صدور "مجوز شکار" چهارپایان ایران بر خلاف قوانین ملی و بینالمللی است
بهرام کیابی، طبیعتشناس برجسته کشور ضمن انتقاد از صدور مجوزهای شکار، ریشه اصرار مسئولان محیط زیست بر شکارفروشی را تفکرات و سیاستهایی دانست که از زمان تشکیل سازمان شکاربانی که بعدها به سازمان محیط زیست تغییر نام داد در این سازمان باقی مانده است.
به گزارش خبرنگار محیط زیست خبرگزاری تسنیم؛ نشست تخصصی "بررسی ابعاد شکار در ایران" با حضور متخصصان حوزه محیط زیست، ذینفعان شکار و رسانهها درتسنیم برگزار شد؛ در این نشست، تبعات صدور مجوز شکار از ابعاد مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
این نشست، با حضوراستاد بهرام کیابی؛ دکترای آبزیان و حیات وحش از دانشگاه ایالتی میشیگان و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در رشته اکولوژی و مدیریت حیات وحش،دکتراصغر عبدلی؛ اکولوژیست و عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی، یوسف مرادی فعال محیط زیست، رضا علیزاده؛ کارشناس رسمی دادگستری با تخصص محیط زیست و عضو هیئت علمی دانشگاه حضرت معصومه قم، هاشم اسدزاده؛، مدیر گروه تورهای ورودی شکار و نخستین برگزارکننده تورهای شکار در ایران،امیر آرین؛ مدیرعامل کانون شکار ایران و جواد سلیاری؛ نماینده یگان حفاظت محیط زیست کشور با مشارکت رسانهها برگزار شد.
گفتنی است در این نشست از کیومرث کلانتری، معاون محیط زیست طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست دعوت به عمل آمده بود اما روابط عمومی این سازمان صراحتاً با حضور کلانتری در نشست تخصصی شکار و صید مخالفت کرد!
همچنین مجید نوائیان، مدیر موزه دارآباد و آرش اینانلو از مدافعان شناخته شده شکار که دعوبت برای حضور در این نشست را پذیرفته بودند، در ساعات آخر اعلام کردند که به دلایل شخصی قادر به حضور نشست نخواهند بود؛ محمدحسن کرمانی، مدیرعامل انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرت هوایی و جهانگردی ایران و مدافع گردشگری شکار، در پی مسافرتش به کشورهای خارجی از حضور در نشست بازماند و ایمان نجمالدین، از مدیران شرکت سیاحیان طبیعت و برگزارکنندگان تورهای شکار در ایران هم حضورش در نشست را به حضور مسئولان معاونت طبیعی این سازمان مشروط کرد!
مشرح بخش نخست نشست تخصصی شکار درباره فروش "مجوزهای شکار توسط سازمان حفاظت محیط زیست" را در ادامه میخوانید:
بهرام کیابی، دکترای اکولوژی و مدیریت حیات وحش از دانشگاه ایالتی میشیگان و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی:در فتوای مراجع تقلید، شکاری که با هدف تفریح و تفنن انجام شود جایز نبوده و حرام اعلام شده بنابراین، اینکه سازمان حفاظت حفاظت محیط زیست به شکارچیان مجوز میدهد تا با هدف تفریح، جانوران را بکشند با فتوای مراجع تقلید و باورهای مذهبی منافات دارد.
اما چرا سازمان حفاظت محیط زیست علیرغم فتاوی مراجع تقلید همچنان به فروش مجوز شکار ادامه میدهد؟ این رویکرد سازمان حفاظت محیط زیست را باید در پیشینه این سازمان جستوجو کرد: زمانی که با مشارکت شکارچیان کانون شکار ایران تشکیل شد که بعدها به سازمان شکاربانی و نظارت بر صید و سپس به سازمان حفاظت محیط زیست تغییر نام داد. اما تفکرات و سیاست صدور پروانه شکار در آن همچنان باقی ماند. در نتیجه امروز هم شاهدیم که بسیاری از کارشناسان و مشاوران این سازمان هنوز حال و هوای زمانی را دارند که شکار یکی از محورهای اصلی سیاستگذاری این سازمان محسوب میشد.
