خطرات تحرکات آمریکا در مناقشه انرژی لبنان و رژیم صهیونیستی
آمریکا در مسئله درگیری لبنان و رژیم صهیونیستی بر سر مرزهای خشکی و دریایی لبنان به دنبال میانجگری است که این مسئله منافع لبنان در مذاکرات احتمالی را تهدید میکند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم ، امین محمد حطیط تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه در مقاله ای در روزنامه البنا نوشت: به طور ناگهانی گفته شده که رژیم صهیونیستی با طرح لبنان در مسئله مزهای خشکی ودریا موافقت کرده است. برخی معتقدند که رژیم صهیونیستی یک شبه متحول شده و حقوق دیگران را به رسمیت می شناسد و دست از تجاوز کشیده است.
برای پاسخ به سوال درست یا غلط بودن این خبر باید با تعیین حقوق لبنان در مرزهایش بررسی کنیم که لبنان چه چیزی درخواست کرده و رژیم صهیونیستی برچه اساسی با آن موافقت کرده یا گفته شده که موافقت کرده است.
در مساله مرزها و مشکلاتی که رژیم صهیونیستی به نظر می رسد در مقابله با لبنان دارد، سه عنوان ناشی از اشغال و رفتارو اقدام رژیم صهیونیستی وجوددارد که هرکدام از این عناوین راه حل متفاوتی از دیگری دارند.
عنوان اول: بخشی از مرزهای لبنان و سوریه است و این بخش از سه مسئله تشکیل شده است: مزارع شعبا، تپه های کفرشوبا به سمت غجر سوریه. مرجعیت این بخش در قطعنامه 318 توسط کمیساریای عالی فرانسه در سال 1920 صادرشده که مرزهای بزرگ لبنان را مشخص کرده و پس از آن نتایج فعالیت های کمیته غزاوی و خطیب سوریه و لبنان در سال 1946 پس از تخلیه نیروهای فرانسه از لبنان و سوریه مشخص شد.
ماهیت مشکل این بخش این است که رژیم صهیونیستی زمین های تحت حمایت سازمان ملل متحد را اشغال کرده که ایده اختیارات عملیاتی را طراحی کرده و اعلام کرد که یونیفل در این منطقه مستقر نیست و آندوف یا نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در جولان مستقر هستند. طبیعی است که ادعای رژیم صهیونیستی و سازمان ملل متحد درهمه جهات رد می شود و درواقع اولا این ادعاها بهانه ای برای باقی ماندن براشغال است و پس ازآن به منظور جداکردن منطقه جولان سوریه و الحاق آن به رژیم صهیونیستی با زور و دشمنی بر سوریه است.
بنابراین راه حل در این عنوان این است که به نقشه های لبنان عمل شود که سوریه نیز با آنها موافقت کرده و مضمون آن عقب نشینی رژیم صهیونیستی از کل منطقه مزارع شعبا و وادی العسل برای رسیدن به قصر شبیب در شمال و از آنجا به غجر در جنوب لبنان است.کل حرف آخر درباره نوعی از مذاکره و کشمکش درباره زمین های لبنان و تصمیم گیری قطعی برای ساخت وساز درآن است. اگر ایالات متحده و سازمان ملل متحد دررابطه با این موضوع جدی بودند، حل و فصل این مسئله راحت بود به ویژه که طبق قطعنامه 1701 سازمان ملل متحد ملزم شد که راه حلی برای این موضوع به منظور رسیدن به پاسخ خواسته های لبنان در آزادسازی زمین های این کشور پیداکند. توجه داشته باشید که رژیم صهیونیستی در سال 2000 از بخش غجر لبنان عقب نشینی کرد، سپس به آنجا بازگشت در سال 2006 آنجا را اشغال کرد که این نقض قطعنامه 1701 مبنی بر وجوب تخلیه این منطقه است.
عنوان دوم: بخشی از مرزهای میان لبنان و فلسطین اشغالی است: مرجعیت در این بخش توافق بولیه – نیوکمپ است که مرزهای میان لبنان و فلسطین را که ازسال 1932 مرز بین المللی به شمار می رود، را تعیین کرده است. آن ها مرزهای نهایی مشخصی هستند که توسط کمیته آتش بس اداره می شود که تشکیل شده از لبنان و رژیم صهیونیستی و سازمان ملل متحد است، و گروهی تحت عنوان ناظران آتش بس بر آن نظارت می کنند.
