برشی از زندگی نخبه ایرانی با ۷ فرزند + مستند
پدر هفت فرزند از تجربههای سخت دوران زندگی خویش تا دستیابی به موفقیتهای علمی و کاری میگوید.
به گزارش خبرنگار فرهنگیخبرگزاری تسنیم، بنا به نگرش اسلام، فرزندآوری فواید فراوانی دارد و داشتن فرزند و باقی گذاشتن نسلی صالح برای هر مسلمانی، امری مبارک تلقی میشود. از منظر اسلام، فرزندآوری نهتنها برای والدین او مایه خیر و برکت است، بلکه در سطح کلان جامعه بشری نیز بسیار ارزشمند تلقی میشود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «چهچیزی مؤمن را از اینکه اهلی اختیار کند بهامید آنکه خداوند فرزندی را نصیب او کند تا زمین را با لا اله الا الله سنگین کند، بازمیدارد؟».
از نگاه روانشناسانه، جامعه آن هنگام نشاط دارد که خانوادهها در نشاط و آرامش بهسر ببرند؛ نشاط در خانواده نیز مؤلفههایی دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد؛ از جمله عوامل زیاد شدن نشاط در زندگی مشترک، فرزندآوری است؛ حتی منتقدان و کارشناسان غربی نیز به این مسئله باور دارند که باید به مسئله فرزندآوری و تربیت آنان اهمیت داد، چرا که اگر رشد جمعیت به میزان لازم نرسد، همه خودشان تولیدکننده و مصرفکننده و مداوم مشغول به کار هستند و خستگی روح و جسم آنها موجب دلمردگی و سرد شدن نسبت به زندگیشان میشود؛ که این امر جامعه را نیز درگیر کرده و در نتیجه به مرگ تدریجی یک ملت منجر میشود.
متأسفانه طی دهههای اخیر در موضوع تنظیم خانواده، شاهد اِعمال سیاستی بودیم که موجب کاهش شدید میانگین رشد جمعیت در کشور شد، بر این اساس، سال 1372 «قانون تنظیم خانواده» بهتصویب مجلس شورای اسلامی رسید که طی آن، سیاستهای تشویقی و تنبیهی بسیاری برای کنترل جمعیت پیشبینی شد، از جمله عدمپرداخت حق عائلهمندی به فرزندان چهارم به بعد هر خانواده؛ تولد شعار «دو بچه کافی است» احتمالاً نتیجه همین سیاستهاست. اما روزی که مسئولان و سیاستگذاران بهدنبال تصویب قانون کنترل موالید بودند فکرش را هم نمیکردند که در چنین برههای و پس از نزدیک به چهار دهه از آغاز سیاستهای تبلیغاتی، تشویقی و تنبیهی بهمنظور کاهش جمعیت، نرخ باروری در جامعه ایرانی با این سرعت به 1.6 کاهش یافته و بهاذعان کارشناسان حتی از آمریکا و خاورمیانه هم پایینتر بیاید، تا جایی که کسی چون همسر بیل گیتس در اظهارنظری سریعترین کاهش نرخ باروری در تاریخ را مربوط به زنان ایرانی دانسته و عنوان کرده که «نرخ باروری میان زنان ایرانی از متوسط 6.5 فرزند به متوسط 1.6 فرزند طی چهار دهه رسیده؛ آماری که حتی کمتر از زنان آمریکا با متوسط 1.9 فرزند است».
مسئولان نظام که طی سالهای اخیر متوجه این تهدید شدند، افکار عمومی را در راستای مسئله فرزندآوری و افزایش جمعیت جهت دادند؛ از جمله آنکه رهبر معظم انقلاب در بیانات مختلفی توجه خانوادهها را به این امر مهم توجه دادند؛ بهعنوان نمونه ایشان در بیاناتی فرمودند: «این حدیثی که من خواندم از قول پیغمبر اکرم که «تَناکَحوا تَناسَلوا تَکثُروا»(1)، خدای متعال از مسلمانها خواسته که زیاد بشوند، افزایش پیدا کنند. واقعاً هم این جور است که اگر چنانچه عدد ملّت مسلمان ــ حالا در یک کشور اسلامی مثل کشور ایران یا در فضای اسلامی مثل امّت اسلامی ــ زیاد باشد، این زمینه و امکان برای رشد و تعالی در آنها وجود دارد؛ یعنی وقتی که عدّه زیاد است، افراد صالح در آن قهراً زیادترند، تواناییها قهراً بیشتر است، نیروی انسانی قهراً راقیتر است؛ این چون طبیعی است اگر چنانچه جمعیّت زیاد باشد. جمعیّت کم، مقهور واقع میشود.»
