"محیط‌ زیست" و دنیایی پر از سوژه برای ساخت مستند/ کمی سلیقه و حمایت رسانه ملی را می‌خواهد!

"محیط‌ زیست" و دنیایی پر از سوژه برای ساخت مستند/ کمی سلیقه و حمایت رسانه ملی را می‌خواهد!

با نگاهی به نظرسنجی اخیر صداوسیما می‌توان فهمید که استقبال مردم ما از مستندهای محیط‌زیست و حیات وحش چه قدر است، اینکه چرا آثاری با این موضوع در کشوری که پر از زیبای‌های محیط‌زیستی است، کم ساخته می‌شود جای سؤال دارد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 5 ژوئن روز جهانی محیط‌زیست نامگذاری شده و روزی است که از سوی سازمان ملل برای افزایش آگاهی مردم برای نگهداری محیط زیست، تلاش برای جلوگیری از تخریب آن و حفظ گونه‌های زیستی‌جانوری همه ساله در سراسر دنیا گرامی داشته می‌شود. 

با نگاهی به طبیعت جانوری و گیاهی کشورمان به راحتی می‌توان دریافت که ایران از نظر گونه‌های جانوری، پوشش گیاهی و شرایط محیط زیستی دارای شرایط منحصر به فردی است؛ کشورمان جزء چند کشور محدود در دنیاست که از آب و هوای چهار فصل برخوردار است، گونه‌های جانوری منحصربه فردی در کشورمان وجود دارد که بسیاری از آنان به صورت اختصاصی تنها در ایران یافت می‌شوند و پوشش‌های گیاهی بسیار خاصی در این منطقه وجود دارد که نظیر آن در هیچ‌ جایی از دنیا دیده نمی‌شود. البته طبیعی است که کشوری با چنین ظرفیت بالای محیط زیستی با چالش‌های زیادی نیز در این حوزه دست و پنجه نرم کند که البته این چالش‌ها نیز میدان گسترده‌ای را برای پرداخت رسانه‌ای مستندسازان باز کرده است. شاید بتوان گفت با معدنی از سوژه‌های محیط زیستی مواجهیم که بسیاری از آن تاکنون مغفول مانده است.

بگذارید به چند سوژه جالب اشاره کنم، محمد درویش، کارشناس محیط زیست که برای نقد و بررسی مستند ایرانگرد حدود 2 سال پیش در خبرگزاری تسنیم حضور پیدا کرده بود، دو ماجرای واقعی را تعریف کرد که هر کدام می‌توانست سوژه‌ای جذاب برای ساخت یک مستند محیط‌زیستی باشد که احتمالاً جوایز داخلی و بین‌المللی زیادی نیز کسب می‌کرد؛ او در آن گفت‌وگو به روزهایی اشاره کرد که خرس بلوچی در حال انقراض بود اما با فرهنگسازی و آموزش به مردم امروز نه تنها آن خرس در معرض نابودی نیست بلکه مایه برکت برای مردم آن منطقه شده است. او چنین تعریف کرد: "یک نکته جالب بگویم. خرس سیاه بلوچی در حال انقراض بود و شرایط به‌مراتب بسیار بدتری نسبت به یوزپلنگ ایرانی داشت. خرس سیاه بلوچی، عاشق داز (خرمای وحشی) است. یک گروهی در آن منطقه کارشان دازبافی است و اقتصادشان به داز وابسته است. حال مردم منطقه می‌گفتند که "خرس سیاه بلوچی داز را می‌خورد پس باید آن را بکشیم". ما آمدیم و برای مقابله با این کار، یک گروه از بچه‌ها را به منطقه فرستادیم تا با آنان صحبت کنند. این 11 خانم بهشان توضیح دادند که "در معده این خرس، آنزیم بسیار قوی وجود دارد که وقتی این خرس آن خرما را می‌خورد، در معده‌اش فرآوری شده و در مدفوع آن ماده مربوطه ایجاد می‌شود. اگر غیر از این باشد، امکان ندارد که داز دوباره سبز بشود، بدین معنی که اگر شما هسته داز را بکارید، امکان ندارد که به‌عمل بیاید، مگر این‌که آنزیم معده خرس به آن برخورد کند تا نرم شده و جوانه بزند، در حقیقت، دلیل زاد‌آوری طبیعی داز، رابطه‌ای است که بین مدفوع خرس سیاه بلوچی با هسته داز وجود دارد". وقتی این حقیقت را به آنان گفتیم، با خود گفتند که "اگر هوای خرس را داشته باشیم، انگار که هوای جیبمان را داشته‌ایم". از آن زمان به بعد بود که روند تغییر کرد و اکنون در مناطقی دازهای فاسدشده را جاسازی می‌کنند تا خرس آنان را بخورد و حالش خوب باشد و داز زیادتر بشود. حال اگر داز زیاد‌تر باشد، انگار که ریزگردها را کنترل کرده‌ایم و بنابراین حال طبیعت نیز خوب است. اکنون تعداد خرس سیاه بلوچی، در حال افزایش است."

