یادداشت|عباس(ع) الگویی نمونه برای سربازی در حریم امام زمان(عج)
حضرت ابوالفضل(ع) خود را سرباز میدانست و برای سربازی آماده شده بود اما این میزان آمادگی برای انجام هر گونه وظیفهای، عملاً سنگینی سرداری و بلکه پرچمداری را بر دوش ایشان نهاد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام عباس حیدریپور قائممقام پژوهشکدۀ باقرالعلوم علیهالسلام در یادداشتی برای تسنیم به مناسبت سالروز ولادت با سعادت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام نوشت:
زادرود خجسته سردار و سرباز باوفای کربلا حضرت ابوالفضل عباس(ع) فرصتی برای بازخوانی آموزههای قویم و جاودانه بزرگمردی است که به حق کنیه ابوالفضل را با مسمّا ساخته است. فضایلی که آن حضرت در وجود نازنین خود جمع کرد با اینکه تصویری از اضداد نهفته در جان پدر بزرگوارشان حضرت مظهرالعجائب است اما در جریان کربلا، ظهور و بروزی دیگر به نمایش گذاشته است که نشستن در پای آن بهواقع ره بُردن به مکتب پدر آن حضرت نیز است.
دوگانه سرداری و سربازی توأم آن حضرت، یادآور دوگانه عبودیت و قرب یا عبودیت و رسالت است که از منظر انسانشناسی و هستیشناسی اسلامی ریشه در آیات شریفهای چون: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید»(15 فاطر) دارد و با انقیاد نسبت به این حقیقت و متذکر شدن به آن «فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمین»(87 انبیء) با اجابت الهی گشایش یا ارتقایی ایجاد میشود «فَاسْتَجَبْنَا لَه» و این البته سنت پیوسته الهی در تعامل با اهل ایمان است «وَ کَذَالِکَ نُنجِى الْمُؤْمِنِین»(88 انبیاء).
از مجموع نگاههای اسلامی چنین برمیآید که هرگونه موفقیت با فهم، پذیرش و اعتراف به نداشتهها و کوتاهیها حاصل میشود. عُجب، کبر و توهّمِ موفقیت، رهزن هر پویش و جستجوی موفقیت افزونتر است، بلکه به گونهای پارادوکسیکال، داشتهها را هم تبدیل به فقدان میکند. حضرت عباس علیهالسلام خود را سرباز میدانست و برای سربازی آماده شده بود اما این میزان آمادگی برای انجام هر گونه وظیفهای (آمادگی سربازی)، عملاً سنگینی سرداری و بلکه پرچمداری را بر دوش ایشان نهاد.
در این مقام آنچه اهمیت دارد آن است که تکیه ولیّ الهی بر چنین سربازِ سرداری نه به واسطه صرف کارایی و کارآمدی او بلکه به واسطه خودِ وجودِ به حقیقت پیوسته اوست که ترجمانی از اتصال به اصلیترین سنت رشد و تربیت دینی است. بدین ترتیب عباس بن علی(ع) نه پرچمدار حسین(ع)، بلکه پرچم حقیقت آیین حسین(ع) است. شیدایی امام حسین که با تعابیری چون «جانم فدایت» (بنفسی أنت) و انکسارش در شهادت برادر با تعبیری چون «الانَ إنکَسَرَ ظَهری»، نه شیدایی و انکسار یک روح لطیف در فراق برادر، بلکه پیوستگی او به تجلّی عبودیت و ربوبیت است.
همانگونه که توحید، جامع همه حقایق دینی و الهی است و هر حقیقت و بلکه آموزه اسلامی بدان باز میگردد و از آن برمیخیزد، صفات عالی انسانی در تربیتیافتگان این مکتب نه صفاتی متشتت و پراکنده و در عرض هم بلکه صفاتی مرتبط و برآمده از عبودیت انساناند.
شدت عبودیت، تحقق صفات نیکو را مقدور و آنها را برجسته میکند و ضعف در آن، جوهره این صفات را در وجود آدمی چنانکه باید و شاید آشکار نخواهد کرد بلکه خود برجستگی آن صفات دیگر بدون وصف والای عبودیت ممکن است تا سرحد نقمتی در صورت نعمت پیش برود. از این منظر اگر از «وفا»، «ادب»، «شجاعت» و «انقیاد ولایتمدارانه» و دهها وصف دیگر عباس بن علی(ع) سخن برود باید بتوان آنها را در نسبتی آشکار با بندگی و عبودیت او یافت وگرنه انسجام آن صفات آنچنان که در وجود آن حضرت به هم پیوستهاند دیده نشده است.
او که در ذاکره خویش سحر و شعبده لا حکم الا الله (برگرفته از آیاتی چون 57 انعام، 40 و 67 یوسف که مکمل قرآن سرنیزههای عمرو عاص و سخن دهان پرکن سادهلوحان خارجی شد) را به یاد میآورد، میداند که باطل السحر حسبنا کتاب الله، بازگشت به ثقلین و یافتن قرآن ناطق است. شدت انقیاد و امتثال او نسبت به ولیّاش اما از این پیشتر میرود چنانکه این انقیاد را به ظریفترین وجهی آشکار میکند.
