برنامه "مکث" و گفتوگوی تفصیلی با خانم کارگردان/ بحران "ماه عسلزدگی" برنامهها و چشم و همچشمیهای تلویزیون
تاکشوهای تلویزیون در رمضان پخش میشوند؛ اولین اتهامی که به آنها وارد میشود چرا "ماهعسل"زدهاید؟! قاعده داستانگویی را فراموش کردهاید و یا میخواهید فقط آنتن پُر کنید؟ نکتهای که نوابینژاد هم به آن اعتقاد دارد بههرقیمتی نباید آنتن را پُر کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جایی در خیابان مقدس اردبیلی برنامه افطاری تلویزیونی برقرار است؛ با دکوری ساده و مملو از درختچههای باطراوت و بهاری، امید به زندگی را یادِ بیننده تلویزیون میاندازد، بهطوری که وقتی میزبان و مهمان مقابل هم مینشینند و گفتوگو آغاز میشود طراوتِ درختچهها و لامپهای روشن، شبنمی از احساسات به مخاطب القا میکند. "مکث" از زاویه کرونا به قصههای اجتماعی نگاه کرده اما نه محدود و بسته! همه آدمهایی که به هر نحوی، کرونا زندگیشان را دستخوش تغییر کرده در این برنامه تلویزیونی دیده شدند. سیاه و سفید شدن صحنه برنامه و تبلور احساسات مهمان و گریههای میزبان، مخاطب را از امید دور نمیکند، چرا که در نتیجه هر قسمت مخاطب را با این عبارت تنها میگذارد که: "پایان شبِ سیه سفید است". برنامههای اجتماعی ما گاهی مخاطب را با سختیها و گرفتاریهای روایتِ مهمان تنها میگذارند و خبری از امیدبخشی و بازگشت به زندگی نیست. شاید نمونه بارز تبلور امید را در برنامهای ببینیم که پیرمرد و پیرزن صد و یک سالهای آمدند که کرونا را شکست دادند.
کارگردانی که صورتش را با ماسک پوشانده و تمام ذهن و نگاهش را به برنامه دوخته که گفتوگوی برنامه درست و اصولی جلو برود. او و نوعِ نگاهش برای ما آشناست؛ کارگردانی که طراح و سوژهیاب برنامه "ماه عسل" بود؛ بانوی فعالی که پیش از ورود به تلویزیون، خبرنگار و دبیر سرویس حوزه اجتماعی برخی از روزنامههای صاحبنام بود، نامش "مریم نوابینژاد" است، بانویی که برنامه "هزار داستان" را برای تلویزیون ساخت. او اعتقاد دارد "هر سوژهای که پیدا میشود کنار کلیه عوامل و شرایط اطراف معنی پیدا میکند؛ یعنی در واقع اینگونه نیست که یکشبه بخواهیم در حوزه اجتماعی کار کنیم. ما بهطور کل دنبال سوژههای اجتماعی میگردیم که پشت آن معنا و هدفی عمیق و تأثیرگذار باشد". او بعد از برنامه "ماه عسل" و ماجرای جداییاش، برنامهای تحت عنوان "هزارداستان" را برای شبکه نسیم ساخت و حالا با برنامه افطاری شبکه دو سیما، قصههای اجتماعیاش را به شبکهای سراسری آورده است،
تاکشوی رمضانی که در دقایق پیش از افطار سفری ترتیب میدهد برای کشف و شهود در زندگی ایرانیانی که خالصانه در خط مقدم مواجهه با کرونا قرار دارند یا سبک و سیاق زندگیشان دستخوش تغییری از جنسِ "کرونا" قرار گرفته است. "مکث" تصاویر بدیعی از قهرمانان این روزهای ایران نشان میدهد؛ پرستاری که 50 روز تمام دور از خانواده مشغول سرویسدهی به کرونازدگان بوده؛ پزشکی که جانش را کف دست گذاشته است تا بیماران کرونایی را بهموقع درمان کند. هموطنان شهری بهنام ندوشن که خود با کمک به همنوعان، شهر خود را ضدکرونا کردهاند. جوانانی که در دل کرونا زندگی خود را وقف کمک به کودکان زاغهنشین کردهاند.
نمایی از برنامه "مکث" ــ افطاری شبکه دو
اینها همه کسانیاند که تا چندی پیش کار عادی و روزمره خود را میکردند اما در یومالقیامه، کرونا بهیکباره در وسط این هیاهو خود را مییابند و از دالان شک و خوف و تردیدهای خود گذر کرده و ردای خدمت تا پای جان میپوشند. روایت "مکث" شنیدنی است با تصاویری دیدنی. یکی از مهمانان "مکث" راننده آمبولانس بهشتزهرا(ع) است که با وجود بارداری همسر و پابهماهی او، کار خود را در انتقال جنازههای کرونایی رها نکرده و با سایر همکارانش مسیر خدمت را پیموده است.