او روایت دیگری از تالاب کانی برازان را تعریف می‌کرد که در معرض خشک شدن و تبدیل به دریاچه ارومیه دیگری بود اما حالا حالش خوب است و برای این که چنین اتفاقات خوبی دوباره تکرار شود، نیاز به کار رسانه‌ای و به عبارت بهتر فیلم مستند داریم؛ او چنین تعریف می‌کرد: "برای مثال منطقه کانی برازان در نزدیکی مهاباد، تالابی را داشتیم که در حال خشک‌شدن بود. چرا که کشاورز‌ها باغ‌های سیب‌شان را گسترش می‌دادند و این باغ‌ها نیاز به آب بسیار زیادی داشت. آنان به این روند مصرف بی‌رویه آب ادامه می دادند و هر چه قدر هم که بچه‌های محیط‌زیست می‌گفتند که این کار را نکنید، گوش کسی بدهکار نبود. این جریان ادامه داشت تا زمانی که یکی از کمپین‌های مردمی منطقه به همراهی سیروس اختیاری به آن منطقه رفتند و بهشان گفتند که اگر این باغ‌ها را گسترش بدهید و با موتور آب، آب را بمکید، نمک کف این تالاب روی درختان باغ‌هایتان می‌نشیند و شما مجبور به مهاجرت می‌شوید. در حقیقت اتفاقی مانند دریاچه ارومیه رخ می‌دهد. آنان اعتماد کردند و بخشی از حق‌آبه‌شان را به تالاب دادند. وقتی این کار صورت گرفت، تعدادی از پرندگانی که در دریاچه ارومیه آب پیدا نمی‌کردند، به صورت غریزی، به کانی برازان آمدند و یک بهشت عجیب و غریبی در آن منطقه ایجاد شد. پس از آن، شکارچیان بسیار زیادی آمدند تا پرندگان را بزنند و جالب است که مردم منطقه بهشان گفتند که بیایید تا دوربین بگذاریم و پرنده‌نگری راه بیندازیم. قبول کردند و این کار را کردند. همین موضوع باعث شد تا گردشگران زیادی به منطقه بیایند. خب وقتی گردشگر آمد، گفت که آیا جایی دارید که شب در آن بمانیم؟ غذایی برای خوردن دارید؟ چیزی دارید که یادگاری ببریم و... همین کار باعث شد که خانه‌شان اجاره برود، غذای محلی‌شان فروخته شود و صنایع دستی در آن راه بیفتد. اکنون مردم کانی‌برازان می‌گویند که تالاب، خون رگ‌های ما است. سالی 60 میلیون تومان جمع می‌کنند تا غرق‌بان بگیرند و کسی نیاید که موتور پمپ بگذارد و آب تالاب را بکشد. ما کم‌ترین تعارض را در منطقه داریم. حال تالاب خوب است و حال مردم نیز خوب است. باید این فرهنگ را توسعه بدهیم. کار رسانه این است."

