گزارش تاریخ| "مجید شریفواقفی" اولین قربانی عبور سازمان مجاهدین خلق از اسلام
مجید شریفواقفی قربانی تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق و عبور مرکزیت این سازمان از اسلام شد؛ هرچند رهبران بعدی سازمان از اقدام شهرام و آرام تبری جستند، اما آنان خود بدتر از آنان برمدار تروریسم حرکت کردند.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم ــ 45 سال پیش اعضای مرکزی سازمان مجاهدین خلق اقدام به تصفیه خونین (حذف فیزیکی) مجید شریفواقفی و مرتضی صمدیهلباف کردند. شریفواقفی کشته و مثله شد؛ اما صمدیهلباف مجروح شد و چندی بعد توسط ساواک اعدام شد.
شریفواقفی و صمدیهلباف از مخالفان تغییر ایدئولوژیک سازمان بودند؛ اما مرکزیت سازمان که اسلام و قرآن را کنار گذاشته و مارکسیسم را بهعنوان ایدئولوژی مبارزه انتخاب کرده بود، اقدام به ترور این دو نفر کردند.
ترور شریفواقفی تنها تصفیه داخلی سازمان مجاهدین خلق نبود. سازمان که از اسلام انحراف پیدا کرده بود، در ادامه نیز تصفیههایی انجام داد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این سازمان که داعیه مبارزه با امپریالیسم را داشت، اقدام به ترورهای هدفمند و کور کرد و مبارزان اسلامگرا و مسلمانان را هم به شهادت رساند.
در واقع سازمان مجاهدین خلق که با نام اسلام، مبارزه با استبداد و امپریالیسم را آغاز کرده بود، چندی بعد تحت عنوان تغییر ایدئولوژی، اسلام و مسلمانان داخلی را حذف کرد و در ادامه به ابزار امپریالیسم برای مبارزه با اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد.
برخورد خشن با اسلامگرای داخلی
مجید شریفواقفی از تابستان سال 52 از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق بود، اما در جریان تغییر مواضع و آگاهی سازمان از مخالفتش، او را تنزل دادند و به بخش کارگری فرستادند.
وحید افراخته در بازجویی و یادداشتهای خود جزئیات تصفیه خونین شریف واقفی را اینگونه توضیح داده است: «پس از به وجود آمدن گرایشات مارکسیستی در سازمان، عدهای به مخالفت پرداخته و ایدئولوژی جدید را نپذیرفتند. یکی از این افراد بهنام مجید شریف واقفی بود که از افراد سابقهدار سازمان بود.»
طی چند تماس که در فروردین 54 بین وحید افراخته بهنمایندگی از مرکزیت با مجید شریف واقفی و صمدیه لباف گرفته شد، آنان صریحاً اظهار داشتند که دیگر نمیخواهند با سازمان کار کنند و تصمیم به جدایی گرفتهاند.
افراخته همچنین گفته است: «پس از مدتی معلوم شد مجید کوششهایی بهطور مخفیانه برای انشعاب و دودستگی و اینکه افراد مذهبی را بهدور خود جمع کند و حتی سازمان اصلی مجاهدین را متعلق به گروه خود بداند، کرده است.»
او در متن تهیهشده مصاحبه خود با مطبوعات که انجام نشد، نوشته است: «...بالاخره تصمیم گرفتیم برای عبرت سایرین تنی چند را ترور کنیم. برای انجام نقشهمان اولین هدف را مهندس مجید شریف واقفی انتخاب کردیم که دوست بودیم.»
محمد طاهر رحیمی از کادرهای درجهیک سازمان هم در اعترافات خود نوشته است: بهرام آرام در خانه تیمی خیابان ظفر در حالی که شدیداً ناراحت بود، مطرح کرد: «از این به بعد دیگر آنها (مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف) بهصورت دشمنان ما خواهند بود و با توجه به تعصب شدید مرتضی در مورد مذهب، ممکن است بعد از این مهمترین رسالت خود را از بین بردن افرادی دانند که سازمان را به مارکسیسم سوق دادند.»
