از ماجرای مفقودالاثری اسرای سمنانی تا خاطرهای زیبا که بسیاری از آزادگان آن را تجربه کردهاند!
پس از سالها اسارت به سرزمینش بازمیگشت، لحظهلحظه برایش بهسختی میگذشت، برای ورود به وطن و دیدار عزیزانش لحظهشماری میکرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از سمنان، زمانی که از مرز عراق گذشتند و وارد خاک ایران شدند با تمام وجود هوای وطن را نفس کشید. وطنی که برای حفظ خاکش چند سال از عمر خود را در چنگال بعثیها گذرانده بود.جوانی 27 ساله بود وقتی به اسارت دشمن درآمد، چندین سال زیبای زندگی خود را در اسارت بود، میگوید هرچند در اسارت بهترین سالهای زندگیام را گذراندم اما چون برای دفاع از وطنم رفته بودم اسارت نیز برایم لذتبخش بود.
خاطرهای زیبا که بسیاری از آزادگان آن را تجربه کردهاند
شاید خاطره پرویز بندار (آزاده سمنانی) خاطرهای منحصربهفرد در میان آزادگان کشورمان نباشد؛ اما شیرینی این خاطره بهاندازهای است که شنیدن آن از زبان هر یک از آزادگان خالی از لطف نیست.
خاطرهای که در کنار شیرینی که دارد؛ اما انسان را به فکر فرومیبرد که چقدر ازخودگذشتگی در دفاع مقدس اتفاق افتاد تا ما امروز با آرامش و آسایش و در اوج امنیت و عزت زندگی کنیم.
بندار با اشاره به ماجرای آزاد شدن خود و وارد شدنش به فرودگاه مهرآباد تهران میگوید: پس از آزادی وارد فرودگاه تهران شدم که دیدم جوانی خوشسیما که محاسنی به هم زده بود در میان افرادی که به استقبال من آمده بودند؛ کنارم آمد و آهسته گفت که «ساکَت را بده به من تا برایت تا کنار ماشین بیاورم».
وی با اشاره به اینکه از این سخن مرد جوان کمی تعجب کرده بودم تصریح کرد: من نیز در پاسخ این مرد جوان کمی به او خیره شدم و در کمال تعجب به او گفتم که «خودم ساک را میآورم»
این آزاده سمنانی عنوان کرد: هنوز چند قدمی حرکت نکرده بودم که جوان دوباره آمد و گفت که پرویز من برادر کوچکت هستم و من هم از اینکه او را نشناختم بسیار تعجب کردم؛ البته در زمان اسارت من این برادرم چهرهای بسیار متفاوت داشت و اصلاً محاسنی در صورت او نبود.»
بندار که ظاهراً موضوع نشناختن بستگان نزدیکش همچنان ادامه داشت یادآور شد: وقتی به محله خودمان در سمنان رسیدم دیدم که مردم کودکان چندساله خود را به من میدادند تا من بوسهای به آنها زده و دست نوازشی به سر آنان بکشم؛ غافل از اینکه پسر خردسال خود من نیز به همراه همین بچهها تحویل من شده بود و من او را نشناخته بودم.
وی اضافه کرد: بعد از اتمام مراسم استقبال، دیدم که کودک تقریباً چهار یا پنجسالهای کنار تیر چراغبرق «های های» گریه میکند. از شوهرخاله خود که پدر شهید کیومرث نوروزی هم هست پرسیدم که این کودک کیست که اینگونه گریه میکند؟ او هم در پاسخ گفت این پسر خود توست که او را در آغوش گرفتی و بوسیدی اما او را نشناختی.
این آزاده سرافراز استان سمنان با اشاره به سن بسیار پائین فرزندان خود در زمان اسارتش اظهار داشت: زمانی که به اسارت درآمدم 2 دختر خردسال داشتم و پسرم نیز چند ماه بیشتر نداشت و بنابراین هنگام بازگشت نیز هیچیک از آنها را نشناختم.
بندار در پاسخ به پرسشی مبنی بر نحوه برخورد فرزندانش با وی پس از بازگشتش از اسارت تصریح کرد: فقط این را بگویم که یک سال طول کشید تا پسرم من را بهعنوان پدر خود بپذیرد.