حالا و پس از مروری بر چند سوژه، شاید این سؤال پرسیده شود که اقبال مخاطبان نسبت به آثار مستند با موضوعات این چنینی تا چه اندازه است؟ در پاسخ باید به جدیدترین نظرسنجی صداوسیما اشاره کرد؛ جایی که مستندهای حیات وحش که از شبکه مستند پخش می‌شود با 35.2 درصد مخاطب در جایگاه سوم قرار گرفته و بالاتر از برنامه‌های پر آوازه‌ای مثل «به خانه برمی‌گردیم»، «سیمای خانواده»، «فوتبال برتر» و ... جا خوش کرده است، ماجرا زمانی جالب‌تر می‌شود که می‌بینیم رده چهارم نیز به مجموعه مستند «ایرانگرد» با 25.8 درصد اختصاص دارد. این مجموعه مستند که به کارگردانی جواد قارایی تولید می‌شود، حتی در باکس شلوغ نوروزی نیز طرفداران خاصی دارد که کم هم نیستند. 

سینمای مستند , مستند , مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی , صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران , جشنواره بین‌المللی سینما حقیقت ,

در نقطه‌ای دیگر باید به اقبال جشنواره‌ها به مستندهای محیط زیستی اشاره کرد، اگر جشنواره بین‌المللی سینما حقیقت را جشنواره تخصصی سینمای مستند در ایران بدانیم و به مستندهای برگزیده چند سال اخیر نگاه کنیم می‌بینیم که هیچ مستند باکیفیت محیط زیستی یا حیات وحش نبوده است که از زیر نگاه داوران فرار کند و جایزه‌ای به خود اختصاص ندهد. مستندهایی مثل «زندگی در خور موسی» به کارگردانی حجت طاهری، «امپراطوری سنجاب‌ها» به کارگردانی فرشاد افشین‌پور، «محیط‌بان و پلنگ» و «در قلمرو افعی دم عکنبوتی» به کارگردانی فتح‌الله امیری و ... شاهد مثال‌هایی بر این ادعا هستند که اگر مستند خوب محیط‌زیستی ساخته شود جایزه گرفتن از جشنواره‌ای مثل سینماحقیقت خیلی دور از دسترس نیست. 

البته نباید فراموش کرد که ساخت مستندهای محیط‌زیستی و حیات وحش چالش‌های زیادی نیز دارد؛ گروه مستندساز شاید ماه‌ها باید در انتظار بماند تا بتواند سوژه مورد علاقه خود را شکار کند؛ علاوه بر این به دلیل نیاز این‌گونه مستندها به تجهیزات بیشتر و دقیق‌تر طبیعتاً هزینه ساخت این مستندها بالاتر است؛ در اینجاست که باید دست یاری به سمت رسانه ملی دراز کرد؛ رسانه ملی وظیفه دارد برای معرفی جاذبه‌های طبیعی ایران، جذب توریست، فرهنگسازی حفظ محیط‌زیست و هزاران هدف دیگر دست به ساخت مستندهایی با موضوع محیط زیست بزند. شاید ساخت چنین مستندهایی هزینه فراوانی داشته باشد اما فراموش نکنیم که هزینه امروز چند ده برابر، فردا بهمان برمی‌گردد. البته نباید غافل شد که صداوسیما در سالیان اخیر مستندهای زیادی با این موضوع تولید کرده است که از آن جمله می‌توان به مجموعه مستندهای «ایرانگرد»، «همسایه آسمان»، «دروازه خورشید» و ... اشاره کرد. 

حالا مستندسازان در میدانی پر از سوژه قرار دارند، مخاطبان ایرانی هم که مستندهای حیات وحش و محیط زیست را دوست دارند، جشنواره‌ها نیز اقبال دارند، پس همت مستندساز در کنار سرمایه‌گذاری رسانه ملی می‌تواند اثرات بسیار خوبی داشته باشد. اگر مستندهای نشنال جئوگرافی را می‌بینیم و شگفت‌زده می‌شویم، نه مستندسازان ایرانی کم از مستندسازان این گروه دارند و نه جاذبه‌های گردشگری ما کم از جاذبه‌های اروپایی و آمریکایی است. فقط کمی حمایت می‌خواهد و سلیقه. 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
triboon
گوشتیران