تفاوت جامعه ایرانی با سایر جوامع در این بزنگاهها مشخص میشود و تیم تولید "مکث" در ساختاری منطبق با آلایش روحی این ماه عزیز یکی از تاکشوهای رمضان را ساختهاند. برخی این برنامه را مشابه "هزار داستان" میدانند، شاید به جهت قصههای اجتماعی که مطرح میکند و گپ و گفتی که میان هنرمندان اتفاق میافتد مخاطب یک وجه تشابهی را احساس کند اما درونمایهها کاملاً متفاوتند. البته که در لا به لای برنامه به سراغِ مریم نوابینژاد کارگردانش رفتهایم و او درباره همه این اتفاقات پاسخ داده است. اعتقادی که نوابینژاد به حضور هنرپیشهها به عنوان مجری دارد؛ برای هر نوع داستان و اتفاقی سراغ چهرهای جدید میرود. این تکنیک برنامهسازی را او برای "هزارداستان" هم دنبال کرد اما کمتر شاهدِ بازی کردن به جای اجرا کردن هستیم.
البته ما در قسمتی سَرِ صحنه رفتیم که داریوش کاردان در مقابل مهمان برنامه نشسته بود و او را میزبان میخواندند. شخصیتی که به قولِ مریم نوابینژاد مجریطورتر است! با آن صدای دوبلوری و فن بیان قابل توجهش بیشتر از دیگر میزبانان مجال تحلیل و بررسی دارد. با کارگردان برنامه درباره حوزه برنامهسازی در تلویزیون، اتهاماتی از جنسِ "ماهعسلزدگی" که به برنامههای رمضانی تلویزیون وارد است و اتفاقات دیگر به گفتوگو نشستیم.
مشروح این گپ و گفت را در ادامه میخوانید:
برخی قاعده داستانگویی را فراموش کردهاند
* بگذارید از اینجا شروع کنیم که برنامه "مکث" شبکه دو در کنارِ همه روایتها و داستانهای متأثرکننده، حرف برای امید به زندگی هم دارید. از این برنامه و اتفاقاتش بگویید، هنوز بسیاری میگویند برنامههای رمضانی به گونهای "ماهعسلزدهاند"؛ نظر شما در این باره چیست؟
وقتی "هزارداستان" را میساختم هم به دنبال کاری متفاوت بودهام و هنوز هم با این اصول پیش میروم. داستانهای اجتماعی همیشه وجود دارند و متفاوتند، فقط باید جستجوگرِ قوی باشیم که این قصههای عبرتآموز و عجیب و غریب را به تلویزیون بیاوریم. باید حوزه اجتماعی را خوب بشناسیم و بدانیم که این حرفها و قصهها دغدغههای روز جامعه است و مردم همیشه دوست دارند این حرفها را بشنوند و ببینند. به شرط اینکه سوژهها، پخته و مخاطبپسند کنار هم قرار بگیرند. برخی از این برنامهها که تمام میشوند و یا نمیتوانند مخاطب را جذب کنند سوژه کم آوردهاند و یا قاعده داستانگویی را فراموش کردهاند.
مریم نوابینژاد طراح و کارگردان
حرف برای گفتن نداشته باشم وقتِ بیننده را نمیگیرم
من همیشه سعی کردهام حرف برای گفتن داشته باشم و اگر به جایی برسم که بخواهم وقتِ بیننده را بیهوده بگیرم پایان آن برنامه را اعلام میکنم و به سراغِ قالب و چارچوب دیگری خواهم رفت. ما در طول 30 شب ماه مبارک رمضان همیشه حرف داشتهایم و داریم؛ از کارگر معدن گرفته تا ناشنوا، نابینا، اوتیسم، اماس، زندانی و قرنطینههای متفاوت مثل جانبازهای شیمیایی و ... در کنارِ دغدغهها و اتفاقات زندگیشان، از امید به زندگی هم حرف زدیم.
دنبال فریبدادن مخاطب نیستیم
هدف من از ساخت "مکث" نگاه متفاوت مخاطبین به اتفاقات اجتماعی است؛ یعنی مخاطب بعد از 30 شب تماشای این برنامه تلویزیونی به فهم درستتری از اتفاقات اجتماعی آن هم در وضعیت خاص کرونایی برسد. وقتی این هدف را در دستور کار قرار داریم دیگر فرقی نمیکند کدام برنامه را روز اول روی آنتن ببریم و کدام در روزهای آتی باشد. فراز و فرود خیلی فرقی ندارد مخاطب با تمام ابعادِ برنامه مواجه میشود. دنبال فریب دادن مخاطب نیستیم که اوج را نشانش بدهیم تا به خاطر آن به اصطلاح برنامه موفق و یا جذاب، باقی برنامههای ما را ببیند.
