شرح حالی برای عبدالقادر مراغی/ از مراغه تا هرات
عبدالقادر مراغی از جمله موزیسینهایی است که تأثیر بسیاری بر موسیقی ایران و کشورهای اطراف داشته است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عبدالقادر مراغی یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین موزیسینهای تاریخ شرق است. کتاب «شرح جامع جامعالالحان عبدالقادر مراغی» از آثاری است که به این هنرمند و آثارش میپردازد. در بخشی از این کتاب شرح حالی برای عبدالقادر مراغی نوشته شده است که در ادامه این شرححال را میخوانید:
عبدالقادر بن غیبی الحافظ المراغی به احتمال زیاد در بین سالهای 8 – 757 ق. در مراغه به دنیا آمد. مراغی نام خود را در کتابهای مقاصدالالحان و جامعالاحان «عبدالقادر بن غیبی الحافظ المراغی» ذکر کرده است، اما نام و لقب او در منابع گوناگون به صورتها مختلفی ذکر شده است. از جمله از وی با نامهای «نظام الدین»، «کمال الدین»، «ابن غیبی» و «عبدالقادر گوینده» نیز یاد برده شده است.
لقب حافظ، به معنی حافظ قرآن کریم بوده است. چنان که از گفتههای خود عبدالقادر مشخص است هم پدرش و هم او حافظ قرآن بودهاند و هر دو دارای این لقب.
عبدالقادر از پدرش با عنوان «ابن غیبی» یا «غیاث الدین غیبی» یاد میکند و اطلاعات بسیار کمی درباره وی به ما میدهد. خواندمیر در حبیبالسیر نام پدر عبدالقادر را «صفیالدین» ذکر میکند و او را مردی کاردان و مرتبط با اشراف و دربار معرفی میکند. در عین حال عبدالقادر در هیچیک از آثارش نام پدر خود را «صفیایدین» ذکر نکرده است. همچنین مندرجات روایت نقل شده توسط خواندمیر از لحاظ تاریخی با تاریخ حیات و وفات پدر عبدالقادر مطابقت ندارد.
عبدالقادر پدر خود را اهل ایمان، معنی و دانش معرفی میکند. او در تمجید فضایل علمی و اخلاقی پدر بسیار مبالغه میکند، چنان که در وصف وی مینویسد: «... در انواع علوم شتی ید طولی و مرتبه اعلی داشت، خصوصا درین علم و عمل همانا که کسی بدو نرسیده.»
مراغی پدر خود را یگانه استاد خویش در موسیقی میداند و درباره فراگیری موسیقی از پدرش مینویسد: «که چون قرآن را حفظ کرده بودم خواستند که معرفت کماینبغی این بنده را حاصل شود تا چون به تلاوت قرآن مشغول شوم به نغمات طیبه بدان ترنم کنم.»
عبدالقادر مراغی در دورانی میزیست که آل جلایر یا جلایران بر قسمتهایی از ایران و عراق حکومت میکردند. این سلسله پس از فروپاشیِ سلسله ایلخانان به قدرت رسید و نزیدک یک صد سال حکومت کرد.
قدرتمندترین شاه آل جلایر شیخ اویس بود که عبدالقادر در زمان حکومت فرزندان وی اعتبار ویژهای یافت.
در کتاب جامعالالحان باب ثانی عشر، مراغی از ماجرای ساختن سی نوبت در 30 روز ماه رمضان یاد میکند. این ماجرا در زمان سلطنت پسر سلطان اویس، سلطان حسین و در دربار او به سال 778ق، در تبریز اتفاق میافتد. مطابق متن جامعالالحان بسیاری از بزرگان علم و هنر و شخص شاه در این مجلس حضور داشتند و مراغی ادعا میکند که میتواند روزی یک نوبت مرتب که خستترین فرم آهنگسازی در آن زمان بوده است را بسازد. در این میان برخی از استادن موسیقی از جمله خواجه رضوانشاه میگویند که چنین چیزی محال است و شاید مراغی از قبل این آهنگها را ساخته باشد. مراغی پیشنهاد میکند که موسیقیدانان و حضار هر روز ابیات، دور یا مقام و دور ایقاعی نوبتی که قرار است ساخته شود را به وی بگویند و مراغی در همان روز یک نوبت مطابق خواسته آنها میسازد. در نهایت این اتفاق میافتد و مراغی شرطبندی را میبرد و مورد لطف و عنایت و پاداشهای شخص سلطان قرار میگیرد.
پاهرا مراغی دور ایقاعی ضرب ربیع را در تبریز برای سلطان حسین ساخته است. بنا به فته مراغی سلطان حسین از مراغی درخواست تصنیفی میکند و وی به طور بداهه هم دور ایقاعی و هم تصنیفی در این دور میسازد. وجه تسمیه این دور از این جهت است که در فصل بهار ساخته شده است.
سلطان حسین به دست برادرش، سلطان احمد به قتل رسید. سلطان احمد بر برخی از دشمنان خویش از جمله ترکمانان قراقویونلو غلبه کرد. از طرف دیگر وی با سرکشی برادرانش شیخ علی و بازید مواجه شد. کشمکشهای سیاسی و تقسیم قلمروی حکومتی بین برادران آل جلایر مدتها طول کشید و سرنوشت مراغی نیز چنان بود که در بسیاری از مواقع برای نتایخ این ماجراها آهنگسازی میکرد. برای مثال در جنگ اوجان که میان شیخ علی و احمد صورت گرفت، احمد شکست را پذیرفت و شیخ علی آن روز را زوز «فتح» اعلام کرد. وی از مراغی خواست که به مناسبت این فتح، دور ایقاعی برای شاه بسازد. مراغی نیز دور 49 نفرهای به نام درور فتح میسازد.
