تشریح ابعاد زیارت امام رضا(ع) از نظر آیتالله میرباقری
آیتالله میرباقری معتقد است که امام رضا (ع) در هجرتی که به خراسان داشتند ضمن ایجاد مرکزیتی برای شیعیان، حقیقت و ولایت امامت را احیاء کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، رفتار و فعل هر یک از ائمه معصومین (علیهمالسلام) در هر یک از شئون حیاتشان در عالم دنیا، از فعل سایر معصومین (علیهمالسلام) گسسته و جدا نیست بلکه فعل هر معصومی هم چون حلقههای پیوسته یک زنجیر، با افعال سایر معصومین ارتباط دارد و افعال معصومین، فعل یکدیگر را نقض نمیکند. در تایید این مطلب، در زیارت غدیریه میخوانیم: « …لَا تَزِیدُنِی کَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً، وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً، وَ لَوْ أَسْلَمَنِی النَّاسُ جَمِیعاً لَمْ أَکُنْ مُتَضَرِّعاً، اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْتَ، وَ آثَرْتَ الْآخِرَةَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْتَ، وَ أَیَّدَکَ اللَّهُ وَ هَدَاکَ، وَ أَخْلَصَکَ وَ اجْتَبَاکَ. فَمَا تَنَاقَضَتْ أَفْعَالُکَ، وَ لَا اخْتَلَفَتْ أَقْوَالُکَ، وَ لَا تَقَلَّبَتْ أَحْوَالُک...؛ ... کثرت مردم در اطرافم عزّتى به من نیفزاید و پراکنده شدنشان ترسى به من اضافه نکند، اگر همه مردم از من دست بردارند، نالان نشوم، پناهنده به خدا شدى و عزّت یافتى، آخرت را بر دنیا برگزیدى و پارسا گشتى، خدا تأییدت کرد و راهنمایى فرمود، و در گردونه خلوص قرار داد، و تو را برگزید،کردارهایت ضد و نقیض نشد، گفتارهایت اختلاف نیافت، حالاتت زیر و رو نگشت...»
هماهنگی محکم و ناگسستنی فقط بین افعال معصومین(علیهم السلام) مطرح است
بنابراین، علاوه بر اینکه همه افعال امام معصوم (علیهالسلام) در همه شئون با یکدیگر هماهنگ است، افعال هر یک از معصومین (علیهمالسلام) نیز با افعال امام معصوم دیگر هماهنگ و پیوسته است. فعل امیرالمومنین(ع) ادامه فعل رسول اکرم(ص) است و رسالت ایشان با حلقات افعال سایر اهل بیت (علیهم السلام) صورت میپذیرد. از همین روست که شما میتوانید کلام امام هادی(ع) را قرینه کلام امیرالمومنین (ع) قرار بدهید. چنین هماهنگی را در کلام غیر معصوم نمیتوان پیدا کرد.
در نتیجه هماهنگی افعال و اقوال معصومین است که فقهای عظیم الشأن شیعه توانستهاند به واسطه علم اصول، ادله ارائه شده در کلام معصوم را جمع بندی کنند؛ علم اصول که در کلام غیر معصوم به کار گرفته شدنی نیست. به گمان من، قواعد علم اصول، قواعد عرفی نیست؛ قواعد تخصصی فقهاست. عرف این ظرفیت را ندارد که کلام 200 سال قبل را بتواند با کلام 200 سال بعد قرینه کند. اکنون با داشتن چنین توجهاتی، که لازمه تفقه در فعل معصوم است، میتوان هجرت امام رضا (علیه السلام) از مدینه به مرو را تا حدّ توان تحلیل کرد.
شرایط سیاسی ائمه معصومین پیش از امام رضا(ع)
هجرت امام رضا(ع) ادامه سلسله رفتارهای نبی اکرم(ص)، امیرالمومنین(ع) و سایر معصومین (علیهم السلام) است و بدون توجه به رویکردهای رفتار سیاسی این بزرگواران، نمیتوان این هجرت را تحلیل کرد. اگرچه با بعثت نبی اکرم(ص) تاریخ جهان اسلام آغاز میشود اما برپا شدن دولت سقیفه، ادامه این مسیر را دچار چالشهای میکند که با دوراندیشی و تدابیر امیرالمومنین(ع) و دیگر معصومین رسالت آن حضرت ادامه مییابد. یکی از مراحل تحقق این رسالت عظیم، هجرت امام رضا (علیه السلام) از مدینه به مرو است.
