جهان کرونایی و سئوالی که اندیشمندان پاسخ میدهند؛ قرار دادن علم در مقابل دین مغالطه است
در ایامی که با ویروس منحوس کرونا دست و پنجه نرم میکنیم، یکی از موضوعات مطروحه در محافل مختلف، ارتباط دین و علم است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، «رابطه دین و علم» بحثها و گفتوگوهای فراوانی را از گذشتههای دور بین دین باوران و اندیشمندان به دنبال داشته و هر از گاهی با وقوع یک اتفاق به حرارت این بحثها افزوده میشود. در ایامی که با ویروس منحوس کرونا دست و پنجه نرم میکنیم، یکی از موضوعات مطروحه در محافل مختلف، ارتباط دین و علم است.
علم بر دین تقدم دارد یا دین است که گوی سبقت را در این عرصه ربوده است؟ این سوالی است که باید به آن پاسخ داده شود.
جواد حیدری کارشناس کلام و عقاید مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی میگوید: منظور از علم در مبحث «رابطه دین و علم» تلقی رایج از علم در روزگار ما، یعنی همان علم تجربی (Science) است که از راه آزمایش و تجربه حاصل شده و دستاوردهایی چون تکنولوژی را به همراه داشته است.
وی ادامه میدهد: با در نظر گرفتن این نکته که ادیان گوناگون در مواجه با علم، رویکرد واحدی نداشته و هرکدام به فراخور مقتضیات زمان و آموزههای خود، تقابل خاصی را رقم زدهاند؛ باید هنگام بحث از تقابل دین و علم، مشخص شود که منظور از دین، کدام دین و یا مذهب است.
کارشناس کلام و عقاید مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی بیان میکند: به عنوان مثال، ادیانی همچون مسیحیت که در تقابل با علم جدید رویکرد مثبتی نداشته و دانشمندانی همچون گالیله را تحت فشار قرار میدادند، نمیتوانند کارنامه قابل قبولی را از این تقابل از خود نشان دهند به خلاف اسلام که از ابتدا مشوق عقل و علم بوده و با تضارب آرای دانشمندان ملل گوناگون، جریانهای عقلی و علمی متنوعی را در قرون مختلف و در ممالک اسلامی شاهدیم.
وی میگوید: کتاب آسمانی دین اسلام و پیامبرش همواره مشوق علم آموزی و تحصیل علم است. به عنوان نمونه از پیامبر گرامی اسلام (ص) این گونه روایت شده است که فرمودند: «داناترین مردم کسی است که علم مردم را با دانش خود جمع کند و ارزشمند ترین انسان کسی است که علمش افزون باشد و کمترین ارزش برای کسی است که دانشش کمتر از دیگران است. (1)
حیدری ادامه میدهد: از دلِ همین تفکر بود که دانشمندان بزرگی همچون ابوعلی سینا، خوارزمی، جابر بن حیان، ابن هیثم، ابوریحان بیرونی، فارابی، زکریای رازی و ... در تاریخ فرهنگ اسلامی ظهور کردند که هم عالِم و اسلام شناس بوده و هم در علوم دیگر به مفاخر زمان خود تبدیل شده بودند.
نکته دوم حوزه فعالیت علوم تجربی، مسائل تجربی و آزمایشگاهی است و تنها در این حوزه است که میتوانند، نظریه پردازی کرده و شایسته است انسان به نتیجه نظریهها و فرضیهها توجه کند.
وی با ذکر این مطلب، میگوید: اما اگر مسئلهای اساسا از دسترس تجربه و آزمون خارج بوده و مربوط به مسائل متافیزیکی و فرا مادی باشد، دیگر موضوعی برای علوم تجربی باقی نمانده و تجربه نفیا یا اثباتا نمیتواند در خصوص آن نظری داشته باشد.
علامه شهید مرتضی مطهری در این خصوص میفرماید: «دین یک رسالتی دارد که این رسالت از غیر دین ساخته نیست یعنی از عقل و علم و فکر بشر این رسالت ساخته نیست و اگر در حدود علم و عقل بشر میبود به همان عقل و علم بشر واگذار میشد و دیگر پیغمبران مبعوث نمیشدند. اسلام برای عقل بشر فوق العاده ارزش قائل است، برای تفکر فوق العاده ارزش قائل است. برای علم و مطالعه و آزمایش و مشاهده موجودات و به تعبیر خود قرآن برای سیر در آیات آفاق و انفس فوق العاده ارزش قائل است ولی این چنین نیست که عقل و فکر و استدلال و علم و مشاهده و آزمایش هراندازه ترقی کند بتواند آن نشانههایی را که در دین از انسان یا از جهان داده است ارائه کند. این دیگر فقط رسالت دین است و آن مقدار که شما میبینید علم و عقل بشر حقایقی را که دین بیان کرده است تأیید می کند. (2)
کارشناس کلام و عقاید مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی بیان میکند: در نتیجه، هیچ کدام از این موارد قابل مقایسه با یکدیگر نیستند، چراکه در دو حوزه کاملاً متمایز از یکدیگر تعریف میشوند و نیز جمع این دو راه نیز مانعی نداشته و هیچ کدام جای را برای دیگری تنگ نکرده است بلکه مکمل همدیگرند.
قرار دادن علم در مقابل دین یک مغالطه است. علم منبع مهمی از دین است و توصیه دین به علم و علم آموزی بر کسی پوشیده نیست، وی میگوید: پرسش از این که دینداری بهتر است یا علم، پرسش نادرستی است؛ چنانکه پرسش از این که آب نوشیدن بهتر است یا غذا خوردن، پرسش نادرستی است. همان طور که بدن ما هم به آب نیاز دارد و هم به غذا، حیات انسانی ما نیز وابسته به تعامل علم و دین است. به باور درست، علم و دین مکمل یکدیگرند و هیچ تعارضی با هم ندارند تا مجبور باشیم یکی را به جای دیگری برگزینیم.
پی نوشتها:
1. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج 3، ص 219 به نقل از تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، ج 13، ص 314.
2. شهید مطهرى، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج26، ص 523.
انتهای پیام/ 162/ی