آموزشوپرورش رسمی و اجباری در تقابل با فطرت کودکان است
آیا ما حق داریم یک کودک ۶ و ۷ ساله را در مدرسه بنشانیم و بگوییم موظف هستی هر روز ۵ ساعت به اجبار در کلاس درس بنشینی تا ما برای تو و براساس برنامه درسی که داریم، آموزش داشته باشیم؛ آموزشوپرورش رسمی و اجباری در تقابل با فطرت بچهها است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، دومین نشست علمی ـ تخصصی "ایدئولوژی و برنامهدرسی" توسط پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی برگزار و در این نشست جایگاه ایدئولوژی در برنامه درسی، کتاب های درسی و آموزش دانشآموزان در مدارس بررسی شد.
در این نشست، دکتر محمد حسنی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش، دکتر اسدالله مرادی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان، دکتر نادر سلسبیلی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش، حجتالاسلام رضا ملایی؛ رئیس حوزه یادگیری معارف و قرآن سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و دکتر مقصود فراستخواه؛ عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی حضور داشتند.
مشروح این نشست طی دو بخش در خبرگزاری تسنیم منتشر میشود.
بخش نخست دومین نشست علمی ــ تخصصی "ایدئولوژی و برنامهدرسی" را میتوانید در ادامه مطالعه کنید:
محمد حسنی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش در این نشست اظهار کرد: ایدئولوژی مجموعهای از نظامهای ارزشی و اعتباری است که کنشگران اجتماعی آن را مبنای عمل گذشته، حال و آینده قرار میدهند و این سوال مطرح است که اصلاً میتوانیم برنامه درسی را در خدمت ایدئولوژی بگیریم یا خیر؟
وی افزود: انسانها از بدو تولد در جهان هستی وارد عرصه اعتباریات میشوند و اعتباریات مجموعهای از ارزشهاست که زندگی افراد را دربرمیگیرد. انسجام اجتماعی انسجام ارزشی را به همراه دارد و باعث ایجاد هویت برای جامعه و افراد آن میشود، همانطور که جامعه تکامل پیدا میکند جریانها و طبقات مختلف به وجود میآیند و این موارد نتیجه فرایند تمایز است، این تمایزها منجر به خرده نظامهای ارزشی میشود و مجموعهای از کنشگران اجتماعی را دور خود جمع میکند که براساس نظام ارزشی خود که مبتنی بر برخی واقعیتهای زندگی است برای آینده جامعه نسخه میپیچند و اگر به قدرت برسند آن نسخه را پیاده میکنند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش گفت: ایدئولوژی مجموعه قوام یافته و متمایز از خرده نظامهای ارزشی است که مبنای عمل کنشگران اجتماعی است؛ در جهان سنت با ایدئولوژی رو به رو نبودیم و در جهان مدرن با ایدئولوژی مواجه هستیم، ایدئولوژی در فضای معرفتشناسی، شناسایی ایدهها و تولید و تکثیر آن شکل گرفت.
حسنی ادامه داد: مارکس معتقد بود سایر ایدئولوژیها مانند محافظهکاری و لیبرالیسم، آگاهی کاذب طبقاتی میدهند اما اگر نگاه خنثی به مفهوم ایدئولوژی داشته باشیم، مشخص میشود واقعیت این است که خود مارکس هم یک ایدئولوگ بود.
