استانی که "۱۱ برابر" سایر استانها "امامزاده" دارد
تراکمِ حضور فرزندان ائمه در کشور ما یکسان نبوده است؛ نقشهی پراکندگی بقاع متبرکهی ایشان این حقیقت را نشان میدهد، این شرایط البته دلایل مهمی دارد، که در این یادداشت بررسی شده است.
پرونده «جهادسازندگی» ــ بخش 38
هیئت اندیشهورز اقتصادی خبرگزاری تسنیم؛ با همکاری مؤسسه فرهنگی احیاگران تمدن فاخر ایرانی اسلامی
مقدمه
در پروندهی «جهادسازندگی» تلاش شده که نگاه «نهاد»ی به جهادسازندگی داشته باشیم. در این رهگذر، مدعا این است که «جهادسازندگی، الگویی خوشنقش (و البته محدود) از نهادها و دستگاههای اجرایی مورد نیاز انقلاب اسلامی، در مرحلهی "دولتسازی اسلامی"، و برای نیل به "تمدن نوین ایران اسلامی" ارائه داده است».
پیشتر، چند منزل به این گذشت که «قرائت ما از آن "تمدن نوین" چیست»؛ در این زمینه آمد که مقصود ما از این تمدن، همان است که از شرق چین تا اقیانوس اطلس را کموبیش زیر لگام داشته است. در مسیر تشریح ابعاد این تمدن، و پیش از توصیف اولین حکومت مؤثر و ادامهدار شیعی در کانون طبرستان و دیلمان ایران، یعنی «علویان طبرستان»، توصیفی کوتاه و مختصر از سابقهی حضور فرزندان علیبن ابیطالبعلیهمالسلام در این دیار ارائه خواهیم داد.
از همین پرونده بیشتر بخوانید
پرتراکمترین حضور امامزادگان در استانهای کشور
از میانههای سدهی دوم هجری، طبرستان و دیلمان، کانون شکلگیری مبارزات امامیه علیه سلاطین جور، و همچنین شاهد حضور پررنگ سادات علوی بوده است. یکی از قرائن مهم بر این مدعا، تراکم بسیار بالای زیارتگاهها و بقاع متبرکهی امامزادگان در این دیار است. این تراکم به دو دلیل مشخص شکل گرفته: اول، حضور پرتراکم سادات در این پهنهی سرزمینی؛ و دوم، جدیت و اهتمام مردم این دیار بر تکریم و بزرگداشت فرزندان ائمهی هدیعلیهمالسلام. بد نیست به آمار مربوط به این موضوع نگاهی گذرا داشته باشیم.
بنابر آمار رسمی تارنمای «بانک جامع امامزادگان و بقاع متبرکه»ی سازمان حج و زیارت، مجموعاً 8167 امامزاده در ایران مدفون هستند، از این میان مجموعاً مزار 1947 تن از ایشان، یعنی بهلحاظ آماری حدود یکچهارم، تنها در دو استان مازندران و گیلان کنونی قرار دارد. اگر آمار سه استان تهران، قزوین و البرز، یعنی بخش دیگر از محدودهی کامل طبرستان و دیلمان آن روز، را نیز به این تعداد بیفزاییم، مجموعاً 2667 مزار، یعنی چیزی حدود یکسوم بقاع کل کشور، در این منطقه واقع شده است.
این در حالی است که مجموع مساحت این پنج استان چیزی حدود 78 هزار کیلومترمربع است که کمتر از 4.8 درصد از مساحت کل کشور را تشکیل میدهد. با این حساب، تراکم امامزادگان جلیلالقدر علوی، در مجموع این پنج استان چیزی حدود 6.8 برابر متوسط کل کشور است. محاسبات بیشتر به همین ترتیب نشان میدهد این رقم (تراکم به نسبت سطح، در نسبت با کل کشور) برای مجموع دو استان گیلان و مازندران، حدود 10.3 برابر، و برای مازندران 10.7 برابر میانگین کل کشور است.
نمونههایی از حضور تشکیلاتی و مبارزاتی امامیه
در بخشهای پیشین دیدیم که نیمهی قرن دوم هجری، یعنی اوایل دوران حکومت عباسی، دورهای است که از جهت اختناق و فشار، تنها با زمانهی دشوار و نفسگیر حضرت امام زینالعابدینعلیهالسلام قابل قیاس است. در این دوران، با تحکیم پایههای حکومت عباسیان، مجدداً فشار بر فرزندان علیبن ابیطالبعلیهالسلام بهغایت تشدید شد؛ به این ترتیب که منصور دوانیقی (که نمونههای کشتار دستهجمعی فرزندان امام مجتبیعلیهالسلام را از احوالات او برشمردیم) این تنگنای شدید را ایجاد کرد؛ پس از او مهدی و هادی (که فجایعی همچون واقعهی فخ را رقم زدند) سطح این مضیق را افزایش دادند، و بعدتر اختناق هارونی آن را به اوج رسانید؛ تا آنجا که گفت: «سَیْفُ هَارُونَ یُقَطِّرُ الدَّمَ. (از شمشیر هارون خون میچکید)»1. این تنگنای بیحدِ علویان، زمینهای فراهم آورد که گروههای زیادی از ایشان، با هدف رهایی از این فشارهای طاقتفرسا و کشنده، یا برای گردآوردن سپاه، یا احیاناً با اهدافی دیگر، به مناطق صعبالعبور طبرستان و دیلمان پناه بیاورند.
