ستارگان مدفون در تخت فولاد| حکمای اصفهان نزد ملا محمدحسن آرندی نایینی حکمت آموختند
ملا محمد حسن آرندی نایینی در اصناف علوم منقول و اقسام معقول و انواع ریاضی فرید دهر بوده و در علوم غریبه نیز مهارت داشته است و از صبح تا به شام طلاب علوم مختلفه دسته دسته، پیوسته به مدرسش حاضر میشدند و اغلب حکمای بعدی اصفهان نزد ایشان حکمت آموختند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، تخت فولاد مدفن بزرگان، دانشمندان، هنرمندان و عرفای بسیاری است که هنوز به درستی نزد مردم شناخته شده نیستند این افراد در عالم اسلام و انقلاب بسیار تاثیرگذار بودند و آثار با ارزشی نیز از خود به یادگار گذاشتهاند. همه ساله مسافران و گردشگران بسیاری برای بازدید از مجموعه بزرگ تخت فولاد به اصفهان میآیند.
خبرگزاری تسنیم در ادامه سلسله گزارشهای «ستارگان مدفون در تخت فولاد» در این گزارش به معرفی ملا محمد حسن آرندی نایینی؛ عارف، مدرس،عالم و زاهد و محقق میپردازد.
محمد حسن آرندی از سالکان واصل و عالمان کامل سده سیزدهم در اصفهان است. وی در آبادی کوچک و فقیر«آرند» که جزو جمع دهستان لای مَزْدَک (= مَزیَک) بوده و در شش فرسنگی غرب نائین است، متولد شد. از این رو چنانکه بر لوح مزار او نیز نقش است، به نسبت «نایینی» هم نامدار است.
آرندی پس از آن که به اصفهان آمد، ظاهراً از همان اوایل، در مدرسه نیماورد حجره گرفت و در آنجا، نخست به تعلم و تأمّل و سپس به تعلیم طالبان علم و معرفت و ترویض نفس همت گماشت. او حدود 60 سال، تا وقت مرگ در این مدرسه زندگی کرد. بعضی گفتهاند: وی همه عمر مجرد بوده است اما برخی دختری و پسری ده نشین و کشاورز از او یاد کردهاند. شادروان میر سید علی جناب، منزل ملاحسن را در همه عمر «یکی از حجره های فوقانی سمت راست دالان مدرسه» ذکر نموده است و استاد فقیه همایی (که خود سالیانی چند از حجره نشینان همین مدرسه بوده است) حجره آن بزرگ را در همان اشکوب دوم، اما در ضلع شرقی بردست راست حجره ای که روی مدرس است، تعیین کرده است.
ملا محمدحسن آرندی نائینی فرید دهر بود
بر اساس منابع موجود و معروف، ما کسی از استادان و شاگردان آرندی را به نام نمی شناسیم، اما در احوال او آوردهاند که در اصناف علوم منقول و اقسام معقول و انواع ریاضی فرید دهر بوده و در علوم غریبه نیز مهارت داشته است و «از صبح تا به شام طلاب علوم مختلفه دسته دسته، پیوسته به مدرسش حاضرمی شدند» «و اغلب حکمای بعدی اصفهان نزد ایشان حکمت آموختند» و بنابر نقل بعض معتقدان، آن بزرگوار «در انواع علوم ظاهر و باطن به مقام کشف و شهود بود؛ اگر فی المثل در یک روز از هزار کتاب در فنون شتّی از وی حل مشکلات و رفع شبهات میخواستند، بدون هیچ تأمل همه را جواب میفرمود، با آن که اصلاً کتاب نداشت و ابداً به مطالعه وقت نمیگذاشت».
آرندی سخت مرتاضانه میزیست، درویش و سبکبار ایام را بیشتر به روزه میگذاشت و شبها اندک میخفت. هیچگاه چراغ نمیافروخت و به تاریکی به ذکر و فکر میپرداخت. از خوردن حیوانی پرهیز داشت و هر چهل روز یک بار اندکی گوشت گاو که در آن روزگار غذای فقیرترین فقیران بود تناول میکرد.