تمرکز ایدئولوژیها بر برنامهدرسی
وی با اشاره به اینکه با کثرتی از ایدئولوژیها در جهان معاصر مواجه هستیم، عنوان کرد: ایدئولوژیها وجه اجتماعی سنگینی داشته، مبنای عمل هستند و برای آینده برنامه دارند بنابراین از جمله جاهایی که خیلی روی آن دقت میکنند برنامه درسی است که در فضای تعلیم و تربیت رسمی و عمومی شکل گرفته است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش بیان کرد: دو پدیده مدرن یعنی ایدئولوژیها و برنامهدرسی که در فضای تربیت رسمی و عمومی به وجود آمدهاند، چه نسبتی با هم دارند، متخصصان میگویند برنامه درسی یک دستورالعمل اجتماعی است که مجموعهای از گزارههای تجویزی و ارزشها را درون خود دارد، این ارزشها در جامعه وجود دارد و یکی از منابع تولید برنامهدرسی، جامعه است در جامعه نظامهای ارزشی مختلفی جاری است بنابراین اینجا ارتباطی ایجاد میشود بین ایدئولوژیها که برای نسل آینده برنامه دارند و برنامه درسی که کاملاً مملو از گذارههای اعتباری و تجویزی است.
وی مطرح کرد: ایدئولوژی را به معنای یک نظام ارزشی میبینم که مبتنی بر تحلیلهایی از گذشته و حال است و برنامهای برای آینده دارد وقتی یک ایدئولوژی حاکم میشود قطعاً میخواهد به دنبال منویاتش برود، ما میتوانیم ایدئولوژیها را نقد و بررسی کنیم تا ببینیم کدام میتواند مبنای کار قرار بگیرد.
حسنی گفت: اگر ماهیت تعلیم و تربیت را در نظر نگیریم یک کار کودکانه انجام میشود و سرمایهها میسوزد، از منظر تعلیم و تربیت میتوان ایدئولوژی را بررسی کرد یعنی ببینیم نظام ارزشی و سیستم ارزشها چه نوع دلالتی در حوزه تعلیم و تربیت دارند و ملاکهای تربیتی را بر اساس دلالتهای آنها نقد کنیم بنابراین نمیتوان هر نوع ایدئولوژی را مبنای برنامه درسی قرار داد چون ممکن است دلالتهای آن به روشهای شبه تربیت تبدیل شود که ظرفیتهای واقعی تعلیم و تربیت رسمی را برنتابد و به خشونت تربیتی منجر شود.
کدام ایدئولوژی به ما کمک میکند؟
عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش با اشاره به اینکه تعلیم و تربیت رسمی و عمومی به عنوان ابزار سلطه در بعضی جاها استفاده میشود اما نمیتواند سلطه مطلق ایجاد کند، افزود: 5 هزار صفحه آموزههای دینی در کتابهای درسی داریم ما با تربیت دینی مخالف نیستیم و یکی از اهداف ما تربیت دانشآموزان دیندار است اما مسئله این است که چه نوع ایدئولوژی و قرائتی به ما کمک میکند تا برنامه درسی بهتری داشته باشیم.
وی ادامه داد: خیلی از بحثهایی که صورت گرفت در آن مغالطه دیده شد و آن هم مغالطه مبنا و بنا در برابر مغالطه محتوا و ساختار است اگر ایدئولوژی را محتوا و ساختار برنامه درسی بدانیم یعنی یک برنامه درسی برای یک ایدئولوژی. نگاه دیگر این است که برنامه درسی بر مبنای مفروضات ایدئولوژیک خاص بسته شود ما نباید دچار یک مغالطه شویم که جای مبنا و بنا را با نسبت محتوا و ساختار عوض کنیم، آنچه اتفاق میافتد و به شدت در کشور ما دنبال میشود، نسبت محتوا و ساختار است و ادامه راهی که رفته شده و جواب نداده است، سودمند نیست.
امیدوارم کتابهای درسی با همدلی و گفتوگو تدوین شود
در ادامه اسدالله مرادی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان با اشاره به اینکه امروز بیش از هر زمان دیگری به گفتوگو نیاز داریم، اظهارکرد: گفتوگو بین مدرسه و دانشگاه، معلمان و دانشآموزان، حکومت و مردم نیاز است، امروز دیالوگ اولین و آخرین فرصت ما است، امیدوارم در سازمان پژوهش که قلب تپنده آموزش و پرورش یعنی کتابهای درسی تدوین میشود شاهد روزی باشیم که با گفتوگو و همدلی کتابهای درسی تدوین و نظرات تمام ذینفعان لحاظ شود.