داوود منیری بههمراه همسرش سرکار خانم زهرا صادقی از جمله زوجهایی هستند که صاحب فرزندان بالا هستند. آنها معتقدند «اکنون که شاهد کاهش میانگین رشد جمعیتی در کشور هستیم، لازم است هر کدام بهاندازه توان خود بهفکر افزایش جمعیت خانوارها باشیم». این زوج موفق که خود صاحب هفت فرزند هستند، هدف اصلی خود از این کار را جامه عمل پوشاندن به منویات رهبر معظم انقلاب مبنی بر رشد جمعیت و نیز مبتنی بر یک باور دینی معرفی کردند.
خواندن و شنیدن فرصتها و چالشهای فراروی این زوج و نیز مرور تجربه زندگی آنها شاید حاوی نکات مناسبی برای مخاطبان این متن باشد، از این رو خبرگزاری تسنیمبا مشارکت طنین یاس (پایگاه خبری تحلیلی زنان کشور)، گفتوگویی با این دو بزرگوار ترتیب داد که مشروح آن را در ادامه میبینید.
* آقای منیری، خودتان را بهطور کامل معرفی میکنید و بفرمایید سطح تحصیلاتتان چیست و در حال حاضر مشغول چهکاری هستید؟
منیری: داوود منیری هستم متولد 52/6/28 از تهران. تحصیلاتم را تا دیپلم ادامه دادم، سپس تحصیلات دانشگاهی را در حوزه طب سنتی و نیز بهصورت دانشگاهی و کلاسیک، در دانشگاه همدرد هند بهصورت بورسیه قبول شدم. پس از آن، کار تحقیقاتی خود را آغاز کردم و اکنون شغلم در همین زمینه است. هرچند طی سالهای مختلف فعالیتهای دیگری انجام دادم.
لازم است قبل از ورود به بحث، به این نکته اشاره کنم که بهنیت رسانهای شدن نیامدیم بلکه بهدنبال تأثیرگذاری روی مخاطبان و تشویق ایشان در راستای جامه عمل پوشاندن به منویات رهبر انقلاب هستیم؛ نشان به اینکه از شبکههای تلویزیونی مختلف با ما تماس گرفتند تا مستند تهیه کنند. ما یک عالمی داریم که مدام با ایشان مشورت میکنیم و استخاره میگیریم؛ اجازه نداد به هیچ یک از آنها برویم، اما زمانی که اجازه اینجا را گرفتم، گفتند "مایه خیر و برکت است".
* درباره فعالیتهای گذشتهتان بیشتر توضیح میدهید؟
منیری:از همان دوران نوجوانی در عطاری کار میکردم. بهلطف خدا صاحبکارم نسخهنویس بود، یعنی صرفاً فروشنده نبود. کار تحقیقاتی خود را رها نکردم تا اینکه 60 اختراع دارویی ثبت کردم. در حوزه شیمی هم ثبت اختراع داشتم. قسمت ستاد گیاهان داروییِ بنیاد ملی نخبگان مربوط به کار امثال بنده است و در آنجا من را میشناسند. در پژوهشکده گیاهان دارویی واقع در اتوبان تهران ـ قزوین فعالیت دارم و کارگروهی در آنجا شکل دادیم.
اگر جزئیات بیشتر میخواهید، باید عرض کنم در سن 26سالگی ازدواج کردم. اولین فرزندم هم که به دنیا آمد، حدود 15 سال قبل بود. وضع مالیام از لحاظ خانواده پدری مناسب بود، اما زمانی که ازدواج کردم وضعیت مالیِ مناسبی نداشتم؛ مدتی دفتر خدمات درمانی راه انداخته بودم. گاهی که وضعیت مادی خراب بود، پیک موتوری کار میکردم. یک موتور بهصورت شریکی با یکی از اقوام خرید کرده بودیم. آن موتور یک روز دست او بود و روز بعدش دست من.
* ساکن کدام محله هستید؟
منیری: خانه پدری در شمیران، محله دزاشیب بود. زمانی که ازدواج کردیم، تا 5 ـ 6 سال همان جا بودیم، زندگی ساده و با صفایی بود. برادرم آنجا واحد مستقل داشت که حدود 60 متر بود. فرزند اولم که به دنیا آمد، تصمیم گرفتیم استقلال پیدا کنیم.
* خانم صادقی، لطفاً خودتان را معرفی کنید و بفرمایید زمانی که ازدواج کردید چه سنی داشتید؟
صادقی: زهرا صادقی هستم متولد 1364. بین 14 یا 15 سالگی ازدواج کردم. امتحانات پایانِ سوم راهنمایی را انجام میدادم که زمزمههای خواستگاری شد. عقد ما همزمان با مبعث حضرت رسول(ص) شد. مابقیِ تحصیلاتم را در خانه همسرم بودم. در دورانی که در منزل پدرم حضور داشتم، پرجنبوجوش بودم، زمانی هم که زندگی کردیم، خیلی علاقه داشتم کاری انجام دهیم؛ در خانه ماندن را زیاد دوست نداشتم؛ یکی از تفریحاتمان رفتن به کوه بود.
* پس از ازدواج چه فعالیتهایی داشتید؟
در محلهای که زندگی میکردیم، همسرم شرایطی را فراهم کرد تا بچههای محل را به منزلمان بیاورد و من هم به آنها قرآن درس میدادم. مقداری که گذشت، درخواست میکردم آنها را به اردو ببریم. سر ماه که میشد، آنها را با همسرم به دارآباد میبردیم. مدتی هم از سوی کانون فرهنگی که تازه افتتاح شده بود، به من پیشنهاد دادند "اگر تمایل داری، در این مکان قرآن تدریس کن". مدتی هم در آنجا مشغول شدم. زمانی که ابراهیم، فرزند اولم به دنیا آمد، از مکان قبلی نقل مکان کردیم.
طی این مدت، رانندگی آموختم و در کلاسهای تربیتی شرکت کردم. فرزند سومم که به دنیا آمد، تصمیم گرفتم ادامه تحصیل دهم، بنابراین دوباره در دانشگاه شرکت کردم، منتها این بار رشته علوم تربیتی را انتخاب کردم و در این رشته ادامه تحصیل دادم.
پس از فرزند سومم، خداوند به ما دوقلو عطا کرد، اما بهدلیلی که متوجه نشدیم، آنها در ماه هشتم از دنیا رفتند. پس از آن، خداوند فرزند دیگری داد و همین طور ادامه پیدا کرد.
علیرغم میل بزرگان، با همسرم سر 14سکه تفاهم کردیم
* ازدواج شما در سن کم چه حواشیای در بر داشت؟
صادقی:در دورانی ازدواج کردم که فرهنگ غلط دوستی با جنس مخالف در مدارس و دانشگاهها رواج یافته بود؛ پس از ازدواج، در دبیرستان روزانه شرکت کردم، سپس در منزل همسرم ادامه تحصیل دادم، در واقع 3 سالِ دبیرستان و پیشدانشگاهی، خانه همسرم بودم. دوستانم وقتی در مدرسه متوجه ازدواجم میشدند واکنشهای متفاوتی داشتند و یا ابراز تعجب میکردند.
وقتی همسرم به خواستگاریام آمد، پدرم گفتند «کاملاً از صفر تا صد، تصمیم پای خودت است». در اقوام خودمان مخالفت زیادی صورت گرفت. پدرم عقیده داشت «اگر جوان خوب به خواستگاری دخترم آمد، دلیلی بر رد او نیست»؛ از این جهت وقتی همسرم به خواستگاریام آمد، با توجه به شناختی که پدرم به ایشان داشت، گفتند «به این چند دلیل هیچ مشکلی برای شروع زندگی ندارد. خودت هم بنشین و فکر کن که: ببین میتوانی ازدواج کنی؟»، حتی درباره تعیین جزئیات ازدواج مثل مهریه اینطور رفتار کردند. مهریه از سوی برخی بزرگانمان ابتدا بالا تعیین شد، اما من و همسرم بهروی 14 سکه تفاهم کردیم و همان شد.
بانوان باید شأن و جایگاه زن را بیشتر بشناسند
* خانوادههایی هستند که تمکن مالی دارند، اما گویی جایگاه مادری را مثل قبل مقدس نمیدانند ویا تمایلی برای پذیرش سختیهای آن ندارند، با توجه به برخوردهایی که شما با اطرافیان در این باره دارید، نظرتان چیست؟
صادقی: مسئله فرهنگی بسیار تأثیر دارد. مادران مذهبیِ اطرافم را که نگاه میکنم، گویا دارای جایگاه اجتماعی بودن، خیلی برایشان اهمیت دارد؛ مادر بودن را از سر ناچاری میپذیرند و معتقدند اگر درس بخوانم خیلی مفیدتر هستم. این مسئله از ضعف فرهنگی ناشی میشود. امروز به این نتیجه رسیدیم کار در یک زمانی اشتباه پیش رفت و کار فرهنگی مناسبی در زمینه فرزندآوری صورت نگرفت.