مرکزیت تصویب کرد که شریف واقفی، صمدیه لباف و سعید شاهسوندی را تصفیه فیزیکی (ترور) کنند. طبق قراری که از طریق لیلا زمردیان به شریف واقفی ابلاغ شد، وحید افراخته و او در ساعت 4 بعدازظهر روز 16 اردیبهشت ماه 1354 در سهراه بوذرجمهرینو (15 خرداد شرقی)، باید یکدیگر را میدیدند.
قبلاً محسن سیدخاموشی و حسین سیاهکلاه در یکی از کوچههای خیابان ادیبالممالک مستقر شده بودند و در انتظار ورود شریفواقفی بهسر میبردند که قرار بود علامت آن را منیژه اشرفزاده کرمانی بدهد. زمردیان (بیآنکه از جریان ترور مطلع باشد) او را تا محل ملاقاتش با وحید همراهی کرد و جدا شد. قرار بود در این ملاقات آخرین حرفها زده شود و وحید (احتمالاً و صرفاً بهلحاظ تاکتیکی جهت انحراف ذهن شریف) موافقت سازمان را به شریفواقفی اعلام کند.
وحید او را به داخل خیابان ادیب برد و زمانی که به کوچه محل استقرار دو عضو دیگر رسیدند و خواستند از آن عبور کنند، حسین سیاهکلاه یک گلوله از روبهرو به صورت شریفواقفی و وحید افراخته نیز گلولهای از پشتسر به او شلیک کرد. جسد او بهسرعت در صندوق عقب اتومبیلی که از قبل آماده بود قرار گرفت، وحید و دو نفر دیگر با رانندگی محسن خاموشی بهسوی بیابانهای مسگرآباد حرکت کردند.
در آنجا شکم شریفواقفی توسط خاموشی و سیاهکلاه پاره شد و در آن، محلول بنزین و کلرات و شکر ریختند و آتش زدند. پس از سوزاندن جسد، آن را قطعه قطعه کردند و در چند نقطه دفن کردند. در حین سوزاندن و مثله کردن جسد، یکی از دستهای حسین سیاهکلاه مقداری سوخت که در نتیجه نتوانست در برنامه بعدی که قرار بود ساعت 6 بعدازظهر اجرا شود (ترور صمدیه لباف) شرکت کند.
موسی خیابانی در چهارمین سالروز ترور شریف واقفی، عاملان شهادت وی را اپورتونیستها خواند و گفت: «ما بر آن نیستیم که مجید را بزرگ کنیم و از او شخصیتی خارقالعاده و افسانهای بسازیم،... مجید هم یک انقلابی بود همانند انقلابیون دیگر. ما بین مارکسیستها و اپورتونیستها فرق قائلیم.»
رهبران بعدی سازمان بر مدار ترور
حذف شریف واقفی و بهدنبال آن ترور ناکام صمدیه لباف و بازداشت او در همان روز، شکاف میان نیروهای مذهبی و مرکزیت سازمان بهرهبری تقی شهرام و بهرام آرام را عمیقتر کرد. لطفالله میثمی از ناباوری اولیه نیروهای سیاسی در مواجهه با خبر برادرکشی مجاهدین خلق سخن میگوید. «مرحوم بازرگان از اینکه سازمان مجاهدین که دستپرورده تفکر مذهبی خودش بود اینطور شده بهقدری وحشت کرد که گویی آذربایجان میخواهد تجزیه شود و مملکت دارد از دست میرود.»
از این رو رهبران بعدی سازمان مجاهدین خلق یعنی مسعود رجوی و موسی خیابانی عنوان میکردند که اقدام تقی شهرام و بهرام آرام اشتباه بوده است و آنان را اپورتونیستهای چپنما میدانستند؛ اما در مقابل همچنان بر مسیر مارکسیسم حرکت میکردند و اندیشه شریفواقفی برای ادامه حیات سازمان را مطلوب نمیدانستند.
