نگاهی به «عامه پسند»| جیغ بنفش فیلمسازی که به "فمنیسم سیاه" عشق میورزد!
بیرقی از معدود فیلمسازان ایرانی است که با سوء تفاهمی بزرگ در سینما دست و پنجه نرم میکند؛ او اساساً فیلمنامهنویسی را با بیانیهنویسی اشتباه گرفته و همواره کارکرد فیلمهای خود را به بیانیهای عامیانه و دمدستی تقلیل داده است!
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «عامه پسند» آخرین ساخته بلند سینمایی سهیل بیرقی در کسوت کارگردان است که روز گذشته به عنوان سومین فیلم در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر روی پرده پردیس سینمایی ملت رفت.
بیرقی که طی سالهای اخیر به واسطه جیغهای مکرر و صدالبته نخنمای فمنیستی در فیلمهایش توانسته شهرت و آوازه خوبی را در سینمای ایران و جشنوارههای مبتذلدوست خارجی برای خود دست و پا کند، این بار نیز در «عامه پسند» به سراغ موضوعی زنانه و برلیناله پسند رفته است و همچون همیشه با تنزل منحصر به فرد مسئله، میانمایهترین خوانش ممکن را از مسائل زنان در جامعه ایران به تصویر کشیده است.
«عامهپسند» روایتگر داستان زنی است که سودای استقلال و اثبات توانمندیهای خود به دیگران را در سر دارد اما تلاشهای وافر او برای تحقق چنین امری در جامعه مردسالار ایران (به باور فیلمساز) فرجامی جز شکست، سرخوردگی، بنبست و سرکوب به همراه ندارد؛ شگفتا که زنان در فیلمهای بیرقی همواره دچار اقسام مصائب و مشکلات ارضی و سمائیاند؛ مشکلاتی که تجمیع و قرار گرفتن همه آنها در کنار یکدیگر نیازمند قوه تخیل بارز و شگفتانگیز فیلمنامهنویس است!
در جهان ذهنی بیرقی، مردان موجوداتی خونخوار و ظلم پیشهاند که در هر لحظه مشغول تضییع و پایمال کردن حقوق زنان هستند؛ مشخص نیست چنین بغض مهیب و کینه توزانهای نسبت به مردان که ریشههای آن را تنها میتوان در رادیکالترین امواج فمنیستی دنیا که به «فمنیسم سیاه» معروفند، ردیابی کرد، از کجا نشأت میگیرد!
فیلمساز بارها و بارها با انواع و اقسام دیالوگهای توهینآمیز ریز و درشت که در بیان زنان فیلم منعکس میشود، دست به تخریب حیثیت و توهین آشکار به شخصیت مرد ایرانی میزند؛ مواردی از قبیل اینکه "مردها سگند"، "سر و گوششان میجنبد"، "مردها صرفاً موجوداتی تماماً عافیتطلب هستند که از زنان تنها برای سرویسدهی استفاده میکنند" و... بارها و بارها در فیلم پمپاژ میشود.
از طرف دیگر؛ تخفیف و تهاجم مکرر فیلمساز به فضای فرهنگی جامعه با دمیدن در کوس شعارهای گل درشت فمنیستی و مردستیزانه نیز بارها و بارها در فیلم به چشم میخورد؛ بیرقی خود را به آب و آتش میزند؛ آسمان را به ریسمان متصل میکند تا به مخاطب فیلم خود حقنه کند که زنان در ایران آدم حساب نمیشوند و شأن و شخصیت آنها همواره و در همه حال مخدوش و تحقیر میشود!
«عامه پسند» همچنین نوک تیز و مهاجم پیکان خود را بارها و بارها به سمت سنت و مذهب نشانه میگیرد و با ساخت دوگانههایی جعلی و دروغین از تقابل سنت-زن و مذهب-زن، سنت و مذهب را به سان متغیرهایی مزاحم و مخل پیشرفت زنان در جامعه ایران به تصویر میکشد؛ چنین تفسیر هدفمند و مخربی که به منظور ایجاد و القای حس انزجار و نفرت مخاطب از سنت و مذهب ایرانی-اسلامی در جای جای فیلم جریان مییابد، در آثار قبلی بیرقی نیز قابل رویت و ردگیری است.
