کنگره ۵۴۰۰ شهید کردستان|«عثمان فرشته»؛ شهیدی که در مقابل تیرهای بیامان دشمن سر خم نمیکرد
شهید «عثمان فرشته»؛ شهیدی که در مقابل تیرهای بیامان دشمن سر خم نمیکرد و نیروهای ضدانقلاب از شنیدن نام ایشان به لرزه میافتادند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از سنندج ، وقتیکه اسم «شهید عثمان فرشته» در میان کسانی که او را میشناختند و با او آشنایی داشتند آورده میشود همه آنها به شجاعت و زیرکی او اعتراف میکنند، این شهید بزرگوار بیش از اندازه شجاع و نترس بود، رفتار بسیار عجیبی داشت از هیچچیزی نمیترسید، میشد او را نماد شجاعت و جرأت دانست.
وقتی حرکات و سکنات بسیار عجیب او را میدیدی میگفتی که او واقعاً فرشته است چراکه وقتی همرزمان او سنگر میگرفتند اما باز مورد اصابت تیر دشمن واقع میشدند.
واقعاً شگفت مینماید کسی در برابر تیرهای حسابشده قناسه که مو را هم از زمینبرمی داشت بهسلامت بگذرد و یکی از آن تیرها هم به او اصابت نکند، فرشته است.
یکی از همرزمان شهید میگوید یک روز با شوخی به او گفتم که کاک عثمان شما چه دعایی را با خود حمل که تیر دشمن به شما اصابت نمیکند ایشان درحالیکه میخندید گفت: من از خدای خود خواستهام که به دست ضدانقلاب نیفتم و با تیر مستقیم آنها کشته نشوم.
او شجاعت را با خون و رگ خود عجین میساخت و ذرهای ترس و واهمه را در وجود خویش راه نمیداد، شهید فرشته علاوه بر شجاعت سرشاری که داشت تیرانداز ماهری هم بود.
به گفته یکی از همرزمان شهید؛ او حتی سکه پولی را که در آسمان پرتاب میکردند هنوز به زمین نرسیده مورد هدف قرار میداد.
** نیروهای ضدانقلاب از شنیدن نامش به لرزه میافتادند
نیروهای ضدانقلاب از شنیدن نام فرشته به لرزه میافتادند بهطور یقین میتوان صلابتی را که به دست آورده بود حاصل شجاعت و ازخودگذشتگی او دانست.
شجاعتی که سرشار از اخلاص و عاری از تظاهر بود؛ شجاعتی که توقع و ادعایی را در پی نداشت و از مردانگی و غیرت آکنده بود.
وقتیکه دستور عقبنشینی را دریافت میکرد بسیار ناراحت میشد چراکه دوست داشت همیشه رو به دشمن داشته باشد و کوچکترین ضعفی را به دست او ندهد، توکل عجیبی به خداوند یکتا داشت و در آغاز هر کاری خدایا به امید تو میگفت.
به همرزمان خود توصیه میکرد با وضو به درگیری بروند و در زمان درگیری آیهالکرسی بخوانند؛ قبل از پاکسازی روستاها به نیروهای خودی گوشزد میکرد مراقب مردم باشند و از کشتن افراد بیگناه دوری کنند.
با نیروهای ضدانقلاب بسیار قاطعانه رفتار میکرد و حتی کوچکترین حرکتی را که دلیل نرمش او در مقابل آنها باشد انجام نمیداد.
در همه عملیات پیشتاز بود؛ جلوتر از همه حرکت میکرد؛ سعی داشت بهجای همه نیروها بجنگد و بیشترین ایثار و مردانگی را انجام دهد.
او برای نیروهای غیربومی احترام بیشتری قائل میشد و آنها را مهمانهای عزیز خطاب میکرد، بسیار سخاوتمند و بخشنده بود؛ به دلیل آنکه خود طعم تلخ فقر را چشیده بود درد فقرا را میدانست و یکی از توصیههای مکرر خود را رسیدگی به محرومان و تهیدستان منطقه قرار میداد.
به گفته یکی از همرزمان وی، روزی که شهید مقداری از مایحتاج خود را تهیهکرده بود در راه با پیرزنی برخورد میکند و وقتیکه از او میپرسد به کجا میرود پیرزن در جواب میگوید به روابط عمومی سپاه میروم تا مقداری وسایل بگیرم، در این هنگام روحیه سخاوت و بخشندگی شهید جوش میآید و به همرزم خود میگوید دست پیرزن را بگیر و سوار ماشین کند پیرزن را تا نزدیک منزلش میبرند و شهید همه وسایلی را که برای خانه خودش خریده بود به او میدهد.
