علی ملاقلیپور: شرایط آسان تلویزیون برای سریالسازی: سریع بنویس، آب ببند و تحویل بده! /وظیفه تلویزیون ستارهسازیست نه ستارهپرستی
نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون اعتقاد دارد: در گذشته مدیر ما حتماً اجازه نمیداد یک نویسنده ضعیف پیوسته در تلویزیون کار کند اما امروز شاهدیم به نویسنده ضعیف کارهای جدید هم سفارش داده میشود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، فیلمنامه اساسیترین و مؤثرترین عضو محوری یک سریال یا فیلم یا هر نوع اثر نمایشی بهحساب میآید. ایران بهخلاف کشورهای صاحب سینما و تلویزیون، کمتر به فیلمنامه و نویسنده اهمیت میدهد، شاید به عدم درکِ برخی از مدیران و سرمایهگذاران غیرهنری برمیگردد که فارغ از به سرانجام رسیدن یک اثر خوب بهدنبال پُرکردن آنتن، بازگشت سرمایه و کنار هم قرار گرفتن زرقوبرقهایی است که با ذائقهسازی غلط مخاطبین امروز بیشتر بهچشم میآید، در صورتی که کشورهای صاحب سینما و تلویزیون بهدنبال فیلمنامه هستند و اعتقاد دارند بدون فیلمنامه خوب هیچ اثر شاخصی روی پرده سینما نرفته و در قاب تلویزیون هم نمیگنجد.
تلویزیون و ویترینی ناقص و ناخوشایند از دیالوگهای ضعیف
در ایران متأسفانه در تمام برههها ضعف فیلمنامه وجود داشته و دارد و رفته رفته هم این ضعف بیشتر بهرخ کشیده میشود، چرا که از تنوع سوژه، خلاقیت در شخصیتپردازی و عمقبخشی به دیالوگها و موضوعات سریالها فاصله گرفتیم و مخاطب با یک ویترین ناقص و ناخوشایندی از کلیشهها، تکرارها و دیالوگهای ضعیف درهمتنیده و موضوعات نامنسجمی روبهروست. نهادهای مرتبط نهتنها نسبت به این فقدان و ضعف گامی برنداشتهاند بلکه برای شتاب این قطارِ بیمحتوایی در سینما و تلویزیون و افسارگسیختگی در نمایش خانگی تلاش هم کردند.
چرا نفر آخر نویسنده است؟
یعنی بهجای جلوگیری از فیلمنامهنویسی نویسندگان ضعیف، کار جدید هم به او میدهند. بیشتر از نویسنده به دیگر عناصر بها داده میشود در صورتی که فیلمنامه، پایه مهم و اصلی یک اثر نمایشی، فیلم و سریال بهحساب میآید. این روزها فقدانِ نویسندگی در مناسبتها، فضای دینی و مذهبی به اوج خودش رسیده؛ چرا که اگر کارهای رمضانی، مناسبتی و محرمی را نگاه کنیم این فضا با شدت و حدت بیشتری دیده میشود. در خیلی از سریالها کاراکترهای مذهبی شبیه به هم هستند، آن هم بهخاطر سفارشی بودن فیلمنامه است و البته هیچ خلاقیتی هم برای حرف جدید وجود ندارد.
ذوقزدگی و عجله در نوشتن فیلمنامه
علاقه بیش از حد فیلمنامهنویسان و بیشتر تهیهکنندگان به ساخت ملودرامهای اجتماعی که کمتر سرمنزل مشخصی دارند، بهتازگی هم که فضای خشونت و مثلاً یک قدری ترس و التهابِ مصنوعی چاشنی ساخت سریالهای تلویزیونی شده است. یک نوع ذوقزدگی و عجله در نوشتن دوگانهای است که از برخی نویسندهها خواسته شده و بدون مطالعه به آنتن رسیدهاند. این عدم پژوهش و تحقیق تا جایی پیش رفته که سریالی در زمان پخش شاعر آن بیت شعری را که دیالوگش بوده اشتباهاً نام میبرد یا مخاطب را به آن سرمنزل اصلی ژانر عنوانشده نمیرساند! بهعبارتی ما میگوییم طنز ساختهایم اما موقعیت اجتماعی و صرفاً ملودرام از آب درمیآید.