اما اگر بخواهیم مبادرت بیرقی به فیلمسازی را با جهانبینی رادیکال و فمنیستیای از جنس نگرشهای خود او تحلیل کنیم، باید بگوییم که ظهور و بروز وی به عنوان فیلمساز در سینمای ایران، خود ظلمی آشکار و ظالمانه به زنان است؛ چرا که وی به عنوان یک مرد، حق زنی که میتوانست در مقام فیلمساز در جایگاه او قرار گیرد و از امکانات سینمای ایران برای ساخت فیلمهای سینمایی استفاده استفاده کند را غصب کرده است!
پر واضح است که «عامه پسند» همچون ساختههای قبلی کارگردان شعارزده و پرمدعایش، برای نمایش در جشنوارههای داخلی از جمله جشنواره فیلم فجر ساخته نشده است؛ بلکه فیلم اساساً برای نمایش در کن و برلین و ساندنس و جلب خوشایند سیاستگذاران سیاهپسند و مبتذلدوست جشنوارههای مذکور ساخته و هدفگذاری شده است.
«عامهپسند» بارها و بارها تا سرحد یک بیانیه سطحی و دم دستی فمنیستی تنزل پیدا میکند و با چنگاندازی به شعارهای گل درشت، کلیشهای و نخ نمای خود، تلاش میکند تا مانیفست تباه خود را به ناشیانهترین شکل ممکن به رخ مخاطب بکشاند. در این راستا باید گفت که بیرقی از معدود فیلمسازان ایرانی است که با سوء تفاهمی فاحش دست و پنجه نرم میکند؛ او اساساً فیلمنامهنویسی را با بیانیهنویسی اشتباه گرفته و همواره کارکرد فیلمهای خود را به بیانیهای عامیانه و دمدستی تقلیل داده است؛ سوء تفاهم مهلکی که در «عرق سرد» نیز گریبان او را گرفته بود.
با این همه، «عامه پسند» نه از حیث فرم و نه از حیث محتوا بداعت و حرف تازهای برای گفتن ندارد؛ پاساژهای مکرر فیلم در سایه فلش بکها و فلش فورواردهای بیهوده، پرتکرار و خسته کننده آن، نهتنها ویژگی خاص و منحصربهفردی را برای فیلم به وجود نمیآورد، بلکه به نقطهای کسالتبخش و ضدّ کارکرد تعلیق در فرم روایی داستان تبدیل میشود؛ عارضهای که خیلی زود دست فیلمنامه نویس را رو میکند و مخاطب از جایی به بعد، به راحتی میتواند روند و سیر آتی اتفاقات فیلمنامه را حدس بزند و از همان جاست که دیگر دنبال کردن قصه جذابیتی برایش به همراه ندارد؛ چرا که نه از تعلیق خبری هست و نه دیگر کشمکشی تازه و غافلگیرکننده رخ خواهد داد.
در تحلیل نهایی باید گفت که بیرقی با ساخت «عامه پسند» که بعید است حتی عوام هم تماشای آن را بپسندند، بار دیگر به همگان اثبات میکند که از چه تخیل عمیق و شگفت انگیزی در شکلدهی و جهتبخشی به مسائل زنان ایرانی برخوردار است؛ حیف است که او چنین سطح سرشار و نبوغآمیزی از تخیل را صرف ساخت فیلمهای علمی تخیلی در سینمای ایران نکند!
مناظره سینمایی در تسنیم|رحیمی: مرجع تشخیص پول کثیف از تمیز سندیکا است که در سینمای ایران وجود ندارد!/هاشمی: پولهای بادآورده اقتصاد سینمای ایران نابوده کرده است!+فیلم
انتهای پیام/