انتخابات ایرانی، آینه دق شیخنشینها و اقماریهای آمریکا
دیروز جمعه دوم اسفند گروه اقدام مالی (FATF) جمهوری اسلامی ایران را در فهرست سیاه خود قرار داد. این نتیجه نشستهای اخیر «FATF» بود که مشترکا با نمایندگان بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و فدرال رزرو (بانک مرکزی خصوصی آمریکا) در پاریس برگزار شد.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، علی آران طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت : دیروز جمعه دوم اسفند گروه اقدام مالی (FATF) جمهوری اسلامی ایران را در فهرست سیاه خود قرار داد. این نتیجه نشستهای اخیر «FATF» بود که مشترکا با نمایندگان بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و فدرال رزرو (بانک مرکزی خصوصی آمریکا) در پاریس برگزار شد.
اگر از سال گذشته به طور مرتب به تارنمای رسمی گروه اقدام مالی(www.fatf-gafi.org) سر میزدید، برای شما هم مانند بسیاری از خبرنگاران اقتصادی این پرسش پیش میآمد: چرا FATF تاریخ دقیق مهمترین نشست سالانه خود در سال 2020 را دقیقا زمانی مشخص کرده که تاریخ دقیق انتخابات مجلس شورای اسلامی توسط وزارت کشور ایران اعلام شده بود. به عبارت دیگر این نهاد و شرکای غربیاش قصد بازی سیاسی با انتخابات ایران را احتمالا با هدف تاثیر گذاشتن بر آرای غربگرایان حامی دولت روحانی داشتند که سالهاست این سنگ استعماری را به سینه میزنند. اما این میتواند به منزله گاف «FATF»- طبق همان عنوان فرانسویاش- تعبیر شود. حالا اگر هنوز کسانی باقی مانده بودند که به استقلال رای «FATF» و صحت ادعایش مبنی بر مبارزه با پولشویی باور داشته باشند، میتوانند به روشنی ببینند این نهاد- که در حقیقت نه سازمانی بینالمللی، بلکه به لحاظ حقوقی شرکتی چندملیتی متشکل از نمایندگان بانکها و کارتلهای مالی کشورهای غربی و شرکایشان در جهان است- چگونه به آلت دست دونالد ترامپ برای فشار حداکثری بر ملت ایران تبدیل شده و تقلیل یافته است.
این فقط یکی از اقدامات هماهنگ مالی و اقتصادی فرامرزی علیه کشورمان همزمان با انتخابات مجلس یازدهم بود.
یک روز پیش از جشن مردمسالاری دوم اسفند، عربنیوز، رسانه چند زبانه سعودیها نیز با انتشار خبر تحریم 5 مقام ایرانی توسط وزارت خزانهداری دولت ترامپ با این ادعای موهوم که آنها مانع انتخابات منصفانه شدهاند، این تحریم را «نمادین» خواند. نمادین یعنی قرار دادن ملتی که وسط دیکتاتوریهای ریز و درشت خاورمیانه، تازه از جشن چهلویکمین سالگرد انقلاب مردسالارانهاش فارغ شده و به یازدهمین جشن انتخاب نمایندگان مستقیم 83 میلیون ایرانی در بخش قانونگذاری حاکمیت پا میگذارد.
حالا دیگر اهالی اندیشکدههای مهم ایالات متحده و تحریریههای رسانههای شرکتی اروپایی و آمریکایی و عربی میدانند هر انتخابات در ایران، موعد پولپاشیهای لابیهای اسرائیلی و عربی برای انتشار تحلیلهایی از پیش تحریر شده است تا توپخانه دستگاه غربی به ظاهر متکثر کنترل افکار عمومی برای خصومت و حملات مغرضانه به مردمسالاری ایرانی تجهیز شود.
این بار در برنامه کاخ سفید برای فشار حداکثری بر ایران، انتخابات مجلس یازدهم چند ماه جلوتر و در حقیقت به عنوان مقطعی برای بروز نارضایتیهای اجتماعی ناشی از فشار اقتصادی هدفگذاری شد. به عبارت دیگر این کارزار یک هشتگ اصلی داشت: # کاهش مشارکت انتخاباتی# به هر قیمت ممکن.