بحران "ماهعسلزدگی"/ چرا بهسراغ "عصر جدید" رفتند؟
اما راجع به شباهت آن با "هزار داستان" و یا "ماه عسلزدگی" که به آن اشاره کردید باید بگویم من همان کاری که در مطبوعات میکردم را در "ماه عسل" ادامه دادم، یعنی هیچ تفاوتی در کارهایم نگذاشتم. من همیشه دغدغه داشتم اتفاقات اجتماعی را فریاد بزنم و همگان آسیبها و معضلات را بشناسند و آگاهی بدهیم. قرار شد در ماه عسل 1388 هر شب روایتها و داستانهای اجتماعی داشته باشیم که فرم قصههای اجتماعی دارند. این نسبت از حجم قصه اجتماعی از مردم عادی رعبآور بود چون میگفتند بردنشان روی آنتن زنده، ریسک بالایی دارد.
واقعاً چیزی بود که طراحی و امتحان کردم و گفتم پایش ایستادهام و اگر بد شد من میروم و جواب میدهم. نهایتاً اتفاقی در برنامهسازی تلویزیون افتاد و از سال 88 تا 94 "ماه عسل" تلویزیون شد. بعد از آن هم یعنی از 94 به بعد "ماه عسل" نتوانست به غیر از چند روایت خواهران منصوریان و نرگس کلباسی، تأثیرگذار باشد.به همین خاطر رویکردش متفاوت شد و به سمت "عصر جدید" رفت.
آیا قصههای اجتماعی تمام شد؟
واقعاً قصههای اجتماعی تمام شده بودند و حرفی برای گفتن وجود نداشت؟ حتماً وجود دارد و ما در جایی زندگی میکنیم که هر روز روایت جدیدی برای گفتن بوجود میآید. ما رسالت و مسئولیت اجتماعی برعهده داریم که در برنامهسازیهایمان زبانِ مردم باشیم.
نمایی از برنامه "هزار داستان"
دلیل نساختن "هزار داستان"
* چطور شد فصل جدید "هزارداستان" را نساختید و با "مکث" به شبکه دو آمدید؟
امسال 10 روز مانده به ماه رمضان به ما گفتند بیایید "هزارداستان" بسازید. میدانید که سال گذشته بهترین برنامه رمضانی شدیم و ما فکر میکردیم که بعد از چند سری برنامهسازی و ایجاد برند در شبکهای، بیشتر به ما بها میدهند و چنین انتظاری داشتیم که به دلایلی قسمت نشد "هزارداستان" جدیدی بسازیم. از شبکه دو سیما پیشنهادی شد و من فکر کردم تنها چیزی که میتواند برنامه را متفاوت کند نگاه اجتماعی به شرایط کرونایی است؛ یعنی نمایش قصههای کارگر معدن در مواجهه شرایط جدید کرونایی، قرنطینه جانبازان شیمیایی، کودکان اوتیسمی و پیرمرد و پیرزن صد و یک سالهای که کرونا را شکست دادهاند. علاوه بر بازگویی این داستانها، طعنهای هم به مسئولین زدیم که آیا حواستان هست که کرونا چه بر سر دستفروشها و یا چه مشکلاتی برای شغلهای دیگر ایجاد کرده است؟
چرا آنقدر به تعدد مجری اصرار دارید؟
* بسیاری این سؤال را دارند که چرا آنقدر به سراغ میزبانها یا مجریان متعدد بازیگر میروید؟
چرا من باز هم از تعدد میزبان (مجری) استفاده کردم، برای اینکه واقعاٌ سالها است مجری تربیت نکردهایم که اگر فضای ادبی باشد و نیاز داریم مجری بتواند از پَسِ محتوا و مضامین ادبی به خوبی برآید. الان اگر بخواهم مجری من ادیب باشد فکر میکنم رسول نجفیان میتواند این کار را بکند. جایی نیاز به قصهگویی دارم و آن جا گیتی خامنه میتواند! جایی به میزبانی پرسشگر نیازمندیم که گلاره عباسی به یادمان میآید که نسبت به همهچیز سؤال دارد. یا وقتی کوروش سلیمانی را رو به روی سوژهای مینشانیم که اسیر است به خاطر آشنایی این بازیگر با فضای جبهه و جنگ است. چون او از همان دوران کودکیاش، جنگ و اتفاقاتش را دیده است.یا پیام دهکردی با آن مکث و سکوت معنادارش به درد اجرای قصههای درام عمیق میخورد.
هیچچیز و هیچکس، همینطوری در برنامه نیستند!
واقعاً پشت هر انتخاب، دلیلی بوده و هیچچیز و هیچکس، همینطوری در برنامه من نیستند! مصداق دیگری مسعود کرامتی است که وقتی مقابل مهمانی مینشیند که درباره سرطان صحبت میکنند، او این فضا را کاملاً میشناسد و درک کرده است. چون همسرش با سرطان زمینگیر شد و کرامتی پرستاریاش کرده است. او رنگِ انتظار کشیدن را بلد است و من متناسب با سوژهها میزبانها یا به قولی مجریانم را انتخاب میکنم.
