سرودههای شاعران کشورهای مختلف در فراق سردار/ «این خاک پر است از سلیمانیها»
شاعران فارسیزبان منطقه نیز همنوا با شاعران ایرانی سرودههای خود را تقدیم مقام والای شهید سپهبد قاسم سلیمانی کردهاند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شاعران فارسیزبان منطقه در ساعات گذشته همنوا با شاعران ایرانی تازهترین سرودههای خود را به مقام والای شهید سپهبد قاسم سلیمانی، این سردار رشید اسلام تقدیم کردهاند. برخی از این سرودهها که اخیراً در شبکههای اجتماعی منتشر شده، به این قرار است:
سیدحکیم بینش ـ افغانستان:
شکستهباد دوپایی که رفت پاورچین
بریده باد دو دستی که کردهات گلچین
پس از تو ما همگی آی نخل کرمانی!
بدل شدیم به یک قاسم سلیمانی
بیا بنوش گوارایت، آب کوثر را
خدا برای همین آفرید پیش از پیش
تمام عقده خود را به نهر ریختهاند
به حلق تشنه ما آب زهر ریختهاند
دوباره سایه به قصد مصاف با خورشید
خزیده در پس دیوار مرگ بیتردید
رسیده است غم از راه و مقتدر شده است
درون سینه ما بمب منفجر شده است
شکستهایم ولی غم بغل نمیگیریم
جز از نگاه ولایت عسل نمیگیریم
مجال گریه نداریم، وقت ما تنگ است
دگر به خانه نشستن برای ما ننگ است
«علی» بگویدم امروز رقص شمشیرم
میان معرکهشان با کدام آهنگ است
عقابهای ستیغ و بلند پروازیم
بدا به حال شمایی که بالتان لنگ است
مباد وقت بیفتد به دست آنانی
که موقع حرکت سخت پایشان سنگ است
پس از تو ما همگی آی نخل کرمانی!
بدل شدیم به یک قاسم سلیمانی
***
احمد شهریار ـ پاکستان:
دوری ز وطن غم است غم، تنها غم
من میفهمم که از دیارم دورم
راوی گفت از شهادتت در غربت
من یادِ حسین(ع) و کربلا افتادم
.
محکومی هر ستم ادامه دارد
راهِ قدس و حرم ادامه دارد
این خاک پُر است از سلیمانیها
این راه هنوز هم ادامه دارد
.
از صلحِ جهانی که فقط مقصدِ اوست
تا کیفرِ خیلِ ظالمان، در یدِ اوست
از سوی امام هست اعلامِ جهاد
این پرچمِ قرمزی که بر گنبدِ اوست
.
ای کشته ابنای نصارا و یهود
افتادنِ تو نیز قیام است و قعود
مانندِ حسین(ع) رفتی، اما صد شکر
انگشتریات هنوز در دستت بود
.
ای مرد، سلامی از زبانم برسان
دیدی که خودم نمیتوانم، برسان
پیشِ شهدای زینبیون رفتی
پیغامِ مرا به دوستانم برسان
****
سید فاطمه صغری زیدی ـ هند:
دل من گشته خونچکان سردار!
باز خالی شده جهان سردار
از در و بام، یک سکوت عجیب
باز پیچیده در مکان سردار
من کجا و کجا خداییها
من زمینی تو بی زمان سردار
عقل تاریخ کند گشته ولی
میکنم واقعه بیان، سردار
کربلا، خون و آتش و پیکر
شده تکرار، این و آن سردار
باز بر جسم پاره میتازند
لشکر کفر، بی امان سردار
باز هم سرخ گشته فرش زمین
باز تکرار شد زمان سردار
عهد با پیکرت دوباره کنیم
هست یار تو یک جهان سردار
صبح جمعه نوای آمدن است
کوچ کردی ز این جهان سردار
انتهای پیام/