یادداشتی از سعید مستغاثی| ماجرای توجه شهید آوینی به هیچکاک چه بود؟
آوینی مقاله عالم هیچکاک را در دوره خاصی از سینمای ایران نوشت.
به گزراش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، دیروز سالروز تولد آلفرد هیچکاک یکی از بزرگترین کارگردانان سینمای جهان بود. کارگردانی که هیچوقت صاحب اسکار نشد ولی تعداد زیادی فیلم ساخت. کسی که او را استاد تعلیق و وحشت دانستهاند و در ایران طرفداران بسیاری دارد. کارگردان فیلمهای زیادی چون سرگیجه، ربکا، شمال از شمال غربی، خرابکار، پرندگان، مظنون، سایه یک شک، روانی، طناب، پنجره پشتی و...
ماجرای توجه ویژه شهید سید مرتضی آوینی به او و چاپ کتابی که درباره زندگی سینمایی این کارگردان در زمان خودش سروصدای زیادی کرد. برخی او را سینماگر مولف و مستقل میدانند و برخی هم او را از جمله کارگردانانی معرفی میکنند که در زمین ایدئولوژی غربی و نظام حاکم بر آن فیلم ساخته است. در یادداشت زیر «سعید مستغاثی» نویسنده کتاب حکایت سینماتوگراف، منتقد و نویسنده سینما درباره این کارگردان سینما نکات مهمی را از جمله علت توجه و عنایت سید مرتضی آوینی به او میگوید و جایگاه تاریخی این کارگردان سینما را تبیین میکند.
خیر و شر مساله اصلی هیچکاک
آلفرد هیچکاک در اوایل دهه 40 به آمریکا مهاجرت کرد و اولین فیلمهایی که در امریکا ساخت به عنوان خبرنگار خارجی بود. فیلمهای متعددی که برای آمریکا ساخت به عنوان یک تکنیسین تولید کرد، برخلاف افرادی مانند جان فورد و تا اندازهای هاکس. بنابراین او در ابتدا فیلمساز مولفی به حساب نمیآمد و بیشتر تکنیسین بود و البته حرفهای مهم و مختلفی هم برای گفتن داشت. او در مصاحبه معروفش با فرانسوا تروفو گفته است که مساله خیر و شر مساله اصلی او بوده و در تمام فیلمهایش به آن اشاره داشته است.
هیچکاک کارگردان ایدئولوژیک
بسیاری مسائل دیگری هم حتی مانند مضمون جاسوسی در فیلمهایش وجود داشته است مانند پله 39، بانو ناپدید میشود، جنگ اول و... تا زمانی که به سینمای جنگ سرد میرسیم. در تمام این مدت فیلمهای جاسوسی زیادی از او داریم. فیلمهایی که در خدمت سازمانهای جاسوسی غرب است و بر علیه سرویس های جاسوسی مخالف است. یکی دیگر از مفهایم مهم سینمای او تعلیق است و از هیمن رو او را استاد تعلق معرفی میکنند. دایره سینمای او وسیع است و در جای دیگری باید به آن پرداخت.
بنابراین اینکه بگوییم هیچکاک و یا تمام کارگردانان بزرگ که مطرح و معروف هستند کارگردانان هنر برای هنر هستند یک توهم صرف و دوره آن گذشته است. او در دورهای که گفته شد کاملا در خدمت سیستم ایدئولوژیک غرب قرار گرفته است. این نکته که برخی میگویند که هیچکاک علیه نظام سرمایه داری بود کاملا غلط است و اتفاقا همراه این نظام فیلم میسازد و در خدمت همان سرمایهداران و بنیانگذاران هالیوود که اغلب یهودی و سرمایهدار بودند قرار میگیرد.
اتفاقا یکی از کارگردانانی که در زمینه بیبند و بار کردن سینما اثر گذار است اگرچه شاید نیت و قصد او این نباشد هیچکاک است. از اولین دوربینهایی که در اتاق خواب میرود در فیلم حق السکوت وی میباشد یا اولین بار که دوربین در حمام میرود در فیلم روانی است. برای همین برخی از همین چارچوبها را اصلا هیچکاک میشکند و زوایای خصوصی را او مطرح میکند. نکته دیگر این است که هیچکاک مانند تمام سینماگران هالیوودی در خدمت سبک زندگی به عنوان فورمول اصلی هالیوود برای القای تفکرش به کشورهای دنیا است.
سینما را باید با هیچکاک شناخت
اما امروز اگر من در کلاس درس برای دانشجویان سینما بخواهم مثال بزنم هیچکاک را مثال میزنم. نمیتوان منکر قدرت او در داستانگویی صحیح و روشمند شد. زمانی که مثلا میخواهیم منتاژ موازی را مثال بزنیم باید «تولد یک ملت» را بگوییم در عین حال این فیلم کاملا نژادپرستانه است.پس باید قسمتی که به سواد و دانش سینمایی ما کمک میکند توضیح داده بشود. یا برای شناخت یک فیلم وسترن خوب و قوی باید «جویندگان» جان فورد را دید ولی در عین حال این فیلم به سفارش سرویسهای اطلاعاتی غرب ساخته شده است و جان فورد خودش رئیس شاخته فوتوگرافی این سرویسها بود و برای تبلیغ اهداف CIA این فیلمها را میساخت. ولی خصویات درست سینمایی را در فیلمش دارد و منافاتی با هم ندارند.
