ناگفتههایی از فرماندهی یک زن در سپاه همدان / مرضیه حدیدچی (دباغ) چگونه محبوب مردم همدان شد؟
گروه استانها ـ زن بود، اما در اوج ناباوری فرمانده سپاه شد؛ اسلحه به دست میگرفت و بیشتر شبها تا صبح کشیک میداد؛ روزهای سختی بود و ضد انقلاب بدجوری امان مردم را بریده بود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، زن بود، اما به تمام معنا مرد بود؛ مانتو بلند به تن میکرد؛ گره روسریاش را محکم میکرد و اسلحه را روی دوشش میانداخت.در لبنان و سوریه آموزشهای چریکی را دیده بود؛ روحیه مقاومی داشت و شکنجه در زندان ساواک آبدیدهاش کرده بود. هیچ چیز او را از پا درنمیآورد حتی رنج دوری از همسر و فرزندان.
هشت فرزندش را سالها ندیده بود که مبارزه با طاغوت، خانه به دوشش کرده بود؛ لبنان، سوریه و سپس پاریس. در آنجا با سید روحالله آشنا شد؛ امین بیت امام(ره) و محافظ ایشان بود. انقلاب که پیروز شد به وطن برگشت؛ حالا همه «خواهر طاهره» را میشناختند؛ زنی از تبار الوند که از نردیکترین یاران خمینی کبیر بود.
پس از تشکیل سپاه به فرمان امام خمینی(ره) با حکم ایشان، مأمور تشکیل سپاه در غرب شد؛ ماجرایی که خود به شرح آن پرداخته است: «به من مأموریت داده شد؛ همراه و هماهنگی آقای لاهوتی نماینده امام در سپاه، مرحوم سماوات و محمدزاده برای تشکیل سپاه غرب کشور اقدام کنیم.
پس از دریافت حکم ما چهار نفر به کرمانشاه رفتیم و باید با لحاظ کردن اوضاع و شرایط سیاسی آن جا پنج نفر را برای شورای سپاه انتخاب میکردیم. برای این کار تحقیقاتی پنهانی از منابع مختلف بهره میگرفتیم. بعد از انتخاب باید در مرحله بعد به بحث و گفتوگوی عقیدتی و ایدئولوژی مینشستند و پس از تأیید هر چهار نفر ما به عنوان عضو شورای مرکزی سپاه منطقه مربوط معرفی میشدند».
نخستین زنی که فرمانده سپاه شد
بعد از کرمانشاه و ایلام، نوبت همدان شد و آنچنان که خواهر طاهره در خاطراتش آورده با درخواست آیتالله شهید مدنی، مسؤلیت سپاه همدان را برعهده گرفت و فرمانده وقت کل سپاه با آن موافقت کرد.
فرماندهی سپاه، فصل جدیدی در زندگی مرضیه حدیدچی بود؛ مقطعی که فرصتی شد تا او به عنوان نخستین زن انقلابی، توانمندی فوقالعاده خود در مدیریت یک نهاد نظامی را نشان دهد.
او در شرایطی فرمانده سپاه همدان شد که گروهکهای ضد انقلاب در شهر فعال بوده و مدام دست به ترور انقلابیها میزدند. در گوشه گوشه شهر، پاسگاههای موقت و پایگاههایی را ایجاد کرد تا تردد و آمدوشد در راهها، گریزگاهها و گلوگاهها را کنترل کنند. روزهای اول به دلیل حساسیت و بیثباتی شهر، بیشتر شبها پاسها و بازرسیها را خودش انجام میداد.
در خاطرات بانو حدیدچی از آن روزها آمده است: «گاهی اوقات تا اذان صبح بیدار بودم و شخصا به محلهای برادران از پاسگاه تهران- همدان تا پاسگاه همدان کرمانشاه سرکشی میکردم و دستورات لازم را میدادم و بعضی اوقات سه بار از این طرف شهر به آن طرف شهر میرفتم».
حمید طایفه نوروزی، فرمانده سپاه همدان در دوران دفاع مقدس درباره خواهر طاهره میگوید: « پس از فرستادن بنده به همدان برای برعهده گرفتن مسئولیت فرماندهی سپاه همدان ما از خواهر دباغ تقاضا کردیم تا معاونت فرهنگی سپاه را عهده دار شوند و ایشان نیز این درخواست را پذیرفتند و علاوه بر انجام برنامههای فرهنگی در بسیاری کارهای دیگر نیز راهنمای ما شدند.
حضور ایشان در سپاه همدان به گونهای بود که ما اصلا احساس نمیکردیم که یک زن در کنار ما قرار دارد و نمیتواند ما را در انجام کارها و مأموریتها همراهی کند. ایشان در بسیاری از کارهای علمی و رزمی مهارت داشت و در انجام مأموریتها به ما کمک میکرد».
مبارزه با ضد انقلاب از همدان تا کردستان
دباغ که حالا فرمانده زن سپاه در ایران بود؛ ضمن مدیریت همدان به منطقه غرب هم رسیدگی میکرد که سپاه همدان مرکزیت غرب کشور را برعهده داشت.
در کردستان، گروهکهای کومله و دمکرات، امان مردم را بریده بودند و از هیچ کاری برای ملتهب کردن منطقه دریغ نمیکردند. دزدی و راهزنی، آزار و اذیت زنان و بمبگذاری، عرصه را بر مردم تنگ کرده بود. مرضیه حدیدچی در سرکوبی کومله نقش مهمی داشت و در جریان یکی از مأموریتها مجروح شد.
او در عملیات گشت و شناسایی بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پا به شدت مجروح شد. خواهر طاهره که حالا دیگر با عصا راه میرفت از لحظه دیدار با امام(ره) میگوید: «امام با دیدن وضعیت من متبسم شدند و فرمودند: عجب! فرمانده هم لنگ میشود!»
خواهر دباغ پس از این دیدار به دلیل مجروحیت از سمت فرماندهی سپاه همدان کنارهگیری کرده و مسئولیت بسیج خواهران را پذیرفت.
سه دوره نمایندگی مردم تهران و همدان در مجلس شورای اسلامی، تدریس در دانشگاه علم و صنعت ایران و مدرسه عالی شهید مطهری، مسئولیت زندانهای تهران، بازرس زندانهای کل کشور و قائممقام جمعیت زنان جمهوری اسلامی از دیگر عنوانهایی است که این بانوی انقلابی در کارنامه کاری خود دارد.
مرضیه حدیدچی نمونه بارز زنان مجاهدی است که نشان داد یک زن میتواند با حفظ حجاب و دین خود به بالاترین قلههای کمال و انسانیت برسد. بانویی از تبار الوند که چون کوه در برابر شکنجههای جسمی و آزار روحی ایستادگی کرد و مایه فخر و مباهات زن ایرانی شد.
بانویی که کوخنشینان و مستضعفان را از یاد نبرد و به برخی خانوادهها بهطور مرتب کمک مالی میکرد تا جایی که برای تأمین هزینه آنها ناچار به مسافرکشی شد، گرچه پیش از آن، مسئولیتهای مهم و سه دوره نمایندگی مردم در مجلس را بر عهده داشت، اما چیزی از سفره انقلاب برای خود نیندوخته بود تا در دوران استراحت روزگار بگذراند.
و سرانجام این بانوی مبارز پس از تحمل سالها درد و رنج، پنجشنبه 27 آبان 95 چشم از جهان فروبست و پیکرش در جوار پیر و مرادش "خمینی کبیر" به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/744/ش