امام عسکری چه راهکارهایی درباره آمادگی شیعیان برای عصر غیبت بکار گرفت / نباید اختیارات ولیّ فقیه را در چارچوب قانون محدود میکردیم
ادیب یزدی معتقد است نمیتوان رهبری جامعه را در جوف قانون و در چارچوب آن محدود کرد؛ زیرا مصالحی در جامعه اتفاق میافتد که قانون آن را پیشبینی نکرده است. هرجا به ولیّ فقیه اعتماد کردیم، شاهد پیشرفتهای همهجانبه بودیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، از جدیترین و اساسیترین معارف دینی که ریشه در آیات قرآن و به وسعت تاریخ انبیای الهی دارد، موضوع ولایت است. تاریخ به اثبات رسانده است در پرتو این عنصر حیاتبخش بود که جنبشهای دینی به ثمر رسیده و کاخ استبداد فرو مینشست؛ چرا که ولایت مقولهای است که انسانها را از عمق صفات رذیله به اوج صفات پسندیده و معارف ناب سوق میدهد و در سطح اجتماعی، جامعه را بسوی بهترین سرانجامها میرساند، آنجا که خداوند فرمود: «هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً؛ در آنجا [ که گرفتارى از همه سو انسان را احاطه مىکند ] ولایت حقه ویژه خداوند است، او از جهت پاداش بهتر و از نظر تأمین کردن عاقبت نیکوتر است.» که البته خداوند در مقام اِعمال ولایت، از مجرای برترین خوبان خود یعنی انبیا و اولیای الهی اقدام میکند.
اما به اعتقاد شیعه، با پایان یافتن دوران حضور ائمه علیهمالسلام به عنوان برترین والیان و خلفای الهی، جریان ولایت منقطع نشد بلکه از مجرای امام دوازدهم که در غیبت به سر میبرد، عالم تحت ولایت خداوند اداره میشود؛ چرا که سنت الهی بر آن است که نعمات و موهبتها و حتی نزول عذاب خود را از طریق خلفای خود و برترین خوبانش اِعمال کند؛ از این روست که امام باقر(ع) ضمن روایتی به جابر فرمود: بِنَا أَثَابَ مَنْ أَثَابَ وَ بِنَا عَاقَبَ مَنْ عَاقَب؛ به وسیله ما ثواب میگیرد؛ ما سبب پاداش، پاداش گیران و کیفر تبهکاران هستیم.» (حلیة الأبرار فی أحوال محمد و آله الأطهار علیهم السلام، ج1، ص16)؛ یا وقتی خداوند از عذاب کفار صحبت میکند، آن را متوقف بر گروهی رشدیافته به نام امت معدوده میکند آنجا که فرمود «وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَة ٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُه ...؛ اگر ما عذاب را از آن منکران تا امت معدوده به تعویق اندازیم آنها گویند: چه موجب تأخیر عذاب شده؟» امیرالمؤمنین ذیل آن فرمود «الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ أَصْحَابُ الْقَائِم، امت معدوده، اصحاب قائم است.» (تفسیر القمی، ج1، ص323)
از سوی دیگر این نظریه منطقی است که جامعه اسلامی در عصر غیبت نیاز به زعمایی دارد که در پرتو آموزههای دین جامعه اسلامی را اداره کند تا به این ترتیب آموزههای قرآن و سنت نبوی و سیره ائمه اطهار علیهمالسلام به فراموشی سپرده نشود. از این رو یکی از اقدامات ویژه اهلبیت(ع) عادت شیعیان نسبت به رجوع به علما و فقهای هر سرزمین بود تا آموزههای فقهی خود را از آنها دریافت کنند. به عنوان مثال امام هادی علیه السلام عبدالعظیم را وکیل و نماینده خود در شهر ری معرفی میکند و به مردم توصیه میفرماید که در حلّ مشکلات دینی خود به ایشان مراجعه کنند. این نگاه ژرف ائمه علیهمالسلام چیزی جز آمادگی شیعیان جهت ورود به مقطع غیبت و رجوع شیعیان به فقها را در بر نمیگرفت. مقوله ولایت فقیه در همین راستا قرار میگیرد به این معنا که در غیاب امام معصوم، اداره جامعه به فقیه جامعالشرایطی سپرده میشود تا بتواند آن را در تمام حیطهها به بهترین شکل سامان دهد، هرچند با تصویب قانون اساسی، این نوع ولایت مطلقه، محدود به امور دهگانه شد و حیطهایهایی مشخص برای آن در نظر گرفته شد !