ناگزیر به سریال هر شبی روی آوردند
«خنده و شادی» هم معنا دارد و هم «گریستن و غمآلودگی»... رازآلود، معمایی و حتی استراتژی یک معنا و مفهومی داشت که در هیچکدام از سریالهای امروز این پدیده دیده نمیشود. مخاطب با ندیدن قسمتهایی از سریال واقعاً چیزی را از دست نمیدهد اما روزگاری در دهه 60، 70 و حتی 80، مخاطبِ تلویزیون منتظر قسمت بعدی سریال بود. اما امروز تعدد شبکهها، توسعه فضای مجازی و حضور بدون قاعده و چارچوب شبکههای ماهوارهای، کار رسانه ملی را سختتر کرده است. ناگزیر به سریال هر شبی روی آورده و کمتر سریالی توفیق نوستالژی و ماندگار شدن در ذهن مخاطب را پیدا میکند. زمانی هر هفته یک قسمت سریال را میدیدیم و مخاطب تا هفته بعد ادامه سریال را حدس میزد، یک قدری درباره سریال فکر میکرد و موقعیتهای سریال را بهیاد میآورد، اما امروز هم سریالها زیاد شدهاند و با عجله ساخته میشوند و هم هر شبکه ناگزیر باید یک سریال تلویزیونی را در آنتنِ خودش داشته باشد.
بیننده با این فیلمنامهها قرابت ندارد
چرا یک فیلمنامهنویس فکر میکند در تمامی سریالهایش همه آدمها باید با یک شیوه حرف بزنند؟ شاید این نویسندههای جدید غافلاند از اینکه طبیعی و ملموس حرف زدن برای بیننده بهتر است. بیننده باید احساس همزادپنداری با آن کاراکتر پیدا کند. حرفی که از دهان این کاراکتر خارج میشود برای این شخصیت است. ما میخواهیم با نمایشی نوشتن و بهرخ کشیدن واژههای پُرطمطراق به بیننده بگوییم قاعده دیالوگنویسی را میدانیم، اما همزادپنداری و زندگی کردن بازیگر با نقش و زندگی کردن مخاطب با آن اثر نمایشی فراموش شده است.
تلویزیون از ضعف فیلمنامه رنج میبرد
ضعف در فیلمنامهنویسی و رنج بردن تلویزیون از فقدان نوشتهها و نویسندگیهای خوب، جزو دغدغههای امروزِ بسیاری از کارشناسان و قدیمیهای این عرصه است، از این رو پرونده اختصاصی را شروع کردیم که در گفتگو با کارگردانان، نویسندگان و عوامل اصلی ساخت یک سریال، درباره این نقاط ضعف و قوت صحبت میشود. زنگِ آغاز این پرونده را با علی ملاقلیپور که بعد از مدتها قرار است سریالی برای تلویزیون بسازد، زدیم. نام موقت آن «میم کاف» است. او فرزند رسول ملاقلیپور نویسنده و کارگردان معروف سینماست که فیلم سینمایی «قندون جهیزیه» را نوشته و کارگردانی کرده و بارها هم از تلویزیون پخش شده است. علی ملاقلیپور مستند «راه طیشده» را در سال 97 ساخت و در «مزرعه پدری»، «قارچ سمی»، «نسل سوخته»، «مجنون» و «ایتالیا ایتالیا» به ایفای نقش هم پرداخته است.