همچنین گاهی تصور میکنم عدم شناخت جایگاه زن برای برخی بانوان ما اتفاق افتاده است. خداوند به زن جایگاهی ویژه داده است آنجا که فرمودند بهشت زیر پای مادران است. در شأن مادر همین بس که تربیت فرزند دست مادر است. واسطه خلق انسان، مادر است. هر انسانی که میتواند در این دنیا مؤثر باشد، بهواسطه یک زن وارد دنیا شده است. فکر میکنم بانوان ما باید شأن و جایگاه خود را بیشتر بشناسند. تحصیلات خوب است، اما کاری که از دست کسی برنمیآید، خداوند از ما خواسته است.
برخی تصور میکنند باید تمام نیازهای فرزند را برآورده کنند
* پس از اینکه رسانهای شدید، واکنشهای مردم در فضای مجازی چگونه بود؟
صادقی: پس از اینکه فیلم من از تلویزیون پخش شد، در فضای مجازی واکنشهای مختلفی رخ داد. خیلیها میپرسیدند «چگونه فرزندان را تأمین میکنی؟». بهلطف خدا فرزندانم از رفاه نسبی برخوردارند، چیزی نیست که از ما بخواهند و ما توانایی تهیه آن را نداشته باشیم، اما خیلی چیزها میخواهند که ما عمداً تهیه نمیکنیم. فکر میکنم برای هیچ کس بدون رنج کشیدن، موفقیتی حاصل نمیشود. خداوند انسان را در رنج آفریده است و او در رنج رشد پیدا میکند. انسان مستثنی از فرزندانم نیست. هر اندازه بهفکر رشد بچهها هستم، باید بهفکر سختی کشیدن آنها باشم. چرا برخی تصور میکنند هر لباس و غذا و تفریحی که فرزند نیاز دارد، باید برایش تهیه کنی؟ یک زمانی لازم است بچه با نوع پوششی بیرون رود و شاید بیمار هم شود، اما درک کند این هم یک نوع از زندگی است.
در این شهر خیلیها زندگی میکنند که حتی خرید گوشت برایشان یک رؤیاست. گاهی اوقات برای فرزندانم غذایی خیلی ساده تهیه میکنم و به آنها میگویم «خیلیها از این نوع غذا استفاده میکنند.»، میخواهم آن سختی را بچشند.
اگر شما تنها بهفکر بچه هستی و بهفکر اینکه «میخواهم برای او زندگی کنم و بهخاطر دغدغه فرزندم، فرزند دیگری نمیآورم»، باید به او بگوییم «آیا راه را صحیح حرکت میکنی؟ تصور میکنی آیا رشد و پیشرفت بچه در گروی تأمین تمام نیازهای اوست؟ اگر به تاریخ نگاه کنی، میبینی خیلی از دانشمندان از مسیرهای دشواری عبور کردند تا توانستند به جایگاهی برسند».
* زمانی که مشکلاتتان افزایش مییافت، چه برخوردی داشتید؟
منیری: زمانی که مشکلات مالی در زندگی پیش میآمد، سعی داشتم در جاهای مختلف فعالیتهای دیگری انجام دهم. زمانی که حرفهایتر شدم، روی آن تمرکز کردم و همان کار را بهصورت حرفهایتر پیش گرفتم.
هر کدام از بچهها که به دنیا میآمدند، همزمان اتفاق مبارکی در زندگیمان رخ میداد. توقعی که از کرامت خدا داشتیم، بیشتر بود. ما هیچ زمانی لنگ نمیماندیم تا جایی که سعی کردیم به این موهبتهای الهی اهمیت دهیم. اعتماد به خدا را در مسیر زندگی آموختیم.
پیرمرد به من گفت: هر کسی در این منزل آمده صاحبخانه شده است
* مردم تصور میکنند برای فرزنددار شدن حتماً باید وضع مناسبی داشته باشند، اما با این تفاصیل گویی وضع مالی شما هنگام ازدواج از خیلیها بدتر بود.
منیری: نکته مثبتی که در دیدگاه من و همسرم وجود داشت، القای این مسئله بود که ما برای مردم زندگی نمیکنیم. در این مدت که زندگی میکنیم، اولین بار است که درباره سختیهای اول ازدواج صحبت میکنیم؛ چرا که هیچ گاه جزو کمبودهای زندگی تلقی نکردیم.