پس از رحلت نبی اکرم(ص) و شکل گیری آن حوادث، امیرالمومنین(ع) به طور مستقیم با شخص سران ظلم و نفاق درگیر نمیشوند بلکه با اتخاد تدابیر بلندی که در شأن معصومیت و ولایت امام است، به جنگ با محصول آنها یعنی "نکث"، "قسط" و "مروق" میروند و چشم فتنه را کور میکنند. لذا سرحلقه بصیرتی که محصول رویاروییهای امیرالمومنین(ع) با ناکثین، قاسطین و مارقین است، ارزشمندترین و غنیترین سرمایه شیعه در طول تاریخ بوده است. حضرت وقتی آماده شهادت شدند، مأموریت خودشان در کور کردن چشم «ظلماتٌ بعضها فوق بعض» را که همان ظلمات حاصل از آن حوادث است، تمام کرده بودند. شاهد این مطلب بخشی از زیارت غدیریه است که میخوانیم: «وَ لَمَّا رَأَیْتَ قَدْ قَتَلَتْ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ، وَ صَدَّقَکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَعْدَهُ، فَأَوْفَیْتَ بِعَهْدِه؛ زمانى که دیدى پیمانشکنان و ستمکاران و بیرونرفتگان از دین را کشتى و رسول خدا که درود خدا بر او و خاندانش باد وعدهاش را به توراست گفته بود، تو هم به عهدش وفا کردى».
پس از ایشان، امام حسن مجتبی و امام حسین (علیهماالسلام) با تدابیری که اتخاذ کردند، دشمن را به جایی رساندند که در برابر نشر و پخش معارف اهل بیت سد ایجاد کند و مانع از گستردهتر شدن دامنه مخاطبان علوم اهل بیت عترت و طهارت شود. هر دو امام بزرگوار در این مسیر به شهادت رسیدند و با شهادت خودشان، روح تازهای در کالبد جامعه شیعه دمیدند. برای چگونگی خفقان سیاسی و فرهنگی دورهی بنی امیه کافی ست در این کلام علامه طباطبایی(ره) دقت کرد که: «من همه وسائل الشیعه را که تتبع کردم، بیش از سه روایت فقهی از سیدالشهداء علیهالسلام پیدا نکردم.»
ناآشنایی مردم قرون اولیه با ائمه معصومین(ع)
این مطلب، خیلی عجیب است زیرا عموم مسلمانها بر سر این مساله اتفاق نظر دارند که علم نبی اکرم (ص) در میان خاندان ایشان است یعنی حتی اگر دستهای از مسلمانان، به خطا رفته و مرجعیت و رهبری سیاسی امام معصوم در جامعهی اسلامی را نیز قبول نداشته باشند عموم مسلمانان، مرجعیت علمی اهل بیت را به رسمیت میشناسند. حال در جامعه اسلامی چه اتفاقی افتاده است که ابوهریرهها، مرجع روایت حدیث از نبی خاتم میشوند اما از سیدالشهداء (ع) در جامعترین کتاب فقهی و روایی شیعه، بیشتر از سه حدیث نقل نمیشود. این مساله حکایت از آن دارد که مردم در این دوره، حتی مسائل فقهیشان را هم از ائمه معصومین نمیپرسیدند.
بنابراین با ریخته شدن خون سیدالشهداء(ع)، موجبات نابودی دستگاه شیطان و منزوی گشتن شیاطین انس و جن فراهم شد و رجعتی به سمت شیعه پدید آمد و بستری فراهم شد تا امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) انقلاب عظیمی در حوزه اندیشه جهان اسلام راه بیاندازند و زمینه تاسیس جغرافیای جدیدی را برای شیعه فراهم آورند. اما آنچه خون سیدالشهداء(ع) را به انقلاب علمی امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) پیوند میدهد، تصرفات عظیمی است که امام سجاد(ع) با «احیای توحید و معنویت» از یک سو و «احیای توجه به اهل بیت از طریق توجه به عاشورا» از سوی دیگر، قیام اباعبدالله(ع) را به بار نشاندند و حقیقت رسالت نبی اکرم (ص) را بار دیگر احیاء کردند.