بههنگام انتخاب مجری، انگار الگوریتم حل میکنم
البته نسبت به "هزار داستان" تفاوتی قائل شدم که مثلاً آنجا برای هر شب میزبانی داشتم و اینجا به مجری ثابت هفتگی هم رسیدیم. شنبهها گیتی خامنه، یکشنبهها مسعود کرامتی، دوشنبهها لاله صبوری، سهشنبهها گلاره عباسی، چهارشنبهها رسول نجفیان و جمعهها داریوش کاردان؛ پنجشنبهها را هم گردشی گذاشتیم که به هر دلیل داستانهای متفاوت قرار دادیم بتوانیم از میزبانهای متناسب با آن بهره ببرم. یک مواقعی آن قدر کار سخت می شد که فکرمیکردم الگوریتم حل میکنم تا به جایی برسم که سوژه و میزبان و فضای اجتماعی برنامه با هم همخوانی داشته باشند.
کاردان، مجری طورتر!
* شاید داریوش کاردان از همه مجریتر باشد...
مجری طورتر؟ شاید! داریوش کاردان مجریترین میزبان برنامه "مکث" است. آنجایی که نیاز به تحلیل دارم و میخواهیم به مردم حرفهای مهمتری بزنیم. این نگاه تحلیلی را کاردان بهتر میتواند برای مخاطب جا بیندازد. گفتوگوهای سختِ تحلیلی را به او سپردیم.
ما قرار نیست آنتن را به هر قیمتی پُر کنیم
* خانم نوابینژاد! این همه میزبان را کنار هم قرار دادن کار سختی است، هنرمندانی که خبر داریم که هیچ برنامه تلویزیونی هم نمیروند و یا در سر پروژههایشان هم حاضر نشدهاند. در بسیاری از اوقات هم دیدهایم به مصاحبه تصویری از طریق فضای مجازی ترجیح دادهاند؟
جالب است بدانید بسیاری از این میزبانها را وقتی میآوردیم به ما میگفتند بعد از 50 روز بیرون آمدیم؛ شاید بخشی از این آمدنها، اعتمادی است که به باورشان نسبت به ما برمیگردد. مرا در طول سالهای "هزارداستان" باور کردهاند و میدانند قرار است اینجا نکتهای مهم بگوییم که به درد یکی بخورد. ما قرار نیست آنتن را به هر قیمتی پُر کنیم. اگر حرفی برای گفتن داریم برنامه میسازیم وگرنه لزومی نداشت که آنتن را بیجهت قرق کنیم. نمیخواهیم مردم را خسته کنیم و وقتشان را بگیریم.
چرا برنامهها را به کپیکردن متهم میکنند؟
شاید اتهامی که برخی از برنامههای تلویزیون میزنند که کپی میکنند یا محتوایی ندارند از این جهت باشد که صرفاً آمدهاند تا آنتن پُر شود. برای همین است که محتوا تکراری میشود یعنی به صرف اینکه کسی روی ویلچر است نمی شود داستانی را به مردم گفت. اینجا باید از غربت جانبازان اعصاب و روان صحبت کنیم که همسری بگوید خیلی دوستم دارد و خیلی جاها دست خودش نبوده و کتکم زده است؛ اینها برای مردم ملموسند! نه فرمها و حرفهای تکراری که مخاطب را پَس میزند.
البته انتخاب این میزبانان و تشخیص اینکه کدام فرم و قالبهای داستانی را میتوانند اجرا کنند بعد از ساخت 200 قسمت برنامه حاصل شده و من تقریباً با اینها زندگی کردهام و حال و هوایشان را میشناسم. آنها هم به من اعتماد میکنند و با خوشحالی و رضایت از هم جدا میشویم و هر موقع به آنها زنگ میزنم برای حضور در برنامه بعد هم دعوت مرا میپذیرند.
خوشحالم به من میگویند که "شعار نمیدهید"!
* همان مشکلی که تلویزیون با آن مواجه است و نمیداند از بازیگر مجریها کجا استفاده کند؟
بله چون دنبال کارهای دقیقه نودیاند و کمتر جای فکر و تأمل باقی میگذارند. این اتفاق برای برنامهسازی هم افتاده خصوصاً در مناسبتها. اگر برای ساخت برنامهها، وقت بگذارند و زودتر به فکر بیفتند خیلی چفت و بستهای برنامهسازی درستتر شکل میگیرد. ما سعی کردیم با این شرایط هم متفاوت روی آنتن ظاهر شویم. با اکثر خبرنگاران، میزبان و مجریان و مهمانان هم صحبت میکنیم به ما این نکته را میگویند که خوب است شعار نمیدهید! من برنامهای میسازم که مهمان و مجری گفتوگوی دلچسب و راحتی داشته باشند و برای مخاطب هم باورپذیر است. در بعضی مدلهای برنامهسازی هنوز هم نمیدانند چکار میخواهند بکنند. قرار نیست دقیقههای آنتن را با تمرین و آزمون و خطا و باری به هر جهت بودن، پُر کنیم بلکه رسالت ما القای مفهوم درست است نه وقتِ مخاطب را گرفتن. برای من این موضوعات همیشه مسئله بوده است.