چرا فیلمنامه با سه قسمت تصویب میشود؟
علی ملاقلیپور درباره مشکلات موجود در سریالسازی تلویزیون به خبرنگار خبرگزاری تسنیم، گفت: محور اصلی این مشکلات، فیلمنامه نیست ماجرای اصلی معضلاتِ تلویزیون به مدیریت برمیگردد. از مدیریت سازمان صداوسیما تا مدیریت شبکهها و حتی مدیریت پولی که به تلویزیون تزریق میشود و مدیریت سرمایه در تلویزیون، این موضوعات همگی کنار هم مؤثرند، به این دلیل که سریالسازی به این سمت رفته اکثر سریالهای اجتماعی و کمدی که روی آنتن میروند بهروز نوشته میشوند. بهروز نوشته شدن به این معناست که مثلاً سریالی را با کارگردان صحبت میکنند که فقط دو سه قسمت از 90 قسمت نوشته شده و این همزمان با پیشتولید و تولید تا روز آخر فیلمنامه نوشته میشود. اما در قدیم این طور نبود؛ دورانی که در دهههای 70 و 80 سریالها با آماده شدن کل متن، فیلم تولید میشد.
سوغات ضرغامی برای صداوسیما
وی با اشاره به اینکه سوغات ضرغامی بود که کارها عجلهای به مرحله تولید برسند، تأکید کرد: متأسفانه یک بخشی از این بیکیفیتسازیها، به سرمایه برمیگردد و میگویند در تلویزیون پول نیست. البته پول نبودن چرا به این سمت رفته که کار بیارزش ساخته میشود؟ همهچیز عجلهای تهیه میشود و تهیهکننده و تلویزیون حاضر نیستند به متنی کامل پول بدهند. متن آماده طوری است که پول داده نمیشود؛ اما وقتی طرح بدون فیلمنامه آماده تصویب میشود میگویند "عجلهای بنویس و بساز!"، این قاعده بدون اصول، جزو چارچوب این روزهای سریالسازی تلویزیون قرار گرفته است. اینجاست که سرمنزلی از دل این ماجراها بیرون نمیآید و متن خوب تولید نمیشود. تلویزیون هم این دغدغه را فراموش کرده و از دوران ضرغامی این اتفاقات شروع شد و به عنوان سوغات باقی ماند.
رونق بازار بُنجُلکاری در تلویزیون
ملاقلیپور خاطرنشان کرد: تلهفیلمهایی که شروع شدند و سریالهای ضعیفی که به نام «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» بازار بُنجُلکاری را در تلویزیون رونق داد. و الان امثال ضرغامی مسئولیتی ندارند که جواب بدهند اینهمه شبکهای که راهاندازی شد و این همه آدمی که یک دفعه استخدام قراردادی و دائم شدند به چه نقاطی رسید و چه خروجیهایی برای صداوسیما به ارمغان آورد. امروز با جمعیت بیکار زیادی در صداوسیما روبرو هستیم. در بلبشوی حضور این همه شبکه و تعدد تولیدات، کیفیت و محتوا قربانی شدند و جز معدود سریالهای فاخری چون «مختارنامه» که از کارگردانی و فیلمنامه قوی سرچشمه میگرفت عمدتاً سریالهای ما حرفی برای گفتن نداشتند.
مدیر شبکهای که انتخاب میشود از نیازمندیهای آنتن بیخبر است
وی با بیان اینکه تلویزیون به صورت طبیعی منتظر کار خوب نیست، افزود: هر اتفاق خوب برنامهای یا سریالی در تلویزیون میبینید قائم به شخص است. یعنی اگر روزی سریالی کار کنم اگر بد بشود خودم هم در این بد شدن مقصرم و یک مجموعه هم نتوانستند مراقبت کنند آنها هم به همین میزان مقصرند. اگر کار خوب انجام شود قائم به شخص است تلاش نویسنده، تهیهکننده و عوامل کار که انگیزه و تلاش خوبی را به کار گرفتند تا این اتفاق بیفتد و کار نسبتاً خوبی از آب و گل درآید. ولی به صورت طبیعی تلویزیون کار خوب نمیخواهد. چرا که کسی که درک بالایی از فرهنگ، تولید، رسانه و سریالسازی و برنامهسازی داشته باشد کمتر وجود دارد و اکثر مدیران حال حاضر شناختی ندارند، مثلاً یک کسی را بهعنوان مدیر شبکه انتخاب میکنند که قبلاً تجربه چندانی در سریالسازی، برنامهسازی و تهیهکنندگی نداشته که بداند آنتن چه نیازمندیهایی دارد.
