روایت شنیدنی شهیدان سلیم و سلمان از زبان برادرشان سردار نوعیاقدم؛ ۲ برادری که با هم دکترای شهادت گرفتند + فیلم
داستان شنیدنی شهیدان سلیم و سلمان نوعیاقدم از زبان برادرشان سردار رحیم نوعیاقدم که در اختتامیه اردوی محراب اندیشه روایت شده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اردبیل، داستان شنیدنی شهیدان سلیم و سلمان نوعیاقدم از زبان برادرشان سردار رحیم نوعیاقدم که در اختتامیه اردوی محراب اندیشه روایت شده است.
سلیم برادر بزرگتر به خاطر حاکم بودن فرهنگ اسلامی در خانواده، از همان دوران کودکی همزمان با تحصیل در دبستان نسبت به فراگیری قرآن و انجام فرایض دینی عشق میورزید؛ علیرغم وجود محرومیت مالی در خانواده شهید سلیم نوعی اقدم دانشآموزی ممتاز بود.
همزمان با تحصیلات دوران راهنمایی، انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به پیروزی رسید با همان سن و سال کمی که داشت در برابر انقلاب اسلامی و آرمانهای آن احساس مسئولیت میکرد و در دوران راهنمایی و دبیرستان به اقتضای سن خود در کنار تحصیل، در انجمن اسلامی مدرسه و پایگاه مسجد محله به فعالیت خود ادامه میداد.
اوج شکوفایی استعدادهای درسی و اعتقادی او از دوران دبیرستان آغاز شد دوران دبیرستان را در رشته ریاضی فیزیک در دبیرستان اندرزگو به پایان رساند در سال 1363 در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه تبریز پذیرفته شد بعد از سه ترم از دانشگاه تبریز به علت عدم علاقه انصراف داده مجددا در کنکور سراسری به همراه برادرش شهید سلمان نوعی اقدم شرکت کردند که هر دو از رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران پذیرفته شدند.
سلمان نیز همچون برادرش در فعالیت دینی و انقلابی نقش پررنگ داشت و همانند برادرش بعد از اتمام تحصیلات دبیرستان در مدرسه اندرزگو وارد دانشگاه شد.
پذیرش هر دو برادر در دانشگاه مصادف بود با اوج شکلگیری عملیاتهای وسیع توسط رزمندگان اسلام در مقابل رژیم متجاوز بعثی، آنها برای اینکه فرمان امام را لبیک گویند، عازم جبهههای حق علیه باطل شدند تا در میان سیل عظیم رزمندگان اسلام که خود را برای عملیات وسیعی آماده میکردند شرکت کنند.
شهیدان سلیم و سلمان نوعیاقدم فرزندان احمد به ترتیب در سالهای 1344و 1346 در محله نوابصفوی اردبیل به دنیا آمدند و هر دو برادر عاشقانه در یک عملیات در سال 1365 به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسیدند و پیکر مطهر هر دو شهید والامقام در گلزار شهدای ججین شهرستان اردبیل به خاک سپرده شده است.
در وصیت نامه شهیدان نوعیاقدم آمده است، بارالها، پروردگارا، بنده کمترین کمتر توایم، رو به بارگاهت آوردهایم، توشه اخروى نداریم فخر کنیم چشم امید به عفو و غفران تو دوختهایم، ما را ببخش و از بندگان نیک و صالح و مقرب خود قرار فرما. بارگاه با عظمت تو خیلى والاست. حاشا از کرامت و عفو و بخشش تو ما را نبخشیده از دنیا ببرى. درست است زمانى در غفلت بودیم، خطا کردیم، اشتباه کردهایم، اما خدا چون فرمودهاى مىبخشم، پس گستاخ شده بودیم.
اکنون متوجهایم آمدهایم به بارگاهت، خود ببخش. خدایا با آن که حتم داریم که مىبخشى و غیرممکن است که قهر و غضبت شامل حال ما نیز شود ولى بار خدایا التماس مىکنیم و این بارگاهت وسیع است.
بارالها تو کریمى تو رحیمى، اى مهربانترین مهربانان تو خود مىدانى که فقط براى کسب رضاى تو عازم جبههها شدهایم و تا آخرین نفس فقط براى کسب رضاى تو مىجنگیم. عاجزانه مىخواهیم در آخرین لحظات نیز وقتى دیگر پیشانى به خاک از براى سجده مىگذاریم باز هم رضاى تو باشد و به یاد تو و براى تو، باز هم در دل و قلب و نیت ما باشى اى خداى مهربان.