خلاصه کردن طریق مبارزه امام سجاد(ع) به دعا، در شأن تحلیل فعل معصوم و توصیف مقامات امام نیست، این تحلیل، بیشتر از آن که توصیف امام باشد، تحقیر امام است. صحیفه سجادیه، تجلّی احیاء توحید در جامعهی مسلمانهاست. فعل اصلی ایشان در ایام امامتشان، احیاء دیگر باره معنویت حقیقی فراموش شدهای است که در خلاء این معنویت، مرجعیت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) به فراموشی سپرده شده و فرزند رسول خدا در این فراموشی به مسلخ رفته بود.
در نتیجه همین احیاء معنویت و مرجعیت اهل بیت (علیهمالسلام) بود که وقتی در ایام حج، هشام ملعون قصد طواف بیت الله الحرام کرد و میخواست اعمال حج را به جای آورد به خاطر ازدحام جمعیت نمیتوانست به حجرالاسود نزدیک شود اما هنگامی که سیدالساجدین(ع) تشریف آوردند؛ مردم محو جمال ایشان شده، خیره و حیران، حضرت را تماشا میکردند. آنها راه را باز کردند و حضرت به سمت حجرالاسود رفته و آن را لمس کردند. هشام تعجب کرد و با تجاهل پرسید: «او کیست؟» فرزدق، شاعر خاندان عترت و طهارت (علیهم السلام)، آن جا حاضر بود و در پاسخ با زبان شعر حضرت را این گونه معرفی کرد:
"هَذَا الَّذِی تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ وَ الْبَیْتُ یَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ
یَکَادُ یُمْسِکُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ رُکْنُ الْحَطِیمِ إِذَا مَا جَاءَ یَسْتَلِمُ
یُغْضِی حَیَاءً وَ یُغْضَى مِنْ مَهَابَتِهِ فَمَا یُکَلَّمُ إِلَّا حِینَ یَبْتَسِمُ([3])"
این بازگشت و توجه به امام معصوم، محصول تصرفات امام سجاد(ع) برای اصلاح انحرافی است که پدر بزرگوارشان نیز برای مبارزه با آن قیام کرده بودند. در نتیجه مشی امام سجاد(ع) مردم این امکان را پیدا کردند که معنویت و قداست امام معصوم را ببینند و سرچشمه توحید و بندگی را پیدا کنند. پس، این طور نیست که حضرت با دعا، به جنگ با بنیامیه رفته باشند بلکه، دعا، یکی از شئون امامت ایشان بوده که احیاء معنویت در آن منعکس شده است. به بیان دیگر؛ صحیفه، تجلی احیاء توحید در جامعه زمان امام سجاد (علیه السلام) است؛ نه ابزار مبارزهی حضرت.
در پی ارجاع مردم به خانه اهل بیت که نتیجه تلاشهای امام سجاد(ع) بود، امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) جایگاه مرجعیت علمی امام معصوم را نیز در جامعه اسلامی احیاء کردند و معادله مراجعه مردم برای حل و فصل مسائل فقهی را عوض کردند. پیشتر، جامعه شیعه مسائل فقهیاش را از اهل سنت اخذ میکرد اما در این دوره با احیاء مرجعیت علمی امام معصوم، کار به جایی رسید که بزرگان هر 4 مذهب اهل سنت، در مکتب تدریس امام صادق(ع) حضور پیدا میکردند و از شاگردان آن حضرت به شمار میآمدند.
