گزارش تاریخ| خون‌شریکی دو ملت؛ خدمات متقابل ایران و افغانستان در روزهای سخت

گزارش تاریخ| خون‌شریکی دو ملت؛ خدمات متقابل ایران و افغانستان در روزهای سخت

پیدا شدن پیکر مطهر شهید "نسیم افغانی" از شهدای دفاع مقدس، بهانه‌ای شد تا روزهای جانبازی دو ملت ایران و افغانستان برای یکدیگر را بازخوانی کنیم.

گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم- در روزهای گذشته خبر تفحص پیکر پاک شهید "نسیم افغانی" از رزمندگان لشکر 5 نصر خراسان در دوران دفاع مقدس در رسانه‌ها و فضای مجازی بازتاب فراوانی داشت و بار دیگر یادآور همراهی دو ملت ایران و افغانستان در روزهای سخت در کنار یکدیگر بود. 

در این گزارش نگاهی به خون‌شریکی دو ملت ایران و افغانستان در مقاطع مختلف بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خواهیم داشت:

** مخالفت با اشغال افغانستان و حضور افغانستانی‌های آواره در ایران

پس از حدود 2 ماه از اشغال سفارت آمریکا در تهران، کشور اتحاد جماهیر شوروی در 6 دی 1358 با به‌کارگیری 45 هزار نیروی نظامی، کشور افغانستان را اشغال کرد. با اشغال افغانستان، حکومت 100 روزه حفیظ‌الله سرنگون شد و در 8 دی ماه ببرک کارمل با یک هواپیمای نظامی شوروی وارد کابل و رئیس‌جمهور افغانستان شد.

سفیر شوروی مدتی پس از اشغال افغانستان در قم به حضور امام خمینی رسید. امام در این‌باره فرمودند: «آن (سفیر شوروی) گفت: ... اشخاص خارجی آمده بودند و در افغانستان مشغول به اخلال بودند و مخالف با ملت بودند. دولت افغانستان از شوروی خواست که بیاید این کار را بکند... من از او پرسیدم که آن خارجی که شما می‌گویید کی هست؟ کدام خارجی‌ها آمدند؟ البته با تمجمج گفت: مثلاً پاکستان. بعد من بهش قصه‌ای را گفتم که اساس مسائل ما هم همان قصه است. گفتم اگر شما خیال کنید که با سرنیزه بتوانید یک ملتی را خاضع کنید و استقرار هم پیدا بشود، این اشتباه است. سرنیزه می‌تواند یک مردمی را سرکوب کند، بکشد، چه بکند، لکن نمی‌تواند مستقر باشد. ملت اگر یک چیزی خواستند، نمی‌شود به خلاف میل ملت همیشه یک کاری را انجام داد. و اگر حکومت رژیمش دو رژیم باشد، ملت مسلم باشد، حکومت کمونیست باشد، این نخواهد درست شد و شما همچو امیدی نداشته باشید. با بودن یک ملتی به حال نظام اسلامی و آمدن یک حکومتی برای این ملت به نظام دیگری مثل کمونیست، این می‌شود. اول شماها بریزید و بکشید – و چناچه دارند همین کار را می‌کنند – و مردم را سرکوب کنید. لکن این استقرار نمی‌تواند پیدا کند.»

در چنین شرایطی اشغال افغانستان موجبات نگرانی آمریکا را فراهم آورد. روس‌ها از سالیان دور به دنبال دستیابی به آب‌های گرم خلیج فارس بودند. تضعیف آمریکا پس از انقلاب اسلامی و نیز نگرانی روس‌ها در مورد از دست دادن کنترل افغانستان با پدیده‌ای همچون انقلاب اسلامی، باعث شد ارتش سرخ به این کشور هجوم ببرد.

در این هنگام شوروی از ایران انتظار داشت در برابر این اقدام نظامی و اشغال کشور همسایه و مسلمان سکوت کند، ولی امام خمینی دخالت شوروی در افغانستان را محکوم کردند و در اعتراض به این اقدام شوروی، خطاب به سفیر آن کشور در ایران گفتند: «البته دولت شوروی می‌تواند افغانستان را قبضه کند، ولی نمی‌تواند در آنجا مستقر شود. اگر شما خیال کردید بتوانید افغانستان را بگیرید و آن را آرام کنید، این خیال باطلی است. ملت افغانستان مسلم است. در مقابل حکومت افغانستان ایستاده‌اند. شما هم اگر بروید و هر قدرت دیگری هم برود، آنجا را می‌گیرد، اما نمی‌تواند آنجا را آرام کند و بالاخره شکست می‌خورد.»