ما پس از 5 سال، سعی خود را بهکار گرفتیم تا مستقل شویم؛ از این جهت پایین شهر رفتیم و در خیابان زیبای تهران خانهای اجاره کردیم. در آن زمان یک فرزند داشتیم. اینطور منطقههای مذهبی را دوست داشتیم. جالب اینجا بود که صاحبخانه ما دامادشان حاج آقا علیاکبری رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه بود، مرد بسیار شریفی بود، به ما گفت «هر کسی در این منزل آمده، صاحب منزل شده است». خدا را شکر همین طور هم شد و ما بالاخره منزلی اطراف میدان امام حسین علیه السلام خریداری کردیم. در این زمان فرزند دوم ما هم به دنیا آمده بود.
با این حال اوضاع مالیمان خیلی بد بود. از 6 صبح بیرون میرفتم و تا 11 شب کار میکردم. در آن زمان نیسانی خریداری کرده بودم. یکی از دوستانم به من گفت «پدرم در امینالسلطان واقع در بازار مولوی تاجر برنج است؛ من به پدرم میگویم به شما بار بدهد». حدود یک سال در این شغل بودم.
در خلال زندگی، فرزندان دیگرمان به دنیا میآمدند که البته با خواست خودمان بود. از ابتدا قصدمان این بود که فرزندان زیادی داشته باشیم. تا قبل از اینکه رهبر انقلاب موضوع فرزندآوری را مطرح کنند، ما چهار فرزند را داشتیم. سه فرزند بعدی، بعد از صحبت آقا به دنیا آمدند؛ هرچند در حال حاضر هشتمی هم پابهماه است.
تربیت فرزند مانع حضور همسرم در تیم ملی تیراندازی شد
* واکنش دوستان و اطرافیانتان درباره تعداد بالای فرزندان چگونه بود؟
منیری: هر دوی ما دوستان صمیمی داشتیم که به ما میگفتند «با این همه مشکلات اقتصادی چگونه این همه فرزند آوردی؟!»، بهانهشان این بود که مشغلههایشان بهقدری زیاد است که نمیتوانند فرزندان را اداره کنند، اما بحمدالله همسرم، هم زبان انگلیسی کار کرد و هم مکالمه عربی آموخت؛ از جهت ورزشی هم تا حد تیم ملی تیراندازی رشد کردند، اما بهدلیل تربیت فرزند حاضر به شرکت در تیم ملی نشد.
صادقی: گویی در جامعه ما طوری جا افتاده است که شما حتماً باید از جایگاهی اجتماعی برخوردار باشی تا شخصیت داشته باشی؛ دوستانم میگویند «مدام نمیشود برای بچه وقت گذاشت.»، یا میگویند «انسان تمام عمرش را باید پای بچه بگذارد.»، بهگونهای زندگی کردیم که همه متوجه بودند تصمیماتمان خواست خودمان است. نوع رفتارهایمان متعلق به خودمان است.
خیلی اوقات از ما ایراد میگرفتند «چرا فرزندآوری میکنید؟». اما با نوع مدیریتی که داشتیم، صلاح دیدیم این کار را انجام دهیم. بچهها در مهمانیها همیشه بهگونهای رفتار میکردند که همه میگویند «خوش به حالت که فرزندانت این قدر آرام هستند». انتقادی به ما نبود، اما در نهان به من میگفتند بهدلیل اینکه تربیت فرزند سخت است، فرزند نمیآورند؛ یعنی طوری بیان میکردند که «شما احتمالاً به تربیت اهمیت نمیدهید و ما اهمیت میدهیم»!
منیری: برخی اطرافیان میگفتند «وقتی زن، فرزندان متعدد بیاورد، شکسته میشود.»، این عدم آگاهی، جامعه را ما دچار معضل کرده است. خود آمریکاییها سال 2011 مقالهای نوشتند که خلاصهاش این است که ساختار بدن زن بهگونهای طراحی شده که هرچه بیشتر باردار شود، سالمتر میماند.
* خانم صادقی، آیا نظر شما درباره فرزندآوری به همین شکل بود؟
صادقی: ازدواج که کردیم، خیلی حسابشده درباره آینده تصمیم گرفتیم طی سالهایی که درس میخوانم بچهدار نشویم، ضمن اینکه با توجه به تخصص همسرم در طبابت، به من میگفتند «سیستم بدنی شما هنوز آمادگی فرزندآوری ندارد.»، از این جهت تا 19سالگی بچهدار نشدم.