اگر تتبعی صورت بگیرد که ببینیم فقه اهل سنت بعد از امام صادق(ع) چقدر قویتر از قبل شده؛ کلام و عرفان اهل سنت چقدر قدرت پیدا کرده؛ آن گاه مشخص میشود که این امام بزرگوار چگونه عمل کردند تا جهان اسلام را از پرتگاه خطرناکی که پیش آمده بود، حفظ کنند. با ورق زدن توحید صدوق (ره) و مرور سوالهایی که به امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) ارجاع داده میشد، میتوان متوجه شد که کار مسلمانها به جایی رسیده بود که درباره توحید و معرفت خداوند متعال، حرفهایی بدتر از یهود میزدند، این انحطاط تصادفی نیست. فرقهسازی، ایجاد بدعت، راهاندازی نهضت ترجمه و پدیدآوردن جریانهای انحرافی، کارهای مدیریت شده و توام با برنامهریزیای بوده است که دستگاه نفاق، با دوراندیشی و نگاه تاریخی، آن را راه انداخته تا اسلام و معنویت حاصل از آن را سرنگون کند.
این برنامهریزی تا امروز هم ادامه دارد و ادامه همان شیطنتی است که دستگاه ظلم آن را پایهگذاری کرده است. اگر در عصر حاضر، فراعنه دنیا با اقامه اخلاق و عرفان مادی، برای زمینی و غیر قدسی کردن و به تعبیر خودشان سکولاریزه کردن زندگی بشر تلاش و برنامه ریزی میکنند؛ هیچ یک از اینها تصادفی نیست. این حوادث ادامه ظلمت و کیدی است که سران ظلم آن را پایه ریزی کردند و فتنههای گوناگونی را راه انداختند. در چنین شرایطی بود که امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) با ایجاد پایگاه مرجعیت علمی در جهان اسلام، نه تنها شیعیان که حتی اهل سنت را از افتادن در ورطهی انحطاط فکری نجات دادند و چارچوب های متقنی را در معارف اسلامی بنا نهادند. ایشان ضمن اتخاذ تدابیر بلند، با تربیت شاگردان فقهی در بدنهی اهل سنت، در برابر پدید آمدن انحرافهای خطرناکتر که میتوانست به فروپاشی جامعه اسلامی منتهی شود و نام اسلام و مسلمانی را یک سره در تاریخ به فراموشی بسپارد، ایستادند. اگر امروزه، عموم مسلمانان به جای داشتن معنویت مبهم، وارث معارف متقن و مستدلی هستند؛ همه اینها مدیون تدابیر این دو امام بزرگ وار و عظیم الشأن است. دوره حضرت موسی بن جعفر (ع) نیز دوره فوق العادهای است و پایههای توسعه جغرافیایی شیعه با تدابیر ایشان اتفاق میافتد. ایشان با وجود این که جمعیت شیعیان، فراوان اما متفرق در اطراف دنیای اسلام بودند کاری کردند که بنیالعباس مجبور شدند مسیر خودشان را تغییر دهند و برای مهار شیعه، سیاست دیگری را اتخاذ کنند. این تغییر، به ویژه، در دوران حاکمیت مامون کاملاً هویداست.
ویژگیهای دوران امامت حضرت علی بن موسی الرضا (ع)
مامون که یکی از باهوشترین خلفای عباسی بود بر آن شد تا با شریک کردن امام رضا(ع) در امر حکومت، این چرخش سیاسی را به شیعیان آن حضرت نشان دهد. وی با شریک کردن امام رضا(ع) در حکومت خود، این هدف را دنبال میکرد که به همه نشان دهد مساله حکومت، قدسی و زمینی و آسمانی ندارد حتی اگر امام شیعه نیز در این مسند بنشیند و دست او به حکومت باز شود، همان کاری را انجام میدهد و سیاستی را در پیش میگیرد که ما انجام میدهیم اما برعکس، امام رضا(ع) نیز بر آن بودند تا با پذیرفتن ولایتعهدی این مساله را نشان دهند که خلافت الهی، امر دیگری است و اگر امام بر مسند حکومت بنشیند، به گونهی دیگری رفتار خواهد کرد. ما صرفاً میتوانیم در مورد تحولات عظیم جامعه شیعه در عصر امام رضا(ع) که با تدابیر آن حضرت صورت گرفته بود، صحبت کنیم؛ تنها وجه ظاهری و مُلکی آنهاست. باطن تحولات و آن حقیقت ملکوتیای که با تصرفات ایشان صورت پذیرفت، از دسترس ما خارج است.
