با فرماندهانــ۴| اصغر کاظمی: ایده "حسن باقری" قفل آزادی خرمشهر را باز کرد/ سازمان رزم سپاه چگونه شکل گرفت؟
اصغر کاظمی از فرماندهان عملیات بیتالمقدس از نقش حسن باقری در آزادسازی خرمشهر و ایده او برای شکست گره عملیات در مرحله نهایی گفت.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم ــ محمدحسن جعفری: اصغر کاظمی نامی کمتر شنیده شده در میان فرماندهان دوران دفاع مقدس است. او در سالهای گذشته هرچند در خصوص دفاع مقدس تحقیق و پژوهش داشته است، اما به ندرت با رسانهها گفتگو کرده و بیشتر مشغول مسئولیتهای مدیریتی در حوزه برق و الکترونیک بوده است.
کاظمی پس از سالهای جنگ تحمیلی چند مدتی به وزارت دفاع و سپس به بنیاد شهید و امور ایثارگران رفت. او در دوران دفاع مقدس از فرماندهان نزدیک سردار شهید حسن باقری و معاون عملیات او بود.
گفتگوی ما با وی به بهانه شهید حسن باقری انجام گرفت و به همین بهانه هم حاضر به گفتگو شد که البته در خصوص عملیات بیتالمقدس و چگونگی توسعه سازمان رزم سپاه نیز سخن گفت. او حسن باقری را یک فرمانده مدبر و متفکر در دوران جنگ میداند که همچون برقی به سرعت آمد و گذشت.
آنچه در ادامه میخوانید گفتگوی ما با اصغر کاظمی است که به مناسبت سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر در عملیات بیتالمقدس منتشر شده است. اصغر کاظمی در عملیات بیتالمقدس معاون عملیات قرارگاه فتح بود.
تسنیم: ابتدا از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، تشکر میکنم. چه عاملی باعث شد تا حسن باقری که یک جوان غیرنظامی بود به فرماندهی برجسته در صحنه جنگ تبدیل بشود؟
کاظمی: زمینهساز اصلی کشف استعدادها در دفاع مقدس، امام خمینی (ره) بود. باور امام این بود که بدون اتکا به جوانان و نیروهای مردمی امکان مدیریت بحرانها و غائلهها نیست. همین نگاه باعث شد که مردم و جوانان در جنگ تحمیلی نقشآفرین شوند.
در آن زمان ارتش ایران در شرایط مطلوب و مناسبی قرار نداشت. زمانی که جنگ آغاز شد، ارتش به دنبال فراخوان سربازها و جمعآوری تجهیزات خود بود. اما علیرغم این وضعیت، ارتشیها نقش مهم و اثرگذاری در سال نخست جنگ تحمیلی ایفا کردند.
نیروهای مردمی در کنار نیروهای مسلح در یک سال نخست جنگ نقش مهمی در متوقف کردن ماشین نظامی دشمن داشتند. این نقش در مقاومت 34 روزه خرمشهر و... به خوبی قابل مشاهده است.
از درون این باور، افرادی مانند ستاره درخشیدند. صیادشیرازی و حسن باقری از جمله این افراد بودند. بسیاری از فرماندهان کنونی ارتش جمهوری اسلامی ایران، تربیتشدگان صیادشیرازی هستند.
بنده چون با حسن باقری حشر و نشر داشتم و همواره کنار او بودم، دوست دارم از این فرمانده بزرگ بگویم. حسن باقری بالذات بزرگ بود و این موضوع در برخوردهای اول نمایان میشد. نمونه حسن باقری در جنگ زیاد بودند که مسئولیت نداشتند. آنان آدمهای بزرگی بودند. بزرگی حسن باقری موجب شده بود که قدرت جذابیت و جذب داشته باشد. این بزرگی نیز ابعاد مختلفی داشت.
من نخستین بار حسن باقری را در حیاط ستاد مرکزی سپاه دیدم. او مشغول قدم زدن با شهید یوسف کلاهدوز قائم مقام فرمانده کل سپاه بود و با تحکم و صلابت سخن میگفت. برای من عجیب بود که این فرد کیست که اینگونه با شهید کلاهدوز صحبت میکند. در این برخورد نخست، بنده بزرگی او را مشاهده کردم.