امام در بیانات 15 دی 1358 نیز خطاب به استادان دانشگاه تهران در این‌باره فرمودند: «قوای شهرها مجهز توی شهرها ریختند و دارند چه می‌کنند. البته آن‌ها دارند مقاومت می‌کنند و بالاخره هم پیروزی با ملت است ان‌شاالله.»

اشغال افغانستان موجب فرار میلیون‌ها آواره افغانی به خاک ایران و پاکستان شد. حضور بیش از یک میلیون آواره تبعه افغانستان در زمان جنگ موجب افزایش نیازهای مصرفی کشور شد. همچنین تظاهرات این افراد علیه شوروی که گاهی تا اشغال نمایندگی‌های شوروی در ایران هم پیش می‌رفت، چالش‌هایی سیاسی، امنیتی را برای ایران به همراه می‌آورد.

حمایت ایران از مجاهدین افغانی و مخالفت با اشغال افغانستان، موجب تقویت همکاری شوروی با دولت عراق و تحریک عوامل کمونیست در داخل ایران برای مقابله با حکومت ایران شد. این امر همچنین عدم مخالفت شوروی با کشورهای غربی را در مجامع بین‌المللی درباره مسائل مربوط به ایران در پی داشت با این وجود جمهوری اسلامی بخاطر پایبندی به آرمان کمک به مستضعفان حمایت‌هایش را جهاد مردم کشور همسایه ادامه داد.

 اشغال افغانستان 8 سال و 5 ماه طول کشید و تا دو ماه قبل از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، ادامه یافت.

ارتش سرخ شوروی با خروج 1200 نظامی خود از افغانستان در روز 26 اردیبهشت 1367، کار انتقال 115 هزار سرباز خود را از افغانستان شروع کرد که 9 ماه به طول انجامید.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در مهر ماه سال 68 در دیدار رئیس جمهور موقت افغانستان و رهبران مجاهد افغانستانی با بیان اینکه ما در سخت‌ترین شرایط نیز، هیچ مصلحتی را بر مصلحت دفاع از افغانستان غلبه ندادیم، فرمودند: «در طول جنگ تحمیلی هشت‌ساله، بخش عمده از زحماتی که متحمل شدیم، به‌خاطر موضع قاطع و صریحی بود که در امر افغانستان داشتیم.»

ایشان همچنین در آن دیدار گفتند: «ملت افغانستان، حق زیادی در اشاعه‌ی فرهنگ اسلامی دارد. کتب حدیث و تفسیر و فقه و تاریخ و امثال این‌ها، که در طول قرون متمادی از افغانی‌ها صادر شده، چند برابر آن مقداری است که کشورهای مغرب اسلامی توانستند به وجود آورند.»

** حضور مجاهدان افغانستانی در دفاع مقدس

پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، افغانستانی‌هایی که به ایران آواره شده بودند و یا پیش از آغاز جنگ در برخی شهرهای ایران همچون مشهد و قم سکونت داشتند، داوطلبانه عازم جبهه‌های جنگ شدند و در کنار رزمندگان ایرانی در برابر دشمن بعثی متجاوز ایستادند. آنان از نخستین روزهای دفاع مقدس، در جبهه‌های جنگ حضور داشتند. به طور مثال در عملیات پیروز «ضربت ذوالفقار» که دی ماه سال 59 و در منطقه عملیاتی میمک اجرا شد، رزمندگان افغانستانی در کنار نیروهای ارتش و سپاه نقش‌آفرینی کردند.

در ادامه رزمندگان افغانستانی در یگان‌های سپاه همچون لشکرهای 5 نصر خراسان، 21 امام رضا (ع) و 17 علی بن‌ابیطالب (ع) قم سازماندهی شدند. شهید «نسیم افغانی» که چند روز پیش پیکر او تفحص شد، از جمله رزمندگانی است که همراه با رزمندگان لشکر نصر به جبهه‌ها اعزام شد و در عملیات والفجر یک در منطقه عمومی فکه به شهادت رسید و پیکرش مفقود شد.

در سال 64 نیز یگانی به نام تیپ ابوذر شکل گرفت که رزمندگان این تیپ مجاهدان افغانستانی بودند؛ البته فرمانده آن ایرانی و "محمدرضا حکیم‌جوادی" نام داشت.

