای توسعه یافت و فرصتهای قابل توجهی در این راستا به وجود آمد.
از سوی دیگر قدمهای امیدوارکنندهای در جمهوری آذربایجان صورت گرفت. روابط تهران و باکو که طی سالهای پیش از آن بنا بر اختلافنظرهای سیاسی و شماری از مسائل امنیتی، در دولت جدید رو به بهبود گذارد. مشارکت و همکاری دو کشور در طرحهایی نظیر کریدور بینالمللی شمال-جنوب و دیپلماسی فعال در کنار روسیه یکی از عوامل این امر بود.
با این حال شاید بزرگترین و مهمترین گام دولت یازدهم در اوراسیا را بتوان عضویت موقت جمهوری اسلامی ایران در اتحادیه اقتصادی اوراسیا در نظر گرفت. مسالهای که نخستین گامهای جدی آن در سفر ولادیمیر پوتین به تهران صورت گرفت و پس از آن نیز با پیگیریهای دیپلماتیک، در نهایت عضویت موقت 3 ساله تهران در این بلوک اقتصادی اوراسیایی پذیرفته شد. اما متاسفانه بهرغم محیا شدن این فرصت تاریخی نیز شاهد تحرک قابل توجهی در مناسبات تجاری با اوراسیا نبودهایم.
به نظر میرسد بهرغم دستیابی به چنین فرصتهای بزرگی، مادامی که نگاه کلان و اصولی دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به اوراسیا جلب نشود و به تبع آن نگاه راهبردی، برنامهریزی استراتژیک، طراحی تاکتیکهای کوتاه و میانمدت، اجرای دقیق و هماهنگ دستگاههای مجری و بازخوردگیری و اصلاح بر اساس فیدبکها صورت نگیرد، نمیتوان شاهد تحول جدی در این زمینه بود.
اکنون که رفتارهای خصمانه آمریکاییها به بالاترین حد خود رسیده و شاهد انفعال بازیگران اروپایی در دیپلماسی پرهزینه برجامی هستیم، بازگشت نگاههای اصولی به اوراسیا در پرتو دستاوردهای کسب شده، میتواند یک فرصت تاریخی باشد.
این امر علاوه بر آزادسازی ظرفیتهای جدید سیاسی و اقتصادی برای جمهوری اسلامی ایران، میتواند به نوعی ایزولاسیون ساختارهای اجرایی در برابر تهدیدات مستقیم و غیرمستقیم همچون چالشهای امنیتی و تحریم را نیز موجب شود. طبیعتا چنین تغییر رویکردی در کوتاه مدت، به صورت آنی و بدون فراهم آوردن زیرساختهای مورد نیاز امکانپذیر نیست و نیاز است نهادهای فرادولتی و قوای سهگانه با سیاستگزاری مشترک، برای نیل به این هدف همافزایی کنند.
انتهای پیام/