نگاهی به فیلم "نبات"| یک روایت زنانه سالم و غیرفمنیستی
ارضی بر خلاف بسیاری از همتایان زن خود در سینمای ایران، توانسته است با موفقیت خود را از سیطره نگاه فمنیستی دور نگه دارد و تصویری صحیح، بی طرفانه و غیرمغرضانه از مناسبات چالشبرانگیز موجود میان یک زوج جوان را به مخاطب ارائه دهد.
خبرگزاری تسنیم- محمد خاجی
نبات نخستین ساخته بلند سینمایی پگاه ارضی، کارگردان جوان و جویای نام سینمای ایران محسوب میشود. ارضی که پیش از این به سبب ساخت فیلمهای کوتاه توانسته بود خود را به جامعه سینمایی کشور معرفی کند، نخستین بار با نخستین فیلم بلند سینمایی خود؛ نبات، در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر حضور پیدا کرد و اکنون به فاصله کمی پس از اکران فیلم در جشنواره جهانی فجر، نبات رهسپار اکران عمومی شده است.
نبات روایتگر داستان زندگی پدر و دختری به نام سعید (شهاب حسینی) و نبات (ستایش محمودی) است که در کنار هم زندگی آرام و شادی را سپری میکنند. اما ناگهان به واسطه حضور زنی به نام سایه (نازنین فراهانی) در زندگی آنها و نزدیک شدن او به نبات، آرامش موجود در زندگی سعید و نبات بر هم میخورد و در ادامه ماجراهای دیگری را برای این سه به وجود می آورد.
نبات را از دو منظر میتوان مورد تحلیل و بررسی قرار داد. منظر نخست، به تحلیل محتواکاوانه فیلم به عنوان نخستین ساخته سینمایی کارگردان جوان و فیلم اولیای چون پگاه ارضی بازمیگردد. از این منظر نبات در مقایسه با فیلمهای بسیاری از کارگردانهای فیلم اولی سینمای ایران، فیلم سالم و امیدوارکننده تری است. خصوصا برای کارگردانی چون ارضی که سالها در کشوری چون کانادا زندگی کرده، تحصیلات سینمایی خود را در آکادمی فیلم نیویورک به اتمام رسانده و اکنون برای ساخت نخستین فیلم بلند سینمایی خود،کشورش ایران را انتخاب کرده است. ای بسا فیلم سازانی با شرایطی مشابه او هنگامی که پس از سالها زندگی در یک کشور خارجی، با هدف فیلمسازی به ایران بازمیگردند، دارای نگرشی دور از واقعیات و اقتضائات روز جامعه باشند و در نتیجه تصویری تیره و خلاف واقع از کشورشان را در آثارشان به مخاطب عرضه کنند؛ اما چنین ویژگیای در نخستین ساخته بلند سینمایی پگاه ارضی دیده نمیشود و این خود ارزشمندترین امتیاز فیلم نبات و مهمترین ویژگی مثبت کارگردان آن است.
دومین خصوصیت مثبت نبات، این است که ارضی بر خلاف بسیاری از همتایان زن خود در سینمای ایران، توانسته است با موفقیت خود را از سیطره نگاه فمنیستی دور نگه دارد و تصویری صحیح، بی طرفانه و غیرمغرضانه از مناسبات چالش برانگیز موجود میان یک زوج جوان را به مخاطب ارائه دهد. وجود چنین ویژگی متمایزی در نگاه فیلمساز جوانی چون ارضی، آن هم در شرایطی که سینمای امروز ایران از هر سو در سیطره سویهها و تلقیهای رادیکال فمنیستی قرار دارد، در نوع خود بسیار ارزنده و قابل توجه است.
اما منظر دوم در تحلیل فیلم نبات، به بررسی کم و کیف شکلگیری و گسترش موقعیت دراماتیک ملودرام در نخستین ساخته ارضی مربوط میشود و به نظر میرسد فیلم در این بخش، از ضعفهای دراماتیک و قصه پردازی رنج میبرد. نخستین اشکال موجود در این راستا، به سادگی و قابل پیش بینی بودن وقایع فیلمنامه بازمیگردد. نبات از حیث ایده محوری فیلمنامه، این ظرفیت را داشته است تا از پیچیدگیها و ظرافتهای بیشتری در شیوه روایتپردازی بهره ببرد و با گره افکنی و گره گشایی های مناسب، فراز و فرودهای به جا و تغییر بهنگام ریتم و ضرباهنگ، مخاطب را با تعلیق و هیجان بیشتری در تماشای فیلم همراه کند. اما بهرهگیری از این ظرفیت در فیلمنامه مغفول باقی مانده است و این امکان آنگونه که باید در خدمت گسترش و غنای موقعیت دراماتیک فیلم قرار نگرفته است.
