تفسیری نو از یک حکایت معروف مثنوی
خدادادی معتقد است شروح ارائه شده از مثنوی به دلیل نگاه بیت به بیت شارح دچار نقصاند. او مدعی است که در کتاب خود تفسیری نو از یک حکایت معروف مثنوی ارائه میدهد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در میان حکایتهای مثنوی، داستان «پادشاه و کنیزک» که بلافاصله پس از «نینامه» آمده، از اهمیت بالایی برخوردار است. حکایتی که به نظر میرسد جهانبینی مولانا در مثنوی را موجز و کامل بیان میکند و تمثیلی است از تجارب روحانی و حیاتی و ماجرای روح آدمی در جسم.
حکایت «پادشاه و کنیزک» از دیرباز مورد توجه بسیاری از مثنویپژوهان و محققان قرار گرفته است. برخی بر این باورند که این حکایت، حکایتی رمزی است و کوشیدهاند تا از این منظر لایههای دیگری از حکایت را به مخاطب نشان دهند، و در مقابل کسانی چون فروزانفر معتقدند که «این تأویلها مناسبتی با مذاق مولانا ندارد» و تأکید دارد که مثل و داستان در مثنوی برای توضیح و بیان مطلب میآید و مولانا نمیخواهد که آن را سرمشق اخلاقی و اجتماعی قرار دهد». با وجود این اختلافنظرها، حکایت «پادشاه و کنیزک» تاکنون بارها از سوی پژوهشگران بازخوانی شده و هریک تلاش کردهاند تا از کلام مولانا بهرهای برده و از ظن خود یار او شوند.
کتاب «آفتاب در میان سایه»، نوشته محمد خدادادی، عضو هیئت علمی دانشگاه یزد، از جمله جدیدترین آثار در این زمینه است. خدادادی در این اثر مدعی است که تفسیری نو از این حکایت ارائه داده و روش کار او با دیگر شارحان متفاوت است.
او در مقدمه این اثر درباره کار خود چنین توضیح میدهد: مثنوی معنوی، سرشار از داستان و حکایت است، اما جناب مولوی، به هیچ روی، قصد داستانپردازی و قصهگویی ندارد. هدف او از بیان داستان و حکایت، آن است که مفاهیم متعالی مورد نظر خود را به دیگران منتقل سازد. بنابراین، کسانی که تنها به ظاهر داستانهای مثنوی توجه میکنند، هرگز به حقیقت آن پی نمیبرند؛ چنان که خود مولوی میگوید:
ای برادر قصه چون پیمانهای است
معنی اندر وی، مثال دانهای است
دانه معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
داستان «پادشاه و کنیزک» که اولین داستان مثنوی معنوی است، راز و رمزهای فراوانی در خود نهفته دارد. مولانا در این داستان، بسیاری از موضوعات برجسته مورد نظر خود را اشارهوار مطرح کرده و در ادامه مثنوی، به صورت مفصلتر، به آنها پرداخته است. به عبارت دیگر، داستان اول مثنوی، مدخلی است که میتوان سرنخ اکثر تفکرات برجسته مولوی را در آن مشاهده کرد. مفاهیمی همچون عشق و مراتب آن، پیر و مراد، ولایت، انسان کامل، شمس تبریزی، فناء فی الله، توکل، قضا و قدر، ذکر و دعا، رؤیای صادقه، خیال، ادب، طلب، صبر، وقت، رازداری و دهها موضوع دیگر که در زمره اصلیترین تعالیم مولانا به شمار میروند، در ضمن این داستان مطرح شدهاند.
از دیرباز تاکنون در بین شارحان مثنوی، درباره تفسیر این داستان، اختلاف نظرهایی وجود داشته است. برخی اصلیترین شخصیت داستان را کنیزک و برخی دیگر، محوریترین شخصیت را پادشاه در نظر گرفتهاند. اما به نظر نگارنده، کلیدیترین شخصیت این داستان، طبیب یا حکیم روحانی است و مولانا در همین نخستین داستان مثنوی، در صدد پیریزی و معرفی شخصیتی است که در تمام آثارش او را میستاید.
حکیم روحانی در این داستان، رمزی است از پیر ربانی و ولی حق یا انسان کامل. همان کسی که از دیدگاه مولانا مظهر ذات و صفات الهی و فانی و باقی در اوست. چنین کسی، موصوف به صفات الهی است و تمام افعالش، تجلی فعل الهی و عین صواب است.
مؤلف در ادامه نقدی هم بر شروح انجام شده بر مثنوی ارائه میدهد و معتقد است، یکی از نواقص این شروح نگاه بیت به بیت شارحان است، حال آنکه شیوه شرح مثنوی با دیوان دیگر شاعران چون انوری و مسعود سعد سلمان متفاوت است. خدادادی تأکید میکند که برای درک بهتر مثنوی، باید نگاهی کلی به دیگر ابیات نیز داشت و از دریچهای وسیعتر به اثر مولوی نگریست.
خدادادی بررسی این حکایت معروف از مثنوی را با نگاهی به مآخذ و نگاه شارحان به آن آغاز میکند و در ادامه، به طرح برخی از مسائل از منظر عرفانی میپردازد؛ موضوعاتی چون رؤیا، دعا، قضای الهی، عشق، وقت و ... در این بخش مورد توجه قرار میگیرد. یکی از موضوعاتی که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته، دلیل تغییر داستان و افزودن قتل زرگر به حکایت از سوی مولانا است؛ در حالی که در منابع پیش از این، چنین اتفاقی در حکایت رخ نداده است.
انتشارات اطلاعات کتاب «آفتاب در میان سایه» را در 155 صفحه در دسترس علاقهمندان به ادبیات کلاسیک و عرفانی قرار داده است.
انتهای پیام/