شهیدیفر همیشه میگوید که "نباید تکراری شویم"
* با کسی که همیشه کار کردهاید و کنار شما بوده محمدرضا شهیدیفرد مجری و برنامهساز قدیمی تلویزیون است؛ از این همکاریها بگویید که آیا در "مکث" هم اتفاق افتاد؟
من آقای شهیدیفر در تاکشوهای تلویزیونی نفر اول میدانم. من همیشه طرح و کلیات برنامهام را با ایشان در میان میگذارم و همیشه ایشان به من گفتهاند سعی کنم تکراری نشوم. اینجا هم تلاش کردم "هزار داستان" نشوم! نگاه و پرداختم به قصههای اجتماعی در محوریت کرونا، نکات متفاوت دیگری را رقم زد. آقای شهیدیفرد همیشه کنار ما بودهاند و طرح "مکث" هم با ایشان درمیان گذاشتم.
"محاکات" در محرم و صفر روی آنتن میرود
* البته شنیدیم که برنامهای با محوریت "حکایت و ادبیات فارسی" را در دستور کار دارید؟
بله. برنامهای به نام "محاکات" را برای شبکه دو سیما داریم. البته مسابقه ادبی نیست و در برخی خبرها به اشتباه اطلاعرسانی شده بود. قبلاً سر میدانها حکایتگری میکردند از زندگی خودشان یا دیگر حکایتها و روایتها که به فرهنگ تبدیل شد. میخواهیم این قصههای واقعی را با کسانی که توانایی حکایتگری دارند در قالب برنامهای تلویزیونی ارائه دهیم. بیشتر از اینها توضیح نمیدهم تا در ایام محرم و صفر این برنامه را روی آنتن شبکه دو ببینید. در این برنامه محمدرضا شهیدیفر به عنوان مشاور ما را همراهی میکنند.
* آیا اجرا هم میکنند؟
نمیدانم؛ هنوز مشخص نشده است.
"محاکات" خیلی متفاوت است
* در این برنامه هم میزبانهای متعدد خواهید داشت و یا اتفاقات دیگری میافتد؟
: "محاکات" خیلی متفاوت است من حالا نمیتوانم خیلی راجع به آن توضیح بدهم. دکور آن در طراحی و در حال ساخت است و انشالله محرم و صفر آغاز خواهیم کرد.
ادامه "مکث" بعد از ماه رمضان
* قرار است "مکث" را بعد از ماه رمضان ادامه دهید؟
وقتی به شبکه دو آمدیم، گفتیم ببینیم مردم و شبکه از ما راضی خواهند بود و در جریان کار به ما گفتند بعد از ماه رمضان هم این تاکشو را ادامه دهیم. از این جهت روزهای پنجشنبه و جمعه "مکث" را روی آنتن خواهیم داشت تا محرم و صفر؛ در این ایام هم با داستانهای مختلف ویژه محرم و صفر روی آنتن میرویم. به نظرمن تا آخر دنیا میتوان "مکث" را ادامه داد؛ چرا که تا بشر و انسانی وجود دارد روایتها و قصههای اجتماعی هم بوجود میآیند. از آقای جعفریجلوه و مدیر گروه اجتماعی شبکه دو نهایت سپاسگذاری را دارم که "مکث" را دیدند و دستمان را در چینشهای مهمان و میزبان باز گذاشتند و در انتخاب محتوا به ما سخت نگرفتند. ما جز همدلی و همیاری از مدیران شبکه چیزی ندیدیم.
آیا به شبکه نسیم برمیگردید؟
* پس دیگر به شبکه نسیم بر نخواهید گشت؟
فکر میکنم شبکه نسیم بهتر است همان شکل سرگرمی خودش را با برنامههایی مثل "دورهمی"، "خندوانه"، "چهل تیکه"، "کودکشو" و... داشته باشد. البته که تعریف این شبکه شادی و سرگرمی است و شاید از این جهت جای ما آنجا نبود. من این "هزارداستان" را هر شبکه دیگری پخش میکردم شاید خیلی بیشتر دیده میشد. ساعت 23 مردم دنبال "خندوانه" و "دورهمی"اند و در هفته اول "مکث" شبکه دو همان نتیجهای را گرفتیم که شاید بعد از پخش دو دوره بعد از "هزار داستان" آن نتیجه را گرفتیم.
