همدان| سنتهای افراطی ازدواج؛ شاخ و برگهایی که ریشه را هم خشک میکنند
ازدواج پیوند مقدس و محبوبترین امور نزد خداوند متعال است، اما گاه این پیوند مقدس با چنان شاخ و برگ هایی همراه میشود که نهتنها کمکی به آن نمیکند بلکه از زیبایی این سنت حسنه هم میکاهد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، همهچیز آماده است. میهمانان آمدهاند و عروس و داماد هیجانزده و مضطرب نزدیک هم نشستهاند.
بزرگترها در حال خوردن شیرینی گپ میزنند و بچهها با شادمانی «شاباش»هایشان را میشمارند و بادکنکهای رنگی را به هم نشان میدهند.
عاقد که از راه میرسد؛ همگی ساکت میشود و یکی فریاد میزند: «خوشبختی عروس و داماد صلوات بفرستید» سر و صداها که میخوابد؛ خواند خطبه آغاز میشود : «قال رسولالله(ص): النکاح سنتی ...».
حالا نوبت عروس و داماد است؛ باید هم پیمان شوند. مهریه پیشکشی داماد در این عهد و پیمان است. عروس برای گفتن «بله» این پا و آن پا میکند، اما تا «گل بچیند» و «گلاب» بیاورد؛ داماد صد بار جان میدهد.
صدای عاقد برای بار سوم توی اتاق میپیچد: «دوشیزه مکرمه وکیلم»؟ که یکی فریاد میزند: «زیرلفظی یادتان رفت»؟ داماد متحیر مادر را نگاه میکند و مادر ابرو درهم میکشد.
پچپچها آغاز میشود: «بدون زیرلفظی که نمیشود»؛ «مگه بله گفتن به این راحتیهاست!«؛ »وا چه خسیس حالا یه النگو میآوردن چی میشد؟»؛ خانواده داماد زیر بار نمیروند؛ میگویند رسمشان نیست؛ طرف مقابل اصرار میکند.
ترس بر چهره عروس و داماد سایه انداخته و نگاهشان مدام با درماندگی روی صورت مادرانشان میچرخد؛ نقلهای رنگی از فرط گرما آب انداختهاند و شمعها در حال تمام شدن هستند، اما بحث دو خانواده هنوز پایان نیافته است.
دستآخر یکی از گیسسفیدها با پادرمیانی قول میدهد که اجازه دهند عقد جاری شود و بعد مراسم، داماد حتماً زیرلفظی را میخرد. عاقد که به اتاق مردها رفته بود؛ دوباره برمیگردد و همهچیز از نو آغاز میشود. این بار عروس همان بار اول «بله» را میگوید و مادرش چشمغره کنان نگاهش میکند.
رواج سنتهای غلط در ازدواج؛ عروس و داماد یا بزرگترها؟
واقعیت این است... پیوند زیبا و مقدس ازدواج از دیرباز با آداب و رسومی همراه شده نه ریشه در اسلام دارد و نه عقل سلیم آن را تأیید میکند.
اینکه سر عقد حتماً باید زیرلفظی بدهند؛ نه کمکی به محکم پیوند میکند و نه اینکه عروس و داماد حتماً باید عسل بنوشند ضمن شیرین شدن زندگی نیست.
رواج این آداب و رسوم که معلوم نیست از کی وارد مراسم عقد و عروسی شده نهتنها کمکی به ازدواج جوانان نمیکند که در بسیاری از موارد سد راهشان هم است.
«لیلا نادری» که تازه زندگی مشترک خود را آغاز کرده، میگوید: تا عروسی سر بگیرد هزار بار جان دادم. مادرم خیلی به رسم و سنتها اهمیت میدهد؛ چند باری سر همین حساسیت نزدیک بود همه چیز به هم بخورد.
او که با مرور خاطرات عروسی به تلخی لبخند میزند، میافزاید: خودم به این چیزها اهمیت نمیدهم. ترجیح میدادم همهچیز ساده باشد و به یک شام اکتفا کردم، اما دور و بریها نگذاشتند و گفتند حسرت دارند. بهناچار دو سه وعده اضافه شد.
مهدی مرادی، راننده تاکسی هم میگوید: ماهی 500 هزار تومان قسط وام ازدواج میدهم؛ تازه این مال خرید جهیزیه است؛ هزینههای شام و نهار را پدرم داد و خرج و مخارج لباس و آرایشگاه عروس خانم را هم قرض کردهام.
وی میافزاید: میخواستم جشن مختصری گرفته و پول شام و نهار یا سایر موارد برای دادن قسطها پس انداز کنم، اما نشد و برای هر وعده لباس و آرایش همسرم یک تومنی هزینه کردم.
نوید هم با بیحوصلگی روی نیمکت نشسته و با حلقه توی انگشتش بازی میکند، بیان میکند: دیروز عقد کردیم و هنوز هیچ نشده همه پساندازم را خرج کردم؛ ماندهام برای عروسی چه کنم!
او مطرح میکند: پدرم خانه دارد و قرار است یک طبقه را به ما بدهد تا صاحب خانه شویم به ما بدهد؛ همسرم موافقت نمیکند و میگوید داخل یک ساختمان نمیتوان زندگی کرد.
نرگس که از شدت پیادهروی خسته شده، گوشهای مینشیند و ویترین مغازهها را نگاه میکند. نامزدش هم دست کمی از او ندارد؛ هر دو کنار هم نشستهاند و گفتگوی خواهرهایشان را دنبال میکنند.
بحث دو خواهر بر سر خرید حلقه بالا گرفته؛ یکی از راه آمدن با داماد سخن میگوید و آن یکی پیشنهاد حلقه با اسم عروس و داماد را میدهد.
آنطرفتر عروس و دامادی مشغول خرید سرویس طلا هستند؛ عروس مورد دلخواه را پسندیده و قصد خرید دارند که مادر پچپچکنان در گوشش چیزی میگوید و با دست به سرویس گرانتری اشاره میکند.
ندا با ناراحتی از علی جدا میشود و با خود میگوید: این هم شوهر بود نصیب من شد؟ مگر عروسی بدون حنابندان هم میشود؟
اصل را فدای فرع نباید کرد/ ازدواج؛ از فریضه تا سلیقه
نگاهی گذرا بر مراسمهای ازدواج در جایجای کشور نشان میدهد که صرفنظر از برگزاری در شهر یا روستا، پایتخت یا منطقهای محروم و یا داخل خانه یا تالار، متأسفانه مراسم ازدواج با حاشیهها و موارد غیرضروری و اضافی بسیاری همراه شده است.
مواردی که هرچند در گذشته بخشی از سنتهای رایج و تااندازهای لازم بود، اما امروزه به دلیل کاربرد نداشتن منسوخشده و باید از چرخه ازدواج حذف شوند.
بردن خلعتی از طرف خانواده عروس برای داماد و سعی خانواده مقابل برای جبران آن به مقدار بیشتر، دادن چند وعده شام و نهار به فامیل، خرید چند دست لباس برای عروس با قیمتهای سرسامآور و دهها مورد دیگر، همگی چیزهایی است که تأثیری در بهتر شدن زندگی مشترک ندارد.
امروزه باوجود تعداد بالای آرایشگاهها و مزونها نه نیازی به بردن حنا برای عروس و گرفتن حنابندان هست و نه رخت و لباس عروس خانم یک روزه دوخته میشود.
درواقع هم عروس و داماد و هم خانوادههایشان باید از حاشیههای مراسم ازدواج کاسته و حتی در صورت داشتن تمکن مالی از خرج و مخارج عروسی کاسته و آن را صرف امور ماندگاری چون خرید خانه برای عروس و داماد یا پسانداز بانکی یا حتی کمک برای پرداخت مهریه کنند.
این موضوع در روزگار ناخوشایند اقتصادی امروز بیش از هر زمان اهمیت دارد و بهتر است دخترها و پسرها پیش از گفتن بله به طرف مقابل از احساسات کودکانه و شادیهای زودگذر دست کشیده و عاقلانهتر به اطرافشان نگاه کنند.
شاید اگر این سنتهای بیجا و شاخ و برگهای اضافی از نهال نازک زندگی مشترک حذف شود؛ شیرینی این پیوند بیشتر شده و زندگی با لبخندهای واقعی آغاز شود.
شاخ و برگهایی که نهتنها کمکی به این پیوند مقدس نمیکند بلکه با ایجاد دلخوری برای یکی از طرفین از زیبایی این سنت حسنه میکاهد و بر اضطراب و نگرانی عروس و داماد میافزاید.
یادمان نرود ازدواج، پیوندی مقدس و محبوب در نزد خداوند متعال است و آداب و رسوم بیجا و »مندرآوردی» نه باری از دوش خانوادهها برداشته و نه ضامن خوشبختی میشود.
سمیه مظاهری
انتهای پیام/ ت