البته این کارزار کاملا خارجی هم نبود و یک شاخه داخلی هم داشت که #تحریم انتخابات را به عنوان راهبردی برای توجیه شکست احتمالی حامیان دولت ناکارآمد فعلی پای صندوقهای رای تبلیغ میکرد. اما اگر به همان زاویه نگاه خصمانه غربی- عربی به کلیت موضوع مردمسالاری در ایران بازگردیم، باید این پرسش را در مقابل انبوه حملات رسانهای، دولتی و فرادولتی بویژه از سوی آمریکاییها با سرتیترهای «غیردموکراتیک بودن»، «ساختار گزینش غیرحزبی یا غیراستاندارد»، «انتصابات به جای انتخابات»، «حذف نظارت استصوابی» و... قرار داد: مرجع قیاسهایی که حکم به نفی «مردمسالاری نوپای ایرانی» میدهند، کجاست؟
مثلا «فریدام هاوس» اندیشکده ظاهرا غیردولتی واشنگتن اما تحت حمایت مالی و سیاسی جمهوریخواهان آمریکا، لابی آیپک و جرج سوروس، نهتنها ایران، بلکه بزرگترین دموکراسیهای اسلامی و اروپایی یعنی جمهوری اسلامی پاکستان و فدراسیون روسیه را هم فاقد انتخابات آزاد میدانند. این نهاد در تمام قاره آسیا با 50 کشور عضو سازمان ملل و 5/4 میلیارد نفر جمعیت تنها برای 7 کشور انتخاباتی دموکراتیک قائل است. آمریکا و انگلیس در 4 تای این کشورها پایگاه نظامی و با یکی دیگر پیمان نظامی دارند و هر 7 کشور زیرمجموعه پیمانهای مالی آنگلوساکسونی نظیر FATF هستند. نه فقط چین یک میلیارد و 400 میلیون نفری، بلکه بیش از 40 کشور دیگر از آسیای بزرگ، قدیمیترین خاستگاه تمدن بشری، از نظر آمریکاییها دموکرات نیستند. در تقسیمبندی فریدام هاوس کمتر از 10 درصد کشورهای آفریقایی واجد انتخابات دموکراتیک تلقی میشوند. حتی ونزوئلا، درخشانترین مردمسالاری معاصر آمریکای جنوبی در زمان حیات چاوز، همان موقع که بیش از نیمی از کشورهای لاتین این کشور را الگویی برای دموکراسی و پیشرفت قرار میدادند و مطبوعات اروپایی ناچار بودند به ساختار دموکراتیک انقلاب چاویستی در کلنی سابق ژنرالهای نفتی مورد حمایت واشنگتن صحه بگذارند، توسط همین نهاد سوروسی فاقد انتخابات دموکراتیک خوانده میشد. چنین مواضعی دیگر نهتنها ضددموکراتیک، بلکه ضدبشری است. خودبرترپنداری دموکراسی غربی در حقیقت نوعی اعلان جنگ از سوی ایالات متحده و متحدان آنگلوساکسون و اروپاییاش به همه مردمسالاریهای رنگارنگ کره زمین است. مردمسالاری یا دموکراسی، روندی است برای اعاده حقوق اکثریت در هر جامعه که از زمان یونان باستان تا امروز، به اشکالی کاملا بومی پیاده شده است. در حقیقت غرب این موضوع را منکر میشود که هر مردمسالاریای قاعدتا به رنگ فرهنگ و سنتهای «مردم» خود درمیآید. در همان حال بزرگترین دموکراسیهای شرقی و غربی (مورد تایید فریدام هاوس واشنگتن) افتضاحاتی بالا آوردهاند. در هند، مجلس ملی لوکسابا به اهرم هندوها برای حذف اقلیت بزرگ 20 درصدی مسلمان تبدیل شده است. ساختار کاملا پولی انتخابات آمریکا نیز اخیرا توسط نمایندگان کنگره نظیر ایلهان عمر زیر سوال رفته است. انتخابات ریاستجمهوری آمریکا دستکم 2 دهه است- از زمان تقلب بوش پسر در آرای الکترال مقابل رقیب دموکراتش الگور در سال 2000- در مظان اتهام قرار دارد. نیمی از مردم ینگه دنیا، سازوکاری که امثال ترامپ را به عنوان منتخب مردم برمیگزیند، فاسد میدانند. همین حالا در انتخابات داخلی حزب دموکرات، تقلب در مرحله اول در آیووا و خریده شدن کل نامزدها و مدیریت حزب توسط نامزد سرمایهدار یعنی مایکل بلومبرگ برای از میدان به در کردن منتخب واقعی یعنی برنی سندرز، جزو مسائل اصلیای است که مطرح میشود. همزمان در اروپا، مهد دموکراسی غربی شاهد سقوط انتخابات پارلمانی از کارزارهای دموکراتیک به عرصه ظهور جنبشها و احزاب فاشیستی هستیم.
اما ریاکاری غرب و غربگرایان تنها در این نیست که بیشتر ملتهای جهان را به غیردموکراتیک بودن متهم میکنند، بلکه در حمایتی است که در عین نفی مردمسالاریهای مستقل از مرتجعترین و دیکتاتورترین رژیمها به عمل میآورند. حقیقتا پدیده سیاسی تهوعآورتری از این وجود ندارد که دونالد ترامپی که با شیوخ خودکامه عربی خلیجفارس دمخور است و نزدیکترین متحد خارجیاش، نخستوزیر اسرائیل است که حق چند میلیون فلسطینی را بر آخرین قطعات باقیمانده از زمینهای آبا و اجدادیشان نفی میکند- و چه چیزی میتواند غیردموکراتیکتر از این باشد- علیه مردمسالاری ایرانی و ساختار اعمال این حق یعنی انتخابات سخن بگوید اما حتی تهوعآورتر از لجنپراکنیهای دموکراسیطلبانه رئیسجمهور توئیتری آمریکا این است که همان شیوخ مرتجع عربی که بویی از دموکراسی به هیچ سبکی نبردهاند، از آزاد نبودن انتخابات ایران شکوه کنند. البته این چرخه کثیف ریاکاری باز به غرب بازمیگردد، جایی که همان اندیشکدههایی که انتخابات ایران را آزاد نمیدانند، تلاش میکنند اصل صورت مسأله مردمسالاری را از حاکمیت شیخنشینهای عربی پاک کنند.
همین 6 ماه پیش بود که اندیشکده «شورای آتلانتیک» وابسته به ناتو و پنتاگون، در تحلیلی با عنوان «آیا اصلا اعراب دموکراسی میخواهند؟» برای القای نقش قیممآبانه آمریکا و رژیم صهیونیستی در قالب معامله قرن در خاورمیانه، تلاش کرد چنین وانمود کند که جوامع عربی، منتظر اعمال دموکراسی از سوی غرب بر حکومتهایشان هستند. به عبارت دیگر حالا ما با پدیدهای جدید به نام استعمار و اشغال دموکراتیک اقمار آمریکا در همسایگی خودمان مواجه هستیم. این نشان میدهد چرا انتخابات ایران، آینه دق شیخنشینهاست، چون آنها میدانند شاید هرگز نتوانند طعم مردمسالاری را بچشند.
انتهای پیام/