* یعنی قرار است در شبکه دو بمانید؟
نمیدانم. اما فکر میکنم شبکه سراسری برای حرفهای دم افطار، جذابتر است.
ما لشکر سایبری بهراه نمیاندازیم؛ مردم برنامه خوب را میبینند
* مثل برخی از برنامهها دنبال هیاهو و وایرالکردن در فضای مجازی نبودید؛ دلیلی دارد؟
اصلاً دنبال هیاهوی رسانهای نیستم و دوست دارم مردم ما را ببینند و قضاوت کنند. بسیاری به من میگویند چرا خبر برنامهات را نمیدهی ما کار کنیم؟ میگویم مردم خودشان بخواهند میبینند. من خبر دارم هزینههای تبلیغات برخی از برنامهها را! یعنی برنامه هنوز در تلویزیون پخش نشده در صفحات اینستاگرام نام آن برنامه و شکل و شمایلش را میآورند؛ با تیترهای جذاب، لشکری سایبری به راه میاندازند اما مخاطب خودش میداند کدام برنامه را ببیند که به او آگاهی بدهد و محتوا برایش داشته باشد.
کُرکریهای مجازی و رقابتهای شبکهای/ چرا ادای ماه عسل را درمیآورند؟
* چرا خانم نوابینژاد! برنامهسازان تلویزیون دچار این شدند که ادای ماه عسل را دربیاورند؟ یا درگیر کرکریهای مجازی و رقابتهای شبکهای شدند و یا برایشان مهم وایرال شدن در فضای مجازی و یا اینکه فردا ببینند در نظرسنجی سازمان صداوسیما چه رتبهای دارند؟
بله فکر میکنند برنامه اجتماعی یعنی دو صندلی؛ یک میزبان و یک مهمان. در صورتیکه زمانی "ماه عسل" پُر از ایدههای اجتماعی و داستانهای تکاندهنده بود. برنامهسازی یعنی ترسیم داستانها و ریاکشنها و اتفاقات کنار هم، که بدانیم میخواهیم از ابتدا تا پایان چکار کنیم. مخاطب با دیدن آن به محتوا و مضمون و نتیجهای برسد نه که مخاطب را با مقولههای دستچندم، اصطلاحاً کپی شده و بدون برنامه رها کنیم. اگر قرار است حرف داشته باشیم بمانیم وگرنه برای رقابتهای پوشالی و من بهترم و تو بهتری و شومنبازی، این کار را کنار بگذاریم بهتر است. ما هیچوقت ادعای بهتر بودن نکردیم اما وقتی از روستایی دورافتاده به من زنگ میزنند و میگویند ما هر شب برنامه "مکث" را میبینیم انگار همه دنیا را به من دادهاند.
ساختن برنامه متفاوت در تلویزیون غنیمت شده است
وقتی دکتر مهدوی به من میگوید هر برنامه شما باعث شده تا کلی خواهان پیوند پیدا شود و میزان پیوند اعضای ما چند برابر شود، مزدم را می گیرم. من دنبال به هر قیمتی برنامهساختن نبودهام؛ دوست داشتم همیشه بدون ادا کاری بسازم به دل مردم بنشیند. شنیدهام برخی میگویند چه عجب برنامهای متفاوت دیدیم این ساختن برنامه متفاوت انگار در تلویزیون غنیمت شده است. من به شدت برای فرهنگ دفاعمقدس کار کردهام و برای مردم کار ساختهام چون از همان جنسم. مردم این برنامهها را دوست دارند و با همانها همذاتپنداری میکنند. من برای دعوت کردن مهمان و یا ورود به هر سوژهای قبلاً میان آنها میروم؛ مثلاً برای پرداختن به جانبازان و آزادگان، سری به آنها میزنم و گفتوگوهایی دارم که بدانم چطوری باید با آنها حرف بزنم که مخاطب پَس نزند.
باید برنامهسازان ما خودشان جستوجو کنند
من خودم سوژههایم را میگردم و پیدا میکنم. به خانه جانباز اعصاب و روانی میروم که همسرش آنقدر دوستش دارد که میگوید روزی چند بار تشنج می شود ، چقدر مشکلات دارند اما یک روز زندگی با او را با دنیا عوض نمی کند. من این جذابیتها را میخواهم جاهایی که شعار نیست و حرفها شبیه حرفهای همه نیست. باید برنامهسازان ما خودشان جستجو کنند و سوژههایشان را قبل از نمایشِ به مردم، خودشان ببینند و لمس کنند. تا بتوانند آنها را به زبان مردم نزدیک کنند.