از طرف دیگر منطق ملودرام گاه مبهم و مغشوش به نظر میرسد. برای مثال، مشخص نیست چگونه دختری با شرایط و ویژگیهای نبات، پس از گذشت 12 سال هیچ عکسی از مادرش ندیده و هیچ تصویری از او در ذهن ندارد و بر این اساس، رویارویی او در پایان فیلم با طرحی که سعید از چهره سایه کشیده است، نخستین مواجهه بصری نبات با چهره مادرش محسوب میشود که در نهایت منجر به کشف واقعیت از سوی او میشود.
پرسش مهم دیگری که فیلم آن را بی پاسخ باقی میگذارد، دلیل ترک سعید از سوی سایه در زندگی مشترکشان است. آنچه از شواهد و قرائن فیلم برمیآید این است که این دو در سالهای دانشجویی عشق گرم و پرشوری نسبت به یکدیگر داشتهاند و دوران عاشقی پرطمطمراقی را پشت سرگذاشتهاند؛ به نحوی که شهره همه اهالی دانشگاه بودهاند. اما مشخص نیست این عشق پرشور و حرارت، چگونه به یک باره به ستیز و جدایی این دو منجر شده است. گرچه گاه در فیلم دلایلی برای این متارکه مطرح میشود، اما در نهایت هیچ یک از این دلایل مخاطب را به پاسخ متقن و معینی رهنمون نمیکند. بی شک ارائه پاسخ مقتضی به این پرسش مهم و کلیدی میتوانست بخش مهمی از کنجکاوی و ابهام مخاطب نسبت به منطق فیلمنامه را برطرف نماید و جریان اتفاقات آتی فیلم را در ذهن او باورپذیرتر سازد. اما در نهایت این پرسش پاسخ منجسم و سرراستی در طول فیلم نمییابد.
وجود برخی سکانسها در فیلم کلیشهای و غیرضروری است. برای مثال، در سکانس حضور نبات و سعید در رستوران، مواجهه آنها با خانواده خوشبختی که از نعمت حضور مادر برخوردار هستند و در ادامه نگاه حسرت بار نبات به روابط گرم موجود میان اعضای آن خانواده، از جمله کلیشههایی است که مشابه آن را بارها در فیلمهای سینمایی و حتی سریالهای تلویزیونی دیدهایم. همچنین ظهور ناگهانی پسرک فال فروش در سکانس حضور سعید و سایه در کافه و خرید فال توسط سایه از او که ازقضا محتوای فال با شرایط و احوال روز سایه و سعید نیز تناسب عینی دارد، یکی دیگر از کلیشههای رایج سینمایی موجود در میان زوجین سینمای ایران است که نمونههای مشابه آن را هم بارها در فیلمهای سینمایی شاهد بودهایم. به نظر میرسد پرهیز فیلمنامه نویس از طرح کلیشه هایی از این دست که نبود آنها هیچ لطمهای بر پیکره ملودرام وارد نمی آورد، میتوانست بر بداعت و جذابیتهای روایی نبات بیفزاید.
با این وجود، یکی از نقاط قوت فیلم به بازی روان و قابل قبول بازیگران بازمیگردد و حاکی از آن است که ارضی در نخستین تجربه بازیگیری خود از طیف متنوعی از بازیگران حرفهای ( شهاب حسینی) و آماتور (ستایش محمودی) موفق عمل کرده است. همچنین آهنگسازی زنده یاد ناصر چشم آذر نیز یکی دیگر از نکات مثبت نبات است که به دلیل تناسب ملودیک با حال و هوای ملودرام، در خدمت تقویت بار عاطفی و احساسی موجود در فیلم قرار گرفته است.
در تحلیل نهایی، نبات را میتوان آغاز قابل قبولی بر کارنامه فیلمسازی پگاه ارضی به شمار آورد. ارضی در نخستین فیلم بلند سینمایی خود، نشان داده است که بر الزامات سینمای قصه گو تسلط نسبی دارد و بدین ترتیب، نوید ظهور کارگردانی معقول و متعادل را به سینمای ایران میدهد. کارگردانی که به دور از کلیشههای فمنیستی موجود در میان بخش قابل توجهی از کارگردانان زن سینمای ایران، داستان فیلم خود را در فضایی منطقی، سالم و بی طرفانه روایت میکند بی آنکه به ورطه افراط و اغراض فرو غلتد. از این رو میتوان برای دیدن فیلم بعدی این کارگردان منتظر ماند.