تسنیم: گفته میشود که حسن باقری پایهگذار اطلاعات عملیات سپاه است. این واحد چگونه در سپاه ایجاد شد؟
کاظمی: سپاه معاونتی به نام طرح و برنامه داشت که عملیات و اطلاعات عملیات در درون این تشکیلات بود که آن زمان سردار علی عبداللهی معاون هماهنگ کننده کنونی ستاد کل نیروهای مسلح، مسئول اطلاعات عملیات آن معاونت بود.
شهید باقری به دلیل ویژگیهایی که داشت، رویکرد اطلاعاتی به ماهو عملیات یعنی امکان طرحریزی عملیات داشت. از این رو تلاش کرد با همکاری نیروهایی که در خطوط مقدم حضور دارند، اطلاعات مناطق نبرد را به دست بیاورد که اسناد و مدارک آن توسط موسسه شهید باقری به همت سردار فتحالله جعفری جمع آوری و برخی از آنان منتشر شده است.
در یکی از جلسات شورای عالی دفاع که بنیصدر حضور داشت، حسن باقری گزارش مبسوطی از جبهههای نبرد ارائه کرد که مورد تعجب همگان قرار گرفت.
در ادامه حسن باقری، اقدام به توسعه بخش اطلاعات عملیاتی که در ستاد مرکزی سپاه بود کرد و در این راستا نیروهای اطلاعاتی تربیت کرد. از این رو میتوان گفت که پدر اطلاعات عملیات سپاه، حسن باقری است.
سازمان رزم سپاه چگونه شکل گرفت؟
تسنیم: یکی از اتفاقات مهم در سال دوم جنگ تحمیلی توسعه سازمان رزم سپاه است. علیرغم اینکه برخی مخالف توسعه سازمان رزم سپاه بودند یا اینکه دیدگاه دیگری در خصوص سپاه و توان رزمی آن نداشتند، چه نگاه و رویکردی موجب شد تا تیپ و لشکرهای سپاه شکل بگیرد؟
کاظمی: سازمان رزم یعنی یگانها و مجموعهای که برای حمله به دشمن یا دفاع در برابر دشمن آماده میشود. این مجموع شامل پیاده، زرهی و مکانیزه است که در ردههای دسته، گروهان، گردان، تیپ و لشکر سازماندهی میشوند.
سپاه از ابتدای شکلگیری خود گردان داشت. بنده نیز زمان تشکیل سپاه، فرمانده گروهان بودم. وقتی که جنگ شروع شد، سپاه، تیپ و لشکر نداشت و نیاز بود این سازمانها شکل بگیرد. تا پیش از آنکه یگانها تاسیس شوند، نیروها به عنوان محور در خطوط حضور داشتند. به طور مثال مرتضی صفاری به همراه نیروهایی که از قم آماده بودند، در محور شوش حضور داشتند.
تا عملیات ثامنالائمه نیز نیروها به عنوان محور فعالیت داشتند. اما بعد از آن عملیات تا عملیات طریقالقدس، موضوع شکلگیری تیپ به وجود آمد و از آبان و آذر سال 60 اولین تیپهای سپاه شکل گرفتند.
بعد از عملیات ثامنالائمه، هواپیمای حامل فرماندهان سقوط کرد و جمعی از فرماندهان نیروهای مسلح به شهادت رسیدند. پس از آن محسن رضایی فرمانده کل سپاه نقش موثری و پررنگتری در دفاع مقدس ایفا کرد و این ایفای نقش موجب شکلگیری یگانهای رزمی سپاه شد.
ویژگی برتر محسن رضایی، افق دید و جامعنگری وی بود. از این رو اقدام به توسعه سپاه کرد. زمینه توسعه سپاه نیز ایجاد یگانهای رزمی بود. ناگفته نماند که حسن باقری نیز چنین ویژگی داشت و از این رو فرد دوم موثر در شکلگیری یگانهای رزمی سپاه، ایشان بود. محسن رضایی و حسن باقری فرماندهان راهبردی سپاه و دفاع مقدس بودند. جامعیت نگاه آنان موجب توسعه سپاه و کسب پیروزیهای بزرگ در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس شد.