خبرگزاری تسنیم در گفتوگو با حجت الاسلام مرتضی ادیب یزدی، دبیر جامه مبلغان استان تهران درباره این موضوعات گفتوگویی ترتیب داد که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
* نظریه ولایت در جامعه اسلامی دارای چه حیطههایی است؟
موضوع ولایت مبحثی قرآنی است، اما به طور خاص در جامعه اسلامی معمولاً از ماجرای غدیر خم مطرح میشود. در اینکه پیامبر اکرم (ص) از جانب پروردگار ولایت داشت، ظاهراً در هیچ یک از فرقههای اسلامی اختلافی وجود ندارد بلکه موضوع اصلی، تداوم ولایت نبوی است که ما معتقدیم در غدیر خم به امیرالمؤمنین(ع) سپرده شد. محل بحث و گفتوگوی گروههای مختلف اسلامی در همین زمینه است. به طور خلاصه عرض کنم یکی از ادله محکم شیعه برای اثبات تداوم امر ولایت در شخصیت مبارک امیرالمؤمنین (ع) آن است که ما معتقدیم شخص ولیّ باید همان ولایت نبوی را در تمام حیطههای آن دارا باشد و در واقع توان اداره امور عالم را داشته باشد و یا به تعبیری اولوا الامر یا صاحب امرالله باشد تا بتواند نه تنها مردم را اداره کرده و موجبات اعتلا و پیشرفت جامعه را فراهم کند بلکه امام بر مخلوقات عالم باشد. پیامبر(ص) که خود نبی و امام بر انس و جن بود، جانشین او باید دارای چنین مقامی باشد.
برخی شاید معتقدند وقتی پیامبر اکرم از دنیا رفتند، ولایتشان را هم با خودشان بردند و دیگر آن ولایتِ پیامبر با آن شعاع فراگیرش با پیامبر رفت و دفن شد، اما شیعه معتقد است وقتی پیامبر(ص) در روز عید غدیر خم فرمودند «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ هَذَا مَوْلَاهُ، هرکس من صاحب ولایت او بودم، از این پس علی صاحب ولایت اوست» یعنی ولایت در تمام شئون عالم به ایشان واگذار شد؛ همچون انبیای گذشته که امر خود را به اوصیای خود واگذار میکردند و این امر، یک سنت الهی است.
غصب جایگاه امامت صرفاً منحصر در ماجرای امیرالمؤمنین نیست
* در موضوع ولایت و امامت به نکته جالبی اشاره فرمودید؛ کسی واجد جایگاه امامت و ولایت است که توانایی ولایت تمام امور عالم را داشته باشد و ما معتقدیم در هر شب قدر امور عالم به امام همان عصر نازل میشود. با این توضیح در هر دوران ائمه علیهمالسلام باید والی جامعه اسلامی میشدند.
بله همین طور است؛ لذا مسئله غصب تنها محدود به غصب خلافت امیرالمؤمنین(ع) نبود، بلکه حق سایر ائمه علیهمالسلام غصب شد. ولایتی که از سوی نبی مکرم اسلام(ص) در روز غدیر خم به امیرالمؤمنین رسید، در نسل ایشان تا امام عصر تداوم یافت. پیامبر(ص) در روایات متعدد خلفای خویش را با اسم تا امام عصر (عج) معرفی فرمودند.
