واکاوی واکنشهای محتاطانه سران غرب به تراژدی «جورج فلوید» در آمریکا
چرایی سکوت سران غرب یا واکنش دیرهنگام آنها به تراژدی مرگ «فلوید» و «تبعیض نژادی» در آمریکا سوالی است که باید از آنها که مدعی حمایت از حقوق بشرند پرسیده شود.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از رادیو بین المللی چین، اعتراضات به کشته شدن «جورج فلوید» مرد سیاه پوست آفریقایی تبار آمریکایی توسط یک پلیس سفید پوست، در سراسر آمریکا در حال گسترش است و در حالیکه جامعه بین المللی وضعیت بیمارگونه نژادپرستی در آمریکا را به صورت یکپارچه و یک صدا محکوم کرده برخی از سران کشورهای غربی که همواره مشتاق صحبت درباره دموکراسی و حقوق بشر هستند، در واکنش به این نژادپرستی سکوت کرده اند و به فردی تبدیل شده اند که قدرت شنیدن و صحبت کردن را از دست داده است.
تلویزیون «اسکای نیوز» استرالیا در تاریخ 4 ژوئن (2 روز گذشته) اینطور بررسی کرده است که «اگر سران کشور دیگری به دلیل اقدام تظاهرات کنندگان مسالمت آمیز به گرفتن عکس از صحنه اعتراضات، علیه آنها گاز اشک آور استفاده کنند تا آنها متفرق شوند و یا اینکه معترضان را به استفاده از نیروی نظامی و ارتش تهدید کنند، رهبران جهان این اقدام را نقد خواهند کرد.
با این وجود، برخی از سران کشورهای غربی در واکنش به اقدامات تعجب آور سران آمریکایی در برابر معترضان این کشور، مانند فردی کر و کور رفتار می کنند؛ این سران کشورهای غربی در طول روزهای هفته خود را مشغول صحبت با سایر کشورها می کنند (از مسئولیت خود برای واکنش به اقدام دولت آمریکا در برابر معترضان فرار می کنند) و یک تضاد واضح رفتاری ایجاد می کنند.
اینطور به نظر می رسد که این سیاستمداران که همواره در طول هفته مشغول اظهار نظر هستند، پیروان کوچکی از سیاستمداران آمریکایی به حساب می آیند.
حقیقت این است که بعضی از کشورهای غربی به پیروی از آمریکا عادت کرده اند؛ سران این کشورها نه عادت و نه جرات این را دارند که کمر راست کنند و چند کلمه قاطعانه در محکومیت رویکرد دولت ترامپ در برابر معترضان آمریکایی به زبان بیاورند.
سران این کشورها با اینکه می دانند اقدامات وا پس گرایانه مانند زورگویی علیه جامعه اقلیت یک کشور، در تضاد با بدیهیات است، اما اینطور وانمود می کنند که در حاشیه قرار دارند و همچنان ساکت می مانند و جرات نقد و اظهار نظر دلخواهاشان را ندارند.
با گذشت زمان ، «سکوت» به انتخاب ناگزیر برخی از سیاستمداران غربی تبدیل شده است؛ آنچه مطرح کردن آن به مراتب دشوارتر است، این است که در برخی از همین کشورهای غربی نیز مشکلات جدی در زمینه تبعیض نژادی دیده می شود و حتی برخی از سیاستمداران، از حامیان برتری نژاد سفیدپوست هستند.
مرگ فلوید نه تنها موجی از تظاهرات را در سراسر آمریکا را به دنبال داشته است، بلکه تظاهراتی را در بیش از ده ها کشور در سراسر جهان و از جمله انگلیس، استرالیا و کانادا به راه انداخته است.
بعضی از سیاستمداران غربی نگرانند که اگر در این باره زیاد صحبت کنند، زخم های خود را در معرض دید عموم قرار می دهند و خود را در معرض زشتی ها می گذارند و نهایتا آتش به جان خودشان می اندازند؛ این ابهام سران غربی درباره بیماری مزمن نژادپرستی، نشان دهنده نگرانی و وجدان گناه کار آنهاست.
آنچه مسخره به نظر می رسد، این است که این سیاستمداران غربی با وجود اینکه در برابر تبعیض نژادی در کشور خودشان بی تفاوت و درمانده هستند، اما مشتاق هستند که نژادپرستی در کشورهای دیگر را تحریک کنند و اغلب در حال اتهام زنی به کشورهای در حال توسعه و بدنام کردن آنها هستند؛ چنین روندی، رویکردی است که کشورهایی مانند انگلیس و استرالیا در پیش گرفته اند.
به بیان صریح می توان گفت که تبعیض نژادی زخمی بر پیکر جامعه آمریکا است و یک موضوع شرم آور مشترک در میان کشورهای غربی محسوب می شود و تلاش ها برای پرداختن به این موضوع با وجود یک «استاندارد دوگانه» نمی تواند به وضوح عامل حفاظت از موجودیت یک فرد باشد و از طرف دیگر، ممانعت از ایجاد ابهام نیز مشکل را حل نخواهد کرد.
برخی از کشورهای غربی که از رویکرد آمریکا در مسیر "پیشگیری اپیدمی (کرونا)" تقلید می کنند در حال حاضر وارد یک مبارزه بزرگ علیه این اپیدمی شده اند؛ در حال حاضر، سوالی که مطرح می شود این است که آیا این کشورها باید در مبارزه با تبعیض نژادی نیز مانند آمریکا دچار سقوط و زوال شوند؟
انتهای پیام/