سردار حکیم جوادی می‌گوید: «ما از سال 58 همراه با یکی دو نفر از جمله سردار مرتضی صفاری در رابطه با افغانستان کار می‌کردیم. همچنین با شهید مزاری از فرماندهان افغانستانی که آن وقت رئیس حزب وحدت بود، همراه بودیم. ما قبل از آغاز جنگ به عنوان پاسدار به افغانستان رفتیم و زمانی که جنگ آغاز شد نیز آنجا بودیم. ما در آنجا به افغانستانی‌ها آموزش نظامی می‌دادیم و با آن‌ها کار می‌کردیم. مدتی نیز در منظریه قم این دوره‌ها را برگزار کردیم و سپس به پادگان امام حسین(ع) منتقل شدیم. در پادگان امام حسین(ع)، ساختمانی ویژه نهضت‌ها بود که آن ساختمان به ساختمان افغانستانی‌ها معروف شد و بنده فرمانده‌اش بودم. مرکز آموزش نهضت‌ها زیرنظر اطلاعات سپاه بود. من با چند نفر از مسئولین سپاه صحبت کردم که نیاز است برادران آموزش‌های تخصصی ببینند و سپس سازماندهی شوند و به جبهه‌های خودمان جهت کسب تجربه اعزام شوند و سپس با همین سازمانشان به داخل افغانستان بروند.»

این طرح سردار حکیم‌جوادی توسط فرماندهان سپاه پذیرفته و وی مامور به تشکیل تیپ ابوذر شد. لذا افغانستانی‌های مقیم تهران، قم، کاشان و حومه‌ی این شهرها در پادگان‌های سپاه دوره‌های آموزش تخصصی تخریب، شناسایی و... را گذراندند.

پس از طی دوره‌های آموزشی و تربیت فرماندهان، کادرهای این تیپ انتخاب شدند. عبدالرضا رحمانی و علی حکیم جوادی برادرِ سردار حکیم جوادی به همراه چند افغانستانی کادرهای اصلی این تیپ را تشکیل دادند و نیروها در قالب 4 گردان سازماندهی شدند و گروه نخست در اولین ماموریت در زمستان سال 64، به قرارگاه رمضان (قرارگاه عملیاتی برون‌مرزی سپاه) در غرب کشور اعزام و در محورهای پاوه، نوسود، قله شمشی و تپه شهیدان رجایی و باهنر خط پدافندی تشکیل دادند.

در فروردین سال 65 نیز گروه دوم به قرارگاه رمضان در غرب اعزام و در محورهای عملیاتی کلاشین، سه راه شهدا، سه راه لولان و قلعه سنگی عملیات‌های چریکی انجام دادند. 

مهاجرین افغانستانی , لشکر فاطمیون ,

رزمندگان افغانستانی دوران دفاع مقدس

هرچند در اسناد دوران دفاع مقدس، نام و نشان چندانی از تیپ ابوذر در دست نیست؛ اما این تیپ در دهه هفتاد در افغانستان، تجدید سازمان شد. همچنین گفته می‌شود حدود 2 هزار افغانستانی در طول دوران دفاع مقدس در جبهه‌های نبرد به شهادت رسیدند.

** تشکیل سپاه حضرت محمد(ص)

پس از پایان یافتن جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی از افغانستان، گروه‌های تروریستی در آن کشور سر برآوردند. فرماندهان ایرانی که از دوران دفاع مقدس با مجاهدان افغانستانی ارتباط داشتند، اقدام به سازماندهی مجدد آنان کردند و این بار در قالب «سپاه حضرت محمد (ص)» وارد عمل شدند.

سردار حکیم‌جوادی در این ارتباط می‌گوید: «پس از جنگ من با نیروهای قدیمی تیپ ابوذر ارتباط داشتم. بعضی کارهای فرهنگی نیز انجام می‌دادند. خطر طالبان که در افغانستان به وجود آمد، ما شیعیان افغانستان را مجدد سازماندهی و کمکشان کردیم.

