نگاهی به «دوزیست»| فیلمفارسی با چاشنی فردین بازی!
نیکنژاد در «دوزیست» به یک دستاورد متفاوت دست یافته و آن ساخت یک فیلمفارسی امروزی با بازیگران نسل تازه سینمای ایران است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «دوزیست»چهارمین ساخته بلند سینمایی «برزو نیکنژاد» پس از ساخت فیلمهایی چون «ناخواسته»، «زاپاس» و «لونهزنبور» است.
فیلم، ماجرای سه رفیق با بازی جواد عزتی، هادی حجازیفر و پژمان جمشیدی را روایت میکند که در یک گاراژ متروکه در کنار هم زندگی مجردی را تجربه میکنند؛ پیشکاری که برای یکی از همسایگان آنها کار میکند، دلبستگی خاصی به کاراکتر عطا(با بازی جواد عزتی) دارد اما عطا از این موضوع بیخبر است. این پیشکار دختری به نام مریم را به خانه عطا میآورد و ادعا میکند که او دخترخالهاش است؛ وی در ادامه از عطا میخواهد برای چند روزی مخفیانه مریم را در خانه خود نگه دارد؛ عطا این پیشنهاد را میپذیرد و داستان فیلم با ورود مریم به خانه عطا شروع میشود.
پس از تماشای «دوزیست» نخستین نکتهای به ذهن متبادر میشود این است که چرا نیکنژاد همچنان میان دو مدیوم تلویزیون و سینما سرگردان است و اساسا تکلیف خود را با این دو مدیوم که هریک اقتضائات روایی و فرمی خاص خود را دارند، معین نکرده است. آنچه در «دوزیست» میبینیم، کمرمقتر از چیزی است که از نیکنژاد مستعد و کارآزموده توقع داشتیم.
یکی از مشکلات فیلمنامه به شخصیتپردازی نصفه و نیمه و ناتمام کاراکترها مربوط است؛ کاراکترهای «دوزیست» در فضایی بین فیلمفارسیهای قدیمی و انسانهای امروزی کوچه و خیابان غوطهورند؛ بیآنکه تکلیف قطعی و معین خود را بدانند؛ عناصر و داستانکهای موجود در فیلمنامه نیز آنگونه که باید در خدمت قوام پیکره دراماتیکی مسنجم و واحد قرار نمیگیرند و در نقش مکمل و متمم یکدیگر ایفای نقش نمیکنند؛ «دوزیست» با روایت ماجرای یک سرقت آغاز میشود و در ادامه به داستان عاشقانه و درام زندگی مریم میرسد و سپس کشمکشهای رفاقتی در آن دیده میشود و در نهایت مشت عدهای بیمار جنسی ساکن در خانه را رو میکند.
عارضه دیگری که بر پیکره فیلمنامه وارد است، فقدان حتی یک کاراکتر سفید و مثبت در «دوزیست» است؛ تمامی کاراکترهای موجود در فیلمنامه منفی هستند، در نهایت تهشان باد میدهد و مخاطب را مأیوس میکنند؛ حال آنکه وجود دست کم یک کاراکتر مثبت و سفید در کنار انبوه کاراکترهای تیره فیلم، میتوانست بر جذابیت و کشانندگی قصه کارگر افتد.
«دوزیست» فیلمی است که از برخی عناصر و مصالح فیلمفارسی بهره برده است؛ مختصات لوتیمأبانه کاراکتر عطا که نقش اول قصه را ایفا میکند، به نوعی تداعیکننده مختصات و نقشآفرینیهای فردین در فیلمفارسیهای سالهای پیش از انقلاب اسلامی است؛ با این تفاوت که نیکنژاد اکنون به یک دستاورد متفاوت دست یافته و آن ساخت یک فیلمفارسی امروزی با بازیگران نسل تازه سینمای ایران است.
نکته دیگری که باید درباره شخصیتپردازی عطا به آن اشاره کرد، این است که عطا تا مرز تبدیل شدن به قهرمان داستان پیش میرود اما در نهایت به قهرمانی تام و بلامنازع تبدیل نمیشود؛ به بیان دیگر او فاقد ویژگیهای مورد انتظار مخاطب برای تبدیل شدن به قهرمان یگانه داستان «دوزیست» است؛ بدین ترتیب، عطا با وجود اینکه عکس مریم را که در کنار مرد دیگری انداخته شده به عنوان عکس پیش زمینه در موبایل او مشاهده میکند، همچنان نسبت به دریافت و ارسال پالسهای عاطفی برای مریم مصر است و در ادامه نیز واکنش مثبت از خود نشان میدهد؛ حال آنکه از قهرمان قصهای با مختصات «دوزیست» در چنین موقعیتی، نجابت، چشمپاکی، تردید و توقف کنشگری عاطفی مورد انتظار است.
وجه منفی دیگری که در «دوزیست» به چشم میخورد، ارائه تصویری معوج و ناسازوار از تیپ مردان حاضر در فیلم است؛ غالب کاراکترهای مرد موجود در قصه، آدمهایی نشان داده میشوند که گویی با بحران جنسی بغرنجی مواجهند؛ شگفتا که هر سه رفیق به مریم چشم و نظر دارند و برای ربودن قاپ او تلاش میکنند. شاید اگر جریانی چون فمنیسم که خود را مدافع حقوق زنان میداند، در نسبت مردان نیز وجود داشت، اکنون کارگردانان ایرانی در آثار خود با تأمل و تأنی بیشتری به تصویرسازی از مردان میپرداختند.
اما یکی از مصادیق توانمندی نیکنژاد در «دوزیست»، آشنایی زدایی موفقیت آمیز او از کاراکترهایی است که پیشتر آنها را در چنین نقشهای متفاوتی ندیده بودیم؛ شکستن کلیشه نقشآفرینیهای کمیک پژمان جمشیدی در سینما با سپردن نقش جدی به او در کنار نقض کلیشه نقشآفرینیهای جدی هادی حجازیفر با سپردن نقشی طنازانه به وی، از جمله توفیقات جسورانه و پر ریسکی است که نیکنژاد در «دوزیست» به دست آورده است.
«دوزیست» در کلیت، روایتگر عدم صداقت آدمهای خاکستری در جامعه امروز است؛ افرادی که بهسان قورباغههایی چموش، نمیتوانند صرفا در خشکی بمانند و گاه باید زیرآبی بروند تا چرخ زندگیشان بچرخد و به مطامع خود دست یابند.
گرچه آخرین ساخته بلند سینمایی نیکنژاد، انتظارات مخاطب را آنگونه که باید برآورده نمیکند اما او با انتخاب درست ستارگان و حسن بهرهگیری از آنها، در نهایت میتواند گلیم فیلم خود را از آب بیرون بکشد.
در تحلیل نهایی باید گفت که «دوزیست» محصول تلاش فیلمسازی است که در کوچ مداوم از سینما به تلویزیون و تجربهورزیهای متکثر بین ژانرها و سبکهای مختلف در فیلمسازی، به نوعی گسستگی و سرگردانی در فرم و محتوا رسیده است؛ بیشک اگر نیکنژاد تمرکز و اهتمام عمده خود را معطوف مسیر و مدیومی معین کند، به موفقیتهای بیشتری در عرصه کارگردانی دست خواهد یافت.
انتهای پیام/