چرا "ماه عسل" تعطیل شد؟
* شفافتر بگویید چرا به دردِ کپی کردن از "ماه عسل" دچار شدهایم، برنامهای که خود احسان علیخانی به این نتیجه رسید سراغ قالب دیگری برود؟
فکر میکنی چرا؟ شاید چون احساس کرد دیگر بیش از این در قالب و داستانهای اجتماعی عمق ندارد.مثل اینکه به سراغ دکترای جامعشناسی بروید و او بگوید من در این زمینه دو سال کار کردم و دیگر حرفی برای گفتن ندارم. مگر میشود؟ پس گیر کار کجاست؟
قرار بود ما بهجای "ماه عسل" برویم
* چرا دیگر سراغ شما نیامدند؟
سال گذشته آمدند. قرار بود ما به جای "ماه عسل" برویم و من گفتم جای برنامهای نمیروم. من برنامهای به نام "هزارداستان" ساختهایم و یک روزیِ مختصری از این برنامه نصیبم میشود خدا را شکر میکنم. اما "هزارداستان" برنامه خودم است.
در "مکث" از فقیر و غنی میبینید تا آکسفوردرفته!
* یک جورایی میشود گفت شما اولین طراح "ماه عسل" و اینگونه تاکشوی تلویزیونیاید؟
قبل از ما برنامههایی مثل "کولهپشتی" روی آنتن رفتند یا همان صندلی داغِ داریوش کاردان. اما اولین کسی که با این حجم و گستردگی قصههای عادی زندگی مردم را وارد تلویزیون کرد و همیشه دغدغه داشتم همه ایران را در کارهایم ببینم و به همه آدمها بپردازم، من بودم. همانطور که در برنامه "مکث" همه را می بینید از غنی، فقیر، آکسفوردرفته، دستفروش و خیلی موارد دیگر.
امیدوارم برای این نباشد که کنداکتور خالی نماند
* چرا سازمان صداوسیما و همه شبکههای سیما اصرار دارند برای ماه مبارک رمضان برنامه سحری و افطاری داشته باشند؟
امیدوارم برای این نباشد که کنداکتور خالی نماند. برنامههایی میآیند و میروند و ردی از آنها باقی نمیماند. اما من در "مکث" حتی خیّرهایی آوردم خیّرهای دمدستی نیستند. من اینجا فکر شده مهمان آوردم؛ زنی که برای بچههای بیسرپرست قصه میخواند و الان به خاطر کرونا نمیتواند برود و سه ماه در قرنطینه است و اجازه دیدن اینها را ندارند، این ها الان چه شرایطی دارند؟
چرا کارنابلدها برنامهساز تلویزیون میشوند؟
* پس تلویزیون، برنامههایش را به کسانی واگذار میکند که این کاره نیستند...
ما کسانی را نداشتیم که پله پله به دنبال قصههای اجتماعی بگردند. ما آدمهایی را تربیت نکردیم که چنین جستجوگر باشند تا داستانهای اجتماعی و برنامههای مخاطبپسند و تأثیرگذاری ساخته شوند. البته الان اولویتبندیها تغییر کرده که مثلاً ناشری میگوید من به مردم حق میدهم که کتاب نخوانند چون مردم به میزان با سواد بودنشان از جامعه امتیازی نمیگیرند نه تنها امتیاز مادی حتی امتیاز معنوی! و اینها ضعفهای جامعه است که آرام آرام از محتوا خالی میشود. وقتی از محتوا و مضمون خالی میشویم به فضای مجازی، ویدئوهای یک دقیقهای و حاشیههایش تن میدهیم و ذهنهایمان را حواشی پُر کرده است. معلوم است نتیجه کار هم می شود این که مفاهیم عمیق مورد اعتنا قرارنگیرند و در پس حواشی گم شوند.
* جالب است نکتهای که فارغ از شعار درباره برنامههای تلویزیونی میگویند، اغراق و گزافهگویی را هم اضافه کنید. یکی از اتفاقات برنامه "مکث" این سات که کمتر پلاتوی اغراقشده و مصنوعی را میبینیم؛ چطور به این نوع برنامهسازی رسیدید، بالأخره میزبانان شما بازیگر و هنرمندند و اگر هدایت نمیشدند بیشتر بازیگری در اجرا میدیدیم تا اجرای برنامه؟
واقعاٌ جزو برنامههایی هستیم که چیزی را دور نمیریزیم؛ گاهی گفتوگوها آنقدر طولانی میشود که برای خودمان جذاب است ضبط میکنیم چون بعضی گفتوگوها را باید در جای خودش تمام کرد. من هدایتهای کوچکی از طریق گوشی دارم اگر ببینم میزبان (مجری) یک دفعه سر اصل قصه میرود به او میگویم که سراغ دوران کودکی و مقدمهچینیهای دیگر برود و البته در این وسط کسانی بودهاند که من را واقعاً حیرتزده کردهاند و طوری صحبت کردهاند ورق را برگرداندند.