اگر در حضور ولیّاش ابتدا پاسخی به داعی اماننامه نمیدهد نه از آنروست که شنیدن صدای آن ملعون او را گران آمده باشد بلکه غیرت ولایی و الهی او باعث شده او را چنان نادیده بگیرد که گویی صدایش هم هیچگاه شنیده نشده و این جلوهای عالی از «وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت» است (برداشت از آیه 36 نحل که اجتناب از طاغوت را قرین تعبد به حق تعالی کرده است)؛ بله دعوت کاسهلیسان جیفه دنیا در حضور برادر برای او سخت است اما او درس آموخته پدری است که خشم بر عمرو بن عبد ودها را هم الهی میخواهد.
از منظری پسینی و با تکیه بر قرآن و حدیث هم میتوان اوجی متعالی برای چنین مرتبهای از ولایتمداری توصیف کرد. توضیح آنکه در روایتی از امام سجاد(ع) میخوانیم: «برای عموی ما عباس(ع) مقامی است که همه شهداء در روز قیامت به او غبطه میخورند؛ «وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» (امالی صدوق، ص 463، حدیث دهم از مجلس هفتادم)
و نیز در توضیح کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است (همانکه در سوره حمد دستکم 17 بار در شبانهروز از خدای خویش طلب میکنیم) در آیه 69 سورۀ نساء «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقا» دربارهشان میخوانیم این افراد عبارتاند از انبیاء، صدیقین، شهداء و صالحین که پیروان خدا و رسولش به ایشان ملحق میشوند.
* غبطۀ شهداء به ابوالفضل(ع) یعنی چه؟
اما نعمت در لسان قرآنی آنگونه که از روایات استفاده میشود وقتی به شکل مطلق مطرح میشود نعمت ولایت است. بنابراین شهداء، اهل صراط مستقیماند همانان که خداوند به ایشان نعمت ویژهای بخشیده است و ایشان همنشینان انبیاء و صدیقین و صالحیناند و دیگر مؤمنان در مرتبهای پایینتر به ایشان ملحقاند. این مقام و نعمت ویژه، نعمت همراهی و اتصال به ولایت است اما در میانه همه این شهداء که وصفشان اتصال به ولایت است، اتصال عباس بن علی(ع) به ولایت چنان برجسته و درخشان است که حتی مورد غبطه سایر شهدایی است که خود هم بهرهمند از نعمت اتصال به ولایتاند.
بدینترتیب باید عباس بن علی(ع) را در اوج ولایتمداری دانست؛ زیرا قیامت چیزی جز باطن و ظهور اعمال و نسبتهای دنیایی نیست و اگر ابوالفضل(ع) در دنیا در اوج انقیاد نسبت به ولایت نباشد معنی ندارد که از این حیث در آخرت در اوج قرار گیرد. بر این اساس آنچه مورد غبطه تمامی شهداء خواهد بود، عنایت برجسته و انحصاری حضرت ابی عبدالله(ع) به برادرشان در قیامت است.
* شهادتی مؤدبانه
اما وفای آن حضرت چنانکه در زیارتنامه مذکور از امام صادق(ع) خطاب به ایشان آمده است، در صحنه کربلا جلوههای بسیار دارد. وفا در اصل به معنای تمام و کامل انجام دادن است. جلوه تام این وفا صحنه قبل از شهادت در اجتناب از نوشیدن آب و بذل دستان و تن و سر و چشم مبارکشان در پیمان با ولیّ الهی است؛ یعنی تمام و کمال عباس در مسیر پیمانش بذل شد. به راستی عباس(ع) چیز دیگری داشت که بذل نکرده باشد؟ بر همین سیاق، ادب ایشان آنچنان که در معنای ادب گفتهاند انجام کار و وظیفه فرمانبرداری و سربازی و سرداری به بهترین وجه ممکن است. حتی جانبازی و شهادت ایشان نیز ادبمدار است و مگر شهادتی زیباتر از شهادت مؤدبانه عباسبن علی(ع) میتوان یافت؟
خلاصه آنکه هر صفت ایشان اقتضای عبودیت و بندگی آن حضرت است و ایشان در این عبودیت خود را در مدار ولایت محو کرده است. اینکه ایشان با وصف صلب الایمان (صلب به معنای شدت و قوت و استحکام) معرفی شدهاند «روى أبو عمر البخاری عن المفضل بن عمر، أنه قال: قال الصادق علیهالسلام: کان عمنا العباس بن علی نافذ البصیرة صلب الایمان جاهد مع أبی عبد اللّه و أبلى بلاء حسنا، و مضى شهیدا (عمدة الطالب ص 349)) بیان دیگر همین امر است و تمامی صفات دیگر هم به این ویژگی برتر بازگشتپذیر است و هم اوج آن صفات در ذیل این ویژگی برتر قابل توضیح است اما خود این صفت هم تصویر انسانی توحیدمداری است.
انتهای پیام/