وی با اشاره به اینکه در زمان اسارت 27 سال سن داشته است عنوان کرد: مدت سه سال در اسارت دشمن بودم؛ اما در داخل کشور مفقودالاثر شناخته شدم و هیچکسی از من خبر نداشت که زندهام یا شهید شدهام.
مسئولان به فکر معیشت مردم باشند
کم سن و سالترین آزاده نظامی کشورمان نیز با اشاره به اینکه زمان اسارت تنها 13 سال داشته است تصریح کرد: اسارت به همراه مرحوم شهسواری که حتی هنگام اسارت و با دستان بسته نیز در اوج عزت و با شهامت و با صدایی بلند شعار میداد «مرگ بر صدام ضد اسلام» یکی از افتخارات بزرگ زندگی من است.
مصطفی امامی با اشاره به اسارت خود در عملیات بدر در سن 13 سالگی اضافه کرد: در سال 1363 به اسارت دشمن درآمدم و تا سال 1369 به مدت 6 سال اسیر رژیم بعث عراق بودم.
وی با اشاره به اینکه تا 2 ماه و نیم پس از اسارت هیچیک از نهادهای حقوق بشری در دنیا خبر از اسارت او نداشتند بیان کرد: پس از آن بود که صلیب سرخ با ورود به اردوگاه ما نام مرا نیز بهعنوان اسیر در بند صدام نوشت و بهنوعی از مفقودالاثری درآمدم؛ گرچه اتمام فرایند نامنویسی و اطلاع جمهوری اسلامی ایران از وضعیت من، بیش از هشت ماه به طول انجامید و من در داخل کشورم تا هشت ماه پس از اسارت خود، مفقودالاثر بودم.
این آزاده سرفراز استان سمنان با اشاره به شرایط و فرایند سخت و پیچیده نامهنگاری در زمان اسارت خود عنوان کرد: بیش از هشت ماه تا یک سال زمان به طول میانجامید تا یک نامه من از اردوگاه اسرای عراق به خانوادهام در ایران برسد و همین مدت نیز برای بازگشت نامهها زمان به طول میانجامید.
امامی از دوری از خانواده و شکنجههای روحی و جسمی سربازان عراقی بهعنوان بخشی از مشقتهای زمان اسارت نام برد و افزود: رژیم بعث حتی زمان استراحت اسرا در اردوگاهها را نیز محدود کرده بود و شرایط بسیار بد بهداشتی و محیطی از دیگر سختیهای زمان اسارت بود.
وی در پاسخ به پرسش خبرنگار تسنیم مبنی بر بایدها و نبایدهای امروز جامعه در شرایط نبرد فرهنگی و اقتصادی با دشمن عنوان کرد: مباحث فرهنگی و اقتصادی مکمل هم هستند و بنابراین امروز دولت ابتدا باید فکر اقتصاد و معیشت مردم باشد.
این آزاده سمنانی دفاع مقدس با تأکید بر اینکه امروز تبعیض در کشور، مردم را بیش از هر چیز دیگری در جامعه آزار میدهد تصریح کرد: اگر جنگ اقتصادی هست؛ باید برای همه باشد؛ بنابراین دولت باید پیش از هر اقدامی برای رفع تبعیض در جامعه اقدام کند.
امامی با اشاره به اینکه امروز برخی از مسئولان تنها در شعار از حضرت علی (ع) مایه گذاشته و در عمل از آن حضرت پیروی نمیکنند تأکید کرد: برای حل مشکلات کشور ابتدا باید آقازاده بازی از کشور برچیده شود.
وی با تأکید بر لزوم توجه هرچه بیشتر دولت و خانوادهها به هجمه نرم فرهنگی دشمنان و لزوم مقابله با این هجمهها گفت: امروز هم دولت و همخانوادهها باید برای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمنان دستبهکار شوند.
باید اذعان داشت که جانفشانیهای رزمندگان در دفاع مقدس برای امنیت امروز کشورمان امری بسیار شجاعانه بوده و چه بسیار سختیهایی که به این بزرگواران و خانوادههای آنان در مدت دفاع مقدس و حتی بعد آن وارد شد؛ اما آنچه مهم است؛ توجه هرچه بیشتر به جمعآوری آثار و خاطرههای ایثارگران، جانبازان، آزادگان و خانوادههای معزز شهداست تا فرهنگ ایثار و شهادت با دقت و بهدرستی به نسل امروز جامعه ما منتقل شود.
گزارش از آذر پژمان
انتهای پیام/ ع