رواج گفتمان ولایت و امامت
یکی از تغییرات جدیای که در عصر امام رضا(ع) واقع شد، این بود که گفتمان امامت و گفتوگو در باب ولایت ائمه معصومین به طور جدی در جامعه رواج یافت و تقیه در موضوع ولایت نسبت به زمانهای قبل برداشته شد، این موضوع را در احتجاجات آن حضرت میتوان مشاهده کرد. از همین روست که اکثر معارف سنگین حول مقامات ائمه در دوره ایشان آشکار شد و زمینهای پدید آمد تا معارف بیشتری در این حوزه، هم چون زیارت جامعه کبیره و زیارت ائمه، در زمان امام هادی(ع) بیان شود و بستر معرفی امام و امامت از نو احیاء شود.
بلوغ جامعه شیعه برای امتحانهای پیچیدهتر
در پی نشر و احیای چنین معارف نابی بود که جامعه شیعه این قابلیت را پیدا کرد تا برای اولین بار به امام خردسال امتحان شود و از این آزمایش سخت، سربلند بیرون آید. شیعه در زمان امام رضا(ع) آن قدر بالغ شده بود که پس از ایشان، انشعاب جدی دیگری در میان شیعیان پدیدار نشد در حالی که سه تن از امامان پس از ایشان _ امام جواد، امام هادی و امام عصر (علیهم السلام) _ از نظر سن، خردسال بودند.
در حدیث آمده است: «روزی جناب علی بن جعفر (علیه الرحمه)، عموی ثامن الائمه (علیهالسلام)، در میان شاگردان خود در مسجد نبوی نشسته و مشغول تدریس بود. در همین حال، امام جواد(ع) که به حسب ظاهر خردسال بودند، وارد شدند. جناب علی بن جعفر به احترام ایشان، تمام قد بلند شده؛ به استقبال حضرت رفته؛ با تحت الهنک خود، غبار کفش حضرت را پاک کرده و دست حضرت را بوسید. شاگردان که از این کار ایشان تعجب کرده بودند، پرسیدند: این کار شایسته شما نیست، سن و سالی از شما گذشته و عالم بزرگی شدهاید. چند تن از امامان را درک کردهاید. علی بن جعفر در پاسخ به پرسش آنها گفتند: این گونه نیست. خدای متعال، محاسن سفید من را لایق امامت ندانستهاند و در عوض این آقازاده را لایق چنین مقامی دیدهاند.»
چنین فهمی، تصادفی نیست بلکه از رشد جامعه شیعه در درک عمیقتری از معنای امامت و ظرفیت بالاتری از تحمل ولایت حکایت دارد. این بلوغ، محصول تصرفات و معارفی است که امام رضا (ع) ضمن هجرت خودشان از مدینه به مرو، در اختیار جامعه شیعه قرار دادند و ظرفیت شیعیان را تا حد اطاعت از امام خردسال ارتقاء بخشیدند. عجیبتر اینکه، کسانی در برابر امامت امام جواد(ع) تسلیم شده بودند که از علمای بزرگ شیعه محسوب میشدند و شاگردی امام صادق(ع) را تجربه کرده بودند.
شکلگیری مرکزیت در جهان شیعه
اگرچه جمعیت جامعه شیعه در زمان ولایت امام رضا(ع) از کثرت قابل توجهی برخوردار شده بودند اما متفرق در دنیای اسلام بوده و مرکزیت خاصی نداشتند. در چنین شرایطی بود که امام رضا(ع) به مرو هجرت فرمودند و تدابیری اندیشیدند که مامون مجبور شد به بغداد کوچ کند. بخش دیگری از تدابیر تاریخی ثامن الحجج فراخواندن امام زادهها به سمت خراسان بود، هجرت این بزرگواران موجب شد تا مدنیت شیعه در ایران، حول امام زادهها شکل بگیرد. شهرسازی در ایران، حول بیوت نور ائمه اطهار (علیهمالسلام) توسعه یافته است یعنی، مردم به جای آن که حول آب و مرتع و علف زار خوب _مانند سایر اقوام و ملل_ جمع شوند؛ حول نسل نورانی نبی اکرم(ص) گردآمدهاند. از این روست که «بنیان جامعه شیعه، علی التقواست».