پیش از عملیات فتح المبین 12 تیپ به وجود آمد و در آن عملیات و عملیات بیتالمقدس یگانها در قالب قرارگاه عمل میکردند. یگانهای سپاه در این قرارگاهها با لشکرهای ارتش مشترک بودند. در عملیات بیتالمقدس، بنده مسئول عملیات قرارگاه فتح بودم که سردار رشید به همراه سرهنگ نیاکی فرمانده قرارگاه، محمد باقری مسئول اطلاعات قرارگاه و جعفر اسدی رئیس ستاد قرارگاه بود. سطح این قرارگاه لشکر بود. بعد از عملیات بیتالمقدس لشکرها به وجود آمدند و قرارگاه فتح تبدیل به لشکر 3 صاحبالزمان (عج) شد. من نیز پس از مدتی به قرارگاه کربلا رفتم و مسئول عملیات آن قرارگاه شدم.
حسن باقری کسی بود که مفاهیم را به خوبی میفهمید و منتقل میکرد و به خوبی میتوانست موضوع سازماندهی یگانهای سپاه را مدیریت کند.
گردانها و لشکرهای سپاه براساس نیازها طراحی شدند. از این رو یگانهای سپاه با ارتش تفاوت دارند. از جمله اینکه در ارتش، هر گردان واحدهای پشتیبانی و... خود را داشت، اما گردانهای سپاه اینگونه نبودند و مسائل پشتیبانی و... مربوط به لشکر بود؛ برای اینکه گردانهای سپاه با سرعت عمل بیشتری وارد میدان بشوند.
گردانهای سپاه در عملیاتها متوقف نمیشدند. اگر در یک عملیات، فرمانده گردانی شهید میشد، جانشین او بلافاصله مسئولیت گردان را برعهده میگرفت. در برخی عملیاتها یک گردان چندین فرمانده عوض میکرد. این کار موجب بقای گردانها میشد. از این رو سپاه گردانهای رزمی بیشتری داشت.
ضمن اینکه فرماندهان یگانها بیشتر اوقات گردانهایی را در احتیاط قرار میدادند تا سازمان یگانشان تضعیف نشود. برای عملیات بیتالمقدس، بنده طرح عملیات قرارگاه فتح را براساس میزان گردانهای اعلامی فرماندهان یگانها یعنی احمد کاظمی، حسین خرازی و مرتضی قربانی نوشتم. سپس خدمت سردار رشید بردم. سردار رشید نگاهی انداخت و گفت تو هنوز اینها را نشناختی؟ احمد کاظمی وقتی میگوید 7 گردان دارم، یعنی 7 گردان دیگر هم در احتیاط قرار داده است. برو طرحت را اصلاح کن و توسعه بده!
یک نکتهای هم که نباید در این رابطه فراموش شد، وجود فرماندهانی همچون مهدی باکری، حسین خرازی، احمد متوسلیان، محمدابراهیم همت، علی فضلی، قاسم سلیمانی و... بود که توان راهبری و مدیریت یگانها را داشتند. اینها توانستند سازمان رزم سپاه را حفظ و در هر مرحله زمینه را برای توسعه آن به وجود بیاورند.
این فرماندهان با پشت میز نشستن، فرمانده نشدند، بلکه قابلیتهای خود را نشان دادند. اینکه در مورد قاسم سلیمانی گفته میشود، هیچگاه پشت میز دیده نشد، به این دلیل است که قابلیتهای او در میدان نبرد بروز پیدا کرد.
سردار شهید احمد کاظمی
تسنیم: شما فرماندهان و به خصوص حسن باقری چه چشماندازی نسبت به آینده دفاع مقدس داشتید؟
کاظمی: فرماندهان چشمانداز مناسبی از جنگ داشتند. حسن باقری هرچند موضوعاتی را در دانشگاه آموخته بود، اما یک چشمانداز واقعی و دقیق در مورد آینده جنگ و انقلاب اسلامی داشت.
حسن باقری نهم بهمن سال 61 شهید شد. عملیاتهای خیبر و والفجر هشت پس از شهادت باقری اجرا شد؛ اما من به عنوان کسی که با حسن بودم، میگویم که شناسایی این عملیاتها را ما با حسن انجام دادیم! ما محور عملیاتهای خیبر و بدر را همراه با حسن باقری در هور شناسایی کردیم.
یک روز همراه با حسن باقری به شط علی در هور رفتیم. علی هاشمی و نیروهایش در آن منطقه مستقر بودند؛ البته آن موقع هنوز قرارگاه نصرت شکل نگرفته بود. نیروهای هاشمی، قایقهای موتوری آماده کرده بودند. با آن قایقها در هور شناسایی کردیم. سپس بر اساس آن شناساییها اقدام به تحلیل در مورد شرایط و چگونگی اجرای عملیات در هور کردیم.