اما مشکل این بخش ناشی از دو مسئله است: اول، طمع رژیم صهیونیستی به زمین های لبنان به ویژه تلاش آن برای تسلط بر قله ارتفاعات و رویکرد توسعه طلبانه آن برای کنترل زمین های لبنان . دوم، جانب داری سازمان ملل متحد از رژیم صهیونیستی و تلاش آن برای نادیده گرفتن مرزهای بین المللی که دربالا ذکر شد، یک خط اختلافی است که نیاز به توافق برای یک مذاکره میان لبنان و رژیم صهیونیستی دارد.
این رفتار دوگانه رژیم صهیونیستی در سال 2000 آشکار شد و آن بدعت مد خط آبی بود که سازمان ملل متحد با آن روبرو شد و تلاش کرد که همه خواسته های رژیم صهیونیستی را برآورده کند، اما زمانی که لبنان این را نپذیرفت، به ناچار سعی کرد که خواسته های لبنان را جز در 3 منطقه تحت نظارت لبنان برآورده کند.
در سال 2000 رژیم صهیونیستی از همه قلمرو لبنان که سعی در حفاظت آن داشت و مساحت آن به 18 میلیون مترمربع می رسید عقب نشینی کرد، اما در سال 2006 برگشت و بخش زیادی از آن را اشغال کرد. امروز رژیم صهیونیستی به دنبال مذاکره با لبنان است و می خواهد طوری عمل کند که انگار این مرزها بین المللی نیستند، نکته عجیب این است که برخی از مسوولین لبنانی خواسته یا ناخواسته درباره ترسیم مرزهای خشکی طبق خواسته رژیم صهیونیستی صحبت می کنند.
راه حل این است که لبنان بر بین المللی بودن این مرزها اصرار کند و ایده ترسیم نقشه جدید را نپذیرد.لبنان خواستار آزادسازی مناطق اشغالی و خروج رژیم صهیونیستی از 13 منطقه ای است که زمین های لبنان در این مناطق اشغال شده است. ایده ترسیم نقشه جدید و مذاکره درباره مرزهای خشکی لبنان و فلسطین اشغالی به معنای نقض حقوق لبنان و خیانت به حقوق ملت و حاکمیت لبنان است.
عنوان سوم: مرزهای دریایی و مرزهای منطقه اقتصادی. وضعیت در این بخش متفاوت با قبل است. مرز دریایی لبنان قبلا ترسیم نشده و اکنون نیاز به طراحی دارد. این ترسیم نیاز به تعیین مرجعیت دارد. اینجا مشکلی با دشمن صهیونیستی وجوددارد. لبنان وارد پیمان قانون دریایی اوتاوه شده که تحت حمایت سازمان ملل متحد است و رژیم صهیونیستی هنوز این توافق را امضا نکرده است. از آنجایی که ترسیم این مرزها طبق قواعد قوانین بین المللی است که میان کشورهای عضو توافق شده و نیز لبنان، رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی شناسد، لازم است که یک طرف سومی که قابل قبول دوطرف است این جریان را حل کند. اینجا ممکن است آمریکا و سازمان ملل متحد نقش مصالحه جویانه ایفا کرده و لبنان را در شرایطی قراردهند که خواسته های خودرا منطبق با قانون دریایی کند و این طرف سوم باید از رژیم صهیونیستی بخواهد که در صورت رد خواسته لبنان، به مبانی حقوقی پایبند باشد و گرنه تنها قانون دریایی کارساز است که رژیم صهیونیستی به آن نپیوسته است.
باتوجه به موارد فوق می بینیم که هرسه بخش یک اشتباه فاحش در کاربرد اصطلاح ترسیم داشته اند. پس از آن اشتباه مذاکره برسر مرزهای دریایی است؛ چرا که آن حقوق لبنان را در مرزهای بین المللی از بین می برد و اشتباه بعدی ورود با رژیم صهیونیستی به کمیته نظامی یا قانونی ویا سیاسی به دور از کمیته آتش بس است. تنها چارچوب برای مدیریت درگیری با دشمن و مدیریت مرزها و حل تنش ها همان کمیته آتش بس است که درسال 1949 طبق قطعنامه شورای امنیت تحت فصل هفتم بر آن تاکید شد.
انتهای پیام