هفته ازدواج و یک ماجرای مترویی؛ در متروی تهران "زندگی واقعی است"
فضای مجازی و شبکههای اجتماعی ابزاری برای پیوند بیشتر باشد نه وسیلهای برای انزوا و جدایی بیشتر ما.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، تردد روزانه میلیونها مسافر در متروی تهران، این سامانه بزرگ حمل و نقل را به کلانشهر زیرزمینی تبدیل کرده است. خرد و کلان، پیر و جوان، زن و مرد، دکتر و کارگر و کارمند و خلاصه از هر قشری و با هر فرهنگی در این شاهرگ حیاتی درحال حرکت است. متروی تهران نفس میکشد. زندگی در این سازه صنعتی بزرگ جریان دارد. در مترو، به اندازه روی زمین "زندگی واقعی است".
تابستان خیلی گرمی است و همه از این حرارت بیرحم کلافه و فراری هستند. میدان بزرگ و تاریخی امام خمینی(ره) یا همان توپخانه قدیم مثل همیشه شلوغ و پرترافیک است. از هر معبری که عبور میکنی به دنبال سایه ای هرچند کوتاه برای گریز از این گرمای سوزان مرداد ماه میگردی. تنها فکری که به ذهنم خطور میکند استفاده از یک وسیله سریع و البته خنک و کولردار در تهران داغ است.
نگاهم به تابلوی ایستگاه متروی امام خمینی (ره) گره میخورد. مترو همان وسیله سریع و البته خنکی است که مسافر را به مقصد میرساند. پلههای ایستگاه را به سمت سالن اصلی طی میکنم. همین که وارد سالن بلیت فروشی میشوی نفست از خنکای ایستگاه چاق میشود. صدای موسیقی در سطح ایستگاه طنین انداز است و در انتهای سالن ایستگاه جنب و جوشی برپا است.
کنجکاو میشوم و به سمت محلی میروم که مسافران مترو در آنجا جمع شده اند. به صحنه جالبی برمیخورم؛ چند جوان در حال انجام برنامه ای هستند و مسافران مترو را که به نظر میرسد از میان زوج ها انتخاب شدهاند به برنامه خود دعوت میکنند. در کنار سازههای حجمی از مسافران عکس یادگاری گرفته میشود و در بخش دیگر تصویر چاپ شده به خودشان تحویل داده میشود.
در قسمتی از سالن دو سازه حجمی بزرگ به شکل گوشیهای همراه که با نقشهایی از اپلیکیشن های معروف شبکههای اجتماعی تزیین شده است نظرم را جلب میکند. و یک بنر که عنوان برنامه روی آن درج شده است «زندگی واقعی است.»
آنقدر محو تماشای برنامه شدهام که سفر را فراموش میکنم. به سراغ یکی از برگزار کنندگان برنامه میروم و از او راجع به محتوای برنامه و علت برگزاری آن سوال میکنم. او میگوید به مناسبت سالروز پیوند آسمانی حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) و همچنین هفته ازدواج این برنامه به صورت پویش فرهنگی و اجتماعی برگزار میشود. هدف ما از اجرای این برنامه ارتقای سطح آگاهی مسافران مترو به خصوص زوجهای جوان درباره جایگاه و مقام والای خانواده در جامعه است.
امروزه بسیاری از خانواده ها به جای اینکه اوقات خود را در کنار همدیگر سپری کنند در فضای مجازی در حال پرسهزدن هستند. به صورتی که خانوادهها تبدیل به اجتماعات تک نفره شدهاند. فارغ از این که ظرفیتهای دنیای مجازی در فرصتها و تهدیدهایی را به همراه دارد، فاصله افراد خانواده از یکدیگر مسئلهای است که امروزه به یک معضل فرهنگی و اجتماعی تبدیل شده که باعث تغییر در سبک زندگی شده است.
گذرگاههای مترو این ظرفیت را در خود دارد تا با اجرای برنامههای متنوع فرهنگی و اجتماعی مسافران را نسبت به واقعیتهای زندگی آشنا کند. به طور خلاصه به آن ها یادآوری میکنیم که جریان زندگی در دنیای مجازی نیست بلکه خود زندگی واقعی است.