سال 73 یا 74 بود که طالبان می‌خواست، افغانستان را بگیرد. اینجا نیز بچه‌های تیپ ابوذر و احمدشاه مسعود نقش داشتند. ما به سراغ نیروهای قدیمی تیپ ابوذر رفتیم و گفتیم شما حاضرید که به افغانستان بروید؟ گفتند: بله حاضریم. چند لشکر تشکیل شد به نام سپاه حضرت محمد (ص). هیچکس باورش نمی‌شد. شاه مسعود می‌گفت: برای من جای سوال است. من اگر بخواهم مجاهد اسلامی را تصور کنم که چگونه است، نیروهای سپاه محمد هستند. با این نیروها نیز بسیار کار شد و آموزش‌های بسیاری را دیدند.»

مهاجرین افغانستانی , لشکر فاطمیون ,

شهید سپهبد سلیمانی در کنار شهید احمد شاه مسعود در جمع مجاهدان افغانستانی

** خون‌شریکی رزمندگان افغانستانی و ایرانی در دفاع از حرم

با آغاز جنگ در سوریه و ظهور گروه‌های تروریستی – تکفیری، بار دیگر مجاهدان افغانستانی در قالب یگان «فاطمیون» وارد میدان شدند. هسته‌ اولیه‌ی شکل‌گیری تیپ فاطمیون، تعدادی از نیروهای افغانستانی سپاه حضرت محمد (ص) بودند. 

سردار حکیم‌جوادی می‌گوید: «با شروع درگیری در سوریه تعدادی از بچه‌های تیپ ابوذر پیشنهاد دادند برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) به سوریه بروند. آن وقت تعداد اندکی از افغانستانی‌ها در سوریه بودند که در دفاع از حرم حضرت زینب (س) می‌جنگیدند و شهید هم داده بودند. این‌ها از قبل ساکن سوریه بودند.»

شهید مصطفی صدرزاده از فرماندهان ایرانی تیپ فاطمیون نیز در گفتگویی گفته است: «زمانی که بحث سوریه پیش آمد از جمهوری اسلامی تقاضا کردند که کمک کند تا در جنگ شرکت کنند. این تقاضا را حاج آقا علوی و شهید ابوحامد (فرمانده تیپ فاطمیون) مطرح کردند.»

هسته اولیه تیپ فاطمیون با 25 نفر شکل گرفت و این‌ها اولین نیروهایی بودند که به سوریه رفتند. ابتدا با گروه‌های عراقی کتائب سیدالشهدا (ع) و دیگر گروه‌ها کار کردند و به عنوان دسته کوچکی در کنار آن‌ها قرار گرفتند. بتدریج و پس از اینکه پیکر هر شهیدی به ایران و افغانستان بازگشت و در میان مردم تشییع شد، جوانان بسیاری برای حضور در سوریه مشتاق شدند و به تیپ فاطمیون پیوستند.

سردار حکیم‌جوادی می‌گوید: «اوایل درگیری سوریه کمتر کسی حاضر بود به سوریه برود چون مزدوران و تکفیری‌ها تبلیغات فراوانی داشتند... اما مردانگی کردند و بدون هیچ چشم داشتی به سوریه رفتند.»

نام «فاطمیون» به این دلیل برای نیروهای افغانستانی مدافع حرم انتخاب شد که این تیپ در ایام شهادت حضرت زهرا (س) شکل گرفت. شهید صدرزاده گفته است: «بچه‌ها می‌گفتند چون حضرت زهرا (س) غریب بود و در غربت شهید شد و ما هم در سوریه غریب هستیم، نام فاطمیون برازنده است.» 

این تیپ در اواخر سال 93 و اوایل سال 94 با دستور سردار سلیمانی به لشکر ارتقا پیدا کرد و توان رزمی و نیروی انسانی آن افزایش یافت. نیروهای فاطمیون در عملیات‌های مختلفی در جبهه نبرد با داعش در کنار رزمندگان سوری، عراقی، لبنانی، پاکستانی و ایرانی حضور داشتند؛ اما صحنه برجسته خون شریکی مردم ایران و افغانستان حضور نیروهای ایرانی در کنار افغانستانی‌های لشکر فاطمیون بود که در کنار یکدیگر جنگیدند و خون‌هایشان بر زمین ریخته شد. شهیدان مصطفی صدرزاده و مرتضی عطایی از فرماندهان ایرانی تیپ فاطمیون بودند که داوطلبانه و با شناسنامه افغانستانی به سوریه رفتند و مدافع حرم شدند.

داستان خون‌شریکی و همراهی دو ملت ایران و افغانستان که از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده است، داستان ناتمامی است که با رخ دادن هر جنگ و نبردی، صحنه‌هایی از آن برجسته و به تصویر کشیده می‌شود.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
مدیران
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon