به بهانه درگذشت «محمد مرسی»؛ مصر و انقلابی نیمهتمام؛ اعتماد به آمریکا به زیانش تمام شد
ارتش مصر از طریق محمد مرسی در سال ۲۰۱۳ رئیس دولت منتخب را با کودتای نرم از قدرت برکنار کرد و در نتیجه با شکست دولت مرسی یکی دیگر از فرصتهای تاریخی که پس از چندین دهه نصیب جریان اسلامگرای مصر شده بود از دست رفت.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، تلویزیون مصر روز دوشنبه بیست و هفتم خرداد از مرگ محمد مرسی رئیسجمهور سابق مصر بههنگام جلسه محاکمه خبر داد.تلویزیون رسمی مصر اعلام کرد که مرسی در جلسه دادگاه به حالت اغما رفته و درگذشته است.
محمد مُرسی عیسی العیاط زاده متولد هشتم آگوست 1951 میلادی و دارای مدرک دکترای محافظت از موتورهای فضاپیما از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود. وی پیش از پیروزی در اولین انتخابات ریاستجمهوری بعد از سرنگونی حسنی مبارک دیکتاتور مخلوع این کشور ریاست حزب آزادی و عدالت وابسته به اخوان المسلمین را بهعهده داشت.
مرسی در انتخابات ریاست جمهوری 2012 میلادی نامزد اخوان المسلمین در انتخابات ریاستجمهوری شد و با شکست احمد شفیق آخرین نخستوزیر حسنی مبارک در این انتخابات پیروز شد.
رئیسجمهور فقید مصر در تاریخ دوازدهم تیرماه 1392 پس از هفتهها ناآرامی با عنوان جنبش تمرد بهنمایندگی محمد البرادعی رئیس اسبق آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهدست ارتش برکنار شد.
مرسی از زمان برکناری تا زمان مرگ در زندان بهسر میبرد و در چندین پرونده به اعدام و یا حبس ابد محکوم شده بود. قتل معترضان در اطراف کاخ الاتحادیه، جاسوسی برای قطر و ایران، حمله به یک زندان در سال 2011 میلادی و فراری دادن هزاران زندانی از جمله اتهاماتی بود که دادستانی مصر به مرسی وارد کرده بود.
بازخوانی یک پرونده|مصر و انقلابی نیمهتمام؛ نقش دولت عمیق در سرنگونی محمد مرسی
رئیس سابق دفتر نمایندگی ایران در قاهره، ابراز عقیده کرده بود که انقلاب ژانویه 2011 مصر، انقلابی نیمهتمام و در حقیقت یک تحول مقطعی و یک مُسکّن برای مردم مصر بود، زیرا ملت مصر میدانستند چهچیزی نمیخواهند اما نمیدانستند که چهچیزی میخواهند.
کشور مصر با پیشینه تاریخی و موقعیت استراتژیک خود یکی از کشورهای مهم و تأثیرگذار خاورمیانه است که ارتش بعد از استقلال این کشور همواره بهعنوان بازیگر اصلی صحنه سیاست بوده است، و پس از سقوط نظام سلطنتی تاکنون بهجز دوران کوتاه حکومت محمد مرسی، ریاست دولت را رهبران نظامی در اختیار داشتند. تحولات این کشور بهخصوص از سال 2011 به بعد گواه آن است که تلاش مصریها برای استقرار حکومتی غیرنظامی و دموکراتیک ناکام مانده است و در نهایت ارتش در سال 2013 رئیس دولت منتخب را با کودتای نرم از قدرت برکنار کرد و در نتیجه با شکست دولت مرسی یکی دیگر از فرصتهای تاریخی که پس از چندین دهه نصیب جریان اسلامگرای مصر شده بود از دست رفت.
به بهانه درگذشت محمد مرسی،به بازخوانی دلایل سرنگونی دولت اخوانی وی که بسیار کوتاه بود و تفاوت آن با انقلابهای رنگین میپردازیم که در گفتوگو با "مجتبی امانی" رئیس پیشین دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در قاهره صورت گرفته است و متن آن بهشرح ذیل است؛
مرسی تصورش بر این بود که از طریق گفتوگو و تعامل با رهبران دولت عمیق، آمریکا و کشورهای غربی که در حاکمیت مصر تأثیرگذارند، میتواند حکومت را از آن خودش کند، یعنی اخوانیها ترجیج دادند بهجای اینکه مردم در صحنه میدانی انقلاب از آنان حمایت کنند، روش اعتماد به دولت عمیق و نیروهای خارجی را در پیش بگیرند.
تسنیم: شما بسترهای انقلاب مصر را چه میدانید؟
امانی: انقلاب مردم مصر همانند دیگر کشورهای عربی دارای سه وجه مهم است؛ اول ضدیت با دیکتاتوری که سالها بر آنجا حکمفرمایی میکرد. دوم ضدیت با فساد است که یک شبکه گستردهای در این گونه کشورها ایجاد کرده بود و سوم هم، وابستگی کشورهای مزبور به بیگانگان است. این وابستگی بهگونهای بود که میتوان از آن بهعنوان "اجارهدادن کشور" یاد کرد. این ویژگیها در تمام کشورهای عربی که انقلاب در آنها رخ داده است، مشترکند.
تسنیم: آیا عوامل دیگری در انقلاب مصر تأثیر داشت؟
امانی: بنده پس از سرنگونی رژیم حسنی مبارک با مرحوم "محمد حسنین هیکل" روزنامهنگار مشهور مصری ملاقات کردم. او تعبیری بهکار برد که وجه تمایز مصر را با دیگر کشورهای عربی نشان میداد. هیکل گفت "تونس آزمایشگاه کوچکی برای انقلابهای عربی بود."، این کشور از لحاظ وسعت، جمعیت و جایگاه در جهان و منطقه نسبت به مصر قابل مقایسه نیست. اینکه تونسیها پیشگام در انقلابهای عربی بودند، خب، مصریها بهنوعی احساس میکنند که این حق آنان بود چرا که مصریها دارای روحیه پرچمداری در این گونه تحولات بودند و این وجه برتری مصر را نشان میدهد. شما میبینید تأثیرات آن بعد از سقوط مبارک در خیلی کشورها بسیار گسترده بود، نسبت به سرنگونی دیکتاتور تونس.
تسنیم: این تأثیرات چه بودند و در کدام کشورها تأثیر گذاشتند؟
امانی: وجههای که مصر به انقلابهای عربی داد، یکی از باب اسلامگرایی بود زیرا ریشههای دینی و مذهبی در مصر بسیار قویتر از تونس و سایر کشورهاست. در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که با قدرت گرفتن اخوان المسلمین در مصر ابعاد دینی این حرکت تقویت شد. این موضوع میتوانست علاوه بر پیوند عربی که بین کشورهای منطقه وجود داشت، پیوند اسلامگرایی را در منطقه تقویت کند لذا نقش پیشروی مصر در اینجا به اثبات میرسید.
تسنیم: شما به روحیه پرچمداری مصری ها در تحولات اشاره کردید اما این سؤال همچنان مطرح است چرا تونسیها و حتی لیبیاییها زودتر از مصریان علیه حاکمان خود قیام کردند؟ آیا این موضوع با پیشرو بودن ملت مصر در تحولات فاصله ندارد؟
امانی: انقلاب در هر یک از این کشورها بهنوعی با دیگری متفاوت است. همانطوری که عرض کردم مصریها خودشان را پیشرو در تحولات میدانستند. شما میدانید که ما بحثی تحت عنوان "دولت عمیق" داریم که در این کشورها عمیقترین آن را در مصر شاهد بودیم، بنابراین، هرگونه تغییر و تحولی در مصر مورد مخالفت قدرتها و افرادی قرار میگیرد که منافعشان بهخاطر انقلاب به خطر میافتد. در اینجا باید گفت که دیکتاتور تونس در 26 دی مصادف با فرار شاه از این کشور خارج شد و کمتر از یک ماه بعد یعنی در 22 بهمن 1389 که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی ایران است، مردم مصر رژیم مبارک را سرنگون کردند. بعد، بهخلاف انقلابهای تونس و مصر ما شاهد درگیری نظامی در لیبی هستیم. این موضوع نشان میدهد مردم هریک از این کشورها بهگونه متفاوت عمل کردند لذا خشونتی که در انقلاب لیبی بود، هیچگاه در انقلابهای تونس و مصر بهچشم نخورد.
تسنیم: آیا انقلاب مصر به اهداف خود دست یافت؟
امانی: تمام انقلابهایی که در کشورهای عربی رخ داد، بهگونهای به شکست کشانده شدند اما درمورد انقلاب مصر میتوانیم بگوییم که یک انقلاب نیمهتمام بود، درحقیقت، یک تحول مقطعی و یک مسکّن برای مردم مصر بود، زیرا ملت مصر میدانستند چهچیزی نمیخواهند اما نمیدانستند که چهچیزی میخواهند.مصریها اصرار داشتند که رژیم مبارک باید سرنگون شود ولی درباره نظامی که باید جایگزین شود، بهشدت اختلاف داشتند. وجود تفکرات مختلف در مصر...
تسنیم: ببخشید که سخن شما را قطع میکنم. این تفکرات مختلف مربوط به بخش حاکمیتی یا مردمی در مصر است؟
امانی: این تفکرات مختلف بین مردم مصر وجود دارد و دولت عمیق تلاش کرد تا از این اختلافات بهسود خود بهرهبرداری کند، در این راستا مشاهده میکنیم که دولت عمیق توانست با کشاندن مخالفان اخوان المسلمین به خیابانها، طرحی را اجرایی کند که در نهایت به سقوط دولت محمد مرسی از طریق اقدام خشونتآمیز ارتش منجر شد لذا اینکه ما برآوردی از این نیروها داشته باشیم، خیلی مشکل است، با وجود این، باید به این نکته توجه داشت که طرفداران مرسی برای دفاع از او در مقابل ارتش هزاران کشته دادند تا شاید بتوانند مانع از برکناری مرسی شوند، این نشاندهنده قدرت طرفداران جریان اسلامگرایی در مصر است. در اینجا خوب است به ملاقاتی که بعداز سقوط مرسی با حسنین هیکل داشتم، اشاره کنم. او خیلی تمایل داشت تا نظر مرا درباره تحولات منجر به سقوط مرسی بداند و بدیهی بود که از اقدام ارتش در قبال مرسی حمایت میکرد. بنده به حسنین هیکل گفتم جریانی که به سقوط مرسی منجر شد، یک آمیزهای از کودتای نظامی، انقلاب مردمی و انقلاب رنگی بود. هیکل با این تعبیر بنده خیلی مخالف بود اما به او توضیح دادم کشاندن مردم به خیابانها توسط دولت عمیق صورت گرفت، با وجود این، نمیتوانیم حضور مردم را نادیده بگیریم اما در نهایت این مردم نبودند که موجب سقوط مرسی شدند بلکه فشار نظامی و دستگیری او توسط نیروهای ارتش بود که به دولت مرسی خاتمه داد.
تسنیم: شما به انقلاب رنگی در جریان سرنگونی دولت اخوانی محمد مرسی اشاره کردید لطفاً بفرمایید تفاوت انقلاب مردم مصر با انقلاب رنگی چیست؟
امانی: انقلابی که مردم مصر برای ساقط کردن رژیم حسنی مبارک انجام دادند، برآمده از هیچ گونه فشار خارجی یا اقدام هدفمند یک گروه غالب نبود. در این انقلاب تمام جریانهای سیاسی از جمله اخوان المسلمین کنار اقشار مختلف مردم شرکت داشتند البته طرفداران حسنی مبارک هم در گوشه و کنار تظاهراتی برپا میکردند که از لحاظ جمعیتی دارای هیچ گونه برتری نبود، روحیه چندانی برای آنان باقی نمانده بود اما در تظاهراتی که به سقوط دولت محمد مرسی منجر شد، شاهدیم یک جریان تبلیغاتی مورد حمایت ارتش وجود دارد که کاملاً مصمم است مصریان را به خیابانها بکشاند و از تظاهرات آنان حمایت کند، در مقابل، به طرفداران مرسی که درخواست برگزاری تظاهرات داده بودند، اجازه برگزاری آن را ندادند و ارتش با استقرار در میدان التحریر مانع از حضور طرفداران مرسی در این میدان شد. در اینجا روشن میشود سهمی از حضور مصریان در خیابانها مربوط به حمایت هدفمند ارتش و دولت عمیق است.
تسنیم: پیش از انقلاب مصر، اخوان المسلمین در لایههای مختلف جامعه مصر نفوذ زیادی داشت. میخواستیم بدانیم چرا وقتی ارتش دولت اخوانی محمد مرسی را از قدرت برکنار کرد، مردم کنار اخوان المسلمین نایستاده و از دولت مرسی حمایت نکردند؟
امانی: دولت عمیق در بسیاری از کشورهای عربی وجود دارد که قدرتمندترین آنها در مصر است. این دولت مجموعهای از نهادهای مؤثر در حاکمیت است که شامل ارتش، نیروهای امنیتی، پلیس، تبلیغات، اقتصاد و نهادهای دینی میشود، مثلاً شیخ الازهر با وجود تغییر چند حکومت، هنوز همان کسی است که در زمان رژیم حسنی مبارک به این سمت منصوب شده بود. ارتش قدرت خودش را دارد. این نیروی نظامی نقش زیادی در اقتصاد مصر دارد. نیروهای امنیتی و پلیس شاکله تشکیلاتی خود را همچنان حفظ کردهاند. تمام سرمایهداران رژیم مبارک حفظ شدهاند. رسانههای تبلیغاتی و عمومی مصر همچنان توسط همان سرمایهگذاران رژیم مبارک غالباً هدایت و برنامهریزی میشوند. قوه قضائیه مصر هیچ گونه تغییری نکرده است. درمجموع، تمام این نهادها حتی در نامه مرسی به اخوانیها نتوانست در آنها تغییری بهوجود بیاورد، برای نمونه عبدالفتاح السیسی وزیر دفاع دولت محمد مرسی بود. در آن زمان، فقط رئیس سازمان اطلاعات و امنیت مصر تغییر کرد و معاونش جانشین او شد. این نکته قابل توجه است، در زمانی که مرسی رئیس جمهور مصر بود از وزیر کشور خود خواست تا از حمله به مقر اخوان المسلمین در قاهره جلوگیری کند اما او هیچ اقدامی در این زمینه انجام نداد ولی همین وزیر کشور در دولت پس از مرسی سرکوبی افرادی را بهعهده گرفت که در حمایت از اخوانیها به خیابانها آمده بودند. در اینجا باید گفت اینکه اخوانیها در جامعه مصر نفوذ دارند از یک جنبه صحیح است، با وجود این، آنان بهدلایل مختلفی نتوانستند در مقابل دولت عمیق از قدرت نفوذ خود هیچگونه استفادهای بکنند و شکست را پذیرا شدند.
تسنیم: دلایل اینکه اخوان المسلمین نتوانست یا نخواست از قدرت نفوذ خود در جامعه استفاده کند، چیست؟
امانی: محمد مرسی همانند مرحوم بازرگان در ایران معتقد بود که بعد از سقوط مبارک یا شاه هیچ گونه نیازی به حضور مردم نیست، درصورتی که در ایران امام خمینی(ره) این حضور را لازم میدانست. مرسی تصورش بر این بود که از طریق گفتوگو و تعامل با رهبران دولت عمیق، آمریکا و کشورهای غربی که در حاکمیت مصر تأثیرگذارند، میتواند حکومت را از آن خودش کند، یعنی اخوانیها ترجیج دادند بهجای اینکه مردم در صحنه میدانی انقلاب از آنان حمایت کنند، روش اعتماد به دولت عمیق و نیروهای خارجی را در پیش بگیرند، به همین دلیل، ملاحظه میشود که در زمان ریاست جمهوری مرسی حجم ملاقات مسئولان آمریکایی با او و اخوانی زیاد بود.
تسنیم: چرا دولت عمیق، آمریکا و سایر کشورهای تأثیرگذار بر مصر نتوانستند با دولت اخوانی محمد مرسی به توافق برسند؟
امانی: اخوانیها و مرسی تصور میکردند که آمریکاییها به یک اصولی پایبند هستند و آن اصل دموکراسی است. "هیلاری کلیتون" وزیر وقت امور خارجه آمریکا در نخستین واکنش به انقلاب مصر گفت: این جنبش یک روند دموکراسیخواهی است. لذا مرسی و اخوانیها تصورشان بر این بود که محال است آمریکاییها در برابر رأی مردم مصر بایستند و از مرسی حمایت نکنند. این اشتباه اصلی اخوانیها بود زیرا مصادیق روشنی وجود دارد که برای آمریکاییها دموکراسی، حقوق بشر و از این قبیل عناوین هیچ اهمیتی ندارد، آنان بهدنبال منافع خودشان هستند. لازم بود مرسی در سیاست خود بهگونهای عمل میکرد که آمریکاییها بفهمند اگر به او رضایت ندهند با شخصی طرف خواهند شد که منافع کاخ سفید را بیشتر به خطر میاندازد. این کاری بود که مرسی نتوانست انجام دهد. از سوی دیگر هیچ گونه تلاشی برای مقابله با دولت عمیق صورت نگرفت بلکه اخوانیها با نوعی خوشبینی نسبت به آن سعی میکردند تا کشور را اداره کنند. این خوشبینی تا جایی پیش رفت که به مرسی فرصتی برای استعفا داده شد، در این هنگام نیمی از وزیران کابینه او استعفا کردند، درحقیقت، استعفای وزراء دولت مرسی در پاسخ به درخواست ارتش صورت گرفت. این موضوع نشان میدهد که مرسی حتی نتوانسته بود وزیرانی انتخاب کند که پای او تا آخرین لحظه مقاومت کنند.
تسنیم: علت به توافق نرسیدن دولت مرسی با آمریکاییها را بیان فرمودید. حالا چرا مرسی نتوانست با دولت عمیق به توافق برسد؟
امانی: دولت عمیق کاملاً بهصورت عملگرایانه به موضوع نگاه میکرد، چرا باید قدرتی را که از سال 1952 در مصر به دست آورده بود، با کسی دیگری تقسیم کند؟ دولت مزبور در این زمینه هیچ اجبار یا اصراری نداشت، بنابراین، بهراحتی توانست دولت مرسی را ساقط کند البته بنده بر این باورم که طرفداران مرسی دارای درجه زیادی از قدرت بودند، بهگونهای که در میدان "الرابعه" و "النهضه" هزاران کشته دادند اما این تعداد کشته و این حجم از ایثارگری برای بقای دولت مرسی در وقت غیرلازمی صورت گرفت.
تسنیم: وقتی که نظام کنونی مصر را با رژیم حسنی مبارک مقایسه میکنیم، تفاوت چندانی مشاهده نمیکنیم حتی وضعیت بدتر از قبل شده است. اخوانیها و اسلامگراها در رژیم مبارک آزادی عمل بیشتری داشتند و تظاهرات زیادی در حمایت از ملت فلسطین بهراه میانداختند. الآن اصلاً از این خبرها نیست و حتی اخوانیها بهعنوان یک گروه تروریستی معرفی میشوند. فضای سیاسی در این کشور بسته و انتقادهای زیادی درخصوص نقض حقوق بشر از دولت قاهره شده است، تحلیل شما در این زمینه چیست؟
امانی: اکنون مصر در شرایط ضعف بهسر میبرد. این روند از قبل سرنگونی رژیم مبارک شروع شده است. در آن زمان نخبگان مصری نسبت به این وضعیت هشدار داده بودند و از آن بهعنوان "تقزیم" یعنی "کوتوله" و "کوتاهکردن" مصر یاد میکردند. تقزیم بهشدت مورد اعتراض نخبگان مصری قرار گرفته بود، در حقیقت، از زمان به قدرت رسیدن حسنی مبارک در قاهره این تصور در مصر بهوجود آمد که ارتباط راهبردی با آمریکا میتواند به تقویت جایگاه قاهره در منطقه منجر شود لذا یک روندی در این خصوص شروع شد که با گذشت زمان مصر تمام عناصر قدرت خود را از دست داد. دولت عبدالفتاح السیسی بهنوعی بازگشت به قبل از سقوط رژیم حسنی مبارک تلقی میشود، دارای ضعفهای بسیار شدیدی نسبت به مبارک است، بنابراین، مجبور است در برابر کشورهای بیگانه امتیازات بیشتری بدهد. متأسفانه به این کشورها عربستان سعودی نیز اضافه شده است. هنگامی که السیسی دو جزیره "تیران" و "صنافیر" واقع در دریای سرخ را به عربستان سعودی داد، ما شاهد مخالفت شدید نخبگان مصری بودیم، بنابراین، آنچه باعث شد که مصر و رئیس جمهور آن نتوانند هیچگونه اقدامی در خور جایگاه این کشور در جهان عرب و اسلام انجام دهد، این است که مصر آنقدر ضعیف شده که مجبور است در صحنه داخلی با مخالفان برخورد شدید کند و در عرصه خارجی برخورد مداراگونه و بهنوعی تسلیم در برابر کشورهای قدرتمند داشته باشد.
تسنیم: در مجموع تحلیل شما درباره سرنوشت انقلاب مصر و سایر کشورهای عربی چیست؟
امانی: وقتی جریان انقلابهای عربی شکل گرفت که در نهان خودش بیداری اسلامی را داشت. شما نگاه کنید به تمام حکومتهایی که در کشورهای مزبور مورد توجه قرار گرفتند، اسلامگرایان بودند. با وجود این، انقلابها در هرکدام از این کشورها به سرنوشتی دچار شد که نشان از آن داشت تمام قدرت اطلاعاتی و تبلیغاتی دشمنان منسجم شده بود تا این انقلابها را ناکارآمد سازد. اگر انقلاب تونس یا مصر توانسته بودند یک دولت باثبات تشکیل دهند که الگوی دیگران قرار بگیرند، ما شاهد انقلاب در تمام کشورهای عربی بودیم. اما آنها از جمله سعودیها نسبت به این موضوع بهخوبی آگاه بودند لذا پول فراوانی خرج کردند تا انقلاب در کشورهای متحد آمریکا در منطقه شکست بخورد. در اینجا باید گفت بهدلیل اشتباهات و عملکردی که رهبران این انقلابها انجام دادند، سرنوشت انقلاب در هر کشوری متفاوت از دیگری شد، مثلاً در مصر اسلامگرایان توسط دولت عمیق سرکوب شدند. در تونس اسلامگرایان با دولت عمیق به تفاهم رسیدند. انقلاب لیبی هم با مداخله خارجی و اروپاییان به جنگ داخلی منجر شد. در بحرین و یمن هم مشخص است که نمیخواهند الگوی خوبی از این انقلابها ایجاد شود تا تأثیراتش دامنگیر دیگر کشورها نشود.
انتهای پیام/