بازخوانی جزئیات واقعه تاریخی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ / روایتی از نقش علمای آذربایجان در این قیام تاریخی
تعویض ادبیات یکی از دلایل اصلی همه گیر شدن مبارزه بر علیه شاه بود. آذربایجان بعد از فراغت از درگیریهای فرقه دموکرات و سرکوب این جریان سیاسی توسط دولت مرکزی و اتفاقات دیگر تاریخی رخ داده، شاهد تلاش از سوی مذهبیون برای ایجاد همبستگی دربین مردم بود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز، واقعه پانزدهم خرداد سال 1342 یکی از نقاط عطف تاریخی معاصر کشورمان است. سرکوب جریانهای ملی ـ مذهبی در جریان ملی شدن صنعت نفت و 28 مرداد 1332 منتهی به از میدان به در کردن تمامی فعالین سیاسی شد.
به دنبال آن اجرای نمایش انقلاب سفید و رفراندم حاصل از آن، سبب ایجاد نارضایتی عمومی و در نهایت بروز قیام 15 خرداد شد. قیام 15 خرداد توانست مخالفت جریان مذهبی با رژیم پهلوی را از بین علماء و مدارس علمیه به درون لایههای اجتماع و زندگی مردم ببرد و ادبیات رایج انقلابی کشور را در آن برهه تاریخی را به ادبیات مذهبی سوق دهد.
میشود گفت که این تعویض ادبیات یکی از دلایل اصلی همه گیر شدن مبارزه بر علیه رژیم شاه بود. آذربایجان بعد از فراغت از درگیریهای فرقه دموکرات و سرکوب این جریان سیاسی توسط دولت مرکزی و اتفاقات دیگر تاریخی رخ داده مانند کودتای آمریکای 28 مرداد که منجر به ایجاد فضای سرکوب و خفقان، تأسیس ساواک در ایران شد، شاهد تلاش از سوی مذهبیون برای ایجاد همبستگی دربین جریانهای مذهبی بود.
در این خصوص با احد عبادی پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر و از اساتید دانشگاه در تبریز به گفتوگو نشستیم تا با بازخوانی قیام 15 خرداد و نتایج حاصل از این حرکت اجتماعی در این برهه تاریخی بیشتر آشنا شویم.
نقش علمای آذربایجان در شکل گیری قیام 15 خرداد و قیامهای پس از آن
احد عبادی در این زمینه با اشاره به اینکه در وقایع معاصر کشورمان پانزده خرداد اتفاقی است که از نظر تئوریک بخش اعظم وقایع بعد از خود را شکل داده است گفت: اندیشه، ادبیات و تئوریهای نهضت، همه در جریان پانزده خرداد دچار تحول شدند. این تحول چنان عمیق است که در سرنوشت اتفاقات بعدی و حتی خود انقلاب اسلامی نیز تأثیر داشته است. به همین دلیل علمای مذهبی نقشی بی بدیل در شکل گیری این جریان بنیادین داشتهاند.
وی با بیان اینکه علمای آذربایجان به دلیل ویژگیهای استراتژیک و هویتی ـ تاریخی این منطقه، بیش از سایر مناطق در این تحول نقش داشتهاند افزود: آذربایجان چه در سالهای مبارزه با جریان ناسیونالیستی ـ باستان گرایی رضاشاهی و چه در جریان مبارزه با فرقه دموکرات شاهد تلاش روحانیون و علمای مجاهد این خطه در صف اول و مقدم مبارزه بوده است و به همین دلایل مردمان آذربایجان در شکل گیری جریان انقلاب نقشی چشم گیرتر از سایر مناطق ایران اسلامی داشتهاند.
این استاد دانشگاه، انقلاب اسلامی ایران را نقطه عطف تاریخ معاصر کشورمان در مجموعه حرکتهای عدالت جویانه در دویست سال اخیر دانست و گفت: برای بازشناسی مسیر حرکتی این مبارزه دویست ساله و درک دقیق چگونگی رسیدن این حرکت تاریخی به اتفاق، تشکیل نظام جمهوری اسلامی و از آن مهمتر درک و آنالیز اشتباهات تاریخی در بزنگاههای تاریخی که این مسیر را بیشتر سخت و صد البته رسیدن را سختتر کرده بود و جلوگیری از تکرار این قبیل اشتباهات تاریخی، پژوهشهای دقیقی لازم داریم.
این پژوهشگر تاریخ معاصر با تاکید بر اینکه آذربایجان نیز در این سال ها نقش بارز و مهمی در شکل گیری این نهادها و ساختارهای مردمی مشارکت داشته است خاطر نشان کرد: در جریان مبارزه بر علیه فرقه دموکرات، بعد از سالها فترت در حضور روحانیت در صف مبارزات مردمی بر علیه حکومتهای وابسته و استبدادی، دوباره شاهد رهبری روحانیون در مبارزه بر علیه یک جریان طاغوتی هستیم. سعی در مرور وقایع در برهه زمانی خاص از پروسه نهضتی که منجر به وقوع انقلاب اسلامی شد را داریم. یکی از مراحل بازشناسی و آسیب شناسی یک واقعه تاریخی دقت برای بازگویی تاریخی دقیق و علمی یک واقعه است.