البته هیچکاک چندان مانند جان فورد نوازش نمیشود و تنها یکبار فیلم او اسکار میگیرد و آن هم برای فیلم «ربکا» است که به تهیه کننده فیلم میدهند. بنابراین او به تمام معنا یک کارگردان ایدئولوژیک و در خدمت تفکر و نظام سرمایهداری است.
ماجرای توجه آوینی به هیچکاک چه بود؟
درباره اینکه چرا آوینی به هیچکاک میپرداخت ولی در عین حال به دیگر اسطورههای سینمایی مانند چارلی چاپلین توجه ویژه نداشت این بود که، شهیدآوینی و مجله سوره در زمانی این موضوع را مطرح کردند که یک نوع تحریف در سینمای ایران داشت صورت میگرفت. فیلمهای تارکوفسکی و پاراجانف و فیلمهای روس باعث شده بود تا این ذهنیت در تفکر تماشاگر دهه 60 ایجاد بشود که اصلا سینما یعنی این. فضای کشدار و خسته کننده و فورمالیستی تارکوفسکی و به شدت نمادگرایانه پاراجانف. این سینمای شبه روشنفکری غربی بر سینمای ما تاثیر گذاشته بود. زمانی که به فیلمهای دهه 60 نگاه میکنیم فیلمهایی مانند جاده سرد، آنسوی آتش، نقش عشق و فیلمهایی که پر از نماد بود روبرو میشوید و با اثار زیادی برخورد میکنید که اصلا قصهگو نیستند و در یک کلام کمتر فیلم قصهگو در سینما داشتیم و اصلا ضدقصه کار کردن یک طریقت و فضیلت شده بود.
آوینی در آن زمان سینمای هیچکاک را در تقابل این نوع تفکر جزم اندیش آورد تا بگوید که همه سینما این نیست، مخصوصا آنکه سینمای ما در یک دورهای به شدت جذب همان آثار سینمای فورمالیستی پاراجانف شد مانند فیلم «به رنگ انار» که خیلی در محافل شبه عرفانی ما حضور پیدا کرد با صحنههای مجرد و نمادی و انتزاعی افراطی. در حالی که آوینی سینما را -البته جدای از محتوا و بحثهای مرتبط با آن که بسیار مهم است- یک نوع قصه گویی میدانست که بتواند با تماشاگر عام ارتباط برقرار کند. در هر صورت سینمای هیچکاک یک نوع سینمای عام پسندتر است؛ آوینی آمد و آن سینما را در مقابل آن مطرح کرد نه اینکه متاسفانه به باور برخی یک سینمای ایده ال مطرح کرده باشد، نه. میگوید که سینمای هیچکاک سینمای خوبی است که در آن هم قصهها درست و منطقی روایت میشوند و چندان سخت و مشکل و نمادپردازانه و انتزاعی نیستند و این میتوانست یک درسی باشد برای فیلمساز ما و اینکه فیلمساز ما یاد بگیرد که سینما در درجه اول قصه گفتن است و آن فضای پیچیده و خسته کننده و زجرکش کننده همه سینما نیست.
بعلاوه اینکه هیچکاک تکنیک و تجاربی را داشت که ارزشمند و قابل توجه بود مانند آزمون و خطایی که در فیلم طناب داشت؛ مانند سکانس-پلان بودن فیلم که بعد خودش انتقاد میکند و میگوید که کار درستی را نکرده است و یا در فیلم خرابکاری انتهای ماجرا را به یک نقطه سیاه و تلخ میرساند و میگوید که پتانسیل تماشاگر را تخلیه کرده است. این نقادی خودش برای سینماگر ایرانی میتوانست درس باشد که هیچ چیز را برای خودش وحی نکند. امثال او که این فیلمها را با مشکلات میسازد و یا در فیلم سرگیجه آن زوم به جلو و عقبها را برای حالت سرگیجه میسازد، در حقیقت کار خودش را نقد میکرد و از این طریق برای سینماگر جوان ما درسهای مهمی را آموزش میداد. و از همه مهمتر قصهگویی وی یکی از پدیدههای مهمی بود که سید مرتضی این نکات را در کنار هم در سینمای هیچکاک دیده بود.
بنابراین آوینی هوشمندانه هیچکاک را مطرح کرد تا بتواند به سینمای ضدقصه و روشنفکری ما درس بدهد که باید به سمت سینمای قصهگو رفت نه اینکه بخواهد تمام سینمای غرب را تایید و برجسته کند. او سینمای ایران را با جمع کارگردانان و تهیه کنندگان و کانونهای فیلمسازی که در حال الگوگیری از سینماگران روشنفکر و هنری مذکور بودند را به سمت دیگری جهت داد.
انتهای پیام/