یک بار هم ما را به خسروآباد آبادان برد. اخلاقش هم این بود که تا دقیقه آخر به کسی نمیگفت که مقصدمان کجاست تا اینکه خودمان میفهمیدیم، کجا هستیم. او در آنجا به شناسایی اروندرود پرداخت و در مورد چگونگی عبور از اروند تحقیق کرد.
حسن باقری هرچند در سال 61 به شهادت رسید، اما اقدامات و طرحهای او تا پایان جنگ به کمک ما آمد.
** ایده حسن باقری موجب آزادسازی خرمشهر شد
عملیات بیتالمقدس 10 اردیبهشت آغاز شد. در مرحله اول این عملیات رزمندگان به جاده اهواز – خرمشهر رسیدند. هدف ما حرکت به سمت غرب بود. عراقیها نیز به شدت به ما فشار میآوردند. تا اینکه در مرحله سوم، عملیات قفل شد. تمام تلاش ما این بود که به سمت غرب برویم و شلمچه را بگیریم. اما هرچه تلاش میکردیم، به نتیجه نمیرسیدیم. نبرد با عراق برخلاف آن چیزی که در فیلمها به تصویر کشیده میشود، بسیار سخت بود.
چند شب مانده به آزاد شدن خرمشهر به همراه فرماندهان ارشد در قرارگاه مرکزی کربلا نشسته بودیم. حسن باقری به فرماندهان پیشنهاد داد که مستقیم به خرمشهر حمله کنیم. یعنی فشار را از شلمچه برداریم و در امتداد جاده اهواز – خرمشهر به سمت پایین (خرمشهر) برویم.
از شناسایی برگشتیم و اطلاعات جمعآوری شده را در جلسه فرماندهان مطرح کردیم و تصویب شد که طرح حسن باقری اجرا شود. شب سوم خرداد مرحله نهایی عملیات اجرا شد و خرمشهر آزاد شد. ابتکار، خلاقیت و سرعت عمل حسن باقری موجب پیروزی در عملیات بیتالمقدس شد.
در نهایت تصویب شد ارتش عکس هوایی بگیرد و بنده و محمد باقری مامور به شناسایی جاده اهواز – خرمشهر شدیم. ساعت 4 بامداد من و محمد باقری سوار بر موتور تا آنجایی که توانستیم شناسایی کردیم و روی نقشه و کالک پیاده کردیم. ما تا جایی رفتیم که به کانالی رسیدیم که از جاده به سمت شلمچه میرفت. در آنجا مشاهده کردیم که عراقیها مشغول سنگرسازی هستند.
از شناسایی برگشتیم و اطلاعات جمعآوری شده را در جلسه فرماندهان مطرح کردیم و تصویب شد که طرح حسن باقری اجرا شود. شب سوم خرداد مرحله نهایی عملیات اجرا شد و خرمشهر آزاد شد. ابتکار، خلاقیت و سرعت عمل حسن باقری موجب پیروزی در عملیات بیتالمقدس شد.
** حسن باقری مخالف اجرای عملیات در فکه جنوبی بود
تسنیم: یکی از عملیاتهای ناموفق ایران در دوران جنگ تحمیلی، عملیات والفجر مقدماتی بود. بخشی از شناساییهای این عملیات توسط حسن باقری انجام گرفت. نظر شهید باقری در خصوص آن منطقه عملیاتی چه بود؟
کاظمی: در دی و بهمن سال 61 قرار شد عملیاتی را در جنوب فکه اجرا کنیم که این عملیات والفجر مقدماتی نام گرفت و حسن باقری چند روز پیش از اجرای عملیات در یک عملیات شناسایی به شهادت رسید. در این دوره من بیشترین تماس و ارتباط را با حسن باقری داشتم. حسن باقری به دلیل مشکلاتی که در جنوب منطقه فکه وجود داشت، معتقد بود که نباید در جنوب فکه عملیات اجرا کرد و پیشنهاد اجرای عملیات در ارتفاعات حمرین و جبل فوقی بود که در شمال آن منطقه قرار داشت. به این دلیل که اجرای عملیات در جنوب، موجب طی کردن مسیر طولانی و برخورد با خطوط مستحکم دشمن میشد. در آن منطقه خطوط مستحکمی وجود داشت که در فیلمهای موجود در عملیات والفجر مقدماتی دیده میشد.