چنان که در بخش قبل از این پرونده دیدیم، اولین حضور تشکیلاتی و سیاسی این خاندان بزرگوار در منطقه دیلمان و طبرستان احتمالاً به نیمهی قرن دوم هجرت بازمیگردد؛ زمانی که یحیی فرزند عبدالله محض، پس از گریختن از معرکهی قیام فخ در 169 قمری، به منطقهی الموت فعلی رفت و اندکی بعدتر، در پناه مردم آن دیار دست به قیام زد.
رهبر انقلاب حتی درباره حضور مبارزاتی و چریکی شخص حضرت امام موسیبن جعفرعلیهماالسلام در این دیار احتمالاتی را مطرح میکنند. ایشان با طرح پرسشی در باب مبارزات آن حضرت، به حضور ایشان در این منطقه اشاره میکنند و میفرمایند:
چرا چنان که از برخی روایات دانسته میشود، آن حضرت در برههای از دوران سیوپنج ساله، در اختفا بهسر برده و در قرای شام یا مناطقی از طبرستان حضور یافته و از سوی خلیفهی وقت، مورد تعقیب قرار گرفته و به یاران خود سفارش کرده که «اگر خلیفه دربارهی من از شما پرسید، بگویید "او را نمیشناسیم و نمیدانیم کجاست"»؟ (پیام به سومین کنگرهی جهانی حضرت امام رضا(ع) 26 مهرماه 1368)
غرض از «دوران سیوپنجساله»، دوران امامت حضرت، بین سالهای 148 تا 183 قمری است. چنان که میبینیم، این زمان با حضور یحییبن عبدالله در این منطقه، مقارن بوده است.
دیگر قیامهای فرزندان ائمه(ع) در این ناحیه
دیلمان و طبرستان، حتی تا سدههای اخیر نیز کانون حضور و برآمدن نهضتهای شیعی بوده است، از این میان میتوان به قیام «محمدبن قاسمبن علی» از نوادگان امام حسینعلیهالسلام اشاره کرد که در سال 219 قمری، با وجود اینکه 40 هزار نفر در مرو با او بیعت کرده بودند، ترجیح داد به طالقان برود و قیامش را از این منطقه علنی نماید، یا قیام بزرگ «یحییبن عمربن یحییبن حسینبن زیدبن علیبن الحسینبن علیبن ابیطالب»علیهمالسلام، در سال 249 قمری نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. این قیامها تا سدههای بعدی نیز ادامه داشت، که برای رعایت اختصار از ذکر آنها چشم میپوشیم.
بنابراین فرزندان امیرالمؤمنینعلیهالسلام در این دیار حضوری مؤثر و کانونی داشتند، چنانکه در بخش بعدی بررسی میشود، تاریخ، دلالت اصلیِ آغاز حکومت سیاسی «علویان» در سال 250 قمری را ــ که خواهیم دید نقطهی عطف بسیار مهمی در حکمروایی شیعی بهشمار میرود ــ «پناه بردن مردم به سادات حاضر در منطقه، و درخواست از آنان برای پیشوایی، با هدف برقراری عدل و رهایی از جور حاکمان وقت» معرفی میکند.
کل صفحهی پروندهی «جهادسازندگی» در خبرگزاری تسنیم{اینــــــجا} در دسترس است
------------------------------------------
پانوشت
1ــ الکافی، ج8، ص257:
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَبْنِ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِیالْحَسَنِ الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی أَیَّامِ هَارُونَ إِنَّكَ قَدْ شَهَرْتَ نَفْسَكَ بِهَذَا الْأَمْرِ وَ جَلَسْتَ مَجْلِسَ أَبِیكَ وَ سَیْفُ هَارُونَ یُقَطِّرُ الدَّمَ فَقَالَ جَرَّأَنِی عَلَى هَذَا مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنْ أَخَذَ أَبُوجَهْلٍ مِنْ رَأْسِی شَعْرَةً فَاشْهَدُوا أَنِّی لَسْتُ بِنَبِیٍّ وَ أَنَا أَقُولُ لَکُمْ إِنْ أَخَذَ هَارُونُ مِنْ رَأْسِی شَعْرَةً فَاشْهَدُوا أَنِّی لَسْتُ بِإِمَامٍ.
محمدبن سنان گوید: در زمان خلافت هارون به امام رضا (علیه السّلام) عرض کردم: همانا شما خود را به این امر (امامت شیعیان) مشهور کردهاى و به جاى پدرت نشستهاى، درصورتیکه از شمشیر هارون خون میچکد؟ فرمود: آنچه مرا بر این کار دلیر ساخته و جرأت داده است گفتار رسول خدا صلّى الله علیه و آله است، که فرمود: "اگر ابوجهل مویى از سر من کم کرد پس گواه باشید که من پیغمبر نیستم"، و من نیز به شما میگویم: "اگر هارون مویى از سر من کم کرد گواه باشید که من امام نیستم."
انتهای پیام/+