آرندی نائینی در میان بزرگان معتقدان بسیاری داشت
آرندی در میان بزرگان معتقدان بسیار داشت، اما بدین قبول اعتنایی نمینمود. به میهمانی هیچکس نمیرفت و تحفه و نیاز از احدی نمیپذیرفت. چراغعلی خان زنگنه، حاکم اصفهان و میرزا حسن مستوفی و پسرش میرزا یوسف مستوفیالممالک، از رجال بلند پایه دولت بدو ارادت میورزیدند. نقل است که وقتی میرزا حسن و میرزا یوسف، مبلغی اشرفی به خدمت آرندی فرستادند و درخواستند که قبول فرماید، او آن هدیه کرامند را پیش گربهای که در حجره بود، افکند و گفت: ببینید! گربه هم نمیخورد و از پذیرفتن آن سرباز زد.
از ارادت کیشان صاحب جاه ملاحسن، یکی هم سلطان العلماء، میر سید محمد، امام جمعه اصفهان بوده است که طنطنه دستگاه قدرتش به حشمت دربار سلطنت پهلو میزد. وی «از فحول رجال عصر به شمار میرفت و به نفاذ حکم و رواج امر و مزید سطوت وی از سلاله سادات خاتون آبادی کس دیده نشده است».
آرندی با همه مریدان مخلصی که داشت؛ باکسی معاشرت نمینمود و صحبت خلوتش به دو سه تن از فقرای عارف شوریده گمنام منحصر بود که گهگاه به دیدار همدیگر میرفتند و کس نمی دانست که در حلقه آنان چه می گذشت و چه مباحثی میرفت.
وی در ریاضت و طی مقامات روحانی به درجهای رسیده بود که انواع کرامات و خرق عادات از خلع تن و طیلارض و قرائت افکار و اشراف بر ضمیر و اخبار از آینده از او به ظهور میپیوست. اما این احوال را در جنب معارج عالیه انسانی به چیزی نمیگرفت و هرگز در صدد اظهار و نمایش بر نمیآمد، سهل است سعی میکرد خود را در زمره جهال بیمعرفت فرانماید.
اواخر عمر آرندی نائینی
آرندی در اواخر عمر به مرض استسقاء دچار شد و در این بیماری به سال 1270 قمری در گذشت. وی در آن زمان حدود 80 سال داشت. او را ( ظاهراً به وصیت خودش) دم ایوان آستانه بقعه بابارکنالدین شیرازی به خاک سپردند تا تربت پاک او پی سپر زائران مزار کثیرالانوار آن عارف نامدار باشد.
سنگ مرمرین لوح مدفن آرندی بر بالای سر وی، بر دست راست وارد شونده بقعه، بر ازاره ایوان منصوب است. در این لوح نخست آیتی از کتاب مجید و سپس عبارتی تازی به تعریف صاحب گور و سپس تر ابیاتی به پارسی در منقبت و تاریخ در گذشت او نقش است. این ابیات از میرزا عبدالکریم سیمای اصفهانی است که خود نیز شاعری حکیم و عارف بوده و به سیمای نطنزی هم مشهور است.
خط دلکش و لطیف این لوح به قلم استادانI نستعلیق است و هنر استاد حجار در آن نیز هیچ کم از صنعت هنرمند خطاط نیست. بالجمله این سنگ از نفایس آثار در نوع خویش است و همانندان آن در ارض اقدس تخت فولاد فراوان نیست.
شادروان، جلالالدین همایی، در تاریخ اصفهان خویش آنجا که به شرح بازدید خود از مقابر تخت فولاد، به سال 1332 شمسی پرداخته، از جمله در باب مزار ملاحسن فرموده است: «تا چند سال قبل بالای سنگ لوح، تصویر قلمی روی کاغذ زرد رنگ از ملا حسن بود، زیر آئینه کوچک به قطع ربعی که حلیه و طرز لباس او را به خوبی نشان میداد. اکنون (=1332ش) آن تصویر وجود ندارد. نمیدانم اصلاً از میان رفته یا کسی آن را ربوده است؟».
انتهای پیام/164/ش