در یکی دو جلسه از مراحل شناسایی، حسن باقری یکی دو تن از فرماندهان ارتش عراق را که اسیر شده بودند، آوردند و از آنها در مورد اطلاعات و شرایط منطقه پرس و جو کرد. اطلاعات آنان نیز موید این بود که این مسیر برای عملیات مناسب نیست.
حسن باقری به این نتیجه رسیده بود که از آن منطقه نباید عملیات اجرا کرد؛ اما ایشان چند روز پیش از عملیات به شهادت رسیدند. اگر حسن باقری به شهادت نمیرسید، ایشان با اجرای عملیات در آن منطقه موافقت نمیکردند. در این رابطه برخی معتقد بودند که باید از این منطقه عملیات اجرا کرد، اما بنده اکنون نیز حاضرم با آنان بحث و گفتگو کنم که جمعبندی حسن باقری این بود که در این منطقه نمیتوان عملیات اجرا کرد.
حسن باقری جان خودش را کف دستش گذاشت تا منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی را دقیق شناسایی کند. ما تمام طرحهای عملیاتی را نوشته بودیم؛ اما حسن همچنان موافق اجرای عملیات در آن منطقه نبود. شاید اگر حسن زنده بود، دیگر عملیاتها نیز به گونهای دیگر اجرا میشد.
** ماجرای جوانی که همسفر شهادت حسن باقری شد
تسنیم: روز 9 بهمن سال 61 که حسن باقری در فکه به شهادت رسید، قطعاً روزی تلخ و دردناک برای شماست. شما که در روزهای پایانی همواره کنار حسن باقری بودید، چه شد که از جمع آنان جا ماندید و به فکه نرفتید؟
کاظمی: حسن باقری منزلی در دزفول کرایه کرده بود و گاهی وقتها شبها به منزل میرفت. صبح روز نهم بهمن، آماده شدم که همراه با حسن باقری به منطقه دیدگاه که حسن باقری در آنجا به شهادت رسید، برویم.
برادری به نام مجتبی مومنیان که همراه با حسن باقری به شهادت رسید و در عملیات بیتالمقدس در قرارگاه نصر در کنار حسن باقری بود، آن موقع در اطلاعات قرارگاه مرکزی در کنار ما بود و همکاری میکرد. مجتبی بسیار انسان مومن و متعبدی بود. او از شب قبل اصرار داشت که فردا با ما به شناسایی بیاید. همان شب یک بقچه و وصیتنامه به من داد و گفت این را به دست خانواده من برسان. شب تا صبح هم مشغول راز و نیاز با خداوند شد، جوری اشک میریخت و با خدا مناجات میکرد که من چند بار از خواب بیدار شدم. به او گفتم بنده خدا بگیر بخواب، صبح کار داریم، حسن اگر بفهمد خواب ماندهایم، بیچارهمان میکند! (با خنده)
صبح حسن از منزل آمد. حسن سوار استیشن بود. مجید بقایی پشت سرش نشسته بود و سوره فجر را میخواند. حسن دو پرتقال دزفولی در دست داشت. من نقشه به دست ایستاده بودم. مجتبی مدام اشاره میکرد که او را هم با خودمان ببریم.
به حسن باقری گفتم: حسن آقا! این مجتبی من را از دیشب دیوانه کرده است. اصرار دارد که با ما بیاید. حسن گفت: نمیشود. منطقه شلوغ میشود. ماشین هم جا نداریم. یکهو حسن نظرش عوض شد و گفت: اصغر تو برو اهواز پیش مرتضایی (فرمانده سپاه منطقه هشتم) مدارک و اسنادی را بگیر. مجتبی هم با ما میآید.
برایم سخت بود، چون همه شناساییها را با هم رفته بودیم؛ اما چون حسن جذبه داشت و از او میترسیدم، چیزی نگفتم و قبول کردم. مجتبی هم با کلی سرور و خوشحالی سوار ماشین شد و کنار مجید بقایی نشست. نقشهها و عکسها را هم به او دادم. لازم به ذکر است که محمد باقری و مرتضی صفاری با ماشین دیگری به حسن باقری پیوستند.
حسن باقری ابایی از حضور در مناطق خطر نداشت. یک بار پیش از اجرای عملیات محرم، برای شناسایی به منطقهای رفتیم. به قدری خمپاره زدند که یکی از همراهان شاکی شد و گفت حسن آقا اینجا کجاست ما را آوردهای؟ حسن باقری گفت: ما باید به اینجاها بیایم، تا فردا روزی که بچههای مردم به اینجا میآیند، وضعیت و شرایط را به خوبی درک کنیم.