با حمله تیمور به مناطق غرب ایران، سلسله آل جلایر به انقراض کامل میانجامد. تیمور در سال 787 ه ق، به آذربایجان لشکرکشی کرد. عبدالقادر به همراه سلطان احمد از تبریز به بغداد میگریزد. در سال 796 ه ق، بغداد به دست تیمور فتح میشود. سلطان احمد به مصر میگریزد، اما مراغی و بسیاری دیگر از هنرمندان به چنگ تیموریان میافتند.
عبدالقادر به همراه جمعی از هنرمندان به سمرقند فرستاده میشود. مراغی در آنجا مورد احترام و حمایت نوه و ولیعهد تیمور، غیاثالدین محمد، قرار میگیرد. مراغی در شرح ادوار میگوید که دور ماتین را به درخواست همین شاهزاده ساخته است.
پس از مدتی اقامت در سمرقند، ظاهرا مراغی به همراه میران شاه و یا به دستور او به تبریز رفته است. میران شاه که زمانی از دلاورترین پسران تیمور بود و دلاوریهای زیادی از خود نشان داده بود، پس از مدتی یا به دلیل افراط در نوشیدن شراب و یا به علت افتادن از روی اسب، دچار اختلال حواس شد. ظاهرا گزارشهای اعتراضی درباره رفتار وی از تبریز به تیمور ارسال میشد که در نهایت منجر به خشم تیمور گردید. سرانجام تیمور به این نتیجه رسید که برای رسیدگی به اوضاع تبریز و مناطق غربی قلمروش، خود شخصا به تبریز برود. تیمور در سال 802 ق به تبریز رفت. از آنجا که در گزارشها علت رفتار زشت میران شاه متأثر از معاشرت وی با اطرافیان و ندیمان لاابالی و ناباب ذکر شده بود، تیمور میران شاه را عزل کرد و دستور داد تا تمامی ندیمان وی اعدام شوند.
ظاهرا عبدالقادر توانسته بود که در جامهی قلندران از تبریز بگریزد و در نهایت خود را به بغداد برساند. بغداد در این زمان دوباره به تصرف سلطان احمد جلایر درآمده بود. در سال 803 ق، تیمور به بغداد حمله کرد و این شهر را گرفت. سلطان احمد جلایر به موصل گریخت اما عبدالقادر دستگیر شد. هنگامی که وی را به نزد تیمور بردند، مراغی ناگهان به تلاوت قرآن پرداخت و از آنجایی که دارای صوت بسیار زیبایی بود، تیمور تحمت تأثیر قرار گرفت و جانش را بخشید. آنگاه تیمور به نگاهی محبتآمیز و با لبخندی به وی میگوید: «ابدال ز بیم چنگ بر مصحف زد.»
بعد از این ماجرا، تیمور مراغی را دوباره به سمرقند میفرستد. از این زمان تا زمان مرگ تیمور و به قدرت رسیدن شاهرخ اطلاع چندانی از روزگار مراغی در دست نیست. با روی کار آمدن شاهرخ، وضعیت هنر و هنرمندان بسیار مورد توجه قرار گرفت و مراغی نیز استثنا نبود. بنا به گفته دولتشاه سمرقندی چهار هنرمند در پایتخت شاهرخ، هرات، حضور داشتند که هر یک از آنها در هنر خویش سرآمد و یگانه عصر بودند.
ظاهراً 30 سال پایان زندگی عبدالقادر مراغی در هرات و در دربار شاهرخ گذشته است. بررسی آثار مراغی و توجه خاص شاهرخ نبست به هنرمندان در این دوره گواه آن است که ظاهراً مراغی در این دوران زندگی آزام و بیتلاطمی را داشته است. مراغی آثار چندی را به شاهرخ تقدیم کرده است که مهمترین آنها «جامعالالحان» است. مراغی سرانجام در سال 838ق، براثر بیماری طاعون در هرات درگذشت.
عبدالقادر دارای سه پسر به نامهای نورالدین عبدالرحمان، نظامالدین عبدالرحیم و عبدالغزیز بود. بنا به گفته عبدالقادر عبدالرحمان و عبدالرحیم در زمان نگارش جامعالالحان دوازده و هفت ساله بودهاند.
وی هنچنین تأکید میکند که در پرورش آنان به خصوص تعلیم موسیقی بسیار زحمت کشیده است و سعی کرده که تمامی دانستههای خود را به آنان انتقال دهد. عبدالعزیز کوچکترین فرزند مراغی ظاهراً بیش از دو برادر دیگر در موسیقی دارای استعداد بوده و آثاری از خود به جای گذاشته است. وی کتابی به نام نقاوةالادوار تألیف کرده و آن را به سلطان محمود دوم عثمانی تقدیم کرده است.
پسر عبدالعزیز، محمد، نیز موسیقیدان بوده است. وی نیز کتاب به نام مقاصدالادوار تألیف و آن را به سلطان بایزید دوم عثمانی تقدیم کرده است.
برگرفته از کتاب «شرح جامع جامعالالحان عبدالقادر مراغی» نوشته آرین رحمانیان
انتهای پیام/