آمادهسازی شیعه برای عصر غیبت در پرتو تقویت سازمان وکالت و فقاهت
* یکی از چالشها و مباحث مهم جامعه اسلامی، موضوع ولایت مسلمین در عصر غیبت است. در این باره توضیح میدهید.
یکی از راههای ورود به این بحث، اقدامات عملی ائمه(ع) جهت آمادهسازی شیعیان برای ورود به عصر غیبت است. با این توضیح، مطلبی را عرض میکنم.
امام حسن عسکری آخرین امام حاضری بود که در بین مردم حضور داشت و مردم نیز با امام به راحتی ارتباط برقرار میکردند. امام یازدهم مأموریتهای متعددی در دوران امامت خویش داشتند که از جمله آنها معرفی امام مهدی (عج) به عنوان جانشین خود و به عنوان امام غایب بود. بدیهی است که امام یازدهم مردم را باید برای درک روزگار غیبت آماده میکردند، مردمی که سالها به حضور اهلبیت عادت کرده بودند و در چالشهای اجتماعی و معرفتی به معصومان علیهمالسلام مراجعه میکردند. ایشان برای آنکه شیعیان به واسطه این دوره محنت از اعتقاد به امامت رویگردان نشوند، دست به اقدامات عملی و حدیثی زد.
امام حسن عسکری حداقل در دو جهت موجبات توجه شیعیان به امام عصر (عج) را فراهم آورد تا آنها از اعتقادشان نسبت به امامت باز نگردند:
جهت اول، آشنا کردن شیعیان با عصر غیبت و آمادهسازی آنها برای گذران از دوران سخت غیبت و آخرالزمان.
جهت دوم، روشن کردن تکلیف شیعه در دوران عصر غیبت؛ یعنی در زمانی که امام معصوم(ع) در غیبت است، تکلیف احکام و معارف الهی چه میشود. اگر بگوییم تکلیفی نداریم، پس نماز و روزه و سایر احکام تعطیل است. آیا ما اجازه داریم احکام را به خاطر غیبت امام معصوم تعطیل کنیم؟ این درباره احکامِ ثابت الهی است، اما در مواردی که امور جدید یا مستحدثه رخ میدهد و به معصوم دسترسی نیست، چکار باید کرد؟
امام حسن عسکری با تقویت سازمان وکالت و تشویق شیعیان نسبت به رجوع به فقها، سعی کردند مردم را عادت دهند در غیبت امام معصوم به نایبان و یا علمای دین رجوع کنند. ایشان در روایتی در تشویقِ شیعیان نسبت به رجوع به فقها و با اشاره به برخی معیارهای فقیه فرمود: «آن کسى از فقهای امت ما که نگهبان نفس خود و حافظ دین خداوند و مخالف هوا و هوس و مطیع امر مولایش بود، عوام ما را تقلید از او جایز و رواست؛ فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِ أَنْ یُقَلِّدُوهُ.»
تداوم احکام الهی و ارتباط مردم با عترت، مأموریت ویژه فقها در عصر غیبت
یکی از دلایل مهم واگذاری امر به فقها آن است که فقیه به دلیل قدرت بر استنباط احکام الهی، تسلط کاملی بر این احکام دارد. همان طور که فرعیات احکام به هیچ وجه در دوران غیبت امام معصوم ساقط نمیشود، حفظ اساس و اصول احکام که همان حفظ نظام امت اسلامی و عزت آن است، از همه احکام الهی واجبتر است؛ یعنی اقامه آنچه که عزت نظام اسلامی را تقویت میکند و مبارزه با هر مسئلهای که سبب تضعیف آن میشود، واجب است. تمام این امور در پرتو شکلگیری حکومتی اسلامی قابل حصول است؛ از این جهت افسار جامعه باید به گروهی سپرده میشد تا از یک سو این احکام الهی تعطیل نشود و از دیگر سو ارتباط مردم با آثار اهلبیت(ع) همچنان حفظ بماند.