* متوالی بودن تولد فرزندان برای شما دردسرساز نشد؟
صادقی: همان طور که گفتم هدفمان فرزندآوری بود، منتها در کلاسهای تربیتی آموخته بودیم وقتی کودک به سن سهسالگی میرسد، حسادت در او رشد میکند، اما عملاً به این نتیجه دست یافتیم وقتی در این سن، فرزند دیگری کنارش باشد، حس حسادتش کم میشود؛ یعنی یاد میگیرد «فقط من نیستم و کس دیگری کنارم هست»؛ با خود میگوید «به تمام نیازهای من پاسخ داده نمیشود؛ از این جهت نمیتوانم تمام خواستههای خود را از والدین درخواست کنم چرا که باید به فرزند دیگر خانواده رسیدگی شود.»، این مسائل از جهت علمی ثابت شده است و دانشمندان توصیه میکنند فرزندان، با فاصله سنی کمتر نسبت به یکدیگر قرار گیرند، بهعکس اگر با فاصلهای 10ساله فرزند دیگری به دنیا بیاید، مسائل منفی بیشتر رخ میدهد، چرا که نیازهای آنها متفاوت و قدرت درکشان نسبت به هم کمتر میشود.
* چرخه اقتصادی شما چهزمانی راه افتاد؟ خیلی مواقع تصور میکنیم با این شرایط سخت اقتصادی نمیتوان بهفکر فرزند زیاد بود.
منیری:بهنظرم این مسئله یک نوع تجربه شخصی است. باید ببینیم برای افراد چه گزارههایی اهمیت دارد. انسان نباید نزد خدا گروکشی کند، نباید به خود تلقین کند «من تا زمانی که وضع مالیام مناسب نباشد، نیازی به فرزند ندارم»؛ یعنی انسان خود را با دست خود محروم میکند. از نظر ما، این نوع استدلال منطقی نبود. یادم نمیآید با همسرم درباره نگرانی از تحصیل و تربیت فرزندان صحبت کنیم. از آنجایی که علاقه به قرآن داشتیم و در کلاسهای تربیتی شرکت میکردیم، متوجه میشدیم تربیت اصلی دست خداست؛ ما فقط باید پایههای اولیه را صحیح بچینیم و رزق حلال سر سفره بیاوریم و آموزههای اولیه دینی را به آنها بیاموزیم، سعادت و شقاوت افراد دست خداست.
* شاید تأمین خانواده بهویژه زمانی که انسان صاحب فرزندان زیادی میشود و در این شرایط سخت اقتصادی، از آن دست مواردی باشد که با فرمولهای بشری قابل فهم نباشد، شما در مسائل مربوط به خودتان چقدر به این باور (اعتماد به خدا) دست یافتید؟
منیری:ما هیچ زمانی لنگ نمیماندیم تا جایی که سعی کردیم به موهبتهای الهی اهمیت دهیم. از زمانی که به این مسائل خدایی اهمیت دادیم، اوضاعمان بهتر شد. همان طور که گفتم اعتماد به خدا را در مسیر زندگی آموختیم. کسی که میگوید «من فرزند نمیآورم تا وضعیت مادیام مناسب شود»، سوای از اینکه از جهت منطقی اشتباه است، از لحاظ تجربی هم دچار اشکال است؛ چرا که بارها در اطراف و اقوام خود شاهد بودیم خانوادههایی که چندفرزند دارند، اما زندگی مناسبی برای خود تدارک دیدهاند، هرچند در ابتدا ممکن است مشکلاتی ایجاد شود، اما در نهایت خداوند اوضاع را سامان میدهد؛ چرا که همان طور که گفتم، معتقدیم رزق هر انسانی دست خداست. ما گاهی آموزههای ایمانی خود را در مسیر زندگی بهکار نمیگیریم.
* در آن زمان که با چالشهای اقتصادی روبهرو بودید، درآمدتان قطعاً خرج فرزندان کوچکتان میشد، لطفاً در این باره توضیح بدهید.
منیری:درآمدی که کسب میکردم، یکجا خرج پیراهن و البسه بچهها میکردم، یا مثلاً گاهی که بچهها هوای تفریح و غذا میکردند، بیرون میرفتیم و همان اندک حقوقمان را خرج آنها میکردیم. در نهایت میخواستم به همین موضوع برسم که با وجود این شرایط، همیشه خوش بودیم، اینگونه نبود که پولمان را بخواهیم ذخیره کنیم یا طلا بگیریم. سعیمان در کسب رضایت فرزندان و تربیت آنها بود. سخت گذشت، اما بهخاطر تفاهمی که بود، راهکار پیدا میکردیم؛ مثلاً اگر توانایی داشتیم، آژانس میگرفتیم، وگرنه با اتوبوس و مترو جابهجا میشدیم.