وی ادامه داد: پانزدهم مهرماه ١٣4١ کابینه وقت، طرحی را که بعدها با نام لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی معروف شد به تصویب رساند. در این طرح دولت برای نخستین بار لفظ «اسلام» را از شرایطی که در قانون برای انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان وجود داشت، حذف و به جای سوگند به قرآن، لفظ سوگند به «کتاب آسمانی» را قید کرد.
تلگراف ها وطومارهای مردم برای علما و مقامات روحانی در اعلام امادگی مقابله با شاه
عبادی با بیان اینکه در برابر این تصمیم دولت به سرعت از سوی علماء و مراجع واکنش نشان داده شد و از سوی ایشان جلسهای تشکیل میشود اضافه کرد: در این جلسه امام خمینی، در مورد نقشههای استعمار و امپریالیسم، صحبت و ضمن تشریح نقشههای شوم ایشان در سایه این طرح، تصویب این طرح را نمونه ای از دسیسهها امپریالیسم معرفی و مسئولیت علما و روحانیون را در قبال اسلام و صیانت از استقلال کشور را یادآور شد.
وی تصریح کرد: در این جلسه، تصمیماتی اخذ شد که عبارت بودند از اینکه؛ اولاً از شاه خواسته شود که برای لغو این طرح اقدام نماید؛ دوم اینکه به علمای تهران و سایر بلاد ابلاغ شود که در این مورد در منابر و تریبونها اعلام موضع کنند؛ و سوم اینکه در هرهفته یک بار، ودرصورت لزوم بیشتر، جلساتی برای مشورت برگزار شود.
استاد تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی تبریز، با اشاره به اینکه تجار وبازاریان، پیشه وران، دانشجویان و روشنفکرانی مذهبی که در بعد از کودتای 28 مرداد در هنگامی که رژیم به سرکوب ملی گرایان و جریانهای چپ مشغول بود، توانسته بودند به بازسازی نیروهای خود وجذب نیروهای جدید بپردازند، در همراهی با نهضت به روحانیون پیوستند اظهار کرد: در ادامه همین جلسات بود که، امام خمینی با ارسال تلگراف شدید اللحنی در ١٥ آبان، به شاه اخطار کرد، که باید «علم را ملزم فرمایند از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت کند»، «و الاّ ناگزیرم در نامه سرگشاده با اعلیحضرت مطالب دیگری را تذکر دهم.»
وی ادامه داد: ایشان همچنین در همان تاریخ تلگراف شدید اللحن دیگری خطاب به اسدالله علم نخست وزیر وقت ارسال کرد، و وی را از نتایج بسیار وخیم اقداماتش بر علیه اسلام و ایران و قانون اساسی بیم داد. البته سایر مراجع و علمای قم نیز با ارسال تلگراف های مجددی به شاه و علم مخابره و با این کار در مقام تأیید رفتار سیاسی امام بر آمدند. با چاپ و توزیع سریع دو تلگراف امام خمینی«در میان مردم، موج شور و عصیان علیه دولت ایران اوج گرفت و خشم و تنفر توده ها فزونی یافت.
احد عبادی با یادآوری اینکه اقشار مختلف مردم در تلگراف ها وطومارهایی که برای علما و مقامات روحانی می فرستادند، آمادگی خود را برای هرگونه فداکاری اعلام میکردند.» که در این بین سایر جریانهای سیاسی نیز وارد عمل شدند ابراز داشت: نهضت آزادی ایران با انتشار اعلامیه ای در آبان سال١٣4١، با عنوان «دولت از هیاهوی انتخاباتی انجمن های ایالتی چه خیالی دارد؟» طرح تصویب شده دولت را، نقشه ای جهت فریب دادن توده مردم و سرگرم ساختن آنان دانست و با یادی از عملکرد و شخصیت دکتر مصدق به عنوان «رهبر واقعی و محبوب همگی»، برگزاری انتخابات نمایندگان مجلس را اولین کار لازم و ضروری برای حیات سیاسی مردم ایران دانست.
وی با اشاره به اینکه «نهضت آزادی گرچه در این بیانیه هیچ نامی از مراجع تقلید و نهضت روحانیون نبرد، لکن صدور چنین بیانیه ای از نیروهای سیاسی در بین علما گامی مثبت تلقی شد» گفت: اسد اللّه علم، نخست وزیر در یک سخنرانی، برای نشان دادن جدی بودن دولت برای اجرای این لایحه، با به کار بردن عباراتی چون «چرخ زمان به عقب بر نمی گردد»، به تهدید و ارعاب مردم و در حقیقت ارعاب جریان مذهبی مخالف پرداخت و هشدار داد که به قوای انتظامی دستور جدی داده شده که هرگونه اخلال و اعتراض به شدت از سوی قوای نظامی سرکوب شود.
این پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، با بیان اینکه در 22 آبانماه، نخست وزیر علم تلگرافی برای سه تن ازمراجع حضرات آیات گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی نجفی ارسال کرد؛ او تعمداً از ارسال تلگراف برای امام خمینی خودداری کرد، افزود: این اولین موضع گیری و واکنش رسمی رژیم و شخص شاه، علیه امام خمینی به شمار می آید، که پس از تلگراف شدید اللحن ایشان به شاه و علم ابراز شد. اعلم در این تلگراف بر سه موضوع تأکید کرده بود: «١ـ نظریه دولت در مسئله «شرط اسلامیت» همان نظریه علمای اعلام است؛ 2 ـ سوگنددر مجلس با قرآن مجید است ؛ ٣ـ در مسئله مسکوت بودن عدم شرکت بانوان در انجمن های ایالتی و ولایتی...دولت نظر آقایان را به مجلسین تسلیم خواهد کردو منتظر تصمیم مجلسین خواهد بود».
ابعاد و عمق مبارزات امام خمینی فراتر از این لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی بود
وی ابعاد و عمق مبارزات امام خمینی را فراتر از این لایحه دانست و خاطر نشان کرد: امام این موضوع را فقط بستر و فرصتی برای شعله ور ساختن قیام علیه رژیم شاه میدانستند. امام در پاسخ به استفتاء اصناف شهرستان قم که بعد از تلگراف علم به بعضی مراجع از ایشان شده بود، به ملت ایران «اعلام خطر» می کند که اسلام و استقلال مملکت آن «در معرض قبضه صهیونیستهاست» و تا رفع این خطرها نبایستی سکوت نمود.
عبادی اظهار داشت: از دیگر سو نهضت آزادی ایران نیز با صدور اعلامیه دیگری از قیام مقدس روحانیت پشتیبانی کرد و به روشن کردن موضع، نظرات و خواسته های روحانیان و انگیزه آنان از این قیام پرداخت. با این وجود کوشید که نقش روحانیت را در نهضت ها و حرکتهای ضد استعماری و استبدادی پس از دوران مشروطه به زیر سؤال ببرد و نیم قرن مبارزه پیگیر و خستگی ناپذیر عالمان دینی و پیشوایان مجاهد روحانی، مانند: جنبش جنگل و تنگستان، مدرس، خیابانی، کاشانی و رویارویی بزرگان روحانی با کودتای رضاخانی و سلطنت ستم پایه او، جنبش فدائیان اسلام بر ضد رژیم شاه و...را نادیده بگیرد.
وی با اشاره به اینکه اعلامیه نهضت آزادی بازگشت روحانیت به صحنه مبارزه «پس از گذشت ٥٦ سال» از رهبری مشروطیت، موجب «اعجاب و امید» خوانده شده بود افزود: با شروع مبارزات روحانیان، نهضت آزادی، هم در مواضع خود رادیکال تر شد و از جبهه ملی بیشتر فاصله گرفت و هم در مقابل، به روحانیون نزدیکتر شد و به طور طبیعی گرایش عمیق تر و گسترده تر اسلامی پیدا کرد. رهبران نهضت آزادی، به ویژه آیت الله طالقانی و بازرگان و کمیته دانشجویی نهضت آزادی که جناح رادیکال آن محسوب می شد، در این گرایش نقش مؤثری ایفا کردند.
این پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، با بیان اینکه پس از پیروزی روحانیون بر رژیم شاه در جریان مبارزه بر علیه لایحه «انجمنهای ایالتی و ولایتی» که تمام مدت پاییز ١٣4١ را به خود اختصاص داد، مبارزات سیاسی احزاب غیر مذهبی، مانند جبهه ملی، تحت الشعاع جنبش جدید اسلامی قرار گرفت، گفت: یک گردش سریع در سطح مبارزات سیاسی و افراد درگیر در آن در حال رخ دادن بود و طبیعی بود که حرکت جریان سیاسی مذهبی همه اتفاقات دیگر در حوزه عمل و تئوری مبارزه را معطوف به خود بکند. رژیم شاه که دستکم در آن مقطع انتظار چنین حرکت موفقی از سوی روحانیان سالها در انزوا مانده را نداشت، در عمل غافلگیر شد.
شاه مخالفت علما با انقلاب سفید را «ارتجاع سیاه» مورد خطاب قرار داد
وی با یادآوری اینکه رژیم پهلوی پس از این وقایع تلاش داشت تا با یک حرکت سیاسی این اتفاق را جبران کند، خاطر نشان کرد: شاه در ١٩ دی ١٣4١ در یک اجتماع تبلیغاتی به مناسبت اصلاحات ارضی، و در جمع کشاورزان، اصول طرح پیشنهادی خود را، که بعدها لوایح شش گانه، «انقلاب سفید» نام گرفت و تا سال ١٣٥٦ به نوزده اصل گسترش یافت را، اعلام کرد و از مردم خواست که طی رفراندومی به آن رأی دهند. شاه در این سخنرانی، روحانیت را مخالف اصلاحات اساسی و مدرن در جامعه و در یک کلام به نام «ارتجاع سیاه» مورد خطاب قرار داد و برنامه خود «ایجاد تحول عمیق و اساسی کشور»، آن هم تحول جدی توصیف کرد. این اقدام شاه که آشکارا تلاشی در راه تثبیت اقتدار شخصی و خودکامگی و دیکتاتوری از طریق نقض قانون اساسی آنهم با دست بردن در بسیاری از اصول قانون اساسی و گسترش وابستگی فرهنگی و اقتصادی به غرب بود، با واکنش مناسب و به موقع از سوی علما و علی الخصوص شخص امام خمینی روبرو شد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در روز اول بهمن ١٣4١ امام خمینی، طی اعلامیه هایی خطاب به مردم ایران، رفراندوم برای این اصول شش گانه را خلاف اصول و قانون و اجباری دانسته وشرکت در آن را تحریم کردند. در این بین سایر مراجع نیز با صدور اطلاعیه هایی، رفراندوم را تحریم کردند. بر همین اساس، چهارم بهمن، شاه تحت شدیدترین اقدامات امنیتی به قم سفر کرد. وی در این سفر در اجتماع جمعیت، که اکثراً به زور بخشنامه و تهدید، تجمع کرده بودند، سخنرانی کرد. اودر این سخنرانی با جسارت و گستاخی بی سابقهای علما و روحانیت را مورد اهانت قرار داد و بار دیگر و البته با تفصیل بیشتری از خطر «ارتجاع سیاه» سخن گفت، روز ششم بهمن بعد از یک موج گسترده سرکوب و وحشت آفرینی و بازداشت طیفهای مختلف فعالین سیاسی و روحانیون، رفراندوم انجام و دولت به رغم عدم استقبال عموم مردم، اعلام کرد که بیش از پنج میلیون نفر با رأی موافق از اصلاحات مورد نظر شاه، حمایت کردهاند.
وی تاکید کرد: کِنِدی رییس جمهور وقت آمریکا از جمله اولین رهبران جهان بود که به شاه تبریک گفتند و از اصلاحات او اعلام حمایت کردند. یک روز پیش از رفراندوم، جبهه ملی با انتشار اطلاعیه تندی در مخالفت با رفراندوم، خبر برگزاری میتینگی در روز پنجم بهمن را اعلام نموده و از مردم درخواست کرد که در این اجتماع شرکت فعالی داشته باشند. نهضت آزادی نیز طی اعلامیه مفصلی، ابعاد و آثار رفراندوم را بررسی کرده و البته بدون اشاره به قیام علما و روحانیان و تلاش ایشان برای روشن کردن مسیر مبارزه برای مردم، با رفراندوم مخالفت نمود.
عبادی اضافه کرد: در همین زمینه عزت اللّه سحابی از فعالان سیاسی و از رهبران نهضت آزادی نظری دیگر دارد. وی معتقد است جبهه ملی شعارش این بود که «اصلاحات آری، دیکتاتوری نه» اما موضع نهضت آزادی خیلی محکم تر بود. از روز سوم بهمن، یعنی حداقل سه روز پیش از برگزاری رفراندوم، بازداشت رهبران ملی و نهضت آزادی و حتی افرادی از روحانیون و بازاریان از سوی رژیم آغاز شد. دولت در تلاش بود تا این افراد را از صحنه فعالیت اجتماعی کنار بگذارد، چه که به گمان رژیم «اینها نباشند تا در رفراندوم مخالفت بکنند».
وی با اشاره به اینکه در پی این اتفاقات، علما و مراجع قم در یک نشست تاریخی که در آن علاوه بر امام خمینی، آیات عظام گلپایگانی، شریعتمداری، حائری، علامه طباطبایی، محقق داماد، زنجانی، لنگرودی و آملی شرکت داشتند، این گروه از مراجع، اعلامیه ای تحت عنوان «نظریه مراجع تقلیدوآیات عظام حوزه علمیه قم راجع به تصویبنامه مخالف شرع و قانون دولت» چاپ و منتشر کردند، گفت: در ادامه مجموعه اتفاقات رخ داده اسفندماه ١٣4١، شاه نطقی شدید اللحن بر علیه روحانیت و مراجع انجام میدهد. این سخنرانی، امام خمینی را وادار به پاسخگویی کرد. ایشان طی نطقی، خطاب به طلاب و روحانیون جوان اظهار داشتند: «...خود را آماده کنید برای کشته شدن، زندان رفتن، و سربازی رفتن؛ خود را آماده کنید برای ضرب و شتم و اهانت، خود را آماده کنید برای تحمل مصایبی که در راه دفاع از اسلام و استقلال برای شما در پیش است؛ خود را آماده کنید و استقامت نمایید.»
چگونه درگیری های سال 42 به تبریز کشیده شد؟
عبادی افزود: با آغاز سال ١٣42 مبارزه امام و روحانیون با رژیم پهلوی جدیتر شد. برهمین اساس پیشنهاد امام خمینی و تأیید علما و مراجع، ایام عید نوروز و دیگر مناسبات مرتبط با آن عزای عمومی اعلام شد. امام در اعلامیه خود، «عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر-عجّل اللّه تعالی فرجه-میداند» و «به مردم اعلام خطر» میکند. روز دوم فروردین، مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) مجلس سوگواری شهادت آن حضرت از سوی آیت اللّه گلپایگانی در مدرسه فیضیه قم منعقد شد، و جمعیت انبوهی در آن شرکت کردند.
