عشق به شهدا نیرو‌های تفحص را به منطقه می‌کشاند

عشق به شهدا نیرو‌های تفحص را به منطقه می‌کشاند

خاطرم هست در عملیات کربلای ۵ در یک صحنه یک خمپاره ۱۲۰ وسط هفت، هشت نفر از نیرو‌ها خورد و تعدادی از بچه‌ها یکجا شهید شدند. نیرو‌های تفحص چه زمان جنگ و چه پس از جنگ با خطرات زیادی روبه‌رو بودند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، با پایان یافتن دفاع مقدس تازه بسیاری از مردم با نقش نیرو‌های تفحص‌کننده پیکر‌های شهدا آشنا شدند. پیکر چندین هزار شهید مفقود بود و خانواده‌های زیادی چشم‌انتظار شنیدن خبری از عزیزشان بودند. در چنین شرایطی رزمندگان گروه‌های تفحص با پا گذاشتن به مناطق عملیاتی پیکر شهدا را تفحص می‌کردند و بهترین خبر را به خانواده شهدا می‌دادند. در طول مأموریت خطرات زیادی تهدیدشان می‌کرد، اما آن‌ها بدون توجه به این خطرات کارشان را با عشق انجام می‌دادند. سیداحمد میرطاهری از جانبازان دفاع مقدس با بسیاری از تفحص‌کنندگان ارتباط و آشنایی داشت و آن‌ها را از نزدیک می‌شناخت. میرطاهری در گفتگو با «جوان» از اهمیت کار این نیرو‌ها می‌گوید که در ادامه می‌خوانید.

فعالیت نیرو‌های تفحص در دوران دفاع مقدس از چه زمانی شروع شد؟
این نیرو‌ها از همان ابتدای جنگ در جبهه‌ها حضور داشتند. از اول جنگ در هر استان یک لشکر وجود داشت و در هر لشکر گروهانی برای کار‌های تفحص شهدا بود که پس از جنگ نامش به گروه تفحص شهدا معروف شد. هر لشکر یک معراج شهدا داشت و کار‌ها را انجام می‌داد و پیکر‌ها را عقب می‌آورد و شهدا را شناسایی می‌کرد. بعد از جنگ با وقفه کوتاهی دوباره کار‌ها از سر گرفته شد و آن زمان دیگر به نام گروه‌های تفحص شهدا معروف شدند. پس از جنگ فعالیت این گروه‌ها بیشتر شد و تا امروز ادامه دارد.

زمان جنگ حضور نیرو‌ها داوطلبانه بود یا فرماندهان نیرو‌هایی را برای این بخش انتخاب می‌کردند؟
تعدادی از رزمندگان به عنوان نیروی کادری بودند. تعدادی هم بعد‌ها آمدند، آموزش‌های لازم را دیدند و برای شرکت در مأموریت‌ها آماده شدند. بیشتر نیرو‌ها در محور خودی فعالیت می‌کردند. حضور نیرو‌های تفحص به شرایط منطقه بستگی داشت. مثلاً مناطقی که عملیات می‌کردیم و شهدا در منطقه می‌ماندند، گروه‌های تفحص کارشان را شروع می‌کردند. عملیات‌هایی مثل خیبر و رمضان که نیرو‌ها در خاک دشمن رفته بودند. شرایط کلی منطقه مثل شدت آتش دشمن و تعداد شهدا وضعیت حضور نیرو‌ها در خاک دشمن را مشخص می‌کرد. در این موارد بر اساس شرایط تصمیم‌گیری می‌شد. عملیاتی مثل والفجر مقدماتی تعداد شهدایمان خیلی زیاد بود. دشمن آتش گسترده‌ای را بر سر رزمندگان می‌ریخت و از طرفی هم خیانتی صورت گرفته بود. گویا فرمانده وقت نیروی دریایی کالک و نقشه عملیاتی را لو داده بود و همه این‌ها باعث سختی عملیات شده بود. یا مثلاً در عملیات خیبر، موانع و میدان‌های مین و سیم‌خاردار‌های دشمن زیاد بود و این‌ها کار نیرو‌های تفحص را سخت می‌کرد. عملیات‌های والفجر 4 و کربلای 5 به خاطر جغرافیا و موانع سختی‌های زیادی برای نیرو‌های تفحص داشت. در کل هر عملیات سختی و مشکلات خودش را داشت و کار تفحص شهدا به‌راحتی صورت نمی‌گرفت.