از سوی دیگر بسیاری از کارشناسان نسل جوان این سازمان هم دارای تحصیلات و تخصص مرتبط نیستند در حالی که بدنه کارشناسی سازمان حفاظت محیط زیست باید مجموعهای از کارشناسان خبره و کارکشتهای باشد که در حوزه مرتبط با کارشان درس خواندهاند؛ کارشناسانی که اکولوژی و مدیریت، تخصص آنها بوده و جامعنگر باشند، نه اینکه تکبعدی صحبت کنند و تصمیم بگیرند.
بنابراین بدنه کارشناسی سازمان حفاظت محیط زیست در حال حاضر نه تنها پاسخگوی سوالات کارشناسان خارجی نیست بلکه جوابگوی مردم هم نمیتواند باشد و به این پرسش به درستی پاسخ دهد که در راستای حفاظت از محیط زیست برای حال و آینده چه کرده است.
اما با وصف تمام نکات گفته شده اگرسازمان بخواهد مجوز شکار تفننی صادرکند به اطلاعات دقیقی نیاز دارد که متاسفانه آنها را دراختیار ندارد.لازمه صدور مجوز شکار، در دست داشتن برآورد جمعیت از زیستگاهها، آگاهی از ترکیب و ساختار سنی جانوران، نسبت جنسی و همچنین محاسبه ظرفیت برد زیستگاه است. برای داشتن این اطلاعات باید نظارت پیوسته و دقیق روی جمعیت حیات وحش انجام بگیرد. باید بر وضعیت جانوران اشراف داشته باشیم بعد ادعا کنیم که قصد بهرهبرداری از آنها را داریم. اما متاسفانه همانطور که گفتم از آنجا که سازمان حفاظت محیط زیست با تفکر شکار و شکاربانی آغاز شده و تمام توجه روی علفخواران بزرگجثهای بوده که برای آنها مجوز شکار صادر میشود از وضعیت سایر گونههای حیات وحش اصلا اطلاعاتی در درست نیست.
در خصوص همین عفلخوارانی که برای آنها مجوز شکار صادر میشود هم چند سالی است که آماربرداری منظم انجام نمیشود. ذکر نکته مهمی ضروری است: کاهش روزافزون جمعیت حیات وحش در اثر شکار، زمینه ساز تلف شدن پی در پی دام های روستائیان توسط جانوران گوشتخواری نظیر پلنگ و گرگ میشود. درحقیقت با سیاستی که در صدور پروانه شکار وجود دارد، راه دیگری برای گوشتخواران وحشی جهت تامین غذا باقی نمیماند. ملاحظه میکنید که با برهم زدن چرخه اکولوژیک، چگونه بر بار مشکلات زیست محیطی افزوده میشود.
تسنیم:اما مسئولان محیط زیست میگویند در راستای تعدیل جمعیت، برداشت جمعیت مازاد یا اصلاح نسبت جنسیتی حیات وحش مجوز صادر میکنند؛ در این باره چه میگویید؟
کیابی:ضمن احترام به گویندگان این ادعا باید بگویم چنین استدلالی هیچ پایه و اساس علمی ندارد؛ اصلا از جمعیت حیات وحش چقدر باقی مانده که مازدای داشته باشد؟ شنیدم که گفتهاند با شکار، حیوانات مریض و یا دارای ژنهای معیوب را بر میداریم! این چه حرفی است؟!
تشخیص چنین جانورانی مستلزم کار ژنتیکی در آزمایشگاه است. چطور میشود با چشم و تفنگ بدست در طبیعت چنین جانورانی را تشخیص داد؟ یا گفتهاند حیوانات مسن را شکار میکنیم تا جوانها فرصت جفتگیری داشته باشند که این ادعا خیالی و غیرواقعی است چون حتی نمیدانند حیوانی که درباره آن صحبت میکنند چند سال باید عمر کند و اوج توانایی تولید مثل آن در طبیعت چند سال است. به نظرم این حرفها عذر بدتر از گناه است. هیچی نگویند بهتر است.