به نظر من، اینکه کسی هنگام صبح رو به حرم مطهر میکند و میگوید: «السلام علیک یابن رسول الله»؛ اینکه هنگام عبور از کنار حرم از ماشین پیاده میشود و عرض ادب و احترام میکند؛ این سلام و احترام، کفارهی گناهان او از صبح تا شب است. این سلام، صلوات بر محمد و آل محمد است. مگر این گونه نیست که در زیارت جامعه میگوییم: «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا؛ درودهاى ما را بر شما قرار داد، و آن چه ما را از ولایت شما به آن مخصوص داشت، مایه پاکى براى خلقت ما، و طهارت براى جان ما، و تزکیه براى وجود ما، و کفاره گناهان ماست.»
تعظیم در برابر امامزاده که تعظیم بندگی و تعبد ایشان نیست؛ این احترام و تعظیم یعنی تبعیت از معصوم در بندگی خدا. امام رضا (علیهالسلام) در کلامی نورانی میفرمایند: «بَلَغَنِی أَنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّا نَزْعُمُ أَنَّ النَّاسَ عَبِیدٌ لَنَا لَا وَ قَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا قُلْتُهُ قَطُّ وَ لَا سَمِعْتُهُ مِنْ آبَائِی قَالَهُ وَ لَا بَلَغَنِی عَنْ أَحَدٍ مِنْ آبَائِی قَالَهُ وَ لَکِنِّی أَقُولُ النَّاسُ عَبِیدٌ لَنَا فِی الطَّاعَةِ مَوَالٍ لَنَا فِی الدِّینِ فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ؛ شنیدهام که بعضی از مردم میگویند ما عقیده داریم که مردم بندگان ما هستند؛ نه، سوگند به قرابت و خویشاوندى ما که با رسول داریم این چنین عقیدهاى نداریم و نه گفتهایم، و نه از پدران و اجداد گرامى خود چنین شنیدهایم. بلکه میگوییم مردم، بندگان ما هستند در اطاعت خدا و پیرو ما هستند در ادای وظایف دینى؛ این مطلب را حاضران به غائبان برسانند».
اگر آیه مبارکه «عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلى شَیْءٍ» تنها یک مصداق داشته باشد، این مصداق، امام معصوم است. اینکه وهابیها به اذن دخول خواندن شیعیان اعتراض میکنند، از بیسوادی آنها در فهم قرآن است وگرنه کسی که احکام عبید و امام قرآن را بلد باشد، میداند که این عبد بودن، عبد بودن در اطاعت از خداست؛ نه پرستش امام. خداوند، ازلاً و ابداً، حلقه بندگیاش را به گوش ما انداخته است، کسی که این حلقه را در گوشش نیندازد، حلقه بندگی شیطان به گوشش میافتد.
حضرت در هجرتی که به خراسان داشتند، ضمن ایجاد مرکزیت برای شیعیان، حقیقت ولایت و امامت را احیاء کردند و شأن امام را به جامعه اسلامی معرفی کردند. تلقی من از اینکه میگویند: «ثواب زیارت امام رضا(ع) از ثواب زیارت جدشان بیشتر است» از این مساله نشأت میگیرد که ثواب زیارت امام رضا (علیهالسلام) «ثواب اقامه» است. بارگاه ایشان، زیارت گاه شیعیان دوازده امامی است و تنها کسانی به زیارت ایشان نایل میشوند که شیعه تام باشند. زیارت امام رضا(ع) به معنای اقامه ولایت دوازده امام معصوم است، ثواب هر قدمی که برای زیارت ایشان برداشته میشود، معادل یک حج عمره مقبوله محاسبه میشود. این هجرت پربرکت، زمینهای فراهم آورد تا دولت و پادشاهی شیعی در ایران مستقر شود و این پادشاهی مقدمهای شود تا رسیدن به حکومت ولایت فقیه و ان شاءالله، عصر ظهور.
* نویسنده: آیتالله سید محمدمهدی میرباقری
انتهای پیام/