* مثلاً اگر زمام جامعه به عرفا یا فلاسفه سپرده میشد چه اتفاقی میافتاد؟
چون فقیه تسلط بر احکام الهی دارد و حداقل، نظریهای در باب تشکیل حکومت اسلامی دارد. نه عرفا و نه فلاسفه برای امر حکومت مدلی نداشتند؛ ضمن آنکه دعوت به فقها از سوی ائمه علیهمالسلام صورت گرفت. همان طور که عرض کردم، امام حسن عسکری در روایتی فرمود «مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ...؛ آن کسى از فقهای امت ما که نگهبان نفس خود باشد ...»؛ لذا معلوم میشود فقه دارای ویژگی خاص نسبت به سایر معالم دارد.
نباید اختیارات ولیّ فقیه را در چارچوب قانون محدود میکردیم
* یکی از نظریاتی که از سوی امام مطرح شد، نظریه ولایت مطلقه فقیه بود؛ اما آیا واقعاً اکنون امر ولایت به صورت مطلقه است؟
نظام نوپای اسلامی از جهات مختلف مثل اختلافات فکری و نیز وجود جریانات فکری تحت فشار بود. تحت این خفقان قانون اساسی تنظیم شد. اختیارات ولیّ فقیه شاید ورای آن چیزی باشد که در قانون اساسی آمده است؛ همچنان که توقع مردم از رهبری آن است که در تمام شئونات حضور داشته باشد. از این جهت اگر چنانچه جایگاه ولیّ فقیه بخواهد کاملاً در چارچوب قانون عمل کند، محدود میشود. مردم هر زمانی رهبر را در کنار خودشان دیدند، آرام شدند. در چنین شرایطی است که دردهای ناشی از فشارهای اقتصادی و فقر را تحمل میکنند. وقتی مردم ببنند رهبرشان مانند عموم مردم جامعه زندگی میکند، دردشان تسکین مییابد. از این روست که پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین زندگیشان در سطح بسیار پایینی بود. امیرالمؤمنین همچنان که از ابتدا با فقرا نشست و برخاست داشتند، در دوران خلافتشان نیز این سیره را ادامه دادند. این اتفاق سبب شده بود قشر ضعیف جامعه انس بیشتری با معصومان علیهمالسلام بگیرند تا قشر ثروتمند. الحمدلله امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب از این سیره تبعیت کردند لذا در قلب عموم مردم جای دارند. لذا ما معتقدیم مدیریت جامعه باید سر جایش باشد. نمیتوان رهبر را در جوف قانون و در چارچوب آن محدود کرد؛ چرا که مصالحی در جامعه اتفاق میافتد که قانون آن را پیشبینی نکرده است. هرجا به ولیّ فقیه اعتماد کردیم، شاهد پیشرفتهای همهجانبه بودیم.
مردم نباید نسبت به مسئولان خود احساس بیگانگی کنند
* متأسفانه علیرغم اینکه امام (ره) و رهبر معظم انقلاب سادهزیستی را پیش گرفتند، عدهای از مسئولان از این خط پیروی نکردند و به اشرافیت روی آوردند. این مسئله چه آسیبی را در بر داشت؟
مردم نباید نسبت به مسئولان خود احساس بیگانگی داشته باشند؛ عملکرد مسئولان سبب این رویداد میشود؛ وقتی درباره سیره نبوی و علوی صحبت میکنیم، نباید اینگونه باشد که صرفاً از سیره ایشان بگوییم اما با سیره ایشان همسو نشویم. دفاع از فقرا و قشر ضعیف جامعه و وسط میدانِ دفاع از محرومین بودن و همدلی و همدردی با ایشان و عدالتگستری و حقمداری از سیره عترت علیهمالسلام بود؛ یعنی اگر بناست پیرو ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام باشیم، پس باید از حقوق مردم دفاع کنیم؛ این مسئله جز با مردم بودن و از جنس آنها بودن حاصل نمیشود. جامعه ولایی در تمام سطوح عمومی و حاکمیتی خویش باید تبعیت خود از ولایت عترت را عملاً نشان دهد نه اینکه از آن استفاده ابزاری کند.