وی افزود: بحث خود را با تمایز میان فلسفه و ایدئولوژی آغاز میکنم مباحث فلسفی به خصوص سنتی بر دیدگاه متافیزیکی استوار و کلی و انتزاعی است، در این فلسفههای سنتی زمان و مکان در بحث ورود ندارد اما ایدئولوژی معطوف به زمان، مکان، جغرافیا و گروه خاص است و توجه به عمل و وفاداری طلب میشود، اهداف کلان سند تحول بنیادین را بررسی کنید چقدر کلمه وفاداری مطرح است.
5 هزار صفحه مطالب دینی و ایدئولوژیک در کتابهای درسی!
مرادی گفت: موضوع دیگر در ایدئولوژی، اتوپیا و غیراتوپیا بودن است؛ مدرسه، رسانه و صداو سیما به دنبال کدام هستند؟ 15 سال قبل بررسی انجام دادیم که براساس آن مجموع مطالب ایدئولوژی، دینی و ارزشی در کتابهای آموزش و پرورش حدود 5 هزار صفحه و کتابهای دانشگاه 1500 صفحه بود.
عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان متذکر شد: نخستین پرسش بنیادین این است آیا آموزشوپرورش رسمی و اجباری با مبانی دینی ما سازگار است، همه میدانیم که امضای همه دولتها و حکومتها پای آن است و اکثر دانشمندان علوم تربیتی، آموزش و پرورش رسمی و اجباری را قبول دارند ممکن است بگویند دین صامت است و این پرسش معطوف به کدام خوانش از دین است، پرسش از این جهت است که آموزشوپرورش رسمی و اجباری با کدام یک از خوانشهای ما از دین سازگار است مثلاً قرائت فقهی، کلامی یا عرفانی.
آیا حق داریم کودک 7 ساله را 5 ساعت در روز در مدرسه بنشانیم؟
وی مطرحکرد: به هرصورت فرض کنیم امضای همه دولتها و خانوادهها پای آموزشوپرورش رسمی و اجباری است باز هم پرسش این است آیا ما حق داریم یک کودک 6 و 7 ساله را در مدرسه بنشانیم و بگوییم موظف هستی هر روز 5 ساعت به اجبار در کلاس درس بنشینی تا ما برای تو و براساس برنامه درسی که داریم، آموزش داشته باشیم.
آموزشوپرورش رسمی و اجباری در تقابل با فطرت بچهها
مرادی ادامهداد: آیا آموزشو پرورش رسمی و اجباری در تقابل با فطرت بچهها است یا خیر، به نظر بنده آموزشوپرورش رسمی و اجباری در تقابل با بحث فطرت و طبیعت بچهها است، باید بررسی کرد آیا راه حل دارد یا خیر، تحولاتی که 20 سال گذشته در کشورهای پیشرفته انجام شده است بر روی این نقطه کار کردهاند تا کودک احساس نکند به اجبار بر روی نیمکتهای مدرسه نشسته است، ما به چه حقی میتوانیم به اجبار دانشآموزان را در مدرسه بنشانیم و باید این موضوع را بررسی کرد؛ آیا غیر از محیط مدرسه میتوانیم کودک را 10 یا 15 دقیقه یکجا بنشانیم، زور مدرسه چقدر است که میتواند در طول روز 5 یا 6 ساعت بچهها را یکجا بنشاند.
آیا در آموزشوپرورش رسمی و اجباری میتوان تعلیموتربیت دینی داشت؟
وی افزود: پرسش دوم این است آیا در آموزش و پرورش رسمی و اجباری میتوان تعلیم و تربیت دینی داشت، هماکنون این پرسش رها شده است، آموزش و پرورش رسمی با مبنای دینی چالش دارد و هم در تربیت دینی، پرسش سوم این است، آیا آموزش و پرورش ما بضاعت این را دارد که بچهها را از نظر دینی و اخلاقی در شرایط موجود آموزش دهد و پرسش دقیقتر اینکه آیا آموزش و پرورش بچهها را به قرآن و دین نزدیکتر میکند یا دورتر، اگر این آموزه مهم است که در دین امور مقدس و معنوی اصل اساسی است آیا آموزشوپرورش محملی برای آن است.
عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان تصریحکرد: باید به معرفتشناسی تدوین کتابهای درسی توجه کنیم هماکنون تمام کتابهایی که نوشته میشود از جمله دینی، قرآن، تاریخ، اجتماعی... اتقان و قطعیت آن مانند ریاضیات است، بر فرض که بتوان در آموزشوپرورش رسمی، تعلیم و تربیت دینی داشت، این کجای قصه است وقتی بیشتر مطالب را به اتقان ریاضیات مینویسیم.
مرادی گفت: در کتابهای درسی بیشتر تفکر کلامی و فقهی غالب است، بچهها باید تصویری از جهان سنتی و مدرن داشته و محاسن و معایب آن را بدانند، آیا این موضوع در کتابهای درسی آمده است، آیا در شرایط موجود کتابهای ما چشم اندازی از قرآن ارائه میدهند، در قرآن 560 بار آمده خداوند رحمان و رحیم است آیا در کتابهای درسی این تصویر وجود دارد، در قرآن سه یا چهار آیه درباره حجاب آمده است، آیا در کتابهای درسی بین اخلاق، احکام و حجاب تعادل برقرار است یا خیر.
مدارس فضای مناسب برای القای ارزشها و ایدئولوژی
به گزارش تسنیم، نادر سلسبیلی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش نیز در این نشست با اشاره به اینکه ایدئولوژی نظام مبنایی و ارزشها است، اظهار کرد: ایدئولوژی بازنمایی بیرونی منافع یک طبقه خاص بوده، معمولاً خود را خطاپذیر نمیداند و محدود به زمان و مکان خاص است، هژمونی بر روابط قدرت در یک جامعه یعنی ارتباط میان تسلط و تبعیت متمرکز است به نوعی قلب فرهنگ را در جامعه اشباع می کند اساساً هژمونی به تسلط و غلبه یک گروه از مردم بر گروه دیگر اشاره میکند.
وی افزود: هژمونی جنبه تسلطی و نگاه تبعیتی را دارد اما ایدئولوژی بازنمایی بیرونی منافع خاص طبقهای است ولی در حالتی هژمونی از ایدئولوژی کمک میگیرد و با هم تلفیق میشوند، با توجه به جنبه رابطه تسلطی و فضای ایدئولوژیک در حوزه برنامه درسی و دانش، همیشه یک خطمشی دانش رسمی به چشم میخورد و تبدیل به گفتمان اجتماعی مسلط میشود که معیارهای انتخاب آن در حوزه برنامه درسی ناشی از ارزشهای مسلط در جامعه است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش ادامه داد: این فرآیند انتخابگرایانه در آموزشوپرورش طبیعتاً فرآیندی مبتنی بر هژمونی است که از طریق آن معنای واقعیت و زندگی را برمبنای فرهنگ مسلط تعریف و رابطه موجود تسلط و تبعیت را به منزله آگاهی هر عضو جامعه به هنجار تبدیل میکند و این گفتمان مسلط تبدیل به هنجار میشود، حضور ایدئولوژی برای تثبیت و استمرار قدرت است بنابراین برای القای رفتارهای مورد نظر به دانشآموزان و شکل دادن ذهنها، برنامه درسی باید در دستگاه ایدئولوژیک تلفیق شود و برای دولتها مدارس فضاهای مناسب برای القای ارزشها و عقاید در قالب برنامه درسی است.
سلسبیلی بیان کرد: در پژوهشی که انجام دادم از جمله در سند برنامه درسی ملی و برنامههای درسی فارسی، برنامه درسی ملی با درنظر گرفتن جنبههای ایدئولوژی و هژمونی در تعریف رویکرد میگوید، "رویکرد فطرتگرایی توحیدی که حاکمیت آن به معنای زمینهسازی مناسب شکوفایی فطرت الهی انسان در راستای تحقق حیات طیبه است" و جامعهای که در آموزش و پرورش است از همین موضوع درک درستی ندارد و گفتمان برنامه درسی ملی از همین جا مبتنی بر دانش شناختی گروه مخاطبش نیست.