درست است که قبل از انقلاب شکار متداول بود اما آن زمان هم وضعیت زیستگاهها و در نتیجه جمعیت حیات وحش بهتر بود هم آماربرداری و کارهای تخصصی انجام میشد. یک صحبت دیگری که زیاد شنیده میشود مقایسه ایران با کشورهای خارجی است که میگویند در آنها مجوز شکار صادر میشود. من از این مسئولان سوال میکنم آیا شرایط کشور ما مشابه آن کشورهای خارجی است؟ در کشور وسیعی مانند آمریکا با 11 میلیون شکارچی که از تنوع زیستی قابل توجهی برخوردار است تنها برای شکار برخی گونهها آن هم به صورت محدود مجوز صادر میشود. در سالهای گذشته بعنوان مثال بیشترین حیوان شکار شده برای آن کشور نوعی قمری بود!
هاشم اسدزاده؛ مدیر گروه تورهای ورودی شکار و نخستین برگزارکننده تورهای شکار در ایران: دستگاههای دولتی ما دارند بر اساس وظایفشان عمل میکنند! ما نباید دستگاههای دولتی خودمان از جمله سازمان حفاظت محیط زیست را متهم کنیم و زحمات چهل ساله آنها را زیر سؤال ببریم البته نمیخواهم از عملکرد سازمان دفاع کنم اما میخواهم بگویم که در رابطه با شکار و طبیعت نباید احساسات را وارد کنیم! باید بر اساس علم و واقعیت صحبت کنیم.
کیابی: یعنی آنچه من از آموختههای خود گفتم "احساسات" بود؟!
اسدزاده: بله! باید علمی صحبت کرد!
تسنیم: جناب اسدزاده! تحصیلات مرتبط با محیط زیست جنابعالی چیست؟ آیا گروه تورهای ورودی شکار که مدیرعامل آن هستید یک سمن رسمی و ثبت شده است؟
اسدزاده: به اندازه کافی تحصیلات مرتبط دارم و تجربه کسب کردهام!
کیابی: لطفاً به ما هم بگویید تحصیلات محیط زیستیتان چیست؟
اسدزاده: نمیگویم! من گردشگری شکار را در این مملکت راه انداختهام؛ زمانی که من در این مملکت مسئولیت گرفتم، شکارچی خارجی وارد کشور نمیشد؛ تا آن زمان پدیدهای به نام گردشگری شکار نبود. یک ایتالیایی که وارد ایران شده بود از ما خواست "ابیا" شکار کند و بعد ما رفتیم و مجوزها را گرفتیم.
وقتی متوجه شدیم که این کار در کشورهای دیگر هم ارزآوری و اشتغالزایی دارد این کار را در ایران راه انداختیم؛ مشاهده کردیم که همه کشورهای صاحبت سبک به عنوان جوامع پیشرفته در چند نمایشگاه جمع میشوند و آخرین اطلاعات خود را درباره شکار تبادل میکنند. جامعه شکارچی است که طبیعت را حفظ میکند. همانطور که شما هم گفتید سازمان حفاظت محیط زیست هم ابتدا کانون شکار بود و توسط شکارچیان به وجود آمده است.
شکار مثل هرس طبیعت است!نسبت جنیستی نر به ماده اگر درست نباشد و تعادل وجود نداشته باشدکه کسی دستور شکار نمیدهد. اگر ببینند جمعیت تناسب ندارد شکار میکنند تا تناسب برقرار شود. نسبت جنسیتی باید 4 نر به یک ماده باشد. مثلا در اروپا وقتی ببینند جمعیت ماده زیاد شده شکار میکنند. جزو وظایف سازمان است که جمعیت را پایش کند. جمعیت چارپایان الان نزدیک به 144 هزار راس رسیده اما شاید امسال تنها 200 یا 300 پروانه بدهند؛ چیزی نمیشود 200 یا 300 راس از 144 هزار راس. برای کشوری مثل ایران خیلی کم است! در آلمان یک میلیون پروانه شکار میدهند؛ این کجا و 200 پروانه کجا.