در روز 16 اردیبهشت سال 58 دو مراسم همزمان و جداگانه در دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر سابق) و دانشگاه تهران با عنوان بزرگداشت سالروز شهادت مجید شریف واقفی برگزار شد. مراسم دانشگاه صنعتی شریف را سازمان مجاهدین خلق برپا کرد و مراسم دانشگاه تهران را دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران برگزار کردند.
سازمان مجاهدین خلق از قبل با عنوان "ادامهدهنده راه شهید مجید شریفواقفی" و با مرزبندی با دیگر نیروهای مذهبی که به سرزنش قاتلان وی میپرداختند، اعلام کرده بود که بهجز مراسم دانشگاه شریف مراسم دیگری ندارد و بدین ترتیب به مراسم دانشگاه تهران مُهر عدمپذیرش زده بود.
در مراسم دانشگاه شریف، موسی خیابانی ضمن یک سخنرانی مفصل، رهبران مارکسیستشده سازمان مجاهدین خلق در سال 1354 را "اپورتونیستهای چپنما" خواند و گفت: «ما بر آن نیستیم که مجید را بزرگ کنیم و از او شخصیتی خارقالعاده و افسانهای بسازیم، این کار فرصتطلبان و راستگرایان است که او را بزرگ میکنند تا در جهت اهداف نابحق خود استفاده کنند؛ مجید هم یک انقلابی بود همانند انقلابیون دیگر. ما بین مارکسیستها و اپورتونیستها فرق قائلیم.»
مرکزیت سازمان مجاهدین خلق پس از پیروزی انقلاب، هرچند خود را "ادامهدهنده راه شهید مجید شریفواقفی" میدانست، اما در عمل همچنان معتقد به مارکسیسم و مخالف با اسلام بود. تقی شهرام اگر مسلمانهای داخلی سازمان را ترور کردند، رجوی و خیابانی مسلمانهای بیرون از سازمان را هم ترور کردند و به شهادت رساندند.
اما ماجرای مجید شریف واقفی چه پیامی برای امروز میتواند داشته باشد؟ شریف قربانی التقاطی شد که مدعی بودند اسلام مکتبی کهنه است و به کار مبارزه و سیاست نمیآید؛ بلکه برای این مهم باید از مکاتب مدرن کمک گرفت. آن روز از بین دو مکتب مدرن مارکسیسم و لیبرالیسم، مارکسیسم جذابتر و رونقاش افزونتر بود و به همین دلیل سازمان مجاهدین خلق با گرایش به مارکسیسم و عبور از اسلام ابتدا منحرف و سپس مشغول تروریسم شد و از قضا تروریسم را از درون خود آغاز کرد. امروز هم برخی معتقدند اسلام محترم است اما برای سیاست و حکومت باید باز هم با چیز دیگری مخلوط و ممزوج شود. و حالا که مارکسیسم به پایان آمده و رونق از آن لیبرالیسم است، معتقدند باید لیبرالیسم سیاسی را پیگیر بود. ماجرای مجید شریف واقفی این هشدار را میدهد که التقاط تا کجا میتواند خطرناک و بیرحم باشد!
بعضی دیگر اما معتقدند که لیبرالیسم نه مانند مارکسیسم یک مکتب و ایدئولوژی، بلکه حکمرانی بیطرفی است که اجازه میدهد سایر مکاتب آزادانه و بدون خشونت در آن فعالیت داشته باشند. صرفنظر از کذب بودن چنین ادعایی که پیشتر در تسنیم درباره آن نوشتهایم و بازهم خواهیم نوشت، حتی اگر بیطرف بودن ارزشی لیبرالیسم را هم بپذیریم، باز هم صاحبنظرانی در دنیا از جمله مایکل سندل استاد مشهور دانشگاه هاروارد معتقدند که نه تنها بیطرفی یک حکومت ممکن نیست بلکه به تولید رادیکالیسم هم منجر میشود.
تولید و بازتولید تروریسمی مانند داعش از دل فرهنگ غربی و با ظاهر اسلامی نشان میدهد که چگونه ادعای بیطرفی ارزشی یک حکومت هم میتواند رادیکالیسم وحشتناک تولید کند. در این باره بعدها بیشتر خواهیم نوشت.
انتهای پیام/+