برنامه درسی ملی کاملاً ایدئولوژیک
عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش با اشاره به اینکه اصل اول برنامه درسی ملی، دین محوری، اصل دوم تقویت هویت ملی، اصل سوم اعتبار نقش یادگیرنده و اصل چهارم اعتبار نقش مرجعیت معلم است، گفت: اصل سوم در مورد یادگیرنده حالت توصیهای و داوطلبانه دارد همچنین در بخش مبانی برنامه درسی ملی این نتیجهگیری وجود دارد که برداشت توأم با یک هژمونی مذهبی میخواهد حاکم شود.
آرمانگرایی متوهمانه!
وی افزود: با این موارد سند برنامه درسی ملی کاملاً مبتنی بر جنبه ایدئولوژیک است که مخاطب هم برداشت درستی از آن ندارد و گیج است، در مجموع هژمونی مذهبی در سطح مدرسه غالب است اما نکته اینجاست که در برنامه درسی ملی در چشمانداز و اهداف کلان آن مبهمگویی و آرمانگرایی متوهمانه وجود دارد و 33 شایستگی را برای دانشآموز برمیشمارد که بسیاری از آنها را در دوره مدرسهای نمیتوانیم حاکم کنیم.
سلسبیلی بیان کرد: فطرت گرایی توحیدی، مبانی، اهداف و اصول برنامهدرسی به مقدار زیادی با پایبندی دینی قرص و محکم مرتبط است و هدف تربیت در دیدگاه پایبندی سنتی این است که عقاید فراگیران با محتوای ارائه شده در منابع درسی نظام کاملاً هماهنگ شود، در اینجا معلم نقش سنگینی دارد و مسئولیت اخلاقی برعهده اوست و هدف این است دانشآموزان، افراد مذهبی واقعی تربیت شوند و مطالبی که مطرح میشود اساساً درباره شکها نیست و درباره یقینهاست بنابراین پرسیدن، شککردن و انتقادکردن مورد استقبال نیست.
نمیتوان فرد متفکر و جستوجوگر تربیت کرد!
وی افزود: در برنامه درسی ملی بخش سنگین و تسلطی، گفتمان مذهبی است که با برخی اصول دیگر تناقض پیدا میکند چون اگر بخواهیم این دیدگاه را حاکم کنیم دیگر نمیتوان فرد متفکر و جستجوگر تربیت کرد در چنین محیطی نمیتوان نگرش نقادانه را داشت و این اسناد در عمل نمیتواند مؤثر و راهگشا باشد.
القای مفاهیمی از طریق کتاب فارسی به دانشآموزان در جایی که زمانش نیست!
عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش متذکرشد: در سایر کشورها هدف برنامهدرسی ملی رفع نابرابریها، ایجاد فرصتهای برابر و صلاحیتهای یادگیری پایه برای همه است نه حاکمکردن گفتمان تسلط و تبعیت.
سلسبیلی یادآور شد: در پژوهشی که درباره برنامه درسی فارسی دوره ابتدایی انجام دادم مشخص شد در برنامه قصدشده و محتوا به علت حاکمیت گفتمان تسلط و گفتمان مذهبی حاکم میخواهیم مفاهیمی را به بچهها تلقین کنیم در جایی که نامناسب بوده و زمانش نیست به عنوان مثال در کلاس اول خاطرات انقلاب را بیان میکنند که کودک درکی از آن ندارد یا در کلاس دوم دبستان دروسی داریم که نشان میدهد میخواهیم به ذهن بچهها گفتمان مسلط را القا کنیم بدون اینکه توجه کنیم کودک درک درستی از آن دارد یا خیر.
انتهای پیام/