این را هم بگویم که ما هم از عملکرد سازمان محیط زیست ناراضی هستیم؛ حفاظت از محیط زیست مثل چوپانی است. باید جمعیت زیاد شود. ما یک سازمان بزرگی داریم و حیات وحشی داریم که بخش کمی از آن مانده. مشکل ما شکار غیرقانونی است که سازمان به دلیل کمبود نیرو نمیتواند حفاظت کند. به همین دلیل قرقهای اختصاصی را به سازمان پیشنهاد کردیم.
من از صدقه سر جمهوری اسلامی توانستهام تمام دنیا را بگردم و دیدم که در سایر کشورها حیوانات را پرورش میدهند ما هم گفتیم در ایران کاری کنیم که بومیان ببینند قرقهای خصوصی ایجاد شده و دیگر جرات خسارت زدن نداشته باشند.
یکی از گلههای ما این است که سازمان محیط زیست نمیگذارد که ما هم مثل سایر نقاط دنیا آموزش ببینیم و در سرشماری شرکت کنیم؛ در کشورهای دیگر شکارچی میرود و جمعیت را میسنجد. گروه گروه میروند آمار در میآورند و اطلاعات لازم را استخراج میکنند.
اصغر عبدلی؛ دکترای اکولوژی از فرانسه و عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی: در ابتدای سخنانم درود میفرستم به روح پاک شهدای محیطبان و تشکر میکنم از زحمات محیطبانان و کارشناسانی که میکوشند طبیعت نیمهجان ایران را حفظ کنند.
در طی این سالها محیطبانان و کارشناسان زیادی از سازمان محیط زیست به ما کمک کردهاند تا پژوهشهای مختلفی در عرصه محیط زیست ایران عزیز انجام دهیم و بتوانیم شناخت بهتری از طبیت ایران داشته باشیم که قطعا مدیون لطف و محبت این عزیزان هستیم.
در پاسخ به عزیزان مدافع شکار که نسبت به انتقاد از سازمان حفاظت محیط زیست معترض شدند، باید بگویم سازمان محیط زیست طی سالهای گذشته تلاشهای خوبی داشته اما "سوءمدیریت" هم داشته و برای اینکه بخواهیم از محیط زیست به درستی حفاظت کنیم باید بتوانیم عملکرد سازمان را نقد کنیم و کاستیها را هم بگوییم.
درباره صدور شکار باید علمی و بر اساس مستندات صحبت کنیم و همچنین شرایط کشور را در نظر بگیریم؛ ما نمیتوانیم هر الگویی از کشورهای اروپایی، آمریکایی و آفریقایی را اینجا اجرا کنیم. آیا هر چه در آن کشورها انجام می شود در ایران قابل اجرا است؟ پس جمهوری اسلامی ایران چه معنایی دارد؟ اگر مراجع تقلید میگویند شکار تفریحی جایز نیست باید احترام بگذاریم و بپذیریم.
مدافعان شکار میگویند شکار برای کشور درآمد و ارزآوری دارد. من ثابت میکنم که از طریق اکوتوریسم یا طبیعتگردی و عکاسی از حیات وحش، دهها و بلکه صدها برابر شکار میتوان درآمدزایی کرد. درآمدی که قطعا پایدارتر است. وقتی در راستای طبیعت گردی، توریست وارد کشور میشود افراد بیشتری بهرهمند میشوند و قطعا اشتغالزایی بیشتری خواهیم داشت.
آقای اسدزاده از متولیان برگزاری تورهای شکار گفتند که جمعیت چهارپایان در کشور 144 هزار راس برآورد شد؛ آیا این جمعیت رضایتبخش است؟ آیا میتوانیم بگوییم حالا که 144 هزار راس داریم 100 راس را شکار کنیم؟ این نوع استدلال، گمراه کردن افکار عمومی است.
کارشناسان و مشاوران باسابقه سازمان حفاظت محیط زیست میگویند وضع جمعیت حیات وحش در اغلب مناطق خراب است. برخی از آنها که مشاور سازمان هم هستند اظهار داشتهاند که 80 تا 90 درصد جمعیت حیات وحش از بین رفته است؛ از پارک ملی گلستان که نگین درخشان مناطق حفاظت شده ایران است و پیشتر 9 تا 10 هزار و حتی 15 هزار قوچ و میش اوریال داشته حالا تنها حدود 2 هزار راس باقی مانده!
