از صدّامیستهای آنروز تا ترامپیستهای امروز؛ این جماعت از سیاستخارجه چه میداند؟
در روزهای اخیر عدهای با طرح دوگانه جنگ و صلح بهدنبال این هستند تا ایران را دوباره پای میز مذاکره بنشانند. در این گزارش نگاهی به مواضع سابق این جریان انداختیم که در گذشته چه طرحهای خطرناکی برای جمهوری اسلامی داشتند.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ــ این روزها بار دیگر مسئله «جنگ و صلح» یا «جنگ یا صلح» به یکی از موضوعات پربحث و پرتکرار در حوزه سیاست خارجی و مباحث رسانهای تبدیل شده است. در حالی که هم اطلاعات روشن و هم رفتارهای آمریکا و نیز مواضع اعلامی آنها حاکیست که آمریکا نه میتواند و نه میخواهد که جنگی علیه ایران راه بیندازد، امّا عدهای ــ هرچند معدود ــ از سیاسیون و رسانهها به این موضوع دامن میزنند که گمانه جنگ میتواند قوی باشد؛ لذا بهتر است از ترس جنگ، امتیازاتی را در قالب صلح به آمریکا بدهیم که ایالات متحده حتی در جنگ هم نمیتواند بهدست بیاورد!
این گروه میگویند جان بولتن، مشاور امنیت ملی ترامپ، و پمپئو، وزیر خارجه او، انسانهای خطرناک و جنگطلبی هستند که باید از ترس او به ترامپ دلال دیوانه پناه برد! البته این دوگانهسازیها و بازی دیو و دلبر، برای این گروه تازه نیست؛ پیش از این هم میگفتند که "از شر کنگره متخاصم، به اوبامای باهوش و مؤدب پناه ببرید و امتیازات هنگفتی بدهید تا توافق محکمی امضا کنیم و خیالمون را آسوده کنیم"؛ البته که برجام امضا شد، اما شد آنچه شد!
کارشناسان معتقدند که این گروه که میتوان آنها را «ترامپیستهای ایرانی» نام داد، شرط کافی اعمال استراتژیهای کلان آمریکا علیه مردم ایران هستند و بدون همکاری این گروه در داخل با سیاستهای آمریکا و بدون ساختن دوقطبیهای جعلی آنها در داخل، ایالات متحده نمیتواند در سیاستهای خود موفق باشد. البته این گروه طیفهای مختلفی دارد؛ یک گروه از آنها عملاً پس از فتنه 88 به دولت آمریکا فشار آوردند که تحریمها را بهسمت اقتصاد و فشار حداکثری به مردم ایران ببرد تا حکومت وادار به امتیاز دادن شود؛ و در دوران ترامپ نیز آشکارا از فشارهای حداکثری استقبال کردهاند؛ اما طیف دیگر او، این رادیکالیسم را در ظاهر نشان نمیدهد، امّا نتیجه دوقطبیهای جعلی که با ظاهر خیرخواهی میسازد، میتواند به همان نتایج منتج شود.
البته ترامپیستهای امروز، سابقه محدودی در سیاست خارجی ایران ندارند؛ و دستکم دو اپیزود مهم دیگر از تزهای نجومی آنها در این حوزه نشان میدهد که تاچهاندازه در سیاست خارجه «واقعبین» و «عاقل» هستند!
جناح حامیان خالدبنولید: با صدام علیه آمریکا بجنگیم!
یکی از مقاطع مهم نظریهپردازیها و تجویزهای این جریان در حوزه سیاست خارجی، مقطعی است که آمریکا و ائتلاف همراه او جنگ خلیج فارس را برای بیرون کردن صدام از خاک کویت بهراه انداخت. عدهای در مجلس سوم که بعدها به جناح خالدبن ولید معروف شدند، از رهبر انقلاب و مسئولان کشور درخواست داشتند که همراه با صدام به جنگ آمریکا برویم. صادق خلخالی، علیاکبر محتشمیپور و مهدی کروبی از جمله حامیان آن روز جنگ با آمریکا بودند!
خبر تشکیل جلسه شورای عالی امنیت ملی در حضور رهبر انقلاب و اعلام بیطرفی ایران در جنگ خلیجفارس
با اینحال شورای عالی امنیت ملی وقت و رهبر معظم انقلاب تحت تأثیر تندرویهای این افراد قرار نگرفت. آیتالله خامنهای چند روز بعد از نظر قطعی شورای عالی امنیت ملی و تأکید بر بیطرفی ایران، در سخنانی با انتقاد از مواضع عدهای که میگویند باید بهکمک صدام رفت، فرمودند "ما هرگز بهنفع چپ، با راست دشمنی پیدا نمیکردیم. بهنفع راست هم با چپ دشمنی پیدا نمیکردیم. دو اردوگاه و دو جناحند که بهخاطر اهداف غلط و غیرالهی و نامقدس ــ از نظر ما و از نظر همهٔ انسانهای واقعبین ــ با هم میجنگند".
امروز بیش از پیش روشن است که اگر ایران با صدام اعلام همپیمانی میکرد، چه اتفاقاتی میافتاد.
جناح افغانستان: حالا با آمریکا علیه طالبان بجنگیم!
این نوع نظرات و پیشنهادات محیرالعقول، در دوران حمله آمریکا به افغانستان نیز مطرح میشد و این بار برخی اصلاحطلبان با چرخشی 180درجهای میگفتند، "حالا بیایید در کنار آمریکا با افغانستان و طالبان بجنگیم"! حضور نظامی ایران در این کشور میتوانست تبعاتی همچون منفور شدن جمهوری اسلامی در چشم مردم کشور همسایه و همزبان، ناامنی در مرزهای کشور و ترور در داخل کشور را بهدنبال بیاورد و متحمل هزینه مادی و نظامی زیادی باشد.
سرنوشت و انسدادی که امروز آمریکا در افغانستان به آن گرفتار شده، نشان میدهد که اگر ایران در آن مقطع با طناب این طیف به چاه میرفت، امروز چه وضعیتی داشت! امروز آمریکا در افغانستان به وضعیتی رسیده است که نه او، بلکه این طالبان است که برای مذاکره با آمریکاییها شرط و شروط تعیین و در مقاطع بسیاری آنها را تحقیر میکند. آمریکا همچنان که ترامپ نیز تصریح کرده، از یک سو مجبور به ترک افغانستان است و توان هزینههای مادی و انسانی رو به ازدیاد این جنگ را ندارد و از طرف دیگر شرایط را بهنحوی میبیند که با رفتن او، گروهی که آمریکا سالیان سال مدعی جنگ و پیروزی بر او بوده، یعنی طالبان، قدرت را در بسیاری از مناطق رسماً بهدست خواهد گرفت.
از این نمونه تزهای محیرالعقول در سیاست خارجی، موارد بسیار دیگری نیز میتوان درباره این جریان فهرست کرد، با این حال همین نمونههای روشن نیز نشان میدهد که اگر به نیّت این گروه نیز تشکیک نشود (که در برخی موارد میتوان به آن هم شبهه وارد کرد)، دستکم درباره درایت و عقلانیت این جریان در تدبیر امور باید تردید کرد.
انتهای پیام/*