من در دفتر مرتضایی در اهواز بودم. تلفن دفتر مرتضایی زنگ خورد. یک نفر پشت خط اسم مجید و حسن آورد. اسم این دو نفر که آمد، من دیگر نفهمیدم چه شد تا اینکه خود را بالای پیکرهای آنان در معراج شهدای اندیمشک دیدم. واقعاً به یاد ندارم که چگونه از دفتر مرتضایی در گلف اهواز به بالای پیکرهای آنان رسیدم.
حسن هیکل نحیفی داشت. زخم در بدن او ندیدم، اما رگهای صورت و شقیقهاش ترکیده بود و نشان میداد که موج انفجار باعث شهادت او شده است.
حسن باقری در کنار صحنههای خشن جنگ، ویژگیهایی داشت که بیدلیل کنار او جمع نشده بودیم. هر وقت ما در قرارگاه بیکار میشدیم برای ما از تفسیر قرآن میگفت. حسن انسان بسیار بااخلاقی بود. من هیچ وقت ندیدم به کسی و حتی به ما بیاحترامی کند. قدرت جذبه داشت و از او میترسیدیم، اما هیچگاه از او بیاحترامی ندیدیم.
حسن باقری مدتی در خیابان مسجد جزایری، منزلی برای سکونت اجاره کرده بود. گاهی اوقات ما به خانه او میرفتیم. یک شب به خانه او رفتیم و شام برای ما املت درست کرد. بعد از غذا، من رفتم که ظرفها را بشورم. او سریع آمد دستم را گرفت و گفت اصغر برو کنار. تو میهمان منی و حق نداری به ظرفهای من دست بزنی.
هرچند از قافله شهدا و حسن جا ماندم، اما امید دارم ارادت من به ایشان، باعث شود که دست من را در آن دنیا بگیرد.
تسنیم: به نظر شما چه چیزی باعث شده است که حسن باقری اینقدر مورد ارادت شما باشد و چه اشتراکی بین ایشان و شهید قاسم سلیمانی که تربیتیافته حسن باقری است، وجود دارد؟
کاظمی: متاسفانه جنبههای فنی و فکری جنگ، فدای تبلیغات دفاع مقدس شده است. یک بار من به مسعود دهنمکی اعتراض کردم که تصویری که شما از جنگ ارائه کردید، ظلم در حق بچههای جنگ است. یک عملیات تا اجرا شود، بارها مورد بررسی و تحلیل قرار میگرفت. بارها شناسایی میشد و بارها طرح نوشته میشد. حسن باقری شب و روز نمیشناخت تا اینکه یک معبر برای عملیات پیدا کند. قاسم سلیمانی نیز اینگونه بود. هر دوی اینها متفکر و مدبری بودند که روز و شب خود را برای اجرای عملیات گذاشته بودند.
ضمن اینکه هر دوی اینان انسانهای فوقالعاده اخلاقی بودند. امسال یا سال گذشته جایی با قاسم سلیمانی بودیم. قاسم با من یک شوخی کرد. یک دقیقه بعد، قاسم آمد و دست دور گردن من انداخت، بوسید و گفت: اصغر جان حلال کن. ناراحت که نشدی. گفتم: قاسم جان، این چه حرفیه. ما رفیق چهل سالهایم چرا ناراحت بشوم. این چهره عاطفی و اخلاقی قاسم سلیمانی است.
اما اینها برای من قاسم سلیمانی نیست. قاسم سلیمانی و حسن باقری اول مدیر جهادی و انسانهای مجاهد متفکر و مدبر بودند. قاسم سلیمانی کسی بود که قدرت منطقهای جمهوری اسلامی را محقق کرد و به عرصه ظهور رساند. پس یک وجه را نباید در نظر گرفت.
من به حسن باقری و قاسم سلیمانی به دلیل اخلاقشان، احترام میگذارم، اما به دلیل قدرت تحلیل، تفکر و مدیریتشان میستایم. اینها انسانهای بزرگی بودند که افتخار میکنم در کنار آنان و دوستشان بودم. من از اینان چیزهای زیادی یاد گرفتم.
تسنیم: بسیار ممنونم.
انتهای پیام/