"مکث" در پایان 30 روز مخاطب را به کجا میبرد؟
* قرار است در نقطه پایان 30 روز ویژه برنامه "مکث" به کجا برسید؟
ما شب شهادت حضرت علی(ع)، عجیبترین ماجرایی را داشتیم که تا به حال در تلویزیون روایت نشده بود و از این به بعد اوج قصهها را میبینید و هرچه جلوتر میرویم قصههایمان سینماییتر میشود. میخواهم به این نتیجه برسم بینندهای که از شب اول، برنامه من را دیده یا از اواسط برنامه به ما پیوسته یک مقداری نگاهش به قصههای اجتماعی و کرونا تغییر کرده است.
شب عیدفطر برنامه داریم/ پنجشنبهها و جمعهها دوباره به آنتن برمیگردیم
* عید فطر هم برنامه ویژه دارید؟
در شب عید فطر برنامهای داریم و بعد پنجشنبهها و جمعهها دوباره به آنتن برمیگردیم تا محرم و صفر خواهیم بود تا قصههای "مکث" قطع نشوند. این قصهها در محرم و صفر هم متناوب و جذاب جلو میروند.
در محرم و صفر هم روایتهای جذابی خواهیم داشت
* آیا میزبانانتان هم تغییر میکنند؟
بخشی از این میزبانان حاضرند و برخی هم تغییر میکنند. در محرم و صفر هم روایتهای جذابی خواهیم داشت. آدمهایی که جرأت و قدرت میزبانی دارند و باید مشخصههای پرسشگری، قصهگویی، خوب گوش کردن، ادیب و با سواد بودن را داشته باشند.
اسماعیل میرفخرایی مجری پیشکسوت تلویزیون
آقای میرفخرایی چرا باید در خانه بنشینند
* تلویزیون چطور میتواند به آن زمانی برگردد که برنامههای مخاطبپسند و با اصالتی روی آنتن میرفت و مخاطبپسند بودند؟
از اساتید فهیم بهره بگیریم. مثلاً آقای میرفخرایی چرا باید در خانه بنشینند یا مثلاً کسانی که حرفی برای گفتن دارند کنار گذاشته شوند. متخصصین را برگردانیم و دوباره فضاها را به فضاهای معمول زندگی مردم و البته توجه به اتفاقات روز متناسب کنیم. چرا میگویم اتفاقات روز؟ چون برخی از قصهها را واقعاً امروز میتوان روایت کرد و گفت و فردا قدیمی میشوند و جذابیتی ندارند.
چشم و همچشمیهای تلویزیونی باید از بین برود
برنامهسازان ما باید بتوانند خودشان را با قدرت روز تطبیق بدهند از همه مهمتر این چشم و همچشمی هم از بین برود. فکر نکنند اول باید دکور بزرگ بزنند خوب حالا باید چیکار کنیم؟ وقتی دکور میلیاردی میزنی دیگر نمیتوانی هر محتوا و مضمونی را در آن قرار دهی! یعنی محتوا باید غالب بر همه عناصر برنامه باشد. برنامههایی رشد کردهاند که از کوچک شروع کردند تا بزرگ شدهاند.
همان تکراری پخش کنیم خیلی بهتر است
* منظورتان چیست از اینکه گفتید برنامههایی که بزرگ شدند اول کوچک بودند و بعد بزرگ شدند؟
بله؛ اول دو تا صندلی بودند بعد آرامآرام بزرگ شدند چون وقتی بزرگ میگیرید توقع مخاطب بالا میرود که الان قرار است چه اتفاق خارقالعادهای بینند و وقتی چیزی نمیبینند سرخورده میشوند. تا زمانی که طرح و هدفی نداریم برنامه نسازیم یعنی به صرف یک واژه روی کاغذ و تحلیل محتوای دور میزی و سه چهار نفره نمیشود برنامه ساخت یا آن بینش و درایت لازم باید اتفاق بیفتد. اگر این اندیشهها و تأمل و تفکرها وجود ندارد برنامهای نسازیم و همان تکراری پخش کنیم خیلی بهتر است.
وقتی حرفی نداری و هیاهو میکنی این مخاطب بهمرور پَس میزند
باور و تصورم بر این است که خیلی اوقات با پول و تبلیغات نمیشود بلکه با سادگی میتوان به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کرد. دلیلی برای هیاهو نیست؛ اگر حرفی برای گفتن باشد ولو این حرف را درگوشی به دوستت بگویی اثرش را میگذارد. اما وقتی حرفی نداری و هیاهو میکنی این مخاطب به مرور پَس میزند. بالأخره من بعد از تریبونی مثل "ماه عسل" آمدم "هزارداستان" و این برنامه هم دیده شد. واقعاً با اینکه همچنین بودجه کلانی نداشت و فقط به این نتیجه رسیدیم که فقط به شبکههای سراسری برویم و آن فضاها را هم تجربه کنیم. این بزرگترین پاداش برای برنامهساز است که مخاطب حرفهایش را بشنود و این اتفاق امروز برای برنامه "مکث" افتاده است.
انتهای پیام/