با زوج جوانی که عکس خود را تحویل گرفتهاند همکلام میشوم. در عین جوانی ظاهر سادهای دارند. علی صحبت خود را با ما اینگونه شروع میکند: حدود یکسال از زندگی مشترکمان میگذرد. مثل خیلی از مردم بخشی از زندگی را در فضای مجازی سپری میکنیم. انقدر در آن غرق میشویم که حتی گذر زمان را فراموش میکنیم. متأسفانه گاهی ساعات مکالمه من و همسرم به نیم ساعت هم نمیرسد.
خانم که تا الان به صحبتهای همسرش گوش میداد با لبخندی گفت: البته هنوز هم مثل روز اول همدیگر را دوست داریم اما به هر حال فضای مجازی فرصت کمی به ما میدهد تا به طور واقعی در کنار هم باشیم. علی ادامه میدهد از اینجا که عبور میکردیم فضای برنامه نظرمان را جلب کرد. بعد از عکس یادگاری به همسرم گفتم تا الان متوجه این فاصله نبودم ولی ترجیح می دهم که زندگی را واقعی تجربه کنم در در دنیای مجازی.
زوجی میانسال به همراه فرزندشان عکس یادگاری میگیرند و تا زمان آماده شدن عکس با آنها هم صحبت میشوم. سوال میکنم که آیا فرزندشان هم تلفن همراه دارد؟ میگویند نه، ولی یک دستگاه تبلت دارد. او در شبکههای اجتماعی فعالیت دارد البته با نظارت ما این کار را میکند. به هر حال فضای مجازی به خصوص شبکههای اجتماعی در کنار خوبیهایی که دارد مخاطراتی هم به دنبال خود دارد.
مخصوصاً برای نوجوانها و کسانی که با این فضا درگیر هستند. والدین هم در این زمینه نقش مهمی دارند. با راهنمایی و نظارت فرزندان خود میتوانند محیطی امن را برای آنها فراهم کنند.
در این بین خانم و آقایی که سن بالایی داشتند به جمع ما اضافه میشوند. نظرشان را درباره این پویش میپرسم. خانم که انگار دلِپُری از شبکههای اجتماعی داشت گفت: از وقتی که موبایل به زندگیها وارد شده همه از هم دور شدهاند. بچههای خودم که خیلی دیر به سر میزنند و زمانی هم که به دیدن ما میآیند سرشان به موبایلهایشان گرم است.
البته این دفعه آخری که به دیدن ما آمدند حاجآقا حرکت جالبی کردند که تکلیف این مسئله را برای همیشه روشن کردند. آقای جعفری با خنده صحبتهای همسرش را اینطور ادامه میدهد: تصمیم گرفتیم وقتی فرزندانمان به دیدار ما میآیند در همان بدو ورود گوشیهای همراهشان را تحویل میدهند تا بیشتر در کنار هم باشیم.
آنها هم قبول کردهاند و الان زمان بیشتری را کنار هم هستیم انگار حرفهای نگفته زیادی برای هم داریم. میخندد و با همسر مهربانش از جمع ما جدا میشود. برنامه کماکان ادامه دارد و جمعیت بیشتری برای گرفتن عکس یادگاری مراجعه میکنند.
انگار تازه متوجه این موضوع شدهاند که زندگی واقعی است و فضای مجازی نمیتواند جایگزین مناسبی برای کسانی باشد که دوستشان داریم. به یاد مطلب طنزی افتادم که اتفاقاً چندی پیش در یکی از صفحههای مجازی به خوانده بودم. نوشته بود: برای یک ساعت اینترنت منزلمان قطع شد. با خانوادهام مشغول صحبت شدم. به نظرم آدمهای خوبی هستند.
یادمان باشد واقعیت زندگی را واقعی تجربه کنیم. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی ابزاری برای پیوند بیشتر باشد نه وسیلهای برای انزوا و جدایی بیشتر ما.
انتهای پیام/