دغدغهشان آنتن پُرکردن است
کارگردان فیلم سینمایی «قندون جهیزیه» معتقد است مدیران بهجای آگاهی از علاقهمندیها و ذائقههای مخاطبین، دغدغه آنتن پُر کردن دارند، اظهار کرد: نبض مخاطب باید در دستان مدیران ما باشد، در صورتی که اکثر مدیران شبکهها شناخت و درک درستی از ذائقهها و نیازمندیهای مخاطبین ندارند. آنها دغدغهشان آنتن پُر کردن است؛ حرف بدی زده نشود و دو سه حرف خوبی هم که مدنظر دارند در قالب دیالوگ و سکانس سریالی و در قالب گفتمان برنامهای مطرح شود. این از نظر آنها تلویزیون است!! در قدیم این طور نبود مدیریت خیلی هوشیارانه عمل میکرد و دقتنظر حرف اول را میزد. مدیر ما حتماً اجازه نمیداد یک نویسنده ضعیف پیوسته در تلویزیون کار کند. امروز شاهدیم به نویسنده ضعیف کارهای جدید هم سفارش داده میشود. این نوع اتفاقات غیر از این است که مدیریت وجود ندارد؟ ما آدمهایی داریم که میتوان اسم برد که به بُنجُلنویس معروفند! و اما همیشه مینویسند و نوشتههایشان تولید میشود.
چرا سریال 30قسمتی 6ماهه ساخته میشود؟
وی با اشاره به روزهای ساخت فیلم «رقص پرواز» احمد مرادپور، گفت: یادم میآید سریالی بهنام «رقص پرواز» احمد مرادپور ساخته میشد که من دستیار دوم او بودم. سریال هفتقسمتی بود و ضبط آن 7 ماه طول کشید، کاری که 35میلیمتری فیلمبرداری میشد و بازیگرانی چون شهاب حسینی، لاله اسکندری و مهدی هاشمی در آن به ایفای نقش میپرداختند. 7 ماه فیلمبرداری نشاندهنده دقت و زمانی است که کارگردان و عوامل صرفِ این سریال کردند و امروز یک سریال 30قسمتی، 6ماهه ساخته میشود، چقدر کیفیت پایین آمده، و مقصر این اتفاق چهکسی است؟ حتماً مسئولین مربوطه مقصرند که امکان ساخت فیلم و سریال خوب را فراهم نمیکنند. به دقتنظر و تأمل در ساخت توجهی ندارند! واقعاً در این شدّت و عجله در ساخت، اگر عوامل پشت کار به خودشان لطمه بزنند جلوی دوربین ضعفها کمتر شود اما باز هم طبق روال کار طبیعی جلو نمیرود. شاید امثال داود میرباقری که کارنامه قوی دارد و بعد از علی حاتمی حتماً تاریخیساز قدرتمندی است بتواند در این بلبشو، خلقِ درست، تأثیرگذار و منطقی داشته باشد. همه دغدغه فرهنگی ندارند و بعد هم تلویزیون به همه این اعتبار را نمیدهد؛ نمیدانم چرا تربیت و پرورش را رها کردند تا میرباقری دیگری هم پرورش پیدا کند.
مردم ناگزیرند «عصر جدید» کُپی را ببینند
ملاقلیپور با انتقاد از برنامههایی که کپی دستچندم خارجیهاست و تلویزیون روی آنتن میبرد، خاطرنشان کرد: یک زمانی مهران مدیری و رضا عطاران کمدی کار میکردند ولی چرا سیستم بهسمتی نمیرود کار خوب طنز تولید کند. یا «عصر جدید» احسان علیخانی یک کار کپی دستچندم خارجی را روی آنتن برد و مردم ناگزیرند که پای تماشای این نوع برنامهها بنشینند، چون برنامه دیگری نیست که توجهشان را جلب کند یا رقابتی وجود ندارد. قابل تأمل هم هست که این برنامهها و سریالها هم توسط تلویزیون تقدیر میشوند. اگر به این برنامهها و سریالهای پربیننده هم توجه شود نسبت به 8 سال قبل کممخاطبتر است. وقتی رامبد جوان و مهران مدیری بهسمت کارهای سینمایی و نمایش خانگی میروند و کارمند تلویزیون نیستند! تلویزیون بهجای انتظار برای کارگردانی مهران مدیری یا رامبد جوان و امثالهم باید کارگردان خوب پرورش دهد و تهیهکننده خوب کشف کند، از همه مهمتر در شرایط فعلی بازیگر و نویسنده خوب کشف کند.
تلویزیون با بازیگران معروف دچار چالش شده است
وی تصریح کرد: در شرایطی هستیم تلویزیون دچار چالش شده و بازیگران معروف نمایش خانگی و سینما را به تلویزیون ترجیح میدهند، چون فضای مالی و بودجهای آن نهادها را بیشتر میپسندند و در تلویزیون چنین بودجههایی وجود ندارد. خیلی سخت شده محورهای اصلی یک سریال، اینها باشند. استفاده از بازیگران معروف با این بودجههای کَم در تلویزیون سخت شده و در این بلبشو، بایستی از جوانهای خوشقریحه و بااستعداد تئاتری بیشتر استفاده شود. مدیران ما باید این بحران را حل کنند و بهجای ستارهپرستی، ستارهسازی را جدی بگیرند. در یک سریال اجتماعی یا کمدی به بازیگران جوان تئاتری میدان بدهند تا آنها استعدادهایشان را بهرخ بکشند. اینجا بیشترین بودجه را به نویسنده و کارگردان کاربلد که مطمئن باشند دلسوز است، اختصاص دهند. این حصار را بشکنند دستمزدهای نجومی از بین برود و تلویزیون در رقابت با سینما و نمایش خانگی، شکوفایی و محتوا را بهرخ بکشد نه اینکه در اینجا هم، همقطار با آن فضاها جلو برویم.
معضلات فرهنگی برای سیستم فرهنگی دولت هم مهم نیست
ملاقلیپور با انتقاد از وضعیت تئاتر آزاد، افزود: در عرصه تئاتر و سینما دچار این معضل هستیم که پاسهای فرهنگی به هم داده نمیشود، یعنی توجه به بازیگری یا همان ستارهپرستی در تئاترها هم رسوخ پیدا کرده و بازیگر معروف میآورند تا آن نمایش دیده شود، بازیگری که بنده خدا بیان هم ندارد و نمیتواند با صدای رسا فریاد بزند و دیالوگ بگوید، در این صورت صدای او تا انتهای سالن اصلی تئاتر شنیده نمیشود. این نوع دید تهیهکنندگان غیرهنری، برای بلیتفروشی است و نه عرضه یک هنر واقعی و تأثیرگذار. این معضلات انگار برای مدیریت فرهنگی وزارت ارشاد اهمیتی ندارد و برای سیستم فرهنگی دولت هم مهم نیست. خروجی این فضا، تئاترهای آزادی شده که در آن شوخیهای جنسی، تیکهکلامهای سخیف و چند جوک بیادبی ردوبدل میشود. در صورتی که این تئاتر بازیگر پرورش میداد و در فقدان توجه و حمایت دولت به سالن، گیشه و صحنه تئاتر، روزگارِ بدی را میگذراند، چرا که مجری و بازیگر از دلِ تئاتر بیرون آمده و میآید.
کارها به یک عده تهیهکننده خاص واگذار میشود
وی با اشاره به اینکه کارها به یکسری از تهیهکنندگان خاص واگذار میشود، خاطرنشان کرد: متأسفانه با یک معضلی دستوپنجه نرم میکنیم بهنام سپردن کار به یکسری تهیهکننده خاص که در قدیم بیشتر بود و امروز هم بهگونهای دیگر این ورطه ادامه دارد، بهصورت انحصاری کار میکردند و امروز هم به یکسری تهیهکننده خاص، کار واگذار میشود. این انحصار تولید تهدیدکننده است و حتی خبر دارم بازرسی کل کشور و اطلاعات هم به این مسئله ورود کردند و در زمان مدیریت سابق صداوسیما این اتفاق افتاد، چون برخی از مدیران شبکه این مشکلات را داشتند حتی برکنار شدند، مصداق بارز آن مدیر شبکهای که به تهیهکننده زنگ میزد و توصیه یک بازیگر را انجام میداد که حتماً در آن پروژه باشد، واقعاً چرا باید مدیر شبکه برای یک بازیگر به تهیهکننده یا دستیار کارگردان پروژهای، توصیه کند؟ اما این ورطه هنوز هم بهشکلهای جدید ادامه دارد.
از «زوج یا فرد» انصراف دادم
ملاقلیپور با ابراز اینکه "«زوج یا فرد» به من پیشنهاد شد و قرار بود این کار را بسازیم"، گفت: سالهای پیش یک کاری را با احسان بیگلری مشترک نوشتیم و یک تهیهکننده جوانی پیشقسط هم داد ولی کار را درست و حسابی ارائه نداد و آن کار بهعلت عدمآشنایی تهیهکننده با سریالسازی، ساخته نشد. قبل از این سریال «میمکاف» که این روزها پیشنهاد شده باز هم کارهایی پیشنهاد شد، حتی قرار بود کارگردان سریال «زوج یا فرد» مهران مهام هم باشم ولی به توافق اجرایی نرسیدیم. من اعتقاد داشتم این سریال ضعیف میشود و تهیهکننده اعتقاد داشت کار به سرانجام خوبی میرسد. خیلی محترمانه جدا شدیم و دو هفتهای در پیشتولید بودم. البته «میم کاف» هم که مطرح شده نام موقت این سریال است، چون به «نون.خ.» سعید آقاخانی شباهت دارد احتمالاً تغییر میکند.
تلویزیون بهسمت تولید خوب و کشف آدمهای جدید نمیرود
وی در پایان خاطرنشان کرد: تعداد زیادی فیلمنامه نوشتم که هم درام اجتماعی است، کمدی و تاریخ انقلاب. در بحث سازمان مجاهدین بهراحتی با من کار نمیکنند، من در این باره زیاد خواندم و اشکالات فیلمهایی که درباره این موضوع ساخته میشوند این است که کسی کارگردان این نوع مجموعهها و فیلمها میشود که درباره سازمان مجاهدین، مطالعه ندارد و هرچه فیلمنامه نوشته میشود کار میکنند. شخصیت مجید شریفواقفی آن نیست که فیلم «سیانور» ساخته و جعل تاریخی است. ما نباید فراموش کنیم که این تلهفیلمسازیهای ضعیف و کارهای عجلهای، آب بستن به فیلمنامه و انبوهسازیهای بیمحتوا بلایی بود که مدیران گذشته بر سر ورطه سریالسازی تلویزیون آوردند. سیستم و ساختار مدیریتی چه داخل و چه بیرون از تلویزیون اصلاً بهسمت مدیریت پول و اندیشه نمیرود و از طرفی شاهد تولید خوبی نیستیم و آدمهای جدید هم کشف نمیشوند.
انتهای پیام/*