فعالیت نیرو‌های تفحص از همان دوران دفاع مقدس و پس از آن خطر و ریسک‌های زیادی داشت؟
همان موقع که این نیرو‌ها می‌رفتند در حین پیدا کردن شهدا با مخاطرات زیادی روبه‌رو می‌شدند. خاطرم هست در عملیات کربلای 5 در یک صحنه یک خمپاره 120 وسط هفت، هشت نفر از نیرو‌ها خورد و تعدادی از بچه‌ها یکجا شهید شدند. نیرو‌های تفحص چه زمان جنگ و چه پس از جنگ با خطرات زیادی روبه‌رو بودند. در دوران دفاع مقدس نیز نیرو‌های تفحص جانباز و شهید می‌دادند و هنگامی که پس از جنگ بحث تفحص از سر گرفته شد، باز شهید و جانباز دادند.

عموم مردم نیرو‌های رزمی را که در خط مقدم حضور داشتند، بیشتر می‌شناختند و نیرو‌های تفحص خیلی غریبند و کمتر از آن‌ها صحبت به میان می‌آید...
ما خیلی دنبال آشنایی نیرو‌های گمنام و کمتر شناخته شده هستیم. ما معمولاً از صحنه‌های جنگ خط مقدم را نشان می‌دهیم که رزمندگان در حال دفاع هستند ولی دیگر حاشیه‌هایش را نشان نمی‌دهیم. آن زمان که یک رزمنده در خط مقدم می‌جنگید یک نیروی تدارکات، یک نیروی مخابرات، یک نیرو از تعاون، یک نیرو از تسلیحات، یک نیروی بهداری و... در کنارش حضور داشت. خیلی از نیرو‌ها مثل بهداری و تدارکات در بخش پشتیبانی بودند و به همین خاطر نقششان در جنگ کمتر دیده شده است و امیدواریم بهتر بتوانیم این نیرو‌ها را معرفی کنیم تا مردم بیشتر و بهتر با آن‌ها آشنا شوند.

‌خدمت به خانواده شهدا برای نیرو‌های تفحص اهمیت بسیار زیادی داشته و آن‌ها به دنبال خوشحالی این خانواده‌ها هم بوده‌اند...
آن زمان ما کسی را به نام غلامی داشتیم که در عملیات فتح‌المبین یک پایش قطع شد و بعد‌ها با جانبازی‌اش مشغول کار‌های تفحص می‌شد. ایشان همزمان که در جبهه بود، پدرش هم شهید شد. من وقتی به ایشان گفتم پدرت شهید شده، چند روز رفت و دوباره برگشت. این‌ها خودشان زخم جنگ را داشتند و برای دوستانشان در منطقه مانده بودند. مثلاً شهید محمودوند در زمان عملیات والفجر مقدماتی تعریف می‌کرد ما 15، 16 تخریبچی در کانال حنظله و کمیل بودیم. ایشان برای تفحص پیکر فرمانده‌اش شهید یاری‌نسب تلاش‌های بسیاری کرد. می‌گفت من هرطور شده باید او را پیدا کنم. آخرسر با دست‌های مبارک خودش پیکر فرمانده شهیدش را پیدا کرد. این‌ها بچه‌هایی بودند که خودشان جانباز بودند و به عشق خانواده شهدا و پدر و مادر شهدا دنبال بچه‌ها می‌آمدند تا یک خبر خوش به این خانواده‌ها بدهند.