شهید فرشته را بیشتر بشناسید
شهید عثمان فرشته در سال 1332 در روستای دلهمرز سروآباد به دنیا آمد، به دلیل آنکه خانواده او از امکانات مالی مساعدی برخوردار نبود چند کلاس بیشتر درس نخواند و مجبور شد که در کنار پدر و برادر خودکار کند.
در سال 1351 به خدمت سربازی رفت و در باشگاه افسران قوچان مشغول انجام خدمت شد، در سال 1352 پدر بزرگوار خود را از دست داد و یک سال بعد خدمت را تمام کرد؛ سپس به اهواز رفت و در یک شرکت مشغول بکار شد.
در همانجا بود که به جمع حامیان انقلاب پیوست و در حد توان خود برای به ثمر رسیدن آن تلاش کرد، او از درآمد خود یک قبضه تفنگ برنو خرید و در کنار سایر همرزمان کُرد با عمال رژیم منفور پهلوی جنگید.
آنها با یاری یکدیگر، شهربانی رژیم شاه را در شهرستان مریوان محاصره کردند و به تصرف خود درآوردند در این حادثه شهید گرانقدر عبدالله طرطوسی هم حضور داشت.
بعد از پیروزی شکوهمندانه انقلاب اسلامی به روستای دلهمرز مراجعه کرد و مدتی را در آنجا ماند به خاطر ناامنی منطقه کردستان و حضور نیروهای ضدانقلاب در آن، به کرمانشاه رفت و به عضویت سپاه درآمد.
بالیاقت و کار آیی شایستهای که از خود نشان داد طولی نکشید که از سوی سردار سرافراز سپاه اسلام شهید محمد بروجردی به سمت مسئول گروهان سپاه منصوب شد، سپس به پاوه رفت و فرماندهی عملیات آنجا را پذیرفت.
بعد از پاکسازی منطقه پاوه به سنندج آمد و در پی آن به سپاه مریوان پیوست، مدت دو ماه در روستاهای تیژتیژ و شهر شویشه بود بعد به مریوان رفت و به فرماندهی سپاه آنجا منصوب شد.
در آن سمت بود که به پاکسازی روستاهای مریوان از لوث نیروهای ضدانقلاب پرداخت و موفق شد با یاری همرزمان غیور خود بسیاری از روستاها را پاکسازی و تعداد زیادی از نیروهای ضدانقلاب را که در آنها مقر داشتند به هلاکت برسانند.
به هر روستایی که میرفت ماهیت پلید گروهکها را افشا میکرد و اهالی را برای پیوستن به پیشمرگان مبارز کُرد دعوت میکرد بطوریکه تعداد زیادی از آنها دعوت شهید فرشته را پذیرفته و در جمع مجاهدان نور علیه ظلمت قرار میگرفتند.
بعد از آنکه روستاهای مریوان پاکسازی شد از سوی فرمانده سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد مأموریت یافت به منطقه کامیاران برود و به پاکسازی آنجا اقدام کند.
شهید فرشته زمانی گریوه کامیاران را که مرکز اصلی تجمع دمکرات بود آزاد ساخت و در همین راستا هم تعداد زیادی از آنها را به هلاکت رسانید، تا اینکه در 25 خرداد سال 61 براثر انفجار توپ خودی به شهادت رسید.
از شهید فرشته یک فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است، مزار مطهر شهید در روستای دله مرز قرار دارد.
** نحوه شهادت
در 25 خردادماه سال 61 گروهی از همرزمان شهید فرشته که در پایین کوهی به نام تفین قرار داشتند از طریق بیسیم با شهید تماس میگیرند و موقعیت خطرناک خود را برای او گزارش میدهند.
شهید فرشته بعد از یک ساعت در همان محل حاضر میشود و در پشت توپ 106 که بر روی جیپ مخصوص شهید قرار داشت، مستقر میشود.
اما بعد از یکبار شلیک کردن بهطرف قله کوه که مقر نیروهای ضدانقلاب بود، توپگیر میکند و دیگر عمل نمیکند.
در این هنگام شهید فرشته به پشت توپ میآید و موقعی که میخواهد نقص توپ را برطرف کند توپ عمل میکند و آتش عقبه آن شهید فرشته را دربرمی گیرد و پیکر مطهر او را تکهتکه میکند.
آری همانطور که شهید بارها آرزو میکرد تکهتکه شد و جنازه او در درون کیسهای قرار گرفت، روحش شاد و یادش گرامی.
منبع: دبیرخانه ستاد کنگره 5400 شهید استان کردستان
انتهای پیام /ش