این پژوهشگر تاریخی با بیان اینکه مأموران رژیم، با لباس مبدّل، با حمایت علنی و آشکار شهربانی و ساواک به مجلس عزاداری هجوم آورده، ضمن ضرب و جرح مردم و شکستن در و پنجره مدرسه، عده زیادی از مردم و طلاّب را کشته و مجروح کردند، تصریح کرد: درگیری بین رژیم و مذهبیها به تبریز هم کشیده شد. در تبریز نیز جریانهای مذهبی توانسته بودند پایگاه مذهبی خود را که در سالهای بعد از مشروطیت، ودر جریان حکومت رضاشاهی دچار تخریب شده بود را در جریان مبارزه بر علیه حکومت فرقه دموکرات بازسازی کند. در حقیقت نقش اصلی در عدم موفقیت جریان فرقه دموکرات در تبریز را رهبری روحانیت داشت. رژیم که خود را ناتوان از رویارویی با روحانیت میدید، در تبریز دست به تهدید و ارعاب برعلیه روحانیون زده و سعی داشت با ایجاد خوف و رعب حرکتهای مذهبی مردم را کنترل بکند.
وی ادامه داد: عدهای از مأموران شهربانی تبریز با حمله به مراسم عزاداری امام صادق (ع) که در مدرسه طالبیه تبریز بر پا بود، حمله ور شده و اعلامیههای صادر شده توسط علما از بابت تحریم عید نوروز که بر دیوارهای مسجد نصب بود را از بین بردند. طلاب به اقدام آنها پاسخ دادند و هجوم قنداقهای اسلحههای مأموران در برابر آنان سبب آغاز درگیری شد. این درگیری به بازار تبریز کشیده و پس از تیراندازی هوایی و درگیریهای شدید، جان یکی از مأموران شهرداری حاضر در صحنه را گرفت. دامنه زدوخوردها به خیابانهای اطراف کشیده شده و سرانجام در خیابان تربیت دو نفر بر اثر اصابت گلوله شهید شدند. منزل آیت اللّه سید حسن قمی در مشهد نیز موردحمله عمال رژیم قرار گرفت. رژیم و رسانههای همسو، حمله به مدرسه فیضیه را هجوم خودجوش عده ای دهقان و زارع زائر دانست که به انگیزه های شخصی دست به عمل زدهاند. رژیم با این برخوردهای تند مسیر اتفاقات را به سمتی سوق داد که در عمل مردم و روحانیت در کنار یکدیگرقرار گرفتند. این همسوئی سبب شد که اندیشه و ادبیات مبارزه، نیز ادبیات همسو با روحانیت، یعنی ادبیات مذهبی شود.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه بدین گونه است که بعد از این اتفاقات تمامی نمادهای مذهبی و مناسبتهای مذهبی به فرصتهای برای مبارزه تبدیل میشود خاطر نشان کرد: ماه محرم آن سال فرصت مناسبی برای اوج گرفتن مبارزات بر علیه رژیم بود. از دیگر سو رژیم، که تشدید مبارزه را پیشبینی می کرد، سعی در اندیشیدن تمهیدات مناسبی برای روبرو شدن با اعتراضات احتمالی داشت. شهربانی کل کشور به ریاست نصیری (رئیس بعدی ساواک)، اعلامیه مفصلی منتشر و «اعمال و تظاهراتی که شرع مقدس نیز آنها را تجویز نفرموده است» را به کلی ممنوع اعلام کرد و متذکر شد که «اگر اشخاصی مراسم مذهبی را وسیله اغراض شخصی قرار دهند به شدت مجازات خواهند شد.» که این خود از نشانههای بارز آغاز کشاکش جریان مذهبی و رژیم است. از طرف دیگر، ساواک و شهربانی با احضار وعّاظ و روحانیون منبری، با تهدید از آنان تعهدی مبنی بر رعایت سه موضوع را اخذ میکند: «اول؛ علیه شخص اول مملکت سخنی نگویند؛ دوم؛ علیه اسرئیل نیز سخنی به میان نیاورند و سوم؛ مرتب به گوش مردم نخوانند که اسلام درخطراست»!
محرم 1342 فرصتی برای افشاگریهای حجت الاسلام حسن ناصرزاده در تبریز
وی با بیان اینکه این تصمیمی که از طرف ساواک برای همه ایران گرفته شده بود، برای دیگر شهرها از جمله شهر تبریز نیز ابلاغ شد، گفت: روحانیان طراز اول به ساواک احضار شدند و مانند سایر شهرهای ایران از هرگونه سخنرانی که منجر به تحریک مردم شود بر حذر شدند با آغاز ماه محرم شماری از روحانیان تبریز بیتوجه به فشارها و محدودیتها تلاش کردند در مجالس به افشاگری علیه رژیم بپردازند. در این میان مجلس وعظ محمدحسن بکایی، محمود وحدتنیا، عیسی اهری، حسن ناصرزاده، انزابی و سیدمهدی محرر (دروازهای) بیش از دیگران مورد توجه مردم و تحتنظر مأموران امنیتی بود. این مجالس گرمترین مراسمهای محرم در بازار تبریز بود.
عبادی ادامه داد: آنچه مأموران ساواک را در اول ماه محرم برانگیخت و وادار به واکنش کرد، سخنرانی حسن ناصرزاده بود که ساواک هشدار داد چنانچه از زیادهرویهای وی جلوگیری نشود، سایرین از وی تبعیت خواهند کرد. در گزارش ساواک درباره بخشی از خطابه آقای ناصرزاده در شب هفتم محرم این چنین آمده است: «من از هیچکس و هیچ مقامی ترس و واهمه ندارم و تا جان در بدن دارم حقیقت را خواهم گفت. من با صدای [بلند] میگویم که زمامداران خود را اصلاح کنند و اوامر مجتهدین اسلام را اجرا کنند، در غیر این صورت هر چه دیدند از چشم خودشان دیدند». از اینرو جلسه کمیسیون امنیت شهر برای رسیدگی به سخنان آقای ناصرزاده و تذکر دوباره به روحانیان برپا شد و شماری از وعاظ احضار شدند. گزارشهای ساواک از سخنرانیهای روزهای بعد، به ویژه روز عاشورا، نشان میدهد گفتههای اعتراضآمیز آن روز او کمتر از اعتراضات قبلیاش نبوده است.
وی برخورد امام با وقایع و با تهدیدهای رژیم را سبب چالش برای تمامی پیش بینیهای رژیم دانست و ابراز داشت: ایشان ضمن پیامی به وعّاظ، گویندگان دینی و هیئتهای مذهبی، به نکاتی اشاره کرد که اهمیت ویژه ای داشت. این نکات هم تاکتیک ادامه مبارزه را ترسیم می کند و هم جهت گیریهای دو پهلو را شفاف میسازد. ایشان در ابتدا با افشای توطئه رژیم در گرفتن التزام سه گانه، صریحاً نظر داد که «این التزامات، علاوه بر آنکه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند». سپس با تذکر چند موردی که خطباء و گویندگان مذهبی را موظف به دانستن آنها ورساندن آن مفاهیم به عموم مردم میدانستند، پرداختند. ایشان یادآور شدند که: «خطر اسرائیل و عمّال آن را به مردم تذکر دهید.» از دیگر موارد مهم این پیام، تکیه و حسّاسیت بر بخشی از ادبیات انقلابی مردم بود.
استاد تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی تبریز با اشاره به اینکه ١٣ خرداد ١٣42 مصادف با عاشورای حسینی، تظاهرات گسترده ای همراه با مراسم عزاداری در خیابان های تهران در حالی که عکس های از امام خمینی و شعارهای مذهبی در دستان مردم بود، آغاز شد، تصریح کرد: مسیر اصلی تظاهرات از مدرسه مسجد حاج ابو الفتح در میدان شاه به سمت بهارستان و سپس میدان فردوسی با حضور ده ها هزار نفر از مردم تا دانشگاه تهران بود. سیل جمعیت پس از عبور از مقابل کاخ شاه و سر دادن شعارهای خشمگینانه مردم علیه دیکتاتور به میدان توپخانه و سپس میدان ارک وارد میشدند، در گزارشات ساواک از تظاهرات این روز به حضور آشکار دانشجویان در کنار طلاب و سایر اقشار مردم اشاره شده است. در شهر قم نیز در ده روز اول محرم مراسم عزاداری با شکوه و متفاوت از سالهای گذشته برگزار می شد و همه منتظر نطق عاشورای امام بودند.
امام، غول وحشت و هراسی که نام شاه طی سالهای متمادی در اذهان جای داده بود، درهم شکست
وی با بیان اینکه تهدید مأمور ساواک از طرف شخص شاه برای منصرف ساختن امام خمینی از ایراد سخنرانی ثمری نداد و ایشان برای سخنرانی به فیضیه وارد شدند، در حالی که هزاران تن از مردم حضور ایشان را به انتظار نشسته بودند، ایشان پس از ورود بیانات تاریخی خود را آغاز کردند، اظهار داشت: با این سخنرانی آتشین و حماسی، رویارویی قاطع و سازش ناپذیر امام در برابر شاه و رژیم سلطنتی به اوج خود رسانده و بدین وسیله «روح انقلابی تازهای در مردم مسلمان ایران دمیده شد.» شاه برای نخستین بار از سوی یک شخصیت مرجع روحانی، مورد سؤال، انتقاد و حمله قرار گرفته بود و غول وحشت و هراسی که نام شاه طی سالهای متمادی در اذهان جای داده بود، درهم شکسته شد. امام در حضور دهها هزار نفر، شاهنشاه را «آقای شاه!»، «تو!»، «بیچاره!»، «بدبخت!» خطاب کردند. بت بزرگ، به سختی ضربه خورده بود؛ اقتدار رژیم کودتا و ترس و وحشتی که از سازمان امنیت مخوف در اذهان ساخته شده بود به سختی، آسیب دیده بود.
عبادی با اشاره به اینکه نطق آیت اللّه خمینی نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران و نمودی است از یک حرکت انقلابی و واکنش شدید در برابر یکه تازیهای شاه بود افزود: در آن روزگار به سختی میشد باور داشت که، سخنان امام رژیم شاهنشاهی را تکانده، آنهم تکان سختی داده باشد. میتوان ادعا داشت که شمارش معکوس سقوط رژیم از همانروز آغاز شد. ابعاد ماجرا بسیار وسیع تر از آن بود که بتوان از راه تهدید یا وعده و وعید با آن مقابله کرد. شاه، به شیوه معمول و با اتکا به پشتیبانی امریکا، در برابر این تهدید به سیاست خشونت و سرکوب متوسل شد و دستور بازداشت آیت اللّه خمینی را صادر کرد.
وی با اشاره به اینکه نیمه شب ١٥ خرداد پس از دستگیری گسترده روحانیون طرفدار امام در تهران و شهرستانها، مأموران رژیم، با استفاده از تاریکی شب، امام خمینی (ره) را با به کارگیری دهها کماندو و سرباز گارد شاهنشاهی و کنترل نظامی محله های اطراف منزل ایشان بازداشت نمودند، در واقع ربودند و به تهران منتقل کردند، ابراز داشت: در حقیقت این دستگیری امام بود که حادثه ١٥ خرداد را خلق کرد. از ابتدای صبح آن روز تظاهرات گسترده و خونینی در شهرهای قم، تهران، ورامین، شیراز و کاشان و اعتصابها و واکنشهای مردمی در مشهد، اصفهان، تبریز و بسیاری از شهرستانهای کوچک و بزرگ کشور رخ داد و بیشترین کشتار وحشیانه مردم در تهران و ورامین صورت گرفت و هزاران تن از اقشار مختلف مردم کشته و زخمی شدند.
جدیترین دستاورد قیام 15 خرداد تغییر ادبیات و اندیشه مبارزه در کشور بود
وی نوشته روزنامه واشنگتن پست در مورد تلفات ١٥ خرداد در تهران را یادآور شد و گفت: این روزنامه آمریکایی، تعداد کشته ها را یک هزار تن اعلام کرد. این قیام چنان ارکان رژیم را به تزلزل انداخت که اتفاقات سال های بعد نشان داد، شاه با همه اظهار قدرتش به سختی توانایی تثبیت خود و رژیمش را یافت. «...هرچند شاه توانست قدرتش را تثبیت کند، خاطره کشتارهای خرداد ١٣42 آتش زیر خاکستر باقی ماند تا در فرصتی مناسب شعله ور شود. همچنانکه بحران تنباکوی سال ١2٩١ تمرینی برای انقلاب مشروطه بود، رویدادهای خرداد ١٣42 نیز تمرینی بود برای انقلاب اسلامی ١٣٥٧ بود.»
این استاد دانشگاه آزاد اسلامی تبریز جدیترین فرایندی که در جریان قیام 15 خرداد رخ داد را تغییر ادبیات و اندیشه مبارزه در کشور دانست و با تاکید بر اینکه در این سالها نه تنها در ایران بلکه در همه جهان، ادبیات غالب در حوزه انقلاب گری و مبارزه ، اندیشه و ادبیات چپی بود، افزود: قیام 15 خرداد برای جریان انقلاب گری و مبارزین در این راه فرصتی بود که توانست اندیشه و ادبیات انقلاب گری را به ادبیات مذهبی تبدیل کند و رهبری جریان مبارزه را به سوی علمای مذهبی سوق بدهد. «...شورشی که با تقویم شمسی ایرانی درروز پانزدهم خرداد، برپا شد، نقطه عطفی در تاریخ نوین ایران است. در این روز بود که پایه های رهبری و سخنگویی امام خمینی برای الهام بخشیدن به توده های مردم در مبارزه بر ضد شاه و اربابان بیگانه او، با ایجاد همبستگی از راه تفکر اسلامی ریخته شد و به جای غیرمذهبی که پس از مصدق اعتبارشان از دست رفته بود، توده مردم، تحت رهبری مذهبی، اقدام به جنبش های سیاسی کردند. به هر صورت نهضت ١٥ خرداد پیش درآمد انقلاب اسلامی ٩-١٩٧8 (١٣٥٧) بوده است.»
وی با بیان اینکه جریان ملی گرا در ایران که بطور عملی در بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به طور کلی توسط رژیم پهلوی به حاشیه رانده شده بود، در جریان قیام 15 خرداد نتوانستند خود را با موج مردمی که در حمایت علمای مذهبی به راه افتاده بود، همراه کند و دچار اختلافات اساسی درون سازمانی و اختلال در رفتارهای برون سازمانی شدند، خاطر نشان کرد: رهبران جبهه ملی دو سه روز پس از قیام پانزده خرداد، در زندان از حادثه آگاه شدند. فاجعه مهم تر از آن بود که نسبت به آن بی تفاوت بمانند. بازرگان پیشنهاد کرد شواری عالی جبهه ملی، اعلامیه صادر کند و اعمال رژیم را در کشتار مردم محکوم نماید...بحث درباره تهیه و تصویب اعلامیه مبنی بر محکوم کردن رژیم کودتا در کشتار مردم در قیام ١٥ خرداد، به اختلاف نظر شدید و مشاجره کشید و سرانجام مقدمات انحلال و فروپاشی جبهه ملی دوم را فراهم ساخت.