* خانم صادقی، شما در نظرآباد با شرایطی مواجه شدید که شاید از جهت فرهنگی غیرمنتظره بود؛ آیا فعالیتهای شما محدود شد؟
صادقی: بله همین طور است؛ در نظرآباد احساس کردم جایی برای استفاده تربیتی و فرهنگی نیست؛ چرا که زمانی که در تهران بودیم، در کلاسهای تربیتی و سخنرانیهای مذهبی حضور پیدا میکردم. اما در نظرآباد به کلاسهای مجازی روی آوردم. به این حقیقت رسیدم که انسان دنبال هر چیزی باشد، شرایط آن را برایش فراهم میکند.
ماجرا از این قرار بود، پس از ورود به نظرآباد، خیلی علاقه داشتم کلاسهای تربیتی را ادامه دهم. خدا توفیق داد با دورههای مجازیِ "کرامت" که زیر نظر دانشگاه امام صادق(ع) بود، آشنا شدم. از آنجایی که رشتهام علوم تربیتی است، با دورههایی که در زمینه تربیتی بود، آشنا میشدم و فوراً شرکت میکردم. پس از آن، «نور المجتبی(ع)» دوره سبک زندگی اسلامی را برگزار کرد و در آن هم شرکت کردم. در هر بار که در کلاسها حضور مییافتم، با همسرم درباره موضوعات مطروحه صحبت میکردیم تا بتوانیم آموزههای خود را پیادهسازی کنیم.
* خیلی از ما احساس میکنیم بهخاطر تعدد فرزند نمیتوان در کلاسهای مؤثر حضور یافت، شما چگونه توانستید فعالیتهای خود را تداوم دهید؟
صادقی:زمانی که در کلاس "تربیت کودک اندیشمند" میرفتم، دخترم تازه به دنیا آمده بود. پسرها را به مدرسه که میفرستادم، با دخترم در کلاسها حضور مییافتیم. اساتید آنجا هم مرا تشویق میکردند که با دخترم در کلاسها حاضر شوم. من هم اصرار داشتم با فرزندم در این کلاسها حضور یابم تا در این محیط قرار گیرد. با خود میگفتم شاید از یک ساعت کلاس، بیست دقیقه از آن را بفهمم، اما همین که در این محیط قرار بگیرم و این محیطهای فرهنگی و تربیتی را رها نکنم، هم برای خودم و هم فرزندانم خیلی مؤثر باشد. هر کلاسی هم که بچهها قابلیت حضور در آن را نداشتند، بهواسطه شغلی که همسرم داشت که همان طبابت بود، ایشان از فرزندان نگهداری میکرد.
* تا چهاندازه آموختههای خود را در منزل عملی میکردید؟
صادقی:باید اعتراف کنم بهصورت بایسته نتوانستم حق تربیت را ادا کنم، اما در هر صورت معتقدم تربیت دست خداست. خیلی از جاها از عملکردم راضی نیستم. با خودم میگویم من خیلی از کارها باید انجام میدادم، اما نشد. زمانی رسید که باید دو تا از فرزندانم نماز میخواندند و من نگران بودم. به خداوند گفتم «خدایا، تصور نمیکنم آنچه در دستورات دینی آمده بهصورت کامل رعایت کرده باشم، اما تلاش میکردم». الحمدلله لطف خدا شامل حالم شده و بچهها نمازشان را میخوانند.
* آیا کسی به شما گفت که «با این اوضاع مالی چرا این همه فرزند دارید؟»
منیری: ما طوری زندگی میکردیم که همه تصور میکردند اوضاع مالیمان مناسب است. این اواخر که مقداری به مشقت افتادم، عدهای از بستگان متوجه شدند، در هر صورت، در عین سختی، خوش بودیم. مادرم از جمله افرادی بود که به ما دلداری میداد و میگفت «این مشکلات طبیعی است و برای همه اتفاق میافتد.»، از این جهت مدام در ذهنم بود که مشکلات بهزودی تمام میشود و میدانستم بهزودی مشکلات تمام میشود. زمانی که خیلی حرفهای روی کارم که همان طب سنتی است، تمرکز کردم، در کارم رشد کردم.