در بیستون از گلههای چند هزار تایی کل و بز تنها چند صد راس باقی مانده است؛ این بدان معنی است که اگر 144 هزار راس را برای زیستگاههای ایران بزرگ و پهناور در نظر بگیریم در هر زیستگاه تعداد محدودی از این حیات وحش وجود دارد که اغلب در خطر انقراض هستند. در چنین شرایطی فروش مجوز شکار هم از لحاظ منطق علمی هم از لحاظ منطق بینالمللی اشتباه است.
چهارپایانی که برای شکارشان مجوز صادر میشود (کل و بز و انواع قوچ و میش) در طبقهبندی سازمان حفاظت محیط زیست جزو گونههای حمایتشده هستند و در طبقهبندی سازمان جهانی حفاظت از منابع طبیعی (IUCN) تمامی آنها جزو گونههای آسیبپذیر(Vulnerable) طبقهبندی شدهاند.
اینها را میتوانید در کتاب اطلس پستانداران ایران چاپ سازمان محیط زیست در سال 1395 ملاحظه کنید. اگر چه در سال 2019 برخی از آنها در خطر انقراض و یا شدیدا در خطر انقراض هستند. گونه آسیبپذیر و در خطر انقراض یعنی گونهای که در اثر شکار یا تخریب زیستگاه و آلودگی، کاهش آب و منابع غذایی جمعیت آن کاهش پیدا کرده و اگر انسان به درستی از آن حفاظت نکند به انقراض خواهد رسید.
بنابراین در مورد چنین گونههایی سازمان حفاظت محیط زیست باید توجه ویژه داشته باشد و مشکلات را رفع کند تا گونه مذکور از طبقه آسیبپذیر خارج شود. حالا آیا ما مجاز هستیم برای چنین گونههایی مجوز شکار صادر کنیم؟ صدور مجوز شکار برای این چهارپایان بر خلاف قوانین ملی و بینالمللی است.
اینکه میگویند میخواهیم نسبت جنسیتی را اصلاح کنیم و یا ژن معیوب را حذف کنیم، فقط توجیهی است که راه را باز کنند برای صدور مجوز شکار و این زیر سوال بردن علم اکولوژی و حیات وحش است.
بنده نه متعصب هستم نه احساساتی، تمام مناطق را رفتهام و با سختی کار محیطبانان و کارشناسان محیط زیست آشنا هستم و قاطعانه میگویم صدور مجوز شکار با شرایط کنونی زیستگاهها و جمعیت گونهها سراسر آسیب به محیط زیست است. در خصوص آبزیان هم اوضاع به همین شکل و حتی بدتر است.
سازمان محیط زیست مجوز صید ماهی با تور و قلاب در رودخانهها را میدهد اما از جمعیت هیچ کدام از گونههای آنها خبر ندارد. یک گروه آبزیان در دفتر حیات وحش و آبزیان آبهای داخلی سازمان محیط زیست وجود دارد که آن هم دارد منحل و ادغام میشود. چطور وقتی رودخانه آلوده است و تالاب خشک شده وجمعیتهای ماهیان شدیدا تحت فشار گونههای غیربومی مهاجم هستند مجوز صید میدهند؟
در یک فضای تاریک و مبهم صرفاً به این دلیل که تحت فشار صیادان و شکارچیان قرار دارند مجوز صید و شکار میدهند؛ بدین ترتیب ما با دست خودمان داریم گونههای حیات وحش را به انقراض میرسانیم.
شکارچیان اگر اهل بهرهبرداری پایدار هستند، صبر کنند و کمک کنند جمعیت حیات وحش بهبود یابد بعد اگر وضعیت جمیعت رضایتبخش شد و به حدی رسید که طبق محاسبات علمی قابلیت بهرهبرداری داشته باشد با در نظر گرفتن تمامی ابعاد قانونی، اکولوژی، اقتصادی و اجتماعی مجوز بهرهبرداری صادر شود ...
"پایان بخش نخست"
انتهای پیام/