وی اضافه کرد: بازرگان نیز در شرح ماوقع می گوید: «...قرار شد آقای صالح موضوع را در هیئت اجرائیه جبهه ملی مطرح کند و تصمیم بگیرند. نتیجه از پیش معلوم بود، هیئت اجرائیه پس از چند روز سرانجام به مخالفت با صدور اعلامیه رأی داد، آقای[شاپور] بختیار در خاطرات خود گفته است که با کوشش او طرح مورد بحث (صدور اعلامیه جبهه ملی در اعتراض به حادثه ١٥ خرداد) به تصویب نرسید. به هرحال این موضوع نیز که حاکی از اختلاف نظر بین رهبران جبهه ملی بود، مقدمه انحلال جبهه را فراهم ساخت.
آغاز کادر سازی های علمای تبریز از 15 خرداد 1342 برای قیام تاریخی 29 بهمن سال 1356 تبریز
عبادی با بیان اینکه با اوج گرفتن اختلافات درونی جبهه ملی که بخشی از آن بویژه در زمینه ساختار تشکیلات در کنگره جبهه ملی (دی ١٣4١) تشدید گردید، ابراز داشت: پس از آزادی سران آن در شهریور 42 روند از هم پاشیدگی آن گروه تشدید شد. مکاتبات متعدد شواری عالی جبهه و دکتر مصدق به نتیجه ای نرسید و کشمکش درون سازمان تا اردیبهشت ١٣4٣، که شورای عالی جبهه ملی در پاسخ به نامه دکتر مصدق انحلال خود را اعلام کرد، ادامه یافت. روند مبارزه در سالهای بعد نشان داد که جریان حرکت دوشادوش مردم و علمای مذهبی، که تحت تأثیر تغییر ادبیات انقلاب از خرداد 1342 شروع شده بود، چنان عرصه رهبری انقلاب را در اختیار گرفت که دیگر گروهها هرگز نتوانستند خود را به صف اول نهضت و رهبری آن بکشانند و انقلاب اسلامی ایران از همان سال 42 به رهبری علمای مذهبی پا گرفته و به نتیجه رسید.
وی با اشاره به اینکه همان طور که در تبریز در سالهای بعد نیز نشانههای از وقایع رخ داده و تاثیرات آن شاهد هستیم، تصریح کرد: در سال های بعد کادر سازی های علمای تبریز بسیار بیشتر و بهتر از سایر مناطق ایران منجر به نتیجه شد وقوع حادثه 29 بهمن سال 1356 تبریز پیش و بیش از سایر مناطق ایران رژیم را دچار ضعف و سر درگمی کرد.
عبادی تاکید کرد: اثر جدی قیام ١٥ خرداد از رونق افتادن فعالیتهای سیاسی و غیراسلامی و مخصوصاً جریان چپ و ملی گرایی بود. امام خمینی در مبارزه، روش جدیدی را در برابر رژیم آغاز وآن تلاش ایشان در جهت تغییر اندیشه و ادبیات غالب در جریان مبارزه از بنیانهای چپ گرایانه به بنیانهای فکری اسلامی بود. ایشان آشکارا اعلام کرده بودند، که این خواسته تنها نقطه مطلوب در این مبارزه است، بنابر این همه گروههای سیاسی که به کمتر از این حد قانع بودند، دیگر جاذبه سیاسی خود را از دست دادهاند. در این راستا، حتی کمونیسم نیز که اندک اندک با گذشت ده سال از حوادث 28 مرداد و قبل از آن، دوباره در ایران نفسی تازه کرده و در صدد حضور تازهای در عرصه سیاسی بود.
این پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، با بیان اینکه با قیام امام خمینی، با مانع پرقدرتی مواجه شد که نیروی آن برخاسته از ملت مسلمان بود که نه تنها برخلاف کمونیستها به هیچ نیروی خارجی تکیه نداشت بلکه نیروی محرکه این گروه اسلام و، مذهب تشیع بود گفت: نهضت پانزده خرداد موجب تکامل مبارزه سیاسی مردم شد و رشد و بینش آنان رادر تشخیص هدف اصلی مبارزه افزایش داد. در اثر همین تکامل بود که پس از پانزده خرداد شعار براندازی رژیم، شعار کلیه گروههایی شد که قصد مبارزه سیاسی داشتند و اگر گروهی پیدا میشد که میخواست درچارچوب قانون اساسی و از طریق آزادیهای سیاسی مبارزه کند، در نظر ملت محافظه کار و سازشکار تلقی میشد.
وی یادآور شد: شعار براندازی رژیم، پس از پانزده خرداد هدف کلیه حرکت هایی شد که میخواستند برای خود پایگاهی مردمی پیدا کنند. و چون الهام گرفته از بنیانهای فکری اسلامی بود به سرعت توانست در بین تودههای مردم چایگاه فکری و عملی پیدا کند.
گفتوگو از حامد سلطانپور
انتهای پیام/114/ش