انگار پس از دفاع مقدس تازه بیشتر مردم متوجه اهمیت کار نیرو‌های تفحص شدند و با آمدن خبر شهادت این نیرو‌ها مردم با خطرات کارشان هم آشنا شدند؟
بله؛ اولین جست‌وجویی که انجام دادیم و خبرش در صداوسیما مخابره شد در همان مرحله اول در فکه دو نفر از بچه‌هایمان به نام‌های حیدری و موسوی شهید شدند. شهید علیرضا حیدری پدرش نیز از جانبازان دفاع مقدس بود که سرباز بود و خودش مداحی می‌کرد و به عشق شهدا به منطقه آمد و روزی‌اش را گرفت. برخی به منطقه فکه قتلگاه شهدا و برخی دیگر مشهد شهدا می‌گویند و ما در این منطقه شهدای زیادی دادیم.

از شهدای سرشناس تفحص چه کسانی را می‌شناسید؟
70 درصد این شهدا از رزمندگان دفاع مقدس هستند. شهید محمودوند جانباز 70 درصد دفاع مقدس بود یا شهید پازوکی 60 درصد جانبازی داشت. شهید جاهدی، غلامی و موسوی همگی از جانبازان دفاع مقدس بودند. این‌ها که هسته‌های اولیه تشکیل گروه‌های تفحص بودند همگی از جانبازانی با سابقه زیاد جبهه بودند. این اواخر شهید زمانی و شهبازی هم به عشق این شهدا به منطقه آمدند و شهید شدند. شهید محمودوند پسری به نام عباس داشت که به رحمت خدا رفته است. این پسر نابینا بود و مشکل فلج اطفال داشت و تشنج می‌کرد. ایشان همزمان با آقای پازوکی بچه‌هایشان را به منطقه می‌آورد و در خانه‌ای در اندیمشک می‌گذاشت. علی آقا خیلی این بچه را دوست داشت و یک بار درددل کرد و گفت خدایا نگذار من داغ این بچه را ببینم. آخر هم خدا اول خودش را شهید کرد و بعد بچه‌اش شهید شد. آن‌هایی که پیش خدا آبرو دارند خدا هم آبرویشان را می‌خرد. بقیه نیرو‌ها هم همین‌طور بودند. شهید موسوی و شهبازی 40 روز بیشتر از زمان عقدشان نگذشته بود که در منطقه حاضر شدند و به شهادت رسیدند. شهید غلامی یک دختر کوچک دو ساله داشت که به منطقه آمد و شهید شد. این‌ها کسانی بودند که لیاقت شهادت را داشتند. در این دوره و زمانه دنبال شهادت بودند و خداوند هم عاقبت به‌خیرشان کرد. هر مصائب و سختی را که سر راهشان بود، برداشتند تا شهادت نصیبشان شود. کمتر کسی را می‌بینید که وقتی شهید شود 20 هزار نفر در مراسم تشییعش بیایند. برای مراسم شهدای تفحص مثل پازوکی، شاهدی، محمودوند و غلامی چنین جمعیتی می‌آید. همه بچه‌هیئتی بودند و از دل هیئت امام حسین (ع) به این مناطق می‌آمدند.

گویا برای شهدای تفحص برنامه‌ای دارید؟
دوستان از سال 1371 هر سال برای دو شهیدی که در ماه سالگرد شهادتشان بود مراسم می‌گرفتند. بعد‌ها این ایده شکل گرفت که این مراسم را سالی یک بار باشکوه‌تر برگزار کنیم. الان این پانزدهمین یادواره است. هدفمان بزرگداشت یاد شهداست. آقا هم فرموده‌اند که زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست و همین اهمیت کار را می‌رساند. دوستان می‌خواهند یاد شهدا را زنده نگه دارند و از خانواده‌هایشان تجلیل کنند. همچنین از جانبازان تفحص هم تجلیل خواهیم کرد و با حضور مسئولان از تمبر یادبود شهدای تفحص رونمایی می‌کنیم. این مراسم روز جمعه 9 اسفند از نماز مغرب و عشا در ستاد معراج شهدا در خیابان بهشت تهران برگزار می‌شود.

منبع : روزنامه جوان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
گوشتیران
triboon