معبودا! معشوقا! اگر قرار است قلم تقدیر تو فرمان شهادت ما را امضا کند چنان کن که ابتدا مزه فتح را به چشیم و آن گاه از این محیط خراب آباد بهسوى ملکوت اعلى تو پرواز کنیم.
به عشق دیدن یار نظاره یک لبخند حاکى از رضایت حسین تو رضایت مهدى تو، بهسوى بارگاهت پر گشاییم.
اما اى خداى بزرگ نه به خاطر آن عطایایى که وعده داده بودى بلکه به عشق دیدن یار نظاره یک لبخند حاکى از رضایت حسین(ع) تو رضایت مهدى(عج) تو، بسوى بارگاهت پر گشاییم.
امیدواریم که انشاءالله بتوانیم نداى حسین زمان، امام عزیز را لبیک بگوئیم تا به کمک دیگر عزیزان رزمنده، اسلام را به پیروزى برسانیم و به وظیفه الهى خود که داشتیم و شهدا بر دوش ما گذاشته بودند عمل کنیم.
خداوندا مىخواهیم با معاملهاى که با ما خواهى کرد پدر و مادرمان در دنیا سربلند و در آخرت سعادتمند باشند لذا آنها را به کرم لطف تو مىسپاریم.
واقعا مطالب خیلى زیاد است؛ وصیت ما این است که به وصایاى شهداى اسلام و فرامین حضرت امام عزیز گوش فراداده و از ته دل و از عمق وجود و وجدان عمل کنید و یقین داشته باشید تنها راه سعادت و خوشنودى و سربلندى اخروى رضایت امام عزیز و عمل به وصایاى شهدا است.
مسائل مربوط به اسلام و مسلمین را عادى نگیرید
دوستان آشنایان عزیز که ما را مىشناسند، توجه کنید که مسائل مربوط به اسلام و مسلمین را عادى نگیرید براى خود توجیه نکنید. امروز جبهه از اهم واجبات است.
خداى ناکرده روزى دانشگاه و حوزه و مدرسه و کارهاى دیگر حایل و سد راه ما نباشد که از توفیقات جبهه غافل باشیم.
همه ما زمانى براى اسلام ارزش داریم که بدون غل و غش خادم به اسلام باشیم جان فدا، مخلص، متواضع و خاشع. پدر و مادر عزیز و برادران بزرگ و خواهران ارجمند و سایر فامیلها انشاءالله مىبخشند که به آن صورت بایسته و شایسته نتوانستیم در خدمت ایشان باشیم انشاءالله همگى حلالمان فرموده تنها خواهشى که داریم این است که سعى کنید به یمن سرخى خون ما فقط و فقط اسلام تبلیغ مى شود نه نام و فامیل ما.
همه عنایت کنید که شهید عزادار مىخواهد ولى عزادار پیرو. زمانى عزادارى شما صحیح و براى خدا خواهد بود که پیرو راه شهید باشید و این زمانى میسر است که اسلحه خونین شهید را بر دوش کشید.
این وصیت به ویژه با رفقا و آشنایان و دوستان و همکلاسیها عرض مىشود که سیاه پوشیدن و عزادار شدن نمىخواهیم، شهید عزادار پیرو مىخواهد.
خانواده محترم انشاءالله با مسئله شهادت ما صبورانه و شکیبانه عمل کنید باد که در روز قیامت در پیش اولیا الهى سربلند و سرافراز خواهید بود که هدیهاى را به خدا دادهاید و هیچ نگران نباشید باور کنید کمى مخلصانه رفتار کنید معلوم مىشود که همیشه در پیش شماییم و البته هیچ فاصلهاى نخواهیم داشت.
ما تحفههایى هستیم که شما به پیشگاه خداوند فرستادهاید و اگر انشاءالله خداوند بپذیرد که حتما مىپذیرد قول مىدهیم که روز قیامت در جوار شما باشیم و هرگز از هیچ در بهشت داخل نخواهیم شد مگر این که پدر و مادر و سایر عزیزانمان (نام نمىبریم) را نیز بخواهیم.
شما فقط دعا کنید که در قیامت سربلندیم و پیش خدا. همه را به خداى متعال مىسپاریم.
انتهای پیام/ح