هر جایی لطمه میخوریم، به دلیل عدم پیروی از خطوط رهبری نظام است
* همان طور که اشاره داشتید طی این چهل سال اثبات شده بهترین الگوی نظام اسلامی، نظام ولایی است و هرجا پیشرفتی بوده ردی از تبعیت از خطوط رهبری میبینیم؛ متأسفانه عدهای سعی دارند این الگو را ا زجامعه بگیرند و به سوی نظامات الحادی مثل لیبرالیسم سوق دهند. در این باره توضیح میدهید.
همان طور که گفتم ما اگر بخواهیم از ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام مدیریت و حکومت آن را بگیریم و مابقی شئون را ترک کنیم، به درد نمیخورد. هر جایی لطمه میخوریم، به دلیل عدم پیروی از خطوط رهبری نظام است. تاریخ چهل ساله انقلاب نشان داده است تحلیلهای رهبر معظم انقلاب در اکثر موارد دقیق و متقن بوده است. اکنون اگر نیروهای مسلح ما به پیشرفت و اقتدار دست یافته و به جرگه قدرتهای موشکی دنیا پیوسته است، ناشی از تبعیت از منویات ولیّ فقیه جامعه است؛ این مسئله همان پیشبینی امام خمینی (ره) درباره آینده انقلاب است، آنجا که فرمود «پشتیبانی ولیّ فقیه باشید تا به جامعه شما آسیب نرسد»؛ از این رو مدلی که در حکومت نیاز به تقویت آن داریم، نظام ولایی است. در این نظام، مردم در سختترین شرایط همراه با ولیّ جامعه هستند و طوفانهای حوادث و فتنهها موجب تزلزل مردم نمیشود. در چنین شرایطی اگر فتنه، آشوب یا توطئهای هم رخ دهد، به واسطه پیروی از رهبری جامعه که دیدهبان جامعه نیز هستند، برچیده شده است.
از این جهت مسئولان ما نباید اجازه دهند کوچکترین شکافی بین مردم و رهبری جامعه صورت گیرد چه برسد به اینکه قصد تضعیف جایگاه ولایت جامعه را داشته باشند. مردم واقعاً ثابت کردهاند به رهبر جامعه محبت دارند؛ هرجا اثری از مقوله ولایت است، مردم همراهی خود را نشان دادهاند و پیشرفت کردیم.
* اتفاقاً بارها شاهد بودیم که دشمنان توطئههای متعددی در تضعیف و تحریف موضوع ولایت به کار بستند.
شما اگر به شعار اشرار در اغتشاشات چند روز گذشته و حتی فتنههای سالهای قبل نگاهی بیندازید، متوجه عمق کینه آنها نسبت به ولایت میشوید. با توجه به شعارهایی که اشرار سر میدادند، به راحتی میتوان فهمید دشمن از چه شعارها و مواردی بیمناک است. در اغتشاشات اخیر یکی از اهداف اصلی دشمن، شعار علیه ولایت فقیه بود. برنامه دشمن، تضعیف جایگاه ولایت و رمز پیشرفت ما، پیروی از این مقام است. این امر طی چهل سال مکرر به اثبات رسیده است. رهبری در جایگاه قانونی خویش تصمیمگیری میکنند.
اکنون اگر جریاناتی بخواهند بین آقا و مردم فاصلهای بیندازند و یا هنر جذب مردم را نداشته باشند، آهسته آهسته آنها از نظام دور میشوند. اگر برخی مسئولان و یا نفوذیها، هر قشری از جامعه مثل کارگرانِ واحدهای مختلف صنفی و صنعتی را در تنگنا قرار دهند، آن را از دید رهبری جامعه فرض میکنند در حالی که همان طور که عنوان شد رهبری جامعه دارای حیطه مشخص است.
انتهایپیام/