ما دنبال ایدهآلها نبودیم، نمیگفتیم تا خانه و منزل نداریم، نباید صاحب فرزند باشیم و یا خوب لباس بپوشیم و یا به مهمانی برویم. البته بهفکر بهبود زندگی بودیم و طبیعی است هر کسی چنین برنامهای برای زندگی خود داشته باشد، اما متوقف پیشرفت نبودیم.
* این اختراعاتی که انجام دادید، آیا در همین دوران پیشرفت کاری شما صورت گرفت یا از قبل بود؟
منیری:این اختراعات در طول همین سالیان صورت گرفت؛ چرا که علاقه داشتم. از ابتدا که شروع به زندگی کردیم، کار تحقیقاتی هم انجام میدادم. آن زمان دیدگاه اقتصادی به طب سنتی نبود. عطاریها نیز فروشندگان گیاهان دارویی بودند و داروهای گیاهی تولید نمیشد و فرآوردهای نداشت. شبها تا دیروقت بیدار میماندم و مشغول تحقیق بودم. با ارتباطی هم که با اساتیدم داشتم، توانستم به موفقیتهایی دست یابم.
* پس امرار معاش شما از طریق طبابت است؟
بله.
* یعنی مکانی برای این کار دارید؟
در سال 81 با برادرم و با همکاری برخی اساتیدم در خیابان فخر رازی مطب زدیم. یک سال آنجا کار کردیم. در حین مطالعات و مراوداتی که با اساتید طب سنتی داشتم، عهدی با خود بستم که به منزل بیمارانم بروم و ویزیتشان کنم؛ از این جهت آنجا را جمع کردیم، منتها کار سختی بود؛ چرا که باید شما را بشناسند، با این روش، نهایتاً 5 بیمار را میتوانستم ویزیت کنم. در آن زمان 60 هزار تومان پولِ ویزیت میگرفتم و اکنون 120 هزار تومان. حتی بهصورت تلفنی که مرسوم نیست، ویزیت انجام میدهیم، چون در این تلاشهایی که انجام دادم، به مهارتی دست یافتم که برای ما تشخیص خیلی فوقالعادهای در زمینه طب سنتی به دست میدهد.
زیرا در طول این مدت به مهارتی دست یافتیم که خیلی از مسائل و مشکلات بیماران را بهراحتی تشخیص میدهیم تا حدی که باعث جلب اعتماد بیمار میشود، حتی گاهی مشکلاتی را به آنها میگوییم که از قبل به ما توضیحی ارائه نداده بودند. دارویی هم که تجویز میکنم، بهگونهای است که باید ساده، ارزان، اثرگذار و در دسترس باشد. متأسفانه گاهی همکاران ما تجویزاتی میدهند که دستیابی به آنها بسیار دشوار است. استراتژی من، فرمایش رهبر انقلاب بود که فرمود طب سنتی باید وارد زندگی مردم شود.
* در پایان این گفتوگو اگر صحبتی دارید بفرمایید.
صادقی: ابتدا با رهبرم شروع میکنم که امیدوارم بهعنوان سرباز خیلی کوچک توانسته باشم ذرهای از اوامر ایشان را اجرا کرده باشم. با خود میگفتم سالها خودم و خانوادهام دم از اطاعت از رهبری زدیم، یک جایی ایشان فرمودند شرایط کشور در خطر است و امر به فرزندآوری کردند. من چهچیزی در توانم بود و من چهکاری میتوانستم انجام دهم. یکی از اهدافم در فرزندآوری همین موضوع بود.
به دولتمردان از سمت خودم حرفی ندارم. ما توکل بر خدا پیش رفتیم و نیتمان چیز دیگری بود. خیلیها منتظر کوچکترین کمکی از سمت دولت هستند که آنها نیز اقدامی کنند؛ یعنی اگر بخش کوچکی از مسائل مثل مخارج زایمان، کم شود و یا مخارج سایر فرزندان مقداری کمتر شود، آنها نیز اقدام میکنند. امروز یهود میگوید «مادری در کشور من از جایگاه اجتماعی برخوردار است که هشت فرزند به بالا بیاورد.»، چقدر سیاستهای جمعیتی اعمال میکنند، چقدر روشهای تشویقی اجرا میکنند. ما اگر کارهای دشمن را ببینیم، کافی است مقداری بهفکر بیفتیم که تنها کشوری هستیم که نسل شیعیان امیرالمؤمنین(ع) در کشور ما میخواهد پرورش یابد، چرا کاری نکنیم؟
فیلمبرداری و تدوین:
مهدی کماسی و محمدرضا کشتدار
انتهای پیام/+