روایتی از دیدار آیتالله شاهرودی با رهبر انقلاب
روایتی از دیدار مرحوم آیتالله سید محمد حسینیشاهرودی با رهبر معظم انقلاب اسلامی منتشر شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مرحوم آیتالله سید محمد حسینی شاهرودی از مراجع تقلید و فرزند بزرگوار مرجع عام شیعیان مرحوم آیتالله العظمی سید محمود شاهرودی روز گذشته دار فانی را وداع گفت. به همین مناسبت روایتی از دیدار این مرجع تقلید با رهبر معظم انقلاب اسلامی در ادامه میآید.
آیتالله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی فرزند مرحوم آیتالله سید محمد حسینی شاهرودی در کتاب خاطرات خود با عنوان « تداوم اندیشه » که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره اولین دیدار مرحوم آیتالله حسینیشاهرودی با آیتالله خامنهای میگوید: « مقام معظم رهبری در سفر رسمی به قم اعلام کردند که قم باید استان شود. این سفر بعد از رحلتآیتالله گلپایگانی و آیتالله اراکی بود که بعد از امام به مرجعیت عامه رسیده بودند... در آن سفر طلاب و فضلا همه به دیدن آقا رفتند و جلسهای ویژه برای علما و مراجع بود که سه نفر از مراجع به دیدن آقا نرفتند... ولی ایشان[پدر بنده] لازم دیدند که به دیدار مقام معظم رهبری بروند. لذا ایشان رفتند ولی در هنگام رسیدن به مکان دیدار، ایشان را راه ندادند؛ حال یا نشناختند یا مسئله دیگری بود. ایشان از جلوی ورودی آن محلی که بنا بود دیدار باشد، برگشتند.
طبق سنت حوزههای علمیه اگر عالمی به دیدن عالمی رفت و عالم در محل نبود، این دیدار، دیدار رسمی حساب میشود و در مسئله بازدید باز وظیفه آن طرف است که به بازدید بیاید. این رسم حوزه نجف بود و سنت است، چون احترامی است انجام شده بعداً احترام متقابل سلامی است که علیک میخواهد.
طبیعی است که از آن طرف، نه مقام معظم رهبری خودشان خبر دارند و آن کسانی هم که جلوی در بودند شاید متوجه نشدند. بعد هم مسئولان دفتری یا مسئولان قم یا هماهنگکننده متوجه شدند و به پدرم پیشنهاد کردند که شما مجدداً شب دیگری به دیدار بروید. طبق قانون عام باید ایشان جواب بدهند که ما که دیدنمان را رفتیم و الان نوبت بازدید است ولی ایشان هماهنگی کردند و در شب دیگری بهشکل خصوصیتر به دیدار مقام معظم رهبری رفتند. برای دیدار متقابل مدتی بعد مقام معظم رهبری به بازدید آمدند. بین بنده و پدرم صحبت شد و به من فرمودند:
«میدانی من چرا به دیدار رفتم؟ طبیعی است که خوب دیگر لازم نبود بروم اما ترسیدم این خارجیها یا رادیوهای خارجی بگویند ایشان به قم آمد و علما اعتنا نکردند این بود که من رفتم».
اینها یک نوع سطحِ آگاهی و وظیفهمندی علما و مراجع بزرگوار و فقها نسبت به مصالح اسلام و انقلاب و دین است و نشان میدهد که ارزش خاص خودش را دارد و در بحث مربوط به علما و مراجع و اینها، در این قسمتها باید تدوین شود و مسائل ارزشمندی است.
جریان بازدید از این قرار است که یک روز عصری به پدرم خبر دادند که مقام معظم رهبری به دیدار شما میآید. بعد از نماز مغرب و عشاء مقام معظم رهبری به همراه حجتالاسلاموالمسلمین محمدیگلپایگانی تشریف آوردند.
در آغاز، ضمن صحبت جالبی رهبر معظم انقلاب از مرجع فقید شیعه مرحوم آیتالله العظمی حاج سید محمود شاهرودی یادی کرده و فرمودند:
«در زمان حیاتآیتالله العظمی بروجردی(مرجع عام شیعه) من در سنین جوانی بهتبع خصّیصین علمای خراسان مبنی بر أعلمیت آقای شاهرودی از ایشان تقلید میکردم.»
هدیه آیتالله حسینی شاهرودی به آیتالله خامنهای
سید عبدالهادی حسینی شاهرودی در ادامه با بیان خاطراتی درباره دومین دیدار مقام معظم رهبری و مرحوم آیتالله سید محمد حسینی شاهرودی میگوید: « در سال 1389 مقام معظم رهبری دوباره سفری به شهر قم داشتند که در این سفر آیتالله العظمی شاهرودی به همراه فرزندان و بستگان به دیدن ایشان رفتند...
... رهبر معظم انقلاب با دیدن پدرم از جایشان بلند شدند و با پدرم معانقه کردند و بعد بنده با ایشان معانقه نمودم. رفتم که دست ایشان را ببوسم که نگذاشتند و مدتی ایستادند و گفتند میزها را جابهجا کنید که در آن شب به زحمت افتادند و پدرم با ویلچر کنار دست ایشان نشستند.
خودِ آقا رو به پدرم کردند و چند سؤال از ایشان پرسیدند و گفتند که مرحوم آیتالله العظمی شاهرودی غیر از حج، چه تقریر دیگری دارند. بنده قبل از اینکه آقا بگویند، گفتم که تقریرات اجاره نوشته وحید همدانی نیز دارند و آقا بر آن تقریظ نزدند. آیتالله خامنهای رو کردند به بنده و گفتند: «تقریظی که نزدند، تعریضی هم نیز روش بود.» گفتم: شاید. آن وقت صحبت سر تقریرات آیتالله مروج به نام «نتایجالافکار فی علم الاصول» شد. در این میان برادرم سید محمود بلند شد، آمد جلو و گفت که همراهمان آوردیم و داخل ماشین است. آقا گفتند به آقای مروی تحویل بدهید و بعد از لحظاتی از خدمت آقا خداحافظی کردیم و رفتیم.
بعد از گذشت مدتی از بازگشت ایشان به تهران، مجدداً از طرف منزل به بنده زنگ زدند که مقام معظم رهبری دارد به دیدن آیتالله العظمی شاهرودی میآید و دفتر قم با خودِ بیت تنظیم کرده بودند. شب جمعه بود که به منزل پدرم رفتیم و گفتند بعد از نماز مغرب و عشاء میآیند. بعد از خواندن نماز و گذشت مدتی، آیتالله خامنهای آمدند و بنده به استقبال ایشان رفتم و پدرم چند قدمی جهت استقبال آمدند و با ایشان معانقه و احوالپرسی کردند.
در این بازدید رهبر معظم انقلاب پیرامون مسائلی صحبت کردند. یک حرفشان این بود که مرحوم آقای شاهرودی چند وقت درس آخوند را درک کردند که پدرم در جواب گفتند: یکسال و شش ماه. و سؤال دیگری پرسیدند که آیا علاوه بر تقریرات حج، تقریری دارند؟ پدرم گفتند که تقریرات اجاره نیز موجود میباشد.
البته قبل از اینکه آیتالله خامنهای بیایند با پدرم مشورت کردم که صلاح هست کتابی که مرکز اسناد انقلاب اسلامی درباره مرحوم آیتالله العظمی شاهرودی چاپ کرده را به آقا اهدا کنیم؟ گفتند: صلاح است به ایشان بدهید. بعد از اینکه آقا آمدند کتاب در دستم بود و به ایشان گفتم که این کتاب را مرکز اسناد انقلاب اسلامی با همکاری بیت تدوین کرده و تقدیم میکنیم. گفتم مطالبی در این کتاب است که از جمله روشن میکند نواب صفوی هم مقلد مرحوم آقای شاهرودی بوده و نیز اینکه کارش را هم با اجازه مرحوم آقای شاهرودی شروع کرده که آیتالله خامنهای خیلی از این مسئله تعجب کردند و خوششان آمد.
شاگردی نواب صفوی نزد مرحوم آیتالله حسینی شاهرودی
در ادامه به مقام معظم رهبری گفتم: «مرحوم آقای شاهرودی [مرجع بزرگ] اول شاگرد آخوند بودند و سپس شاگرد میرزای نائینی و شاگرد ایشان هم نواب صفوی بود که کارش را با اجازهی ایشان شروع میکند. اینها با هم یک سلسله هماهنگی بودند که در زمانشان آخوند و نیز آقای نائینی انقلابی محسوب میشدند و آقای شاهرودی هم شاگرد اینها بود و نتیجه هم یک انقلابی مانند نواب صفوی شد».
آیتالله خامنهای رو کرد به پدرم و گفت: نواب در نجف چه درسی را خواند، پدرم به ایشان گفت: سیوطی را پیش من خوانده که در ادامه آقا گفت: بیشتر از سیوطی چه خوانده، پدرم گفتند: نمیدانم.
آنوقت بنده دو داستان را نقل کردم. اولین داستان این بود که مرحوم آقای شاهرودی هنگامی که در مشهد بودند، تمام متن کفایهالاصول آخوند را از حفظ داشتند که تا مدتها نیازی به مطالعه نداشتند و این را از قول پدرم گفتم و نیز گفتم که در ایام جنگ و جبهه پدرم فتوا میدادند که کسی به جبهه برود و کشته شود، شهید است. لذا برخی برادران ما مانند دکتر سید محمدحسن و آقاسید مجتبی خیلی به جبهه رفتند.
بعداً گفتند که این کتاب مرحوم آقای شاهرودی را که مرکز اسناد چاپ کرده، به دست آقا میثم که پسر ایشان بود، تحویل بدهید.
داستان دیگری را از مادربزرگم برای مقام معظم رهبری نقل کردم که مرحوم آقای شاهرودی هنگامی که در زمان آخوند خراسانی و زمان مظفرالدین شاه از مشهد به نجف آمدند و به رسم علمای قدیم مشهد که دیر معمم میشدند، مرحوم آقا بدون عمامه به درس آخوند رفتند. طلبهها که در درس شرکت داشتند و از اول حوزه عمامه میگذاشتند، چشمشان که به آقا افتاد، گفتند خیال کرده اینجا مجلس روضه است. درس که تمام شد، همه رفتند اشکال کنند و مرحوم آقای شاهرودی به آخوند اشکال کرد و دید که یک اشکال اساسی و درستی است. بعد به ایشان گفت: مگر شما طلبهاید، گفتند: بله. بعداً به دستور آخوند ایشان را معممّ کردند. در این هنگام آیتالله خامنهای رو به دفترهای خودش کرد و گفت: «این داستان